منطق سربازی اجباری
کشور به شما نیاز دارد
موضوع خدمت سربازی اجباری یکبار دیگر در اروپا بر سر زبانها افتاده است. دلیل این بحثها آن است که امکان شکست اوکراین در جنگ زیاد است و این تهدید نیز وجود دارد که دونالد ترامپ در جایگاه رئیسجمهور بعدی از ناتو خارج شود. بوریس پیستوریوس (Pistorius) وزیر دفاع آلمان میگوید که اروپا باید قبل از پایان این دهه برای جنگ آماده شود. او کاهش یک سال از خدمت سربازی فارغالتحصیلان دبیرستان در سال 2011 را یک اشتباه میخواند. ژنرال پاتریک ساندرز، فرمانده کل ارتش بریتانیا خواستار تشکیل «ارتش شهروندان» شده است. خدمت اجباری در نیروهای مسلح به چندین شکل بروز میکند: سربازگیری از میان غیرنظامیان در تمام گروههای سنی، فراخوان خدمت با استفاده از قرعهکشی و دوره استاندارد خدمت سربازی برای جوانانی که دبیرستان را به پایان میرسانند. اجباری بودن خدمت از آن جهت ضرورت پیدا میکند که بسیاری از کشورهای ثروتمند نمیتوانند نیروی کافی برای خدمت داوطلبانه در نیروهای مسلح پیدا کنند. برخی کشورها به اعضای ناتو در شمال اروپا و بالتیک با دیده تحسین مینگرند، چون آنها نوعی از خدمت اجباری دارند که با حمایت عمومی مواجه شده است. سوئد این اجبار را در سال 2011 برداشت اما در سال 2018 دوباره آن را بازگرداند. آیا دیگر کشورها هم باید از چنین رویکردی پیروی کنند؟ پاسخ کوتاه منفی است. وجود ارتش هم حوزه جغرافیایی کشور و هم میزان انتظار آنها برای جنگ را نشان میدهد. در کشورهایی مانند استونی و فنلاند که جمعیت کمی دارند و با روسیه هممرز هستند استقبال عمومی از سربازی بالاست و آموزش نیروها آنها را برای دفاع همهجانبه در برابر مهاجمان آماده میکند. حس تلاش ملی در میان همگان دیده میشود. به همین دلایل، خدمت نظامی در اسرائیل که مرتب در معرض تهدیدهای امنیتی قرار دارد امری کاملاً پذیرفته شده است (هرچند یهودیان متعصب بسیار مذهبی مجبور به خدمت نیستند). تایوان و کره جنوبی هم خدمت سربازی دارند چون در همسایگی کشورهای جنگطلب واقع شدهاند. در سایر نقاط جهان ثروتمند هنوز شهروندان هیچ خطر قریبالوقوعی را احساس نمیکنند. بنابراین اگر قرار باشد خدمت سربازی به راه بیفتد باید درکی آشکار و مشترک از ضرورت آن پدید آید. چنین درکی در کشورهایی مانند بریتانیا و فرانسه وجود ندارد و مشخص نیست که سربازان در یک ارتش مدرن و دارای فناوریهای پیچیده چه کاری میتوانند انجام دهند. علاوه بر این، پیمان ناتو کشورهای عضو را ملزم میکند که در مواقع بحران ظرف 30 روز یک واحد کامل (30 هزار نیرو با تجهیزات سنگین) را آماده کند. بنابراین سربازی اجباری برای آنها موضوعی انحرافی تلقی میشود. از آنجا که سربازی اجباری جوانان به شدت آزادی آنها را میگیرد چنین سیاستی به حمایت عمومی نیاز دارد. حتی اوکراین که در میان خطر است در این ماه متوجه شد که کاهش سن فراخوان سربازی از 27 به 25 سال از جنبه سیاسی مناقشهبرانگیز است. بدون تردید، مشکلاتی که اکثر نیروهای نظامی اروپایی در جذب سربازان عادی و ساخت نیروهای حرفهای ذخیره دارند باید برطرف شوند اما راهحل آنها میتواند ابزاری غیر از اجبار به خدمت باشد. راهحل اول آن است که حقوق سربازان افزایش یابد. نیروهای قدیمی گاهی اوقات از این امر گلایه دارند که سربازی به جوانان شخصیت کافی نمیدهد، از اینرو آنها تمایلی به خدمت ندارند اما دستمزد پایین و شرایط بد کاری آن هم در مواقعی که جویندگان کار گزینههای دیگری دارند بزرگترین مانع برای سربازگیری خواهد بود. هماکنون بودجههای دفاعی در حال افزایش هستند اما باید سرعت این افزایش بیشتر شود. هدف اعضای ناتو برای اختصاص دو درصد از تولید ناخالص داخلی به امور دفاعی نمیتواند هم دستمزد بالاتر و هم هزینه تجهیزات جدید را پوشش دهد. میتوان روشهای دیگری را نیز تجربه کرد. به عنوان مثال میتوان یک سال خدمت آزمایشی را در میان تحصیل دانشگاهی یا دیگر دورههای آموزشی گنجانید. همچنین با وجود مباحثات فراوان هیچ ارتشی برای استخدام زنان و مقابله با آزارهای جنسی به اندازه کافی تلاش نمیکند. دوم، جذب افرادی که دارای تخصصهای ویژه در موارد اضطراری هستند به پشتیبانی جامعه مدنی نیاز دارد. ارتشها میتوانند علاوه بر جذب داوطلبان و تقویت نیروهای عادی از سربازانی که خدمت را تمام کردهاند بخواهند تا رسیدن به دهه 40 زندگیشان هر سال چند روز آموزش ببینند. این روش تعداد نیروهای ذخیره را بالا میبرد. بریتانیا با این روش میتواند در صورت نیاز تا 300 هزار نفر را بسیج کند. این تعداد در فرانسه و آلمان بیشتر خواهد بود چون آنها ارتشهای بزرگتری دارند. در این روزگار پرتنش، کشورها باید برنامههایی برای بسیج گسترده نیروها در صورت بروز شرایط ناگوار داشته باشند. برای دفع خطرناکترین دشمنان باید آماده نبرد در جنگی باشید که تمایلی به آن ندارید.