شناسه خبر : 46950 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نظم نوین اقتصادی

فروپاشی تدریجی نظام بین‌المللی لیبرال

نظم نوین اقتصادی

اقتصاد جهان در نگاه نخست به طرز حیرت‌آوری تاب‌آور به نظر می‌رسد. آمریکا با وجود تشدید جنگ تجاری با چین رشد کرده است. آلمان توانست در برابر توقف عرضه گاز روسیه دوام بیاورد، بدون اینکه با فاجعه‌ای اقتصادی روبه‌رو شود. جنگ خاورمیانه تکانه نفتی به همراه نداشت. موشک‌پرانی‌ حوثی‌ها نتوانست جریان جهانی کالاها را مختل کند. تجارت به عنوان سهمی از GDP جهانی به دوران قبل از همه‌گیری بازگشت و پیش‌بینی می‌شود که امسال رشد سالمی داشته باشد. اما با نگاهی عمیق‌تر متوجه شکنندگی‌ها خواهید شد. سال‌هاست نظامی که پس از جنگ جهانی دوم بر اقتصاد جهانی حکمفرما بود روبه فرسایش گذاشته است و امروز در آستانه سقوط قرار دارد. چند عامل نگران‌کننده وجود دارند که می‌توانند این روند نزولی را به هرج‌ومرج بکشانند. جایی که حق با قدرتمندان است و قدرت‌های بزرگ یک بار دیگر به جنگ روی می‌آورند. حتی اگر هیچ‌گاه جنگی هم صورت نگیرد اثرات شکست هنجارها بر اقتصاد سریع و بی‌رحمانه خواهند بود. در حالی که ما این گزارش را تهیه می‌کنیم تجزیه نظم قدیمی در همه جا دیده می‌شود. در مقایسه با دهه 1990 اکنون چهار برابر بیشتر از تحریم‌ها استفاده می‌شود؛ آمریکا به‌تازگی مجازات‌هایی ثانویه را برای اشخاصی در نظر گرفت که از ارتش روسیه حمایت می‌کنند، جنگ یارانه‌ها در راه است، کشورها تلاش می‌کنند در حمایت از تولید سبز  دنباله‌رو آمریکا و چین باشند. دلار همچنان قدرتمند و اقتصادهای نوظهور تاب‌آورترند، اما جریان‌های جهانی سرمایه روز‌به‌روز پراکنده‌تر می‌شوند. نهادهایی که از نظام قدیم محافظت می‌کردند، یا از کار افتاده‌اند یا به سرعت اعتبارشان را از دست می‌دهند. سال آینده سازمان تجارت جهانی 30‌ساله خواهد شد، در حالی که به خاطر بی‌توجهی آمریکا بیش از پنج سال را در حالت انفعال سپری کرده است. صندوق بین‌المللی پول هم گرفتار بحران هویت شده و میان دستور کار سبز و تضمین ثبات مالی گیر افتاده است. شورای امنیت سازمان ملل فلج شده است و دادگاه‌های فراملیتی از قبیل دادگاه بین‌المللی عدالت مرتب هدف حمله طرف‌های جنگ قرار می‌گیرند. سیاستمداران آمریکایی از جمله میچ مک‌کانل، رهبر جمهوری‌خواهان در سنا ماه گذشته تهدید کردند که اگر دادگاه جنایی بین‌الملل برای رهبران اسرائیل حکم بازداشت بدهد خود هدف تحریم قرار خواهد گرفت. این در حالی است که آفریقای جنوبی در دادگاه عدالت بین‌الملل رهبران اسرائیل را به نسل‌کشی متهم کرد. تجزیه‌ و اضمحلال مالیاتی پنهان را بر اقتصاد جهان تحمیل می‌کند که فقط در صورتی قابل درک است که بدانید کجا باید به دنبال آن بگردید. متاسفانه تاریخ نشان می‌دهد که امکان فروپاشی‌های عمیق و پرهرج‌ومرج‌تر وجود دارد و این رویداد به طور ناگهانی اتفاق می‌افتد. جنگ جهانی اول پایانی بر یک عصر طلایی جهانی‌سازی بود که بسیاری فکر می‌کردند برای همیشه برقرار می‌ماند. در دهه 1930 و به دنبال رکود بزرگ و تعرفه‌های اسموت-هاولی واردات آمریکا فقط ظرف دو سال تا 40 درصد کاهش یافت. ریچارد نیکسون در آگوست 1971 به طرزی غیرمنتظره قابلیت تبدیل دلار به طلا را تعلیق کرد و فقط 19 ماه پس از آن نظام نرخ ثابت ارز برتون-وودز فروپاشید. امروز شکستی مشابه را می‌توان تصور کرد. بازگشت دونالد ترامپ به کاخ سفید و دیدگاه مجموع صفر او فرسایش نهادها و هنجارها را تداوم می‌بخشد. ترس از موج دوم واردات کالاهای ارزان‌قیمت چینی این نگرانی را تشدید می‌کند. جنگ مستقیم میان آمریکا و چین بر سر تایوان یا غرب و روسیه سقوطی عظیم را به همراه خواهد داشت. در بیشتر این سناریوها، خسارات از آنچه افراد فکر می‌کنند عمیق‌تر است. آنها معمولاً جهانی شدن را مقصر نابرابری‌ها، بحران‌های مالی جهانی و بی‌توجهی به اقلیم می‌دانند، اما دستاوردهای دهه‌های 1990 و 2000 -اوج سرمایه‌داری لیبرال- در طول تاریخ بی‌سابقه‌اند. با پیوستن چین به اقتصاد جهانی صدها میلیون انسان از چنگال فقر رها شدند. نرخ مرگ‌و‌میر نوزادان در مقایسه با 1990 به نصف رسید. در سال 2005 درصد افرادی که در سطح جهان به خاطر جنگ بین دولت‌ها کشته می‌شدند به پایین‌ترین سطح یعنی 0002 /0 درصد رسید. این رقم در سال 1972 تقریباً 40 درصد بالاتر بود. تازه‌ترین پژوهش‌ها نشان می‌دهند که عصر «اجماع واشنگتن» (که اکنون بسیاری از رهبران جهان در پی جایگزینی آن هستند) عصری بود که در آن کشورهای فقیر برای رسیدن به دیگران رشد کردند و شکاف خود با جهان ثروتمند را کوچک‌تر کردند. فروپاشی نظام کنونی آن پیشرفت را کند یا حتی معکوس می‌کند. وقتی آن نظام فروبپاشد احتمال جایگزینی آن با قواعد جدید کمتر است. در مقابل، امور جهان به جایگاه طبیعی هرج‌ومرج باز می‌گردد که در آن راهزنی و خشونت رواج دارد. کشورها بدون اعتماد به یکدیگر و بدون یک چهارچوب نهادی نخواهند توانست برای حل چالش‌های قرن بیست‌ویکم با یکدیگر همکاری کنند. باشگاه‌هایی از کشورهای همفکر برای مقابله با مشکلات به پا می‌خیزند. این رویداد سودمند اما با ارعاب و نارضایتی همراه خواهد بود. به عنوان نمونه می‌توان به تعرفه‌های مرزی کربن در اروپا یا خصومت‌ چین با صندوق بین‌المللی پول اشاره کرد. وقتی همکاری جای خود را به قدرت نظامی بدهد کشورها دلیلی برای برقراری صلح ندارند. از نظر حزب کمونیست چین، ولادیمیر پوتین و دیگر افراد شرور جهان نظامی که در آن حق با قدرتمندان باشد موضوع تازه‌ای نیست. آنها نظم لیبرال را نه نمادی از آرمان‌های بزرگ، بلکه نمایشی از قدرت خام آمریکا می‌دانند. قدرتی که اکنون نسبتاً رو به زوال گذاشته است. 

به‌تدریج و ناگهان 

درست است که نظامی که پس از جنگ جهانی دوم برقرار شد اصول بین‌المللی‌گرایی را با منافع راهبردی آن کشور پیوند داد، اما همزمان نظم جهانی منافع زیادی را برای بقیه نقاط جهان به همراه آورد. اکنون بسیاری از محرومان جهان از ناتوانی صندوق بین‌المللی پول در حل بحران بدهی‌های حکومتی ناشی از کووید 19 رنج می‌برند. کشورهای دارای درآمد متوسط از قبیل هند و اندونزی که امیدوارند راه تجارت با ثروتمندان را باز کنند از فرصت‌هایی بهره می‌برند که تجزیه نظم قدیم در اختیار آنها می‌گذارد. اما در نهایت آنها هم به این نیاز دارند که اقتصاد جهانی یکپارچه و پیش‌بینی‌پذیر باشد. علاوه بر این، رشد و شکوفایی اکثر جهان توسعه‌یافته، به‌ویژه اقتصادهای باز و کوچکی مانند بریتانیا و کره جنوبی کاملاً به تجارت وابسته است. با توجه به رشد قدرتمند کنونی اقتصاد آمریکا چنین به نظر می‌رسد که اقتصاد جهان می‌تواند در برابر ضربه‌ها تاب بیاورد، اما این‌گونه نیست. 

دراین پرونده بخوانید ...