اقتصاددانان و متخصصان اپیدمیولوژی
عدم تمایل به همکاری
سال 2020 یک توفیق اجباری برای متخصصان اپیدمیولوژی بود تا خود را بیازمایند. اقتصاددانان نیز چنین وضعیتی را تجربه کردهاند. حدود دو دهه قبل بود که اقدامات و پیشبینیهای آنها پس از بروز بحران مالی جهانی در معرض نقد بیرحمانه عموم قرار گرفت. اما رابطه بین این دو رشته رابطهای نهچندان دوستانه بود. حتی برخی اقتصاددانان صلاحیت هوشی متخصصان اپیدمیولوژی در سنجش شرایط را زیر سوال بردند. در ماه آوریل، تایلور کوون از دانشگاه جرج میسون این پرسشها را مطرح کرد: آنها تا چه اندازه باهوش هستند؟ میانگین نمره GRE آنها چند است؟ این ایرادگیری و عدم اعتماد جنبه خوبی ندارد. چالشی که ویروس کرونا ایجاد کرد و چالشهایی که پس از توزیع واکسنها پدیدار خواهند شد همکاری و همیاری این دو گروه را میطلبد. اما در اکثر مواقع، هرگاه اقتصاددانان به سایر حوزههای دانشگاهی وارد میشوند دیگران این ورود را نه یک ماموریت سودمند دیپلماتیک، بلکه هجوم یک نیروی دستوپاچلفتی میبینند.
این دو رشته در همان اوایل شروع همهگیری رابطه ناموفقی با هم داشتند. در آن زمان نیاز شدید به مدلهایی احساس میشد که بتوانند مسیر احتمالی کووید 19 را پیشبینی کنند تا پاسخ سیاستی مناسبی طراحی شود. متخصصان اپیدمیولوژی، همانند اقتصاددانان از انواع مختلف مدلها در کارشان استفاده میکنند. این مدلها هر کدام محدودیتهای خود را دارند و در برخی محیطها سودمندی بیشتری دارند. پژوهشگران کالج سلطنتی لندن در ماه مارس از مدلی برای محاسبه تلفات بالقوه ویروس استفاده کردند. آنها فرض را بر این گذاشتند که مردم و دولتها هیچ کاری برای جلوگیری از شیوع آن انجام نمیدهند. محاسبات تحلیلی آنها نشان داد در چنین شرایطی حدود 500 هزار بریتانیایی و 2 /2 میلیون آمریکایی جان خود را از دست میدهند. این پیشبینی حدود 10 برابر مرگومیری بود که تا به حال اتفاق افتاده است. این ارقام آنچنان دولتها را ترساند که اقداماتی بسیار سختگیرانه را به اجرا گذاشتند تا شیوع ویروس را به حداقل رسانند. همزمان انتقادهای شدیدی به آنها به ویژه از جانب اقتصاددانان مطرح شد. منتقدان میگفتند که فرضیههای مدل غیرواقعی هستند (این ادعا سلاح اصلی اقتصاددانان است). به استدلال آنها تردیدی نیست که مردم در مقابل آسیبها از خود محافظت میکنند. بدان معنا که قطعاً آمار مرگومیر بسیار کوچکتر خواهند بود.
نویسندگان پژوهش کالج سلطنتی خود فرضیهها را محتاطانه در نظر میگرفتند و حتی اشاره کردند که فرضیهها غیرواقعی هستند. الینور مورای متخصص اپیدمیولوژی در دانشگاه بوستون در مقالهای که به تازگی در نشریه چشمانداز اقتصادی انتشار یافت میگوید اقتصاددانان در درک هدف مدل دچار سوءبرداشت شدهاند. هدف آن بود که بدترین سناریو را به عنوان پایه قرار دهند و بر آن مبنا اثرات مداخلات بالقوه سیاسی را برآورد کنند. او میگوید منتقدان دیگر رویکردهای مدلسازی هم از مخاطبان و هدف آنها برداشت اشتباهی دارند.
از آنجا که اقتصاددانان به مدلسازی علاقه وافری دارند با این فرض که تلاشهای متخصصان اپیدمیولوژی به اندازه کافی خوب نیستند خود به بررسی و تحلیل دادهها پرداختند. خانم مورای میگوید این کار نیز مشکلآفرین شد. نمیتوان از دادههای موجود متخصصان اپیدمیولوژی به نتایج دقیقی رسید چراکه تعداد مبتلایان بدون علامت به کووید 19 یا تغییراتی را که با شیوع ویروس پدیدار میشوند نمیتوان تعیین کرد. این ابهامات به ویژه در زمان پیدایش یک عامل بیماری جدید مانند ویروس عامل کووید 19 برجستهتر میشود. اقتصاددانانی که به استفاده از دادههای متخصصان اپیدمیولوژی عادت ندارند از این حقیقت غافل میمانند. خانم مورای در مقاله خود میگوید اقتصاددانان به جای ابطال کارهای دیگر متخصصان باید از تخصص خود بهره ببرند و تلاشهای خود را بر پرسشهایی متمرکز سازند که متخصصان اپیدمیولوژی توانایی کافی برای پرداختن به آنها را ندارند.
این بحثها عادلانه نیستند. قبول داریم که برخی اقتصاددانان در مدلسازیهایشان از دادههای دیگران استفاده کردهاند اما زیررشته «اپیدمیولوژی اقتصادی» بررسی میکند که چگونه دهههاست عوامل اجتماعی بر شیوع یک بیماری تاثیر میگذارند. بخش بسیار زیادی از کارهای اخیر اقتصاددانان در موضوع کووید 19 مسیر خود را بدون مدلسازی طی کردند و به جای آن دقیقاً بر حوزههایی متمرکز شدند که در آنها علم اقتصاد ارزش افزوده بیشتری ایجاد میکند. حتی با وجود ابهامات، اقتصاددانان کارهایی همچون تولید صدها مقاله در ارزیابی اقدامات سیاستی، تحلیل هزینههای اقتصادی مرتبط با شیوع بیماری و قرنطینهها، و ارزیابی اینکه همهگیری چگونه شکل اقتصاد جهانی را از نو میسازد را به سرعت انجام دادند. نشریه اکونومیست بخش پوشش کووید 19 خود را با اتکا به همین کارها تکمیل میکرد.
با وجود این، علم اقتصاد میتواند بهتر عمل کند. از مدتها قبل به علوم بینرشتهای با چشم تردید نگریسته میشود. رابرت سولو اقتصاددان برنده جایزه نوبل زمانی در رد انتقادات رشته خودش گفت: «وقتی آنها میخواهند علم اقتصاد گستردهتر و بینرشتهایتر باشد منظورشان آن است که از اقتصاد انتظار دارند استانداردهای سختگیری، دقت و اتکا به مشاهدات منظمی را که با نظریهها تفسیر میشوند، کنار بگذارد و به جای آن مسیر گفتمان سادهتری در پیش بگیرد». تونی ییتس اقتصاددان سابق دانشگاه بیرمنگام میگوید حتی کسانی که به امور خارج از رشته خود علاقهمندند انگیزهای برای همکاری با پژوهشگران دیگر رشتهها ندارند. برای دانشگاهیانی که به دنبال ارتقای حرفهای هستند انتشار مقاله در نشریات برتر اقتصادی اهمیتی فوقالعاده دارد. همکاری با یک پژوهشگر در رشتهای غیر از اقتصاد باعث میشود بخشی از کنترل پژوهش بهدست اندیشمندی بیفتد که نشریات برتر در پذیرش مقالات برای آن اولویت قائل نمیشوند. بنابراین ورود اقتصاددانان به دیگر رشتهها کمتر از حد مطلوب از بابت اشتراک دانش منافع به بار میآورد.
فقدان انضباط
این امر تاسفبار است. مهمترین عامل نومیدی متخصصان اپیدمیولوژی در همهگیری همان عاملی است که اقتصاددانان را به هراس میاندازد. آنگونه که خانم مورای اشاره میکند جامعه اپیدمیولوژی برای رویارویی با روشهای سیاسیکاری در توصیههای سیاستی و سوءتعبیر در بیانیههای عمومی آمادگی نداشت. اقتصاددانان باید با آنها همدردی کنند. تلاشهای آنها برای توضیح ایدههای پیچیده به عوام، از مزایای تجارت تا نیاز به نجات بانکها اغلب با دشواری مواجه میشوند. این نوع ناکامی اقتصاددانان را ترغیب میکند تا منزویتر شوند. اما همانگونه که همهگیری آشکار کرد، گاهی اوقات تاثیر یک سیاست به آن بستگی دارد که مردم به خوبی درک کنند چه چیز و به چه دلیل در حال اجراست. هر رشتهای که آغوش خود را برای همکاری با دیگران بازتر بگذارد بهتر میتواند از چالش ارتباطات در دیگر رشتهها درس بگیرد.
منبع: اکونومیست