محقق کار اجباری
چرا ملیسا دل مدال جان بیتس کلارک سال 2020 را برد؟
حدود 450 سال پیش، مردمانی در نزدیکی معادن واقع در مناطقی از آمریکایی لاتین که امروزه پرو و بولیوی را تشکیل میدهند زندگی میکردند که مورد استثمار اسپانیاییها قرار گرفتند. دولت اسپانیا، در این مناطق یک سیستم کار اجباری را به وجود آورد که «میتا» نام داشت. هدف این سیستم، بیگاری کشیدن از مردمان این مناطق برای کار در معادن بود. آنها دو راه داشتند: یا باید به اجبار در معادن نقره و سایر فلزات کار میکردند یا جانشان را از دست میدادند. البته همه مردم آن بخشهایی از آمریکای لاتین که تحت استثمار اسپانیاییها قرار گرفته بودند، دچار چنین سرنوشتی نمیشدند. آنچه تعیین میکرد یک نفر به زور به بیگاری گرفته شود یا خیر، محل زندگیاش بود. اگر فردی نزدیک به معادن زندگی میکرد، سرنوشتش همان بود که توضیح داده شد. اما اگر خارج از مناطق زندگی میکرد، میتا به آنها کاری نداشت. دلیلش هم ساده است: اسپانیاییها کسانی را برای کار اجباری در معادن انتخاب میکردند که بتوانند آنها را از همان نزدیکی به اسارت بگیرند و در همان نزدیکی کنترل کنند.
میتا، به عنوان یک نهاد بهرهکش، در سال 1812 از بین رفت. اما آیا اثراتی از خود به جای گذاشت یا اینکه با از بین رفتن آن، همهچیز تمام شد؟ چنین چیزی را، نه فقط در مورد پرو یا بولیوی، بلکه در مورد همه کشورهای جهان میتوان مطرح کرد. هر کجای دنیا را که بنگرید، روزی نهادهای بهرهکش (چه در نتیجه استعمار و استثمار و چه در نتیجه روی کار آمدن یک دیکتاتور) در آنجا وجود داشتهاند. آیا میتوان اثرات این نهادها را روی آینده مردمان این مناطق بررسی کرد؟ آنچه ملیسا دل را در سال 2020 مستحق مدال جان بیتس کلارک کرد، به وجود آوردن یک رویکرد جدید برای پاسخ به چنین سوالاتی بود. او به این سوال پاسخ داد که میتا، چقدر روی زندگی امروز آن دسته از مردم پرو که اجدادشان مورد استثمار قرار گرفته بودند تاثیر گذاشته است.
مقاله دل
یکی از مهمترین سوالات در اقتصاد سیاسی و توسعه اقتصادی این است که نقشی که نهادها در توسعه میان جوامع مختلف بازی میکنند چیست. ملیسا دل (Melissa Dell) به واسطه تحقیقات دقیق و جمعآوری خلاقانه دادهها و همچنین کارهای تجربی که در این حوزه انجام داده، درک ما را نسبت به نقشی که دولت و دیگر نهادها در زندگی روزمرهمان بازی میکنند افزایش داده است. ملیسا دل به ما کمک میکند که بفهمیم دولت و سایر نهادها چگونه روی نتایجی که مردم معمولی در زندگی اقتصادیشان به آن دست مییابند تاثیر میگذارند. او در این راه، مسیر جدیدی را در کل حوزه اقتصاد سیاسی و توسعه باز کرده است. تاریخنگاران همچون انگرمن (Engerman) یا سوکولوف (Sokoloff) برای مدت بسیار زیادی روی پایایی نهادها و «لانگ شدویی» (long Shadow که در اینجا منظور از آن، اثری قابل توجه است) که رخدادهای تاریخی روی توسعه اقتصادی کشورها میگذارند، بحث کردهاند. برای مثال، مطالعات بینکشوری نشان داده است که آمریکای لاتین و آمریکای شمالی، در دورههای استعماری، نیروی کارشان را به شکلی متفاوت از هم سازماندهی میکردند. تجزیه و تحلیل دادههای تاریخی بینکشوری به اقتصاددانان کمک کرده که به وضوح ببینند این ایده که تفاوتهای میان آمریکای لاتین و آمریکای شمالی در سازماندهی نیروی کار به تاثیرات بلندمدت منجر شده است، مورد حمایت دادهها نیز هست. کارهای دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون و جانسون، در مقایسه تجربیات کشورهایی که در دوره استعماری نهادهای متفاوت از هم داشتند (نهادهایی که تا حد زیادی به دلایل تصادفی به وجود آمده بودند)، نشان میدهد که این تفاوتهای ابتدایی در نهادها امروزه نیز بسیار مهم و تاثیرگذار باقی مانده است.
ملیسا دل، در کارهای خود، پایش را فراتر از شواهد بینکشوری میگذارد و از اتفاقات تاریخی استفاده میکند تا نشان دهد تفاوتهای نهادی تا چه اندازه اثرات پایا از خود بر جای میگذارند. برای مثال او بررسی کرده که تفاوت در سازماندهی دولت در طول زمان، چه اثراتی را به وجود میآورد و این اثرات تا چه اندازه پایا هستند. او در کنار بهره بردن از تاریخ که او را قادر ساخته به خوبی در مورد اثرات پایای نهادهای بهخصوص روی توسعه اقتصادی و اقتصاد سیاسی بحث کند، کانالهای ویژهای را تعریف میکند که از اثرات پایای نهادهای مختلف میتوانند از طریق این کانالها رخ دهند و برقرار باقی بمانند. برای مثال دل در مقالهای که در سال 2011 در نشریه «اکونومتریکا» با عنوان «اثرات پایای ماینینگ میتا در پرو» به چاپ رسید، چنین چیزی را به خوبی نشان داده است. «ماینینگ میتا» یا Mining Mita، یک سیستم کار اجباری بود که توسط دولت اسپانیا در سال 1573 در پرو و بولیوی ایجاد شده و تا سال 1812 پابرجا بود.
در این مقاله، دل از این واقعیت که نهادهای قهری اسپانیایی، برای حمایت از استخراج نقره و سایر فلزات در منطقهای که امروزه پرو و بولیوی را تشکیل میدهند، به وجود آمده بودند، استفاده میکند؛ نهادهایی که بر اساس گسستگی جغرافیایی به وجود آمده بودند. اما گسستگی جغرافیای یعنی چه؟ بهطور ویژه، مردانی که در مناطقی کنار معادن زندگی میکردند، همان مردانی بودند که نهادهای کار اجباری (همان میتا)، آنها را مورد هدف قرار میدادند. در حالی که آن دسته از مردانی که محل زندگیشان از معادن فاصله داشت، مورد هدف میتا نبودند. بهرغم اینکه این نهادهای کار اجباری ویژه، بیش از سه قرن پیش از بین رفتهاند و امروزه پرو و بولیوی این نهادها را ندارد، اما اثرات سیاسی و اقتصادی آنها به جا مانده است.
ملیسا دل در مقالهاش با استفاده از یک «طرح گسستگی رگرسیون فضایی» که یک همبخشی متدولوژیک نیز به حساب میآید، به این نتیجه رسیده که نهادهای کار اجباری در پرو و بولیوی با اینکه سه قرن است در این کشورها از بین رفتهاند، اما اثرات قابل توجه و پایایی را از خود به جا گذاشتهاند. بهطوری که خانوادههایی که امروزه، نزدیک معادن زندگی میکنند، حدود 20 تا 30 درصد فقیرتر هستند و به نسبت، نرخ کوتاهقدی در فرزندانشان، از سایر مناطق خارج از حوزه معادن، بیشتر است. این مقاله، به رویکرد بینکشوری که در مقالههای پیشین وجود داشت، پروبال بیشتری میدهد. بهطوری که از طریق تجزیه و تحلیل ریزبینانه سرچشمههای تفاوتهایی که باعث شدهاند زندگی مردم پرو و بولیوی در مناطق مختلف با هم فرق کند، کمک بزرگی به اقتصاد سیاسی و اقتصاد توسعه کرده است.
ملیسا دل به خوبی مکانیسمهایی را که اثرات نهادهای مختلف را به وجود میآورند و باعث پایایی این اثرات میشوند، تبیین میکند. او نشان میدهد که اثر منفی میتا، احتمالاً در ارتباط با عدم ارائه کالاهای عمومی هستند و شواهدی را ارائه میکند که آنچه در پرو و بولیوی رخ داده است، با ساختار اقتصادی مناطقی که به معادن نزدیک بودند و مناطقی که از معادن دور بودند (و بنابراین مردانشان برای کار اجباری به ترتیب مورد هدف میتا قرار میگرفتند و نمیگرفتند)، مرتبط است. بهطور ویژه، مقالهای که از ملیسا دل در سال 2011 منتشر شد، نقش «هاسیندا»ها (Hacienda) را در توضیح اثر میتا، مورد بررسی قرار میدهد. هاسیندا، در مستعمرات اسپانیا، مناطقی بودند که زمینها، معادن و املاک خاصی را دربر میگرفتند. هاسینداها در واقع مزارع بزرگی بودند که این قدرت را داشتند که روی تصمیمات دولت تاثیر بگذارند که دولت برایشان جادهکشی کند و مزارعشان را به بازارها وصل کند. دل متوجه شد که تعداد هاسینداها در مناطقی که نزدیک معادن بودند، بسیار کمتر از تعداد هاسینداها در مناطقی بودند که از معادن فاصله داشتند.اما دلیل آن چه بود؟ ساده است. مردمانی که در مناطق نزدیک به معادن زندگی میکردند، منبع نیروی کار رایگان برای اسپانیاییها بودند و آنها را به زور به کار در معادن وامیداشتند. حالا در صورت رشد هاسینداها در این مناطق چه اتفاقی رخ میداد؟ احتمالاً رفتهرفته کنترل اسپانیاییها روی نیروی کار این مناطق کمتر میشد. بنابراین اجازه نمیدادند هاسینداهایی که در خارج از حوزه معادن وجود داشتند، در مناطق نزدیک به معادن به وجود آیند و بنابراین به تعداد مزارع خصوصی این مناطق افزوده شود. اگرچه خود هاسینداها، نهادهایی بهرهکش بودند و مردم را به کار در معادن وامیداشتند، اما باز هم نسبت به میتا، اثرات منفی خفیفتر و کوتاهمدتتری روی توسعه در پرو و بولیوی گذاشتهاند. این مشاهدات دل، در برابر دیدگاهی قرار دارد که توسعه آرام در آمریکای لاتین را به تمرکز مالکیت زمین در دست عدهای بهخصوص در کشورهای این منطقه ربط میدهد. همانطور که در بالا توضیح داده شد، دل نشان داد که ملاکین بزرگ، به طرقی میتوانند مسیری را برای توسعه اقتصادی به وجود آورند.
اما مقاله «اثرات پایای ماینینگ میتا در پرو» که در سال 2011 به چاپ رسید، تنها مقاله اثرگذار دل نیست. او سه مقاله دیگر دارد که با رویکردی مشابه، به بررسی اثرات پایای نهادهای ویژه در مکزیک، ویتنام و اندونزی میپردازد. این چهار مقاله دل، همبخشی بزرگی به اقتصاد سیاسی توسعه کرده است. دل مدلی را بسط داده که به واسطه آن، محققان میتوانند اثرات پایای رخدادهای تاریخی را مورد بررسی قرار دهند و حتی پایشان را فراتر از این بگذارند و در مورد چرایی این اثرات، استدلال کنند.
ملیسا دل
ملیسا دل، اقتصاددان آمریکایی است که در سال 1983 در اوکلاهاما به دنیا آمد. او که هماکنون استاد اقتصاد دانشگاه هاروارد است، عمده تحقیقاتش را روی اقتصاد توسعه و اقتصاد سیاسی انجام داده است. همچنین تاریخ اقتصادی یکی دیگر از رشتههای مورد علاقه دل است. در سال 2014، صندوق بینالمللی پول دل را به عنوان یکی از 25 اقتصاددان درخشان جوان حال حاضر معرفی کرد. او در سال 2018 جایزه «الین بنت» را دریافت کرد و نشریه اکونومیست او را یکی از «هشت اقتصاددان عالی جوان دهه» معرفی کرد. او نهایتاً در سال 2020 برنده مدال بسیار پرارزش جان بیتس کلارک شد. البته اینها تنها جوایز دل نیستند. او در سال 2004 اسکالرشیپ ترومن را دریافت کرد. در سال 2005 اسکالرشیپ رودز را به دست آورد. در سال 2016 فلوشیپ اسلون را دریافت کرد و در سال 2013 نیز موفق به دریافت فلوشیپ کارنگی شد. در سال 2018 نیز علاوه بر دریافت جایزه الین بنت، جایزه بینالمللی «کال-آرمنگول» را دریافت کرد. استاد راهنمای دل در دوره دکترا در دانشگاه امآیتی، دارون عجم اوغلو بود. او قبل از اینکه وارد مقطع دکترا شود، در سال 2005 مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه هاروارد دریافت کرد و سپس در سال 2007 به دانشگاه آکسفورد رفت تا وارد مقطع پساارشد (M.Phil) شود.
مدال جان بیتس کلارک
یکی از معتبرترین جایزهها برای اقتصاددانان آمریکایی (یا حداقل اقتصاددانانی که در آن زمان در ایالات متحده کار میکنند) مدال جان بیتس کلارک است. مدال جان بیتس کلارک از سوی انجمن اقتصادی آمریکا به اقتصاددانان زیر 40 سال اهدا میشود که دستاورد برجستهای در حوزه اقتصاد داشته باشند. این جایزه تا سال 2007 هر دو سال یکبار اهدا میشد. اما از سال 2009 تا به امروز به دلیل رشد سریع این حوزه هرساله اعطا میشود. اولین مدال جان بیتس کلارک در سال 1947 به پل ساموئلسون اهدا شد. به دلیل محدودیتهای سنی و ماهیت معتبر جایزه، طبیعی است که بسیاری از اقتصاددانانی که مدال جان بیتس کلارک را دریافت کردهاند، بعداً بتوانند جایزه نوبل اقتصاد را نیز از آن خود کنند. بهرغم این واقعیت که جایزه اقتصاد نوبل تا سال 1969 اهدا نمیشد، حدود 40 درصد از برندگان مدال جان بیتس کلارک برنده جایزه نوبل شدند.
خود جان بیتس کلارک، یکی از علمای پیشرو اقتصاد آمریکاست که در خصوص نظریه نهایی توزیع، صاحب نظر به شمار میآید و عقاید خود را در سلسله مقالاتی مستدل در سالهای ۱۸۸۹ و ۱۸۹۱، که تقریباً همزمان با تلاشهای اقتصاددانان دیگری نظیر استوارت وود (۱۹۱۴-۱۸۵۳)، ویک استید، والراس و بارون در همین زمینه است، منتشر کرد. او در سال ۱۸۴۷ در شهر پروویدنس در ایالت رودآیلند آمریکا متولد شد. خانواده او در ایام جوانیاش به ایالت مینهسوتا نقلمکان کرد و پدرش در آن ایالت کسبوکار کشاورزی کوچکی را اداره میکرد. تحصیل کلارک در مدرسه عالی امرست به دلیل مشکلات مالی، به دفعات دچار وقفه شد، بهطوری که کلارک تا سال ۱۸۷۲ یعنی سن ۲۵سالگی فارغالتحصیل نشد. سپس برای مدت سه سال به اروپا رفت که بخشی از آن را در دانشگاه هایدلبرگ گذراند و زیر نظر کارل کنیس که یکی از پیشکسوتان مکتب تاریخی آلمان محسوب میشود، به تحقیق پرداخت. او در سال ۱۸۷۵ به مدرسه عالی کارلتون بازگشت و کار روی نخستین اثر خود یعنی فلسفه ثروت را آغاز کرد. کلارک تحت تاثیر استادان آلمانی خود به انتقاد از نظام سرمایهداری پرداخت. لیکن، همچنین به نظریه مطلوبیت نهایی در مورد ارزش که توسط جونز و منگر ارائه شده بود، توجه داشت. او مدت ۱۲ سال (۱۸93 -۱۸۸۱) را در مدرسه عالی اسمیت و دو سال (۱۸۹5- 1893) را در دانشگاه جان هاپکینز گذراند. وی سپس به دانشکده تازهتاسیس علوم سیاسی دانشگاه کلمبیا پیوست. او در سال ۱۹۳۸ در ۹۱سالگی درگذشت.
منابع:
1-https: / /www.aeaweb.org /about-aea /honors-awards /bates-clark /melissa-dell
2- توزیع درآمد بر مبنای بهرهوری نهایی، روزنامه دنیای اقتصاد، شماره 1066، مرداد 1385