اقتصاد آبوهوا
تغییرات اقلیمی چه پیامدهایی دارد؟
تغییرات آبوهوایی و بحث بر سر چگونگی مدیریت و کاهش هزینههای آن به بحثی روزانه در محافل علمی جهان تبدیل شده است. اکنون همه میدانیم بهرهبرداری از سیارهای که فعلاً و احتمالاً حداقل برای چندین قرن آینده (اگر نه برای همیشه) تنها سکونتگاه نژاد انسانی خواهد بود، به روش قبل نمیتواند ادامه پیدا کند؛ حداقل اگر میخواهیم نژاد انسان همچنان بر این سیاره حضور داشته باشد، باید روش زندگی و مصرف خود را تغییر دهیم.
بنا به گزارش مورگان استنلی، بلایای مرتبط با آبوهوا بین سالهای 2016 تا 2018، 650 میلیارد دلار برای جهان هزینه داشته است. سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) هزینه دستیابی به اهداف توسعه پایدار سازمان ملل متحد را که مطابق با پیمان پاریس است، 9 /6 تریلیون دلار در سال تا سال 2030 میداند. برآورد بانک جهانی در سال 2019 نیز نشان میدهد ایجاد زیرساختهای جهانی لازم برای مدیریت این موضوع به سرمایهگذاری برابر 90 تریلیون دلار تا سال 2030 نیاز خواهد داشت. اینها همه در حالی است که کارهای دانشگاهی انجامشده در این زمینه بسیار کمتر از سایر رشتههاست و کتابهای مرجع بسیار کمی برای تدریس مباحث مربوط به تغییرات اقلیمی در جنبههای مختلف، به ویژه اقتصادی وجود دارد.
«ریچارد تول» یکی از معدود استادانی است که در این زمینه فعالیت میکند و کتاب او «اقتصاد آبوهوا» که تحلیلی بر اقتصاد تغییر اقلیم است در زمره مهمترین کتابهای این حوزه به شمار میآید. این کتاب که به طور مفصل هزینهها و تبعات اقتصادی مترتب بر تغییرات آبوهوایی را تحلیل میکند، به سرعت جای خود را به عنوان کتاب مرجع برای علاقهمندان به این موضوع در کنار دانشجویان کارشناسی و کارشناسی ارشد و حتی مقاطع بالاتر، باز کرده است.
تول لیسانس و دکترای خود را از دانشگاه دولتی آمستردام در رشته اقتصاد گرفته است و سالها در دانشگاه هامبورگ، ساسکس و دانشگاه آمستردام در زمینه اقتصاد و تغییرات اقلیمی تدریس کرده است. عمده شهرت وی به دلیل مخالفتهایش با اجماع فعلی درمورد آبوهوا و تاثیر تغییرات اقلیمی است. وی استدلال میکند، اثرات اقتصادی ناشی از تغییرات آبوهوایی ناچیز و حتی در مواردی و برای بخشهایی از جهان حداقل فعلاً، میتواند مفید هم باشد، اگرچه با آثار زیانبار آن در بلندمدت موافق است، اما در مورد مقیاس زیان هم با اجماع موجود زاویه دارد. وی همچنین میگوید: «اولین و در عین حال بهترین سیاست آبوهوایی، مالیات یکنواخت کربن است که بهتدریج در طول زمان افزایش مییابد. کارمندان دولت با هدف گسترش بوروکراسیها و سیاستمداران برای ایجاد رانت، سیاست آبوهوا را پیچیده کردهاند. فعالان محیطزیست در میزان اهمیت تغییرات آبوهوایی، برای به دست آوردن نفوذ اغراق کردهاند و گروههای دیگر با پیوستن به آنان این جبهه را قویتر هم کردهاند. در نتیجه بحث تغییرات اقلیمی سیاستزده، پیچیده و قطبیشده است.» از همین خلاصه هم معلوم است دیدگاههای تول به علت تضاد شدید با برداشت غالب در این زمینه، منتقدان معتبر فراوانی دارد و به همین دلیل نوشتههای وی همیشه در مرکز توجه فعالان این حوزه قرار میگرفته است. طبیعی است کتاب اقتصاد آبوهوا نیز منعکسکننده همین نظرات و دیدگاههای نویسندهاش باشد.
«اقتصاد آبوهوا: تحلیل اقتصادی تغییر اقلیم و سیاست آبوهوا» در 15 فصل و 230 صفحه تنظیم شده است. مطالب آن بیشتر فرم مقالات کوتاهی (معمولاً کمتر از یک و حداکثر تا سه صفحه متن) را دارند که در کنار هم تقریباً همه مسائل موجود در اقتصاد تغییرات اقلیمی را توضیح میدهند. کتاب به کمک نمودارها و شکلهای فراوان توانسته نهتنها برای خواننده دانشگاهی که برای افراد عادی علاقهمند به موضوع نیز قابل فهم و استفاده شود. هر فصل با یک رشته عنوان خبری توئیتمانند آغاز میشود که در طول فصل، تک به تک و به صورت مختصر توضیح داده میشوند. در فصل اول به بررسی علم تغییرات اقلیمی پرداخته میشود. اینکه انواع گازهای گلخانهای چیستاند، سازوکار اثر آنها بر آبوهوا چگونه است، از چه زمانی شروع به افزایش کردند و چرا زیانبار محسوب میشوند. همچنین تبعات افزایش میزان آنها در جو بر آبوهوا و محیطزیست کره زمین چیست. فصل دوم با عنوان اصلی سناریوهای انتشار و گزینههایی برای کاهش انتشار، به انواع راههایی که از طریق آن، انسان باعث انتشار انواع گازهای گلخانهای میشود، مانند پرورش دام و طیور، سوختهای فسیلی و... میپردازد. همچنین محاسبات مربوط به میزان انتشار گاز دیاکسید کربن بر اساس مولفههایی مانند جمعیت و درآمد سرانه و سرمایه و... شرح داده میشود. همانطور که گفته شد، عقاید تول در زمینه تغییرات اقلیمی تا حد زیادی با روند مسلط در این بخش زاویه دارد؛ بعضی از این موارد در همین فصل کتاب قابل مشاهده هستند. به عنوان مثال وی بر این باور است که منابع فعلی نفت و گاز و در کل انواع سوختهای فسیلی موجود در جهان، آنقدر نیستند که اثر تعیینکنندهای بر آبوهوای کره زمین داشته باشند و با توجه به تجدیدناپذیر بودن آنها لازم نیست نگران تغییرات اقلیمی ناشی از سوختهای فسیلی باشیم. بلکه برعکس تصورات، اینکه منبع انرژی جایگزین سوختهای فسیلی سنتی چه خواهد بود، روند تغییرات اقلیمی را تعیین خواهد کرد. همچنین در این فصل درباره روشهای کاهش انتشار گازهای گلخانهای بحث میشود که به گفته وی مهمترین این راهها کاهش جمعیت و کاهش رشد اقتصادی است. روشی که به دلیل نامحبوب بودن برای مردم، سیاستمداران از آن صحبتی نمیکنند تا پشتیبانی عموم را از دست ندهند. در رده بعدی کارایی بیشتر استفاده از انرژیهای نو است. در فصل سوم هزینههای کاهش انتشار گازهای گلخانهای به طور مشروح مورد بحث قرار میگیرد. هزینههای تخمینی برای کاهش انتشار، بسیار متفاوت است و این تفاوت به استدلال تول عمدتاً به این دلیل است که همه برآوردها صرفاً بر پایه فرضیههایی قرار دارند که در عمل آزمایش نشده است و به عبارتی صرفاً در مورد موضوع (آنچنان که قبلاً در مقالات و توئیتها و مصاحبههای مختلف بارها تاکید کرده است) با صرف هزینههای کلان و برگزاری اجلاسها و جلسات صحبت میشود بدون اینکه اقدامی عملی صورت گیرد. در عین حال تول بر ایده همیشگی خود که مالیات بر کربن، موثرترین و کمهزینهترین راه برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای است، تاکید میکند و میگوید، در همین روش هم کمهزینهترین رفتار افزایش تدریجی مالیات بر کربن (به جای سناریوهای دیگر مانند وضع مالیات بالا در مرحله اول) است. وی همچنین سناریوهایی را که بر اساس آنها میتوان همزمان انتشار گازهای گلخانهای و هزینهها را کاهش داد رد میکند و بر این نظر است که کاهش انتشار تنها با افزایش سرمایهگذاری امکان دارد و به همین دلیل هیچگاه کاری داوطلبانه و خودجوش برای صنایع کشورها نخواهد بود. در فصل چهارم درباره ابزارهای سیاستی موجود که میتوان از آنها برای کاهش انتشار گازهای گلخانهای استفاده کرد صحبت میشود. همانطور که تول میگوید، نخستین راهکار، استفاده از سیاستگذاری مستقیم است که عملاً به این معناست که دولت به خانوارها و شرکتها بگوید دقیقاً چه کارهایی انجام دهند یا ندهند. ناکارآمدی این روش در زمینههای مختلف قبلاً اثبات شده است، علاوه بر اینکه تول استدلال میکند اگر مشکل انتشار اندک آلودگی با منابع ایجاد مشابه باشد؛ ممکن است سیاستگذاری مستقیم اثر داشته باشد، اما در مورد گازهای گلخانهای کاملاً بیاثر خواهد بود. همانطور که قبلاً و در فصل قبل هم درباره آن صحبت کرده تول به ابزارهای سیاستی کنترل بازار به خصوص مالیات برای کنترل اعتقاد دارد. ابزارهایی مانند یارانه و مالیات و مجوزهای ایجاد آلودگی (که با قیمتهایی متفاوت از سوی تولیدکننده خریداری میشوند و عملاً یک نوع دیگر مالیات هستند) به نظر وی بهترین عملکرد را در این زمینه میتوانند با کمترین هزینه داشته باشند. مهمترین دلیل برای عملکرد بهتر، آنچنان که تول مطرح میکند این موضوع است که دیگر دولت در عملکرد خانوار یا واحد صنعتی دخالت نمیکند و قرار نیست به آنها دیکته کند چقدر و با چه روشی آلودگی را کاهش دهند، بلکه انتخاب روش به خود آنها واگذار میشود. البته وی تاکید میکند سایر شرایط بازار (که معمولاً قوانینی برای کنترلهای دیگر در آن وجود دارد و بهینه نیست) بر قانونگذاری در این زمینه هم موثر خواهد بود و نرخهای مالیات یا یارانه بهینه نباید با فرض بازار کامل و آزاد محاسبه شوند. در فصل پنجم، تاثیرات و ارزشگذاری، درباره تاثیرات تغییرات آبوهوایی بحث میشود. تول با این ایده موافق است که تغییرات تاثیرات بسیار زیادی در جنبههای مختلف اکوسیستم و جهان و زندگی انسانی خواهند داشت. اما در عین حال استدلال میکند، خوب یا بد بودن این تاثیرات و همچنین میزان شدت یا اثرگذاری آنها بیطرفانه بررسی نشده است. وی البته میپذیرد که هر نوع تغییری حتی کوچک، میتواند برای گونههای در حال انقراضی که همین حالا هم در شرایط خیلی خاص و مکانهایی محدود توانستهاند به حیات خود ادامه دهند مرگبار خواهد بود. اما این بدان معنا نیست که با تغییرات آبوهوایی مناطقی (بزرگ یا کوچک) از جهان به بیابان و برهوت تبدیل خواهد شد، بلکه صرفاً گونههای دیگری که با محیط سازگار هستند جای آنها را خواهند گرفت و به عبارتی تنوع پوشش گیاهی کمتر خواهد شد. در عین حال به نظر تول، امکان سازگاری گونههای مختلف با شرایط جدید آبوهوایی (که بنا به میزان تغییر میتواند شدت و ضعف داشته باشد) در بسیاری از محاسبات و بررسیها و نگرانیها دستکم گرفته شده است. وی همچنین در صفحاتی دلیل و لزوم ارزشگذاری مالی تاثیرات زیستمحیطی را بررسی کرده و انواع روشهای ارزشگذاری را که میتوانند در نهایت به اعمال سیاستهای بهینه منجر شوند تجزیه و تحلیل میکند. فصل ششم با عنوان اثرات تغییرات اقلیمی به بررسی اثر تغییرات آبوهوا به خصوص بر انسانها میپردازد. تول میگوید، در این زمینه بررسیهای انجام شده و در نتیجه اطلاعات بسیار محدود هستند. به عنوان مثال اثرات افزایش دما بر سطح رفاه مردم (که در اغلب بررسیها اثر نامطلوب آن با میزانی از کاهش درآمد برابرسازی شده است) از نظر تعداد و متدولوژی انجام بسیار محدود (تقریباً کمتر از 30 مورد) است و همین تعداد هم برای محدوده دمایی بسیار اندکی انجام شده است. برای همین درباره تاثیر این تغییرات نمیتوانیم دقیق و با جزئیات صحبت کنیم، جز اینکه احتمالاً بیشترین اثرات منفی آن که حتی میتواند تا حد ویرانکنندگی پیش برود مربوط به کشورهای فقیر است، چون این کشورها در همه شئون زندگی از جمله کشاورزی یا حتی صنعت نهچندان پیشرفته خود اتکای زیادی به شرایط آبوهوایی دارند و تجهیزات لازم برای کمتر کردن اثر تغییرات به خصوص دما را هم در اختیار ندارند و تغییرات شدید در آن میتواند اثرات مهمی بر آنها داشته باشد. فصل هفتم به بررسی آبوهوا و ارتباط آن با توسعه اقتصادی متمرکز شده است. از راههایی متفاوت تغییرات آبوهوایی میتواند بر رشد اقتصادی اثر بگذارد که این اثر به گفته تول در اغلب موارد منفی خواهد بود اما مجدداً مشکل بیشتر متوجه کشورهایی خواهد بود که در حال حاضر هم فقیر هستند. در فصل هشتم، سیاست انطباق به بررسی جزئیتر و موردی امکان انطباق انسان و جوامع با تغییرات آبوهوایی اختصاص دارد. نویسنده میگوید، انطباق به طور عمده به این دلیل که میتواند محدود به داخل کشورها باشد و به همکاری بینالمللی نیاز ندارد، گزینه بهتری نسبت به هر نوع اقدامی خواهد بود که اجماع بینالمللی را طلب خواهد کرد. فصلهای بعدی بیشتر به سمت مطالب تخصصیتر با محاسبات ریاضی، همانند سیاستهای بهینه اعمالی، عدم اطمینان و ضریب نسبت آن با فاصله زمانی و... میپردازد.
فصل پایانی به نوعی فصل نتیجهگیری است. تول نتیجه میگیرد، بدون شک تغییرات آبوهوایی یک مشکل است اما مشکلی که ابعاد آن بر خلاف تصورات ایجادشده اصلاً به طور کامل تجزیه و تحلیل نشده است و در عین حال حداقل فعلاً با ابعاد فعلی راهحل سادهای دارد، اما در عمل به ابزاری در دست سیاستمداران و بوروکراتها تبدیل شده تا از آن بدون هیچ اقدام عملی برای کسب محبوبیت استفاده کنند. در واقع نویسنده اظهار میکند که کنترل تغییرات آبوهوایی یک کالای عمومی است که همه کشورها و نهادهای بینالمللی منتظرند تا دیگری هزینههای آن را بپردازد و همه در حال بهرهمند شدن از فایدههای آن هستند و البته در نهایت و در سطرهای انتهایی کتاب هم وی مجدداً بر ایده اولیه خود پافشاری میکند. اصلیترین گاز گلخانهای، دیاکسید کربن است که از سوزاندن سوختهای فسیلی حاصل میشود، اما محاسبات نشان میدهد سوزاندن کل ذخایر سوختهای فسیلی جهان هم نمیتواند دمای زمین را چندان افزایش دهد، پس بهتر است به جای تمرکز کردن بر این موضوع، به آینده بخش انرژی توجه کنیم و از همین الان به فکر راهحلهایی درست و بدون زیان برای اقلیم در این بخش باشیم.