ستاره عدالت
ماریان برتراند چگونه برای برابری جنسیتی مبارزه میکند؟
ماریان برتراند، زاده بلژیک، اقتصاددانی برجسته و پیشگام در حوزه اقتصاد خرد کاربردی است. پژوهشهای ایشان که در زمینههای اقتصاد کار، امور مالی شرکتها، اقتصاد سیاسی و اقتصاد توسعه متمرکز است، مورد توجه گسترده قرار گرفته و جوایز و افتخارات متعددی را برای ایشان به ارمغان آورده است. تعهد پروفسور برتراند به عدالت اجتماعی و تلاش بیوقفه ایشان در راستای ارتقای درک ما از مسائل اقتصادی، الهامبخش نسل جدیدی از اقتصاددانان است. در این مقدمه، به بررسی زندگی، تحصیلات، تحقیقات و دستاوردهای پروفسور برتراند خواهیم پرداخت. ماریان برتراند یکی از تاثیرگذارترین اقتصاددانان معاصر است. پژوهشهای ایشان در زمینههای مختلف اقتصاد، مفاهیم و نظریههای جدیدی را به دنیای اقتصاد معرفی کرده است. تعهد برتراند به عدالت اجتماعی و تلاش او برای ایجاد دنیایی برابر برای زنان و مردان است. دنیایی که در آن هر انسانی به صرف انسان بودن و با توجه به مهارت و دانش و استعداد و بدون توجه به اینکه زن است یا مرد، امکان رشد و تعالی را داشته باشد و بتواند در مهمترین مدارج و مشاغل بدرخشد. وی با تحقیقات برجسته و فعالیتهای علمی گسترده خود، نامی درخشان در دنیای اقتصاد به ثبت رسانده و به عنوان یکی از پیشگامان در زمینه مطالعات اقتصادی شناخته میشود. پروفسور ماریان برتراند با تعهد و تلاش بیوقفه خود، نقش بسزایی در پیشرفت علم اقتصاد ایفا کرده است. او با رویکردی نوآورانه و استفاده از روشهای تجربی دقیق، به تحلیل مسائل اقتصادی میپردازد. تعهد ایشان به استفاده از علم اقتصاد برای حل مسائل واقعی، الهامبخش نسل جدیدی از اقتصاددانان است. او علاوه بر فعالیتهای علمی، در زمینههای سیاستی نیز فعال است و به عنوان مشاور سازمانهای بینالمللی، در تدوین سیاستهای اقتصادی نقشآفرینی میکند. پروفسور برتراند نمونهای برجسته از یک اقتصاددان متعهد و تاثیرگذار است که با تلاشهای بیوقفه خود، در حال ساختن دنیایی عادلانهتر و مرفهتر برای همه است. او همچنین، به عنوان استادی برجسته، نسل جدیدی از اقتصاددانان را تربیت میکند که متعهد به عدالت اجتماعی و پیشرفت علم اقتصاد هستند.
ستارهای درخشان در دنیای اقتصاد
ماریان برتراند، اقتصاددان نامدار بلژیکی، در دهه 1970 چشم به جهان گشود. او که هماکنون استاد برجسته دانشکده تجارت دانشگاه شیکاگو است، در زمینه اقتصاد خرد کاربردی به پژوهشهای گستردهای پرداخته و آثار ارزشمندی در حوزههای اقتصاد نیروی کار، مالی شرکتها و اقتصاد توسعه به یادگار گذاشته است. مجلههای معتبر نظیر QJE، ژورنال اقتصاد سیاسی،AER و فایننس، افتخار انتشار یافتههای پروفسور برتراند را داشتهاند. علاوه بر مقام استادی، مدیریت مرکز راستند برای نوآوری در بخش اجتماعی و آزمایشگاه فقر در آزمایشگاههای شهری دانشگاه شیکاگو نیز بر عهده این بانوی فرهیخته است. ویراستاری مجله AER از دیگر مسئولیتهای خطیر پروفسور برتراند بهشمار میآید. ماریان در بلژیک متولد شد و در سال 1991 با کسب مدرک لیسانس اقتصاد از دانشگاه بروکسل فارغالتحصیل شد. او فوقلیسانس اقتصادسنجی را نیز در سال 1992 از همین دانشگاه دریافت کرد و در سال 1993 راهی ایالاتمتحده شد. برتراند دکترای اقتصاد خود را در سال 1998 از دانشگاه هاروارد اخذ کرد و پیش از پیوستن به دانشگاه شیکاگو در سال 2000، به عنوان عضو هیات علمی گروه اقتصاد در دانشگاه پرینستون نیز به فعالیت مشغول بود. نام ماریان برتراند در زمره برجستهترین اقتصاددانان کار جهان میدرخشد و تحقیقات ایشان همواره مورد توجه گسترده قرار گرفته است. دریافت جوایز متعدد، از جمله جایزه تحقیقات الین بنت در سال 2004 و جایزه شرمن روزن در سال 2012، گواه این مدعاست. عضویت ایشان در دفتر ملی تحقیقات اقتصادی و موسسه IZA اقتصاد کار نیز بر جایگاه رفیع علمی برتراند صحه میگذارد. تسلط او بر اقتصاد خرد کاربردی، زمینه را برای انجام تحقیقات گستردهای در حوزههای اقتصاد کار، امور مالی شرکتها، اقتصاد سیاسی و اقتصاد توسعه فراهم کرده است. یکی از کانونهای توجه او در پژوهشهای خود، مسئله تبعیض نژادی و جنسیتی در بازار کار است. پژوهش اثرگذار ایشان به همراه سندیل مولیناتان، به بررسی تبعات قانون ضد تصاحب شرکتها در دهه 1980 میپردازد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اجرای این قانون، افزایشی یک تا دودرصدی در دستمزدها به دنبال داشته است. این امر نشاندهنده اختیار قابل توجه مدیران در تعیین دستمزدهاست. حوزههای پژوهشی در زمینه اشتغال و برابری عبارتاند از:
تاثیرات اقتصادی مقررات و رقابت
پروفسور ماریان برتراند در کنار فرانسیس کرامارز اقتصاددان فرانسوی، به بررسی تاثیر مقررات ورود بر ایجاد مشاغل در فرانسه پرداختند. یافتههای آنها نشان میدهد که محدودیتهای ایجادشده توسط هیاتهای منطقهای برنامهریزی برای تاسیس یا توسعه فروشگاههای خردهفروشی، به افزایش تمرکز خردهفروشان و کاهش رشد اشتغال منجر شده است.
شکاف جنسیتی در میان مدیران ارشد
پروفسور ماریان برتراند در کنار کوین هالوک، به بررسی شکاف جنسیتی در میان مدیران ارشد پرداختند. یافتههای آنها نشان میدهد که در سالهای ۱۹۹۲ تا ۱۹۹۷، تنها 5 /2 درصد از مدیران ارشد شرکتهای آمریکایی را زنان تشکیل میدادند و بهطور متوسط ۴۵ درصد کمتر از مردان درآمد داشتند. تا ۷۵ درصد از این شکاف با تفاوت در اندازه شرکتهای تحت مدیریت و احتمال پایینتر زنان برای رسیدن به جایگاه مدیرعامل، رئیس هیاتمدیره یا رئیسجمهور توضیح داده میشود. با وجود اینکه مشارکت زنان در جایگاههای مدیریت ارشد در این دوره تقریباً سه برابر شد.
نقش عوامل روانشناختی و اجتماعی در شکاف جنسیتی
پروفسور ماریان برتراند در فصلی از کتاب راهنمای اقتصاد کار (2011)، به بررسی نقش احتمالی عوامل روانشناختی و اجتماعی در توضیح تفاوتهای جنسیتی در نتایج بازار کار پرداخته است.
تاثیر هنجارهای جنسیتی بر ازدواج و مشارکت زنان در بازار کار
تحقیقات اخیر پروفسور ماریان برتراند به همراه اِمیر کامنیکا و جسیکا پان، استادان برجسته دانشگاه شیکاگو، نشان میدهد که سهم همسران زن از درآمد خانوار بهطور ناگهانی بیش از 50 درصد کاهش مییابد. آنها این موضوع را به هنجارهای جنسیتی که مخالف با درآمد کمتر مرد از همسرش هستند، نسبت میدهند. این هنجارها به نوبه خود بر تشکیل ازدواج، مشارکت زنان در نیروی کار و درآمد آنها مشروط به کار، رضایت زناشویی، نرخ طلاق و تقسیم وظایف خانگی تاثیر میگذارند.
اقتصاد توسعه
پروفسور برتراند در حوزه اقتصاد توسعه نیز پژوهشهای برجستهای انجام داده است. یکی از مهمترین دستاوردهای ایشان در این زمینه، همراه با سندیل مولیناتان و الدار شفیر، توسعه دیدگاهی نوین به مفهوم فقر است. این دیدگاه نه بر نقش «فرهنگ فقر» و نه بر تفاوتهای اساسی بین روانشناسی و نگرشهای افراد فقیر و ثروتمند تاکید نمیکند، بلکه بر پیامدهای اقتصادی سوگیریهای رایج برای افراد فقیر تمرکز دارد. به دلیل کمبود منابع و در نتیجه حاشیه خطای پایین، این پیامدها برای افراد فقیر بسیار شدیدتر است. به عبارت دیگر، فقر نه یک انتخاب، بلکه یک تله است. سوگیریهای رایج در جامعه، مانند تبعیض و عدم دسترسی به فرصتهای برابر، افراد فقیر را در این تله گرفتار میکند. تلاشهای پروفسور برتراند و همکارانش راه را برای یافتن راهحلهای جدید برای مبارزه با فقر هموار میکند. بنابراین، استفاده از یافتههای اقتصاد رفتاری و بازاریابی برای کمک به افراد فقیر در تصمیمگیری پیشنهاد میشود. سادهسازی مشارکت در برنامههای حمایتی و سرمایهگذاری در بازاریابی این برنامهها برای افزایش دسترسی، از جمله راهکارهای ارائهشده از سوی برتراند و همکارانش است.
اهمیت برابری جنسیتی در اقتصاد
این اقتصاددان در مورد برابری جنسیتی میگوید: «به عنوان یک اقتصاددان، اهمیت برابری جنسیتی را نه فقط از منظر مسائل حقوق انسانی، بلکه از منظر اقتصادی نیز به شدت مورد تاکید قرار میدهم.
اگر بپذیریم که استعداد بهطور مساوی بین زن و مرد توزیع شده است، آنگاه عدم حضور پررنگ زنان در سطوح مدیریتی شرکتها به معنای از دست رفتن بخش قابل توجهی از پتانسیل مولد و مانعی در مسیر رشد اقتصادی خواهد بود.»
او همچنین در ادامه میگوید: «به عنوان یک اقتصاددان، استدلال من این است که اگر استعداد بهطور مساوی بین مردان و زنان توزیع شده باشد، و تعداد زنان و مردان در تحصیلات و کسبوکار یکسان باشد، عدم تناسب آشکار در رهبری شرکتها به چشم میآید. در حالی که زنان نیمی از جمعیت را تشکیل میدهند، تقریباً 95 درصد از شرکتهای فورچون 500 به وسیله مردان رهبری میشوند. این امر نشان میدهد که تخصیص صحیح استعداد در حال حاضر اتفاق نمیافتد. با توجه به شواهد بررسیشده در مقاله، چه سیاستها و اقدامات احتمالی میتوانند به رفع شکاف در دستمزد یا فرصتهای شغلی بین زنان و مردان بپردازند؟»
این استاد دانشگاه در ادامه به دلایل این نابرابری اشاره میکند و در این باره میگوید: «دو عامل کلیدی در تداوم شکاف جنسیتی در مشاغل با درآمد بالا نقش دارند: مورد اول مربوط به تحصیلات است. همانطور که قبلاً اشاره کردم، زنان در حالی که از نظر میزان تحصیلات از مردان پیشی گرفتهاند، هنوز تمایل کمتری به انتخاب رشتههای تحصیلی دارند که به مشاغل با درآمد بالاتر منجر میشوند. هرچند روند همگرایی در حال رخ دادن است، اما هنوز شکاف قابل توجهی در این زمینه وجود دارد. به نظر من، این موضوع اهمیت کمتری در مقایسه با سایر عوامل دارد، اما حقیقتی انکارناپذیر است که باید به آن توجه کرد. در مورد علت دوم، یعنی تفاوتهای روانشناختی، با وجود تحقیقات فراوان، نمیتوان آن را عامل اصلی شکاف جنسیتی دانست. اگر این مهمترین دلیل باشد، مشخص نیست چه سیاستهایی میتوان برای رفع آن در نظر گرفت. این موضوع بهطور اساسی به این امر بستگی دارد که آیا این ویژگیهای روانشناختی ذاتی هستند یا اکتسابی.» او معتقد است که اگر بپذیریم این ویژگیها ذاتی نیستند، یافتن راهحلهای سیاستی آسانتر خواهد بود. در این صورت، میتوان ریشه این تفاوتها را در نحوه آموزش و تربیت دختران و پسران جستوجو کرد. اگر به دختران آموزش داده میشود که ریسکپذیری برایشان مهم نیست، در حالی که پسران به رقابت تشویق میشوند، این امر میتواند بهطور مستقیم در انتخابهای شغلی و میزان درآمد آنها در آینده تاثیر بگذارد. بنابراین، به نظر میرسد که میتوان با اصلاح سیاستهای آموزشی و تربیتی، به کاهش شکاف جنسیتی در زمینههای مختلف کمک کرد. البته، به دلیل ابهام در مورد نقش ژنتیک و محیط، این موضوع فقط یک گمانهزنی است.
انعطافناپذیری مشاغل پردرآمد
مانعی بزرگ در مسیر برابری جنسیتی در دنیایی که به دنبال برابری جنسیتی گام برمیدارد، انعطافناپذیری مشاغل پردرآمد است که همچون سدی بزرگ در برابر این آرمان بلندمرتبه قد علم کرده است. مشاغلی که به واسطه درآمد بالا، نیازمند صرف زمان و تعهدی سنگین هستند، چالشی مضاعف برای زنان به وجود میآورند. زنان، علاوه بر تعهدات شغلی، در بسیاری از موارد مسئولیتهای بیشتری در خانه و تربیت فرزندان را نیز بر دوش میکشند. انعطافناپذیری مشاغل پردرآمد، برقراری تعادل بین این دو کفه ترازو را دشوارتر میکند و زنان را در تنگنای انتخاب قرار میدهد. یافتن راهحلهای سیاستی برای حل این مشکل، دغدغهای است که هنوز بهطور کامل به آن پرداخته نشده است. اما آنچه واضح است، این است که زنان به دلیل بار سنگین وظایف خانگی و تربیتی، در مواجهه با این انعطافناپذیری، با چالشهای بیشتری روبهرو هستند.
از منظر این پروفسور، به عنوان والدین، مسئولیت خطیری بر دوش داریم. ما باید در تربیت فرزندانمان از کلیشههای جنسیتی دوری کنیم و به جای تمرکز بر جنسیت، به پرورش استعدادها و علایق آنها توجه کنیم. یکی از سیاستهای مهمی که میتواند به برابری جنسیتی کمک کند، تغییر در مرخصیهای زایمان و پدری است. به جای مرخصی زایمان که فقط به مادران تعلق میگیرد، باید به سمت مرخصی والدین و مرخصی پدری حرکت کنیم. این امر مشارکت پدران در تربیت فرزندان را افزایش میدهد و به زنان فرصت بیشتری برای حضور در فعالیتهای اجتماعی و اقتصادی میدهد. کشورهای اسکاندیناوی در این زمینه پیشگام بودهاند و نمونههای موفقی از این حرکت را به نمایش گذاشتهاند. هر سیاستی که به تسریع این تغییرات کمک کند، گامی در جهت برابری جنسیتی خواهد بود.
در پایان باید گفت که به نظر میرسد نسل جدیدی از اقتصاددانان با الهام از تعهد و تلاشهای پروفسور برتراند، در حال گام برداشتن در مسیر عدالت اجتماعی و پیشرفت علم اقتصاد هستند. این نسل با تکیه بر یافتههای علمی و با استفاده از روشهای نوآورانه، به دنبال حل مسائل اقتصادی واقعی و ساختن دنیایی بهتر برای همه هستند. امید است که تلاشهای این نسل، به تحقق آرمانهای پروفسور برتراند و ایجاد دنیایی عادلانهتر و مرفهتر برای همه انسانها منجر شود. تعهد افرادی مانند پرفسور برتراند به عدالت اجتماعی و تلاش بیوقفه برای ارتقای درک ما از مسائل اقتصادی، الهامبخش نسل جدیدی از اقتصاددانان است. این نسل با تکیه بر یافتههای علمی و با استفاده از روشهای نوآورانه، به دنبال حل مسائل اقتصادی واقعی و ساختن دنیایی بهتر برای همه هستند.
از جمله دستاوردهای برجسته برتراند میتوان به مطالعات جامع و گسترده او در زمینه تبعیض نژادی و جنسیتی در بازار کار، بررسی تاثیر مقررات و رقابت بر ایجاد مشاغل، تحلیل شکاف جنسیتی در میان مدیران ارشد، بررسی نقش هنجارهای جنسیتی بر ازدواج و مشارکت زنان در بازار کار و توسعه دیدگاهی نوین به مفهوم فقر اشاره کرد. باید گفت که مطالعه زندگی و آثار افرادی مانند پروفسور برتراند، درسهای ارزشمندی برای همه ما دارد. تعهد، تلاش و نوآوری و خستگیناپذیری این اقتصاددان برجسته و موفق، الگویی برای همه کسانی است که به دنبال ساختن دنیایی بهتر هستند. نام این اقتصاددان برجسته و موفق مانند ستارهای درخشان بر تارک علم اقتصاد میدرخشد. او کسی است که با تلاشها و گامهای استوار خود با مقابله با چالشها، در مسیر توسعه عدالت اجتماعی گام برداشته است و سعی در پیشرفت و تعالی علم اقتصاد دارد.