تغییرات اقلیمی
آیا تمام تصاویر تیرهاند؟
اگر حوزه گرمایش جهانی چیز جدیدی برای عرضه نداشته باشد تعجبی ندارد، چراکه عملاً تغییرات اقلیمی زیاد نیستند. قرار نیست هر سال مثل امسال گرمتر از سال قبل باشد یا رکورد دمایی جدیدی ثبت کند. اما روند کلی اجتنابناپذیر است. در هر کدام از این سالها فجایع مشابهی اتفاق میافتند که برای افراد آسیبدیده وحشتناک، برای دیگران ترسناک و برای برخی ناظران جذاب هستند. امسال برزیل، نپال و اسپانیا شاهد وقوع سیل بودند و موج گرما ابتدا آسیا و ساحل و سپس آمریکا و مکزیک را درنوردید. فصل پاییز زمان برگزاری دورهای سالانه فعالیتهای دیپلماسی در مجمع عمومی سازمان ملل و اجلاس اقلیمی کاپ (Cop) است که امسال در باکو، پایتخت آذربایجان، برگزار شد. واقعیت آن است که چیزهای جدید هم اتفاق میافتند. این نهاد اقلیمی به انتخاب مجدد دونالد ترامپ چشم دوخته است و برای این کار هم دلیل دارد. دور دوم ریاستجمهوری ترامپ احتمالاً برای آمریکاییهایی که از فجایع مرتبط با اقلیم آسیب دیدهاند و دانشمندانی که به دنبال جذب منابع مالی هستند خوشایند نخواهد بود. تصاعد گازهای گلخانهای در آمریکا افزایش و مشارکت دیپلماتیک این کشور کاهش مییابد. اما نمودارهای جهانی گرمایش و تصاعد به تغییر دولت در یک کشور واکنش نشان نمیدهند و همه چیز به همان شکلی که هست باقی میماند. اما جای امیدواری وجود دارد. انرژیهای تجدیدپذیر، بهویژه صفحات خورشیدی، هر سال ارزانتر میشوند و سطح نصب آنها افزایش مییابد. چین در سال گذشته ظرفیت برق خورشیدی خود را از کل ظرفیت جهان در سال 2015 و زمان انعقاد معاهده پاریس بالاتر برد. هرچه این پیشرفت بزرگتر شود قیمتها پایینتر میآیند و بهرهبرداریهای بیشتر امکانپذیرتر میشود. این تغییری است که میتوان به آن امیدوار بود و به ما میگوید که جهان آنگونه که به نظر میرسد در مخمصه گرفتار نیست. تصاعد گازهای گلخانهای را میتوان کاهش داد و این امر قطعاً اتفاق میافتد. فناوری همیشه بخشی حیاتی از نبرد برای کسب کنترل اقلیم بوده است. فناوری در حال حاضر داستان اصلی را مینویسد. سرعت ارزانی صفحات خورشیدی، باتریها و توربینهای بادی هیچگاه به درستی در مدلسازیهای اقتصادی برآورد نشدهاند. به همین دلیل است که برآوردهای هزینه کربنزدایی سامانههای انرژی اغلب بسیار بالا هستند. به نظر میرسد که تفاوت بین سرمایهگذاری سالانه لازم برای پاسخگویی به تقاضای جدید انرژی با فناوریهای پاک و بدون آنها کمتر از یک درصد تولید ناخالص داخلی کشورها باشد. پذیرش نقش محوری فناوری بدان معنا نیست که میتوان تمامی امور را به آن سپرد. تاریخ انرژی به ما میگوید که فناوریهای جدید لزوماً فناوریهای قدیمی را کنار نمیزنند. آنها به فناوریهای قدیم اضافه میشوند ولی جای آنها را نمیگیرند و اغلب روشهای جدیدی برای استفاده از سوختهای قدیمی ارائه میدهند. اگر قرار است جابهجایی کامل اتفاق بیفتد لازم است اینبار جهان تمهیدات جدیدی بیندیشد تا استفاده از انرژیهای تجدیدپذیر منطق قویتری پیدا کند. شبکههای برق را میتوان به مناطقی کشاند که در آن به بهترین شکل میتوان از این انرژیها بهره برد. این شبکهها باید از طریق مدیریت ذخیره و تقاضا بازمهندسی شوند تا مشکل مقطعی بودن انرژیهای تجدیدپذیر حل شود. همچنین باید منابع جدید عرضه برق دائمی نیز در دسترس باشند. طرحهای بلندپروازانه از قبیل طرح اقلیمی اد میلیبند، نخستوزیر بریتانیا، ما را در رسیدن به این اهداف یاری میکنند، اما کافی نیستند. بخش بسیار بزرگی از فناوریهای لازم از چین میآید. بازار داخلی بزرگ، فقدان منابع نفت و گاز، وجود شبکههای تولید صنعتی پیشرفته و یارانههای سخاوتمندانه باعث شد این کشور در حوزههای صفحات خورشیدی، باتری، خودروهای برقی و... به برتری دست یابد. اگر قرار است گذار به جهان دارای انرژی پاک کمهزینه باشد لازم است این کالاها به تمام بازارها راه یابند. وقوع جنگ تجاری از این بابت بسیار خسارتبار خواهد بود.
کشورهای فقیری که هزینه سرمایه در آنها بالاست به کمک نیاز دارند. انرژیهای تجدیدپذیر در مقایسه با فناوریهایی که مرتب باید سوخت بخرند هزینه سرمایهای بیشتر و هزینه عملیاتی کمتری دارند و تامین مالی اولیه آنها برای کسانی که به اعتبارات دسترسی ندارند دشوارتر خواهد بود. کشورهای ثروتمند هم از نظر اخلاقی و هم به دلایل عملی باید از نظر مالی به کشورهای جنوب کمک کنند. به عنوان مثال آنها میتوانند وامهایی با هزینه کمتر ارائه دهند. همچنین آنها میتوانند برنامههایی برای کمک به کشورها در حذف زغالسنگ -کثیفترین منبع سوخت- تهیه کنند. متاسفانه برنامه «مشارکت عادلانه در گذار انرژی» که با چنین هدفی تدوین شده بود به وعدههایش عمل نکرد. یک دلیل بیتحرکی آن است که کنار گذاشتن زغالسنگ به جوامع محلی و منافع خاص آسیب زیادی میرساند و کمکهای اندک خیرین نمیتواند مفید باشد. اکنون که جایگزینهایی برای زغالسنگ پیدا شده است قیمتگذاری تصاعدها میتواند ابزاری کمکی باشد اما ضرورت دارد که به دنبال اقدامات دیگری نیز باشیم. اگر این اقدامات به شکلی درست انجام گیرند سریعتر میتوانیم به روزی برسیم که قیمتها شروع به کاهش میکنند. سرعت کاهش نیز قطعاً بیشتر خواهد شد. البته این سرعت برای تحقق هدف گرمایش 5 /1درجهای که در معاهده پاریس آمده کافی نیست، اما میتواند افزایش گرمایش را در حد کمتر از دو درجه نگه دارد. هرچند چنین تحولی هم آرمانی نیست، چون این دو عدد از نظر میزان ریسک، خسارت و آسیبهای مرتبط با هر کدام تفاوتهای زیادی دارند. همچنین کشورها اغلب در مورد هزینههای کاهش تصاعد مبالغه و در مورد هزینههای سازگاری کمتوجهی میکنند. جهان باید پیشاپیش خود را برای آن چالشها آماده کند. همچنین، این احساس مخرب را که هیچ چیز تغییر نمیکند باید تغییر داد.