آمریکا و جهان
دونالد ترامپ، بزرگترین تهدید در سال 2024
سایهای شوم بر سر جهان سنگینی میکند. احتمال پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات نوامبر آینده به اندازه پرتاب یک سکه است. او در انتخابات اولیه جمهوریخواهان پیشتاز است و نظرسنجیها نشان میدهند او در ایالتهای بیطرف از جو بایدن جلو افتاده است. حداقل در انتخابات اولیه میتوان چنین گفت که محاکمات مدنی و تحقیقات باعث شد جایگاه او محکمتر شود. دههها بود که دموکراتها به پشتیبانی سیاهپوستان و اسپانیاییتبارها دل میبستند اما اکنون شمار معناداری از آنها از این حزب روی برگرداندهاند. در 12 ماه پیشرو، هر نوع کاهش محبوبیت یکی از نامزدها میتواند مسیر مسابقه را تغییر دهد و جهان را زیرورو کند.
لحظه دردناکی خواهد بود که ببینیم فردی مانند ترامپ در دفتر کار بیضیشکل را میکوبد. دموکراسی هماکنون در داخل کشور با مشکل مواجه است. ادعای آقای ترامپ در پیروزی در انتخابات سال 2020 چیزی بیشتر از یک دروغ بود. آن ادعا یک قمار شرورانه بود که میتوانست همقطاران او را به بازی بگیرد و به وحشت بیندازد و چنین هم شد. علاوه بر این، آمریکا با دشمنی زیادی از خارج روبهرو است. حمله روسیه به اوکراین، ایران و متحدانش در خاورمیانه و چین در همسایگی تایوان چالشهایی برای آمریکا هستند. این سه کشور تا اندازهای تلاشهایشان را هماهنگ کردهاند و صاحب دیدگاه جدیدی درباره نظم بینالمللی هستند که در آن حق با قدرتمندان است و خودکامگان در امنیت به سر میبرند.
از آنجا که دموکراتهای حامی شعار «آمریکا را دوباره پرعظمت میسازیم» ماههاست که برای دور دوم ترامپ برنامهریزی میکنند دوره دوم در مقایسه با دوره اول سازماندهی بیشتری خواهد داشت. معتقدان واقعی به این شعار مهمترین مناصب را تصاحب خواهند کرد. هیچ چیز جلوی انتقامجویی، حمایتگرایی اقتصادی و معاهدات سخاوتمندانه نمایشی آقای ترامپ را نخواهد گرفت. تعجبی ندارد که چشمانداز دور دوم ریاستجمهوری ترامپ مجالس کشورها و هیاتمدیره شرکتها را سرخورده و ناامید میکند. اما این ناامیدی برنامهای ندارد. زمان آن گذشته است که بتوان نظمی برای این آشفتگی متصور شد.
بزرگترین تهدید آقای ترامپ متوجه کشور خودش است. احساس بازگشت به قدرت در نتیجه انکار نتایج انتخابات سال 2020 به او این اطمینان باور را میدهد که تنها بازندگان هستند که تسلیم هنجارها، آداب و ایثارگریهایی میشوند که یک ملت را میسازند. آقای ترامپ در تعقیب دشمنانش نبردی سخت را با هر نهادی -از جمله دادگاهها و وزارت دادگستری- به راه میاندازد که در سر راهش قرار گیرد.
اما پیروزی سال آینده ترامپ اثرات عمیقی هم در خارج از کشور خواهد داشت. چین و دوستانش از این بابت خوشحال میشوند که ببینند دموکراسی آمریکایی کارایی خود را از دست میدهد. اگر آقای ترامپ فرآیندهای عادلانه و حقوق مدنی را در داخل کشور زیر پا بگذارد دیپلماتهایش در خارج نمیتوانند مدعی آنها شوند. جنوب جهانی قانع میشود که اصرارهای آمریکا برای انجام کارهای درست صرفاً و واقعاً نمایشی از نفاق و ریاکاری است. از نظر آنها، آمریکا فقط یک قدرت بزرگ دیگر است.
غریزه حمایتگرایی آقای ترامپ هم افسار میگسلد. بهرغم تعرفههایی که علیه چین وضع شد اقتصاد آمریکا در دوره اول ترامپ رونق گرفت اما برنامههای او برای دور دوم خسارتبارتر خواهند بود. او و همرزمانش به تعرفه همگانی 10درصدی برای کل واردات میاندیشند که دو برابر سطح کنونی تعرفههاست. حتی اگر سنا بخواهد او را مهار کند حمایتگری ناشی از توسعه دیدگاه امنیت ملی قیمتها را برای مردم آمریکا بالا میبرد. همچنین ترامپ در دوره اول با کاهش مالیاتها و اعطای کمکهای نقدی در زمان کووید 19 اقتصاد را به آتش کشید. اینبار آمریکا گرفتار کسری بودجهای شده است که نظیر آن را فقط در زمان جنگ میتوان دید. هزینه بازپرداخت بدهیها نیز بسیار بالاست. کاهش مالیاتها هم به تورم دامن میزند و به رشد کمک نمیکند.
عملکرد خارجی دوره اول ترامپ بهتر از حد انتظار بود. دولت او به اوکراین اسلحه فرستاد، پیمان صلحی میان اسرائیل، امارات و بحرین برقرار کرد و کشورهای اروپایی را وادار کرد هزینههای دفاعی خود را بالا ببرند. سیاست آمریکا در قبال چین خصمانهتر شد. اگر اندکی با اغماض بنگرید متوجه میشوید که یک رئیسجمهور تاجرمسلک میتواند منافعی هم داشته باشد. بیتفاوتی ترامپ نسبت به حقوق بشر باعث میشود عربستان سعودی پس از پایان جنگ غزه قابل تحملتر شود و بتوان روابط با دولت نارندرا مودی در هند را تقویت کرد.
اما دور دوم از آن جهت متفاوت خواهد بود که جهان تغییر کرده است. هیچ اشکالی ندارد که کشورها رفتار تاجرمسلکانه داشته باشند. به هر حال آنها منافع خودشان را در اولویت میگذارند. اما شهوت ترامپ برای عقد پیمان و احساس او نسبت به منافع آمریکا در واقعیت هیچ حدومرزی ندارد و ارزشها هم نمیتوانند آن را مهار کنند.
ترامپ عقیده دارد که اگر آمریکا بخواهد خون و پولش را در اروپا هزینه کند این پیمان مناسب نخواهد بود. بنابراین او تهدید کرد که جنگ اروپا را یکروزه پایان میدهد و ناتو را از بین میبرد. او احتمالاً این کار را با نقض تعهد آمریکا در ناتو انجام میدهد. تعهدی که براساس آن حمله به یک عضو به معنای حمله به تمام اعضا تلقی میشود. ترامپ در خاورمیانه احتمالاً بدون هیچ ملاحظهای از اسرائیل حمایت خواهد کرد. حتی اگر این کار آتش جنگ را شعلهورتر کند. در آسیا هم او ممکن است با شی جین پینگ به توافق برسد و دست از حمایت تایوان بردارد چون هیچ دلیلی نمیبیند که چرا آمریکا باید به طرفداری از یک جزیره کوچک با یک ابرقدرت هستهای وارد جنگ شود.
اما اگر پوتین مطمئن شود که آمریکا از اروپا حمایت نخواهد کرد انگیزه پیدا میکند تا جنگ اوکراین را ادامه دهد و کشورهای شوروی سابق از جمله مالداوی و بالتیک را به خود ملحق کند. بدون فشار آمریکا احتمال ندارد که اسرائیل به یک اجماع داخلی برای آغاز گفتوگوهای صلح با فلسطینیها برسد. اگر ژاپن و کره جنوبی در محاسباتشان به این نتیجه برسند که ترامپ در کنار متحدانش نمیایستد ممکن است تصمیم بگیرند که به سلاح هستهای دست پیدا کنند. ترامپ با اعلام اینکه آمریکا هیچ مسوولیتی در قبال تغییرات اقلیمی ندارد دیگران را در این مسیر دلسرد میکند. همچنین دورتادور او را چینستیزانی گرفتهاند که عقیده دارند رویارویی نظامی تنها راه حفظ برتری آمریکاست. چین که خود را بین یک رئیسجمهور تاجرمسلک و دولت جنگطلب او میبیند ممکن است در مورد تایوان دچار اشتباه محاسباتی شود و عواقب فاجعهباری پدید آورد.
انتخاباتی بسیار مهم
دوره دوم ترامپ تفاوت زیادی با دوره اول خواهد داشت. پیروزی غریزه مخرب او را بیدار میکند. برنامههایش با مقاومت و مخالفت کمتری روبهرو میشوند و از آنجا که آمریکاییها با آگاهی از بدی کارشان به او رای میدهند، برتری و اعتبار اخلاقی این کشور رو به کاهش میگذارد. نتیجه رایگیری را دهها هزار رایدهنده در تعداد انگشتشماری از ایالتها تعیین میکنند. سرنوشت جهان در سال 2024 به آن صندوقهای رای وابسته است.