گفتوگوی تورمها
چرا باید درباره تورم صحبت کنیم؟
از سرمایهگذاران و دانشگاهیان گرفته تا دولتها و بانکهای مرکزی، تقریباً همه تصور میکردند که تورم بالا و پایدار در اقتصادهای پیشرفته به افسانه تبدیل شده و دیگر نباید نگران آن بود. اما با افزایش تورم و بعضاً دورقمی شدن آن در مقاطعی از دو سال گذشته، مردم در سرتاسر جهان با واقعیت اقتصادی جدیدی به نام افزایش قیمتها مواجه شدند و این موضوع، بحث درباره تورم را به محافل اقتصادی و سیاسی بازگردانده است. نوشتن کتاب یا حتی سخنرانی درباره موضوعات اقتصادی که همزمان به سیاست هم مرتبط هستند بازی سختی است. برای این کار نویسنده بین سه نوع بحث سرگردان است: استفاده از تاریخ برای روشن کردن زمان حال، نوشتن آموزشی برای آگاهی دادن به عموم مردم و تلاش برای استفاده از بستر گفتوگو برای نقد تفکر سیاستگذاران و بهبود نتایج سیاستهای اعمالشده از سوی آنان. تعداد کمی از نویسندگان میتوانند به هر سه این اهداف با موفقیت دست پیدا کنند، بهخصوص وقتی موضوع بحث چیزی به اهمیت و حساسیت سیاسی مباحث اقتصاد کلان باشد.
اما به نظر میرسد استفن دی کینگ، اقتصاددان بریتانیایی، توانسته در کتاب جدید خود به همه این اهداف دست پیدا کند. کتاب جدید وی «ما باید در مورد تورم صحبت کنیم: 14 درس مهم از 2000 سال گذشته» که در ماه می سال جاری انتشارات دانشگاه ییل آن را منتشر کرد، به نظر منتقدان توانسته به تمام اهداف فوق دست پیدا کند و از این آزمون با موفقیت بگذرد. این کتاب در 240 صفحه، نسبتاً خلاصه اما عمیق و با نثری عالی نوشته شده و سرشار از نکات آموزنده و جدید است. کتاب توانسته نظریههای تورم، نقش دولتها در ایجاد تورم، تاریخچه اقتصادی تورم، آسیبهای تورم، شکستها در زمینه کنترل قیمتها، بحثها در مورد چگونگی مهار تورم، و مزایا و معایب تورم را پوشش دهد. کینگ همه این کارها را بدون توسل به تحلیل خشک دانشگاهی یا استدلال پیشینی انجام میدهد. در عوض، ایدهها تا حد زیادی از طریق داستانها و مثالها روشن میشوند؛ مثالهایی که از کنترل قیمتها در روم باستان در 301 سال پس از میلاد شروع شده و تا مثالهای امروزی و متعلق به سالهای 2021 و 2022 درباره تورم و روشهای مهار آن، ادامه مییابد. کینگ از هیچ مکتب فکری اقتصاد کلان پیروی نمیکند. برای یک خواننده عام کتاب، پرهیز از چنین جزماندیشی بهتر است. با این اوصاف، مشخص است که نقطه عطف بحث از نظر او کجاست. او میگوید که میلتون فریدمن و آنا شوارتز تا حد زیادی درست میگفتند که تورم یک پدیده پولی است. بله، شوکهای عرضه میتواند به جهش در سطح قیمت منجر شود، اما تداوم تورم در نهایت به انطباق این شوکها از طریق سیاست پولی بستگی دارد. اما این باور که «پول مهم است» باید با این شناخت تقویت شود که تغییر اعتماد عمومی به پول میتواند موجب نوسانات شدید در اثرات و نتایج آن شود. همانطور که تورم واقعاً بالا میرود، مردم میخواهند موجودی نقدی خود را کاهش دهند و سایر کالاها را خریداری کنند و همین موضوع باعث افزایش بیشتر تورم و قیمتها میشود. این افزایش سرعت گردش پول به ایجاد تورم بیشتر کمک میکند، حتی زمانی که عرضه پول نسبتاً کند رشد میکند.
کینگ دو سال قبل از نوشتن این کتاب و قبل از شروع تورم فعلی که اقتصاد کشورهای پیشرفته را تحت تاثیر قرار داده است یعنی در اوایل سال 2021 شروع به هشدار درباره بازگشت تورم کرد. پس از پذیرفتن این دیدگاه اصلی اقتصاد مبنی بر اینکه تورم تا حد زیادی از سوی بانکهای مرکزی مستقل در دهه 2010 کنترل شده بود، تفکر او حول چهار هشدار ادغام شد.
نخستین هشداری که وی درباره آن صحبت کرد بر این موضوع متمرکز بود که این تنها عملکرد درست بانکهای مرکزی نبود که به کنترل تورم منجر شد، بلکه اثرات کاهش قیمتها به دلیل جهانیشدن هم بر این موضوع تاثیری مهم و کلیدی داشت. کینگ پیشبینی کرد که برخی از مزایای جهانی شدن در حال کاهش است و این موضوع فشار صعودی بر قیمتها وارد میکند. دوم، وی هشدار داد اثرات همهگیری بر کاهش ظرفیت تولید اقتصاد باید جدی گرفته شود. هشدار سوم، درباره این موضوع بود که ترکیب محرکهای مالی و پولی در واکنش به همهگیری بسیار زیاد بوده است -به این معنی که ورشکستگی و ورشکستگی بانکها بسیار کم بود- در حالی که بیکاری بهسرعت به سطوح پایین بازگشته است. در نهایت، او هشدار داد که بانکهای مرکزی به خاطر برآورد اشتباه از نقش خود در کنترل تورم مقصر هستند و میتوانند حتی با این میزان اطمینان بیجا به توان خود باعث ایجاد تورم بیشتر شوند. بانکها معتقد بودند که آنها به وضوح تورم را کنترل میکنند و بهراحتی میتوانند به این کار ادامه دهند در حالی که اینطور نیست.
حالا دیگر همه ما میدانیم چه اتفاقی افتاد. مسوولان بانکهای مرکزی در دنیایی زندگی میکردند که دیگر وجود نداشت. آنها فکر میکردند که فشار تورمی 2021 «گذرا»ست و بهزودی کاهش مییابد. اما با وجود انقباض پولی که تاکنون رخ داده است، در بسیاری از کشورها در اوایل سال 2023 همچنان تورم پایدار به نظر میرسد.
اما سیاستگذاران پولی چگونه میتوانند بهتر ارزیابی کنند که آیا فشارهای تورمی احتمالاً در آینده پایدارتر خواهند بود؟ کینگ چهار «آزمون» را مطرح میکند که آنها باید در نظر بگیرند. اگر پاسخ به پرسشها «بله» است، پس تصمیمگیران پولی ما باید در برابر خطر افزایش مداوم تورم هوشیار و آماده باشند. اگر این کار را نکنند به معنای آن است که عملاً بانکهای مرکزی اجازه خواهند داد تقاضای کل از عرضه پیشی بگیرد که به معنای تورم است.
آزمون 1: آیا تغییرات نهادی وجود داشته است که نشاندهنده افزایش سوگیری به نفع تورم باشد؟ متاسفانه، به نظر کینگ تا سال 2021، پاسخ مثبت بود.
آزمون 2: آیا نشانههایی از مازاد پولی وجود داشت؟ باز هم، این بار، بله. معیار عرضه پول M2 (نقد، سپردههای چک و داراییهای قابل تبدیل) بهطور چشمگیری در طول قرنطینه افزایش یافته بود. در سال 2020، 19 درصد و سپس در سال 2021 حدود 16 درصد افزایش یافت، در حالی که در سال 2019 این عدد تنها پنج درصد بود. با کاهش همهگیری، سرعت پول افزایش یافت و پولی که قبلاً بیکار بود، مورد استفاده قرار گرفت. مجموعهای پولی ممکن است راهنمای بدی برای مدیریت خرد تورم سال به سال باشد، اما به عنوان یک شاخص هشداردهنده، آگاهی از آن برای تصویر بزرگ بسیار مهم است.
آزمون 3: آیا مردم تورم را بیاهمیت جلوه میدادند یا بهانه میکردند؟ باز هم پاسخ به نظر کینگ مثبت است. درست مانند دهه 1970، سیاستگذاران ادعا میکنند که تورم به زودی کاهش خواهد یافت. اما در این میان افزایش قیمتهای انرژی بهعنوان تاثیرات موقت محسوب شد و مشکلات زنجیره تامین ناگزیر نادیده گرفته شد.
آزمون 4: آیا شرایط عرضه در اقتصاد بدتر میشد؟ ارزیابی پتانسیل عرضه یک اقتصاد در هر زمان معین دشوار است. اما پیامدهای این همهگیری باعث کمبود نیروی کار شد، قرنطینهها به اختلالات زیادی در روابط زنجیره تامین و عدم اطمینان در مورد الگوهای تقاضای مصرفکننده منجر شد، چین و ایالاتمتحده در دورهای از سیاست جداسازی تجارت بودند و البته پس از آن، ما شاهد حمله پوتین به اوکراین بودیم. در نتیجه توانایی اقتصاد برای تولید کالاها و خدمات مختل شد.
اما چرا تورم چیز بدی است؟ بسیاری از مردم تورم را با هزینه زندگی ترکیب میکنند و به دلیل اثری که افزایش سطح قیمتها بر ارزش واقعی برخی از اشکال ثابت درآمد و ثروت دارد، با آن مخالف هستند. اما کینگ از یک آمار قابل توجه استفاده میکند تا نشان دهد این موضوع نباید ترس تورمی اصلی ما باشد.
معروف است که آلمان در سالهای 1922 تا 1923 با تورم ماهانه 322 درصد، دچار ابرتورم وحشتناکی شد. با این حال، بهطور قابلتوجهی، درآمد سرانه واقعی آلمان بین سالهای 1918 و 1923 تنها 8 /7 درصد کاهش یافت، که به طور قابلتوجهی کمتر از کاهشی بود که در بریتانیا در مدت مشابه مشاهده شد. به عبارت دیگر، حتی اگر قیمتها بالا میرفتند، درآمدهای اسمی هم بالا میرفتند- حداقل در کل اقتصاد.
کینگ میگوید، هزینههای عمده تورمهای بزرگ این نیست که وضعیت ما را بدتر میکنند، اگرچه برای بسیاری از مردم بدون شک این کار را میکنند. اما، سه هزینه بزرگ تورم بالا عبارتاند از:
1- تورم بالا برنامهریزی اقتصادی را بسیار دشوار میکند و باعث میشود مردم زمان خود را برای فکر کردن به تورم صرف کرده و توانایی ذهنی و عصبی برای اشتغال به فعالیتهای مولدتر را از دست بدهند.
2- تورم موجب بازتوزیع شدید ثروت میشود که به درستی ناعادلانه تلقی میشود.
3- تورم به واکنشهای سیاستی اشتباه و شتابزدهای منجر میشود که میتواند اقتصاد را همچنان ناکارآمدتر کند.
مثالهای کینگ از تاثیر تورم بالا بر تصمیمگیری در وایمار آلمان چشمگیر است. مردی به طور همزمان دو بطری نوشیدنی خرید، از ترس اینکه قیمت دومی تا زمانی که اولین بطری را تمام کند به میزان قابل توجهی افزایش یابد. دانشگاهیان تمام کتابهای کتابخانه خود را در ازای یک قرص نان میفروختند. هر روز در دنیایی با تورم شدید، مردم باید عمیقتر درباره اثرات تصمیمهای خود فکر کنند، باید سعی کنند حدس بزنند که عواقب تورم چه خواهد بود و در نتیجه به انتخابهایی سوق داده میشوند که در حالت عادی و شرایط انسانی انجام نمیدادند. تورم، هم کار بیهودهای ایجاد میکند (مانند تغییر منظم قیمت منوها)، و هم انگیزههای انحرافی (کینگ توضیح میدهد که چگونه عمدهفروشان ترکیه سعی کردند در دهه 1990 با احتکار ماشینهای لباسشویی از خود در برابر تورم محافظت کنند) به وجود میآورد.
و این چیزی است که اعداد درآمد سرانه واقعی پنهان میکنند: حملات بزرگ تورم برندگان و بازندگان بزرگی را به روشهای کاملاً غیردموکراتیک ایجاد میکند. بدیهی است که یک تورم ناگهانی باعث میشود کسانی که درآمد ثابت یا مزایای دولتی ثابت دارند، وضعیت بسیار بدتری داشته باشند، در حالی که کسانی که افزایش دستمزد برایشان اتفاق میافتد به ندرت شاهد سقوط قدرت خرید خود هستند. از سوی دیگر، کسانی که میتوانند وامهای سنگین بگیرند و وجوه را در داراییهای فیزیکی و املاک سرمایهگذاری کنند، یا قدرت قیمتگذاری زیادی بر نیروی کار خود دارند، اغلب میتوانند از دورههای تورمی (نسبتاً) راحت بیرون بیایند. این اثرات اغلب غیرقابل کنترل و از نظر سیاسی انفجاری هستند.
واکنش مردم در این وضعیت سریع است و فرصت زیادی برای تصمیمگیری و کنشمندی به سیاستمداران و سیاستگذاران نمیدهد. متاسفانه، این میتواند به سیاستهای بدی بینجامد، مانند نجات برخی افراد (تسکیندهندهای که مشکل اصلی تورم را حل نمیکند)، یا کنترل قیمتها (که باعث کمبود و انواع ناکارآمدیهای دیگر میشود). کینگ به طور کامل و با حوصله پرونده کنترل قیمت و دستمزد را شرح میدهد و ماهرانه از شواهد تاریخی استفاده میکند تا دورنمای این سیاست را برای حل تورم بیارزش کند.
در اعماق وجود، بیشتر اقتصاددانان میدانند (یا فکر میکنند میدانند) چه چیزی برای درمان تورم لازم است: یک بانک مرکزی مستقل، سیاستهای پولی سختگیرانه و احتیاط مالی برای کاهش انگیزه برای افزایش بیش از حد تورم. با این حال امروز میتوانیم ببینیم که رهایی اقتصاد از تورم بالا در تئوری بسیار سادهتر از انجام آن در واقعیت است. به طور متناقض، کینگ استدلال میکند که شکست ابرتورمها ممکن است آسانتر از تورم متوسطتری باشد که امروز شاهد آن هستیم. آسیب ابرتورمهای شدید بسیار آشکار است و معمولاً نتیجه ازهمگسیختگی کامل در نظم پولی است. در نتیجه، سیاستگذاران و مردم در نهایت جراحی سخت مورد نیاز برای پایان دادن به تورم افسارگسیخته را میپذیرند. یک فشار شدید برای اجرای تغییرات ساختاری مورد نیاز برای ریشهکن کردن آن، بعید است در برابر بسیاری از «علاقهمندان به تورم» قرار گیرد.
این کتاب جذاب و قانعکننده نمیتوانست در زمانی بهتر از این منتشر شود. برای کسانی که نگران رویدادهای اخیر، چگونگی رسیدن ما به اینجا و آنچه تاریخ در مورد دشواری بازگشت به مسیر ثبات قیمت نشان میدهد، وسعت پژوهشهای کینگ ارزشمند است. همچنین خواندن آن برای کسانی که مسائل جاری را از نزدیک دنبال میکنند و تا حدودی پایهای در اقتصاد دارند بسیار ساده، لذتبخش و آگاهیدهنده خواهد بود. این کتاب در حالی نوشته شد که تصویر تورمی به طور مداوم در حال تغییر بود. به طور کلی، این کتاب بهترین کتاب موجود در بازار برای استفاده در این برهه برای ارائه درسهای تاریخ تورم و توصیه به سیاستگذاران است. لری سامرز، وزیر خزانهداری سابق ایالاتمتحده، که همچنین در مورد خطر تورم در اوایل سال 2021 هشدار داد، در پشت جلد کتاب نوشته است:«درسهای کینگ توجه ما را جلب میکند.» اگر میخواهید تورم را بهتر درک کنید یا تجربه امروز را در بافت تاریخی مناسب آن قرار دهید، باید این کتاب را بخوانید.