نویسنده پول دیوانه
سوزان استرینج چگونه به خالق اقتصاد سیاسی بینالملل تبدیل شد؟
سوزان استرینج (9 ژوئن 1923- 25 اکتبر 1998) دانشمند بریتانیایی بود که «تقریباً به تنهایی مسئول ایجاد اقتصاد سیاسی بینالملل» بود. از آثار معروف او میتوان به «استرلینگ و سیاست بریتانیا» (1971)، «کازینوی کاپیتالیسم» (1986)، «دولت و بازارها» (1988)، «تنزل دولت» (1996) و «پول دیوانه» (1998) اشاره کرد. او به ایجاد انجمن مطالعات بینالمللی بریتانیا کمک کرد. او اولین زنی بود که سمت استادی در دانشکده اقتصاد لندن را به دست آورد. سوزان استرینج در لنگتون ماتراورز متولد شد. او دختر خلبان انگلیسی، لوئیس استرینج بود. او به دبیرستان رویال در باث و سپس به دانشگاه کان در فرانسه رفت و در دوران جنگ جهانی دوم با درجه لیسانس اقتصاد از دانشکده اقتصاد لندن (LSE) فارغالتحصیل شد. مانند رابرت دبلیو. کاکس، بنیانگذار دیگر اقتصاد سیاسی بینالمللی بریتانیا، او هیچگاه دکترا نگرفت. او در سال 1942 با دنیس مریت ازدواج کرد که در سال 1955 با داشتن یک پسر و یک دختر از او جدا شد. در سال 1955 نیز با کلیفورد سلی ازدواج کرد، که سه پسر و یک دختر داشت.
استرینج پس از دریافت مدرک خود، ابتدا بهعنوان یک خبرنگار مالی برای مجله اقتصادی اکونومیست، سپس برای روزنامه The Observer تا سال 1957 کار کرد. او از سال 1949 به تدریس روابط بینالملل در دانشگاه کالج لندن (College London University) پرداخت. در سال 1964، او بهعنوان یک پژوهشگر تماموقت در موسسه بینالمللی رویال فعالیت کرد. استرینج در سال 1971 یک گروه تحقیقاتی موثر در زمینه اقتصاد سیاسی بینالملل (IPE) راهاندازی کرد. او همچنین در تاسیس مجله بررسی اقتصاد سیاسی بینالملل که معتبرترین مجله متمرکز بر IPE است، نقش داشت.
از سال 1978 تا 1988، او بهعنوان استاد روابط بینالملل مونتاگو برتون در دانشکده اقتصاد لندن (LSE) خدمت کرد و اولین زن در LSE بود که این مقام و استادی را به دست میآورد. در LSE، او اولین برنامه کارشناسی ارشد بریتانیا را در زمینه اقتصاد سیاسی بینالملل (IPE) ایجاد کرد. در حین حضور در LSE، او بهعنوان استاد مهمان در موسسه بروکینگز، دانشگاه مینهسوتا، دانشگاه کالیفرنیا، دانشگاه کلمبیا و مرکز بولونیای دانشکده مطالعات بینالمللی پیشرفته دانشگاه جان هاپکینز حضور داشت.
او از سال 1989 تا 1993 بهعنوان استاد اقتصاد سیاسی بینالمللی در موسسه دانشگاهی اروپایی در فلورانس ایتالیا خدمت کرد. آخرین سمت آکادمیک سوزان استرینج که از سال 1993 تا لحظه فوتش در سال 1998 در آن فعالیت میکرد، رئیس روابط بینالملل و استاد اقتصاد سیاسی بینالملل در دانشگاه وارویک بود، جایی که برنامه کارشناسی ارشد در رشته اقتصاد سیاسی بینالمللی را راهاندازی کرد. او همچنین از سال 1993 تا 1996 چندبار بهعنوان استاد مهمان در دانشگاه آئویاما گاکوئین در توکیو، ژاپن تدریس کرد. او یک شخصیت مهم در انجمنهای حرفهای هر دو کشور بریتانیا و ایالاتمتحده بود. او یکی از اعضای بنیانگذار موثر و اولین خزانهدار انجمن مطالعات بینالمللی بریتانیا بود و در سال 1995 بهعنوان سومین زن رئیس انجمن مطالعات بینالمللی خدمت کرد.
قدرت و بازارهای مالی بینالمللی
مشارکت کلیدی استرینج در روابط بینالملل اقتصاد سیاسی به مسئله قدرت مرتبط بود که او آن را برای پویایی اقتصاد جهانی اساسی میدانست. او بین قدرت رابطهای (قدرت برای وادار کردن فرد آ برای انجام کاری که فرد ب نمیخواهد انجام دهد) و قدرت ساختاری (قدرت برای شکلدهی و تعیین ساختار اقتصاد سیاسی جهانی) تفاوت قائل شد.
سوزان استرینج یک متفکر تاثیرگذار در امور جهانی بود. او نقش مرکزی در توسعه اقتصاد سیاسی بینالمللی بهعنوان یک زمینه مطالعاتی ایفا کرد و یک شخصیت کلیدی در رویکردهای اقتصاد سیاسی به مطالعات امنیتی بود. مقاله او به نام «اقتصاد بینالمللی و روابط بینالملل: یک مورد از فراموشی متقابل» که در سال 1970 منتشر شد، دلایل نیاز به یک رشته تحصیلی در زمینه اقتصاد سیاسی بینالملل را بیان کرد.
استرینج ادعا کرد که قدرت مرکزی در اقتصاد سیاسی بینالملل است. او اذعان داشت که بهطور کلی «اقتصاددانان بهسادگی نمیفهمند چگونه اقتصاد جهانی کار میکند»، به دلیل درک نامناسب از قدرت و اعتماد بیش از حد به مدلهای اقتصادی انتزاعی. با این حال او متذکر شد که دانشمندان سیاسی نیز بهدلیل تاکید بر نهادها و قدرت، درک ضعیفی از اقتصاد بینالمللی دارند. بنابراین او یکی از اولین فعالانی شد که ضرورت همزمان سیاست و اقتصاد را برای دانشمندان روابط بینالمللی تاکید کرد. استرینج بر تحقیقات رژیم انتقاد داشت و ادعا کرد که مطالعات درباره رژیم به طرز معمول بیش از حد متمرکز بر دولت است و دارای تعصب نهفتهای به منظور حفظ هژمونی آمریکاست.
در دهه 1980، او با ادعاهای دیگر دانشمندان مطالعات بینالمللی مخالفت کرد که معتقد بودند هژمونی آمریکا در حال افول است. استرینج به اندازهگیریهای ثابت قدرت شک کرده و ادعا کرد که قدرت ساختاری مهم است. بهطور خاص، تعاملات بین دولتها و بازارها مهم بودند. او به برتری بخش فناوری آمریکا، تسلط در خدمات و موقعیت دلار آمریکا بهعنوان برترین ارز بینالمللی بهعنوان نشانههای واقعی از قدرت دائمی اشاره کرد.
سوزان استرینج که یکی از پژوهشگران برجسته در حوزه روابط بینالملل در نیمه دوم قرن بیستم بوده و بهعنوان خالق رشته اقتصاد سیاسی بینالمللی شناخته میشود، در کتاب «دولتها و بازارها» (1988)، به روشی کاملاً منطقی به تحلیل چهار شکل اصلی قدرت -امنیت، تولید، امور مالی و دانش- پرداخته است؛ قدرت قابلیت «فراهم کردن امنیت، تولید کردن، دسترسی به اعتبار و توسعه و کنترل حالات معتبر تفسیر دنیا» را دارد. او در این کتاب که یکی از کتابهای پایهای و اساسی او محسوب میشود، الگویی برای درک رابطه میان سیاست و اقتصاد ارائه میدهد. این کتاب بررسی دقیقی از تاثیرات اختیارات سیاسی از جمله ایالات، بر بازارها و برعکس اثرات نیروهای بازار بر ایالات ارائه میدهد.
تحلیل او در کتاب دولتها و بازارها بر روی آنچه او «اتصال بازار و اختیارات» نامید، متمرکز شده بود. یعنی تعادل قدرت میان بازار و اختیارات سیاسی. او ادعا کرد که بازار جهانی، نسبت به ایالت ملی، از دهه 1970 به بعد قدرت قابل توجهی کسب کرده و یک «شکاف خطرناک» در حال ظاهر شدن بین این دو بود.
استرینج در کتاب «کازینوی کاپیتالیسم» ادعا میکند که فرد بدون داشتن یک درک کامل از بازارهای مالی بینالمللی، نمیتواند بفهمد که جهان چگونه کار میکند. او در این کتاب خطرات سیستم مالی بینالمللی را برمیشمارد و با اشاره به بحران مالی آسیایی سال 1997، به آن مهر تایید میزند. بحرانی که یک «واگرایی» مالی بزرگ در بازارهای مالی بینالمللی ایجاد کرد. او در این کتاب نظام پولی بینالمللی را با یک کازینو مقایسه میکند که در آن بازی ارز خارجی مانند بازی مارپله انجام میشود. او میگوید که بازار بینالمللی مالی قدرتمندتر از دولتها شده است و دیگر تنظیم نمیشود. بهعنوان مثال بازار یورو و دلار و اوپک قوی بودهاند که سیستم برتون وودز را تضعیف کردند. هیچ دولت یا عاملی در نظام پولی بینالمللی و بازارهای مالی بینالمللی حکومت نمیکند. کتاب «پول دیوانه» تحلیل کازینوی کاپیتالیسم را به اواخر دهه 1990 بهروزرسانی کرد. در زمان فوت او، استرینج در حال کار بر روی اظهارنظر در مورد سیستم بینالمللی پول بود.
به یاد سوزان استرینج، جوایز سالانهای تعیین شده است، از جمله: 1- جایزه سوزان استرینج از سال 1998 که از سوی انجمن مطالعات بینالمللی در ایالاتمتحده به «فردی که بیشترین چالش را برای دانش متداول در مطالعات بینالمللی ایجاد میکند»، تعلق میگیرد؛ 2- جایزه کتاب سوزان استرینج که از سال 2010 از سوی انجمن مطالعات بینالملل بریتانیا «برای یک کتاب برجسته منتشرشده در هر حوزهای از مطالعات بینالمللی» هر سال تعیین میشود؛ و
3- جایزه جوان پژوهشگر سوزان استرینج که از سوی مرکز مطالعات جهانی دانشگاه بن «به دانشجویان زنی که یک پایاننامه عالی با تمرکز بر روابط بینالملل ارائه دادهاند» اهدا میشود.
سوزان استرینج یکی از پژوهشگران برجسته در حوزه اقتصاد سیاسی بینالملل بوده است و آثار او تاثیرگذاری زیادی روی توسعه تئوریها و دیدگاههای اقتصاد سیاسی داشته است. کارهای استرینج کماکان برای دانشجویان و دانشمندانی که به پویاییهای شکلدهنده تحولات معاصر و آینده در اقتصاد سیاسی جهانی علاقهمند هستند، جالب است. رندال جرمین، استاد علوم سیاسی در دانشگاه کارلتون کانادا، کتابی را با استناد بر کارهای سوزان استرینج نوشته است که اهمیت استرینج را بهعنوان یک مشارکتکننده یکتا و قدرتمند در زمینه اقتصاد سیاسی جهانی نشان میدهد. رندال جرمین که علایق تدریسی و تحقیقاتی او بر روی موضوعات و پرسشهای مربوط به اقتصاد سیاسی جهانی متمرکز است، در کتابش با موفقیت نشان میدهد که چرا دانشجویان و دانشمندان اقتصاد سیاسی جهانی و وضعیت فعلی اقتصاد سیاسی جهانی بهطور کلی باید به کار و روش سوزان استرینج ارجاع دهند و از آن استفاده کنند.
روت پاترسون در مقالهای با عنوان «بهسوی یک اقتصاد سیاسی بینالمللی فمینیستی» که در فصلنامه «نشریه سیاست ملبورن» منتشر کرده است، به آثار سوزان استرینج اشاره میکند و از آنها بهعنوان یکی از منابع مرجع استفاده میکند. پاترسون با الهام از استرینج در این مقاله شرح میدهد که برای ساخت یک اقتصاد سیاسی بینالمللی فمینیستی، باید به، به چالش کشیدن دامنه و فرضیات اقتصاد سیاسی بینالمللی سنتی بپردازیم. باید به زمینههایی که زنان در اقتصاد سیاسی بینالمللی فعال هستند و همچنین به زمینههای بینالمللی سیاسی، اجتماعی و تجاری بر اساس نابرابری جنسیتی که باعث شده، مطالعه اقتصاد سیاسی بینالمللی زنان در این عرصه حذف شوند، توجه کرد. بسیاری از نویسندگان فمینیست نشان دادهاند که نظریه و عمل در روابط بینالملل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بهشدت به جنسیت وابسته است، به نحوی که برای اینکه مردان بتوانند در نقشهای عمومی مشخصی مانند کارگر، دیپلمات، سرباز و پناهنده دیده شوند، نیاز به کار بیپاداش یا کمارزش زنان دارند. یک اقتصاد سیاسی بینالمللی فمینیستی، دامنه مطالعات ما را گسترش میدهد تا شامل حوزههایی شود که بیشتر تحت تاثیر زنان قرار دارند و رابطه جنسیتی در سیاست بینالمللی که این تفاوت سیستماتیک بین مردان و زنان را «طبیعی» میدانند، درک شود. بهمنظور ارائه پیشنهادهایی برای توسعه یک اقتصاد سیاسی بینالمللی فمینیستی، در این مقاله توضیح داده میشود که اقتصاد سیاسی بینالمللی چیست، چرا باید در آن به جنسیت توجه شود و چگونه تاکنون اقتصاد سیاسی بینالمللی با مسائل جنسیت برخورد کرده است. در نهایت به آنچه یک اقتصاد سیاسی بینالمللی فمینیستی ممکن است شبیه باشد، پرداخته شده تا چند جهت جدیدی را که اقتصاد سیاسی بینالمللی باید بگیرد تا بهترین حاکمیت جنسیتی را که اقتصاد سیاسی بینالمللی از سوی افراد، ایالات و بازارها تجربه میکند، نمایان کند.
اقتصاد سیاسی بینالمللی (IPE) در دهه 1970 بهعنوان پاسخی به تعدادی از مسائل بینالملل فوری که نمیتوانستند بهطور کافی از طریق روابط بینالملل و اقتصاد توضیح داده شوند، توسعه یافت. این موضوع اقتصاد سیاسی را به یک شکل مدرن بازسازی کرد. نظریهپردازان اقتصاد سیاسی بینالمللی امیدوار بودند که با اتخاذ رویکرد بینرشتهای، قادر به درک بهتر تعامل پیچیده منافع و رویدادهایی باشند که به واگذاری سیستم مالی برتون وودز، بحران نفت اوپک، چالش شرکتهای چندملیتی به استقلال دولتی و مشکلاتی که در برنامههای توسعه رخ میدهد، منجر میشود. تعاریف سادهای از برنامه کاری اقتصاد سیاسی بینالمللی نشان میدهند که این علم مطالعه روابط میان «ایالتها و بازارها» یا «ارتباطات میان سیاست و اقتصاد از یکسو و اقتصاد سیاسی داخلی و بینالمللی از سوی دیگر» است. این ارتباط در سه رویکرد اصلی ملیگرایی اقتصادی، لیبرالیسم اقتصادی و مارکسیسم به دلایل بسیار مختلفی درک شده و به شکلهای گستردهای تفسیر شده است. در سال 1984، سوزان استرینج سعی کرد مسیر تحقیقات در زمینه اقتصاد سیاسی بینالمللی را تعیین کند و عواملی مانند تاریخ، مطالعات جمعیت، پول، تجارت، فناوری و حقوق را از جمله عواملی که هیچ دانشجو یا استادی نباید آنها را نادیده بگیرد یا از آنها چشمپوشی کند، برشمرده است.
کتاب «فهم روابط بینالملل» نوشته کریس براون و کریستن اینلی یکی از کتب معروف در حوزه روابط بینالملل است که به معرفی و توضیح مفاهیم و تئوریهای مختلف در این حوزه میپردازد. این کتاب از آثار متعددی برای توضیح مفاهیم مختلف استفاده میکند و از جمله این آثار، آثار سوزان استرینج است که از آنها بهعنوان یکی از منابع مرجع برای تبیین مفهومی اقتصاد سیاسی بینالمللی بهره میبرد. در این کتاب، بخشهایی از آثار استرینج برای تبیین مفاهیمی مانند «دولتها و بازارها» و «نقش دولت در اقتصاد جهانی» مورد استفاده قرار میگیرد. بهعنوان مثال، استرینج بهطور جامع به مفهوم نیروهای معادلهگر -نهادها و افرادی که توانایی تعیین سیاستها و تصمیمهای بینالمللی را دارند- در سیستم بینالمللی میپردازد و نقش دولتها و سیاست در اقتصاد جهانی را مورد بررسی قرار میدهد. استفاده از این آثار به توضیح و تبیین مفاهیم اقتصاد سیاسی بینالمللی کمک میکند و به خواننده امکان میدهد تا مفاهیم پیچیدهتر را با دقت بیشتری درک کند.
کتاب «نظریههای اقتصاد سیاسی بینالمللی» نوشته تاد اسلندر، بهعنوان یک مرجع تئوریهای مختلف در حوزه اقتصاد سیاسی بینالمللی محسوب میشود. اسلندر یکی از پژوهشگران معروف در زمینه اقتصاد سیاسی بینالمللی است. در این کتاب نظریههای مختلف اقتصاد سیاسی بینالمللی از جمله لیبرالیسم اقتصادی، مارکسیسم و... مورد بررسی و تحلیل قرار میگیرند. در این کتاب به آثار نظریهپردازان معروف در این زمینه استناد شده است، از جمله آثار سوزان استرینج که به بررسی تئوریهای مختلف اقتصاد سیاسی بینالمللی پرداخته است. این کتاب بهعنوان یک منبع مرجع برای دانشجویان، پژوهشگران و علاقهمندان به اقتصاد سیاسی بینالمللی مورد استفاده قرار میگیرد و به بررسی نظریهها و دیدگاههای مختلف در این زمینه میپردازد. بهطور کلی، آثار سوزان استرینج بهعنوان یکی از مبانی اصلی در حوزه اقتصاد سیاسی بینالمللی شناخته میشوند.