استاد مقایسه
بیگمک، مربای توتفرنگی و ثروت ملتها
وقتی چین در سال 1950 به جنگ کره وارد شد آمریکا علاقهمند بود که اندازه این دشمن جدید را بسنجد. دولت از ویلیام هالیستر (Hollister) خواست تا اندازه تولید ناخالص چین را در مقایسه با آمریکا برآورد کند. اقتصاددانان به این شهرت دارند که اغلب برای هر پرسش دو پاسخ میدهند. هالیستر سه پاسخ ارائه داد. هالیستر پس از اتمام کار طاقتفرسای برآورد میزان تولید بخشهای مختلف چین (از جمله درآمد حاصل از اردوگاههای کار اجباری) با این سوال سخت روبهرو شد: چگونه مجموع آنها را که با یوآن ارزشگذاری شدهاند با تولید ناخالص داخلی آمریکا که به دلار قیمتگذاری میشود مقایسه کند؟ یک پاسخ آن بود که از نرخ رسمی ارز استفاده کند، اما از نظر هالیستر نتایج بهدستآمده گمراهکننده بودند. او در عوض دو روش جایگزین را امتحان کرد: ابتدا تولید چین با استفاده از قیمتهای آمریکا و سپس تولید آمریکا با استفاده از قیمتهای چین اندازهگیری میشوند. تولید ناخالص داخلی چین در حالت اول و دوم به ترتیب 20 و 5 درصد تولید ناخالص داخلی آمریکا بود. عدد واقعی احتمالاً جایی بین این دو قرار میگرفت. مسئله هالیستر ذهن آلن هستون (Heston) دانشجوی جوان مقطع دکترا را به خود مشغول کرد. او که در 25 اکتبر از دنیا رفت بیشتر دوران خدمتش در دانشگاه پنسیلوانیا را به بررسی مسائل پیچیده گذراند. به عنوان مثال چرا کشاورزان هندی به جای ادغام زمینهای کشاورزی همچنان قطعات کوچک را حفظ میکنند یا چرا ونهای سوزوکی نتوانستند جای شترها را در پاکستان بگیرند. اما بزرگترین خدمت او به علم اقتصاد برنامه مقایسه بینالمللی (ICP) است که به «پروژه» شهرت دارد.
همکارانش ایروینگ کراویس و رابرت سامرز در بنیانگذاری پروژه با او مشارکت داشتند و تلاش کردند با استفاده از قیمتهای ثابت در کشورها اندازه واقعی قیمتها را تعیین کنند. آشکار بود که اگر دو اقتصاد یک نوع کالا را تولید کنند برای مقایسه آنها باید از یک قیمت استفاده کرد. اما این رویکرد مورد استفاده هالیستر در زمان آغاز پروژه در سال 1968 به ندرت کاربرد داشت و هنوز هم مورد مناقشه است. به جای آن، اغلب تولید کشورها با استفاده از نرخ ارز بازار به دلار تبدیل میشود. متاسفانه این نرخها با قیمتهای کالا و خدمات در هر کشور به خوبی پیوند نخوردهاند، بنابراین برای یک کالا قیمتهای دلاری بسیار مختلفی ارائه میدهند. به عنوان مثال، شاخص بیگمک نشریه اکونومیست نشان میدهد که قیمت این همبرگر در دامنهای از هشت دلار در سوئیس تا کمتر از 3 /2 دلار در تایوان (با نرخ دلار بازار) قرار میگیرد. پروژه ICP برای حل این مشکل قیمت صدها قلم مقایسهپذیر را از سرتاسر جهان گردآوری کرد. آقای هستون در خاطراتش که در سال 2017 به نگارش درآورد مینویسد که متخصصان آمار از همان ابتدا در مورد اینکه چه چیزهایی مقایسهپذیرتر هستند با یکدیگر اختلافنظر داشتند. یکی از اعضای ایرلندی گروه به خاطر میآورد که متخصصان آمار اروپا نصف روز بر سر کیفیتهای متفاوت مربای توتفرنگی در مناطق مختلف قاره با یکدیگر بحث میکردند. در آن زمان انجمن اقتصادی اروپا دو دستگاه مرسدسبنز با راننده را در اختیار متخصصان گذاشت تا قیمتها را در مناطق حومه پایتخت کشورها گردآوری کنند. دیگر اقدامات با حمایت دولتی همراه نبود. کراویس که در دوران جنگ جهانی دوم در چین خدمت کرده بود در سال 1979 به آنجا بازگشت. او در کمال تعجب عابران به مغازهها سر میزد و فقط به دنبال اقلامی میگشت که در فهرست پروژه بودند. او برای بررسی مطابقت ویژگیهای یک حوله با آنچه در فهرست ذکرشده بود مجبور شد وزن آن را به ازای هر مترمربع اندازه بگیرد. مغازهدار به او اجازه داد تا وزن و ابعاد حوله را اندازه بگیرد و وقتی فهمید او قصدی برای خرید ندارد بسیار متعجب و ناامید شد. قیمتها پس از گردآوری با میانگین موزون محصولات و کشورها ترکیب میشدند. این محاسبات آسان نبود. در اولین گزارش، دادهها در کارت پانچهای 80ستونی وارد و به یک کامپیوتر داده میشدند. سلطان احمد یکی دیگر از همکاران پروژه در اوایل سال 1972 تا پاسی از شب بیدار میماند تا محاسبات را در کامپیوتر دانشگاه انجام دهد، چون کامپیوتر در طول شب 256 کیلوبایت بیشتر حافظه داشت. آقای هستون با کمک کراویس و سامرز جدول جهانی پن (Pen World Table) را تهیه کرد که زیرشاخهای از پروژه ICP بود و نتایج را به کشورها و حوزههای زمانی دیگر تعمیم میداد. دادههای نسخه سال 1988 در سه فلاپیدیسک ذخیره شدند و دختران سردبیر یک نشریه دانشگاهی آنها را پیادهسازی کردند. این نتایج که با تلاشی طاقتفرسا به دست آمده بودند برای همه خوشایند نبود. تولید ناخالص داخلی سرانه هند در سال 1985 بسیار اندک و حتی کمتر از بنگلادش بود، چون قیمتها از مغازهها و برندهای گرانقیمت اقتباس شده بود. در مقابل، GDP محاسبهشده برای چین بسیار بالا بود و موقعیت آن به عنوان یک کشور در حال توسعه را زیر سوال میبرد. طبق نوشتههای آقای هستون، چین افتخار میکرد که یک کشور در حال توسعه است و به همین دلیل یکبار قبل از ارائه دادههایش اصرار داشت تا نتایج دیگر کشورها را ببیند تا بتواند دادههای خودش را دستکاری کند.
قدرت برابری
اما با وجود اینکه دولتهای کشورها گاهی اوقات از نتایج ICP ناراضی بودند اقتصاددانان از ارقام و زیرشاخههای آن، بهویژه جدول جهانی پن استقبال میکردند. آن فلاپیدیسکها و ابزار قابل دانلود بعدی به اقتصاددانان امکان میداد تا بهسادگی تمام نظریههای رشد خود را در دامنه گستردهای از کشورها و دههها بیازمایند. حتی آقای هستون متوجه شد که این تعمیمها بیش از حد شدهاند و دادههای رشد را به عوامل بالقوه دیگری از نرخ پسانداز گرفته تا آیین بودایی پیوند میزدند. آقای هستون میگوید، «البته ما گلایهای نداشتیم». جدولهایی که او تهیه کرد پایه و اساس کار دیگران شد. آنها همانند بنیان یک سازه معماری هستند و باید بدیهی تلقی شوند. پروژه کار خود را با 10 کشور آغاز کرد، اما هماکنون صدها نفر در دفاتر آمارگیری در 176 کشور جهان دادههای آن را تهیه میکنند. آنگوس دیتون، اقتصاددان برنده جایزه نوبل در مراسم 50سالگی پروژه ICP گفت، «این پروژه محصولی را خلق میکند که هیچکدام از ما بهتنهایی قادر به خلق آن نبودیم». این جمله را باید اصلاح کرد و گفت، «هیچکدام از ما به جز آلن هستون».