شناسه خبر : 36673 لینک کوتاه

اقتصاددانان سیاستمدار

آنجا که اقتصاد و سیاست به هم می‌رسند

 

 

ندا لهردی/ نویسنده و مترجم نشریه

88اقتصاد همیشه دغدغه مهمی برای دولتمردان بوده و به همین خاطر است که استراتژی انتخاب اقتصاددانان برای مناصب و جایگاه‌های حساس دولتی، در اغلب کشورهای دنیا به‌کار گرفته می‌شود. منطق این تلاقی‌ها اما معمولاً به سمت سیاست می‌چرخد؛ تا جایی که نقش سیاسی این افراد پررنگ‌تر از اندیشه‌ها و فعالیت‌های اقتصادی آنها می‌شود. با این اوصاف است که احتمالاً بسیاری از ما نمی‌دانیم اولین رئیس‌جمهور زن برزیل یا وزیر کهنه‌کار چندین کابینه دولت آمریکا، دانش‌آموخته اقتصاد بوده‌اند. در این میان اما آنهایی که تب تند علاقه‌شان به آموختن را دنبال کرده و این انرژی را صرف حل مشکلات دنیای واقعی می‌کنند، می‌توانند مانند الوین راث ماندگار بشوند و برخلاف بن برنانکی‌- دیگر اقتصاددان فعال در بدنه دولت- کمتر زیر ذره‌بین انتقادها قرار بگیرند.

 

دیلما روسف؛ اقتصاددانی که اولین رئیس‌جمهور زن برزیل شد

هرچند عنوان اولین رئیس‌جمهور زن برزیل تمام زندگی و فعالیت‌های او را تحت تاثیر قرار داده است، اما در واقع فعالیت‌های سیاسی و مناصب دولتی راه رشد «دیلما وانا روسف» را هموار کردند. اقتصاددان و سیاستمدار برزیلی که توانست سی‌و‌ششمین رئیس‌جمهور برزیل شود، مسیر سختی را برای رسیدن به این جایگاه طی کرد. او در چهاردهم دسامبر سال 1947 به دنیا آمد و در خانواده‌ای از طبقه متوسط در بلو هوریزونته -که سومین شهر بزرگ برزیل است- بزرگ شد. پدرش یک مهاجر بلغاری، وکیل و کارآفرین بود و مادرش معلم. پدرش «پدرو روسف» از اعضای فعال حزب کمونیست بلغارستان بود و به دلیل همین فعالیت‌های سیاسی در نهایت ناچار به مهاجرت شد. در واقع مسیر زندگی خانوادگی و به‌خصوص پدر دیلما روسف بیشترین تاثیر را در شکل‌گیری اندیشه‌های سیاسی او داشت. در نهایت اما پدرو روسف به کار ساختمان‌سازی و خرید و فروش املاک پرداخت تا خانه‌ای بزرگ با سه خدمتکار برای خانواده پنج‌نفره‌اش بخرد. او سعی کرد تمام عادت‌های اروپایی خودش را در سبک زندگی‌شان اضافه کند. با این اوصاف بود که فرزندانش در کنار تحصیل نواختن پیانو و زبان فرانسه را به خوبی آموختند. دیلما روسف به مدرسه شبانه‌روزی کاتولیک‌های فرانسوی‌زبان رفت. خانواده او همیشه رفاه نسبی داشتند و وقتی پدرش از دنیا رفت حدود 15 ملک برای خانواده آنها به جا گذاشت. دیلما اما برای گذراندن دوره دبیرستان ترجیح داد به مدرسه عادی برود و آنجا بود که از نزدیک اعتراضات دانش‌آموزان علیه حکومت دیکتاتوری را دید؛ اعتراضاتی که گسترده‌تر شد تا در نهایت به کودتای نظامی سال 1964 برزیل منتهی شود. بعد از آن دیلما روسف به شاخه کارگری حزب کمونیست برزیل پیوست، اما در برابر مبارزه مسلحانه، مبارزه سیاسی را ترجیح می‌داد. همین گرایش‌های سیاسی مقدمه آشنایی او با «کلودیو گالنو دماگالهائی لینهارس» شد؛ روزنامه‌نگاری که دیلمای 20‌ساله را به جنبش مقاومت زیرزمینی علیه حکومت دیکتاتوری معرفی کرد. آنها در سال 1968 با هم ازدواج کردند اما چند سال بعد و در اوایل دهه 1970 متارکه کردند و در نهایت در سال 1981 به صورت رسمی از هم جدا شدند. او در دهه ۷۰ دستگیر شد و تحت شکنجه‌های شدیدی هم قرار گرفت. بعد از آزادی در سال 1972، تا 18 سال از انجام فعالیت‌های سیاسی منع شد. او در دوره زندان با «کارلوس فرانکلین پیاکسائو در آراجو» که او هم یک مبارز سیاسی بود، آشنا شد و بعد از آزادی کارلوس با او ازدواج کرد. در همین دوران به دانشگاه دولتی ریو گرند دو سول رفت و مدرک کارشناسی را در رشته اقتصاد گرفت. یک سال قبل از فارغ‌التحصیلی از دانشگاه بود که دخترشان پائولا در سال 1976 به دنیا آمد، اما آنها در سال 2000 جدا شدند. او به فعالیت‌های سیاسی خود ادامه داد تا همراه با همسرش کارلوس آراجو و به عنوان یکی از بنیانگذاران توانست تنها حزب مخالف رسمی کشور یعنی جنبش دموکراتیک را راه‌اندازی کند. او برای دوره کارشناسی ارشد اقتصاد وارد دانشگاه دولتی کامپیناس شد، اما باز هم شرکت در میتینگ‌های سیاسی باعث شد که او نتواند پایان‌نامه‌اش را تکمیل کند و تحویل دهد. دیلما روسف در سال 2003 و در کابینه «لوئیس ایناسیو لولا دا سیلوا» به عنوان وزیر انرژی و معادن برزیل انتخاب شد و تا سال 2005 در این سمت باقی ماند. این همان زمانی بود که به سمت رئیس دفتر ریاست‌جمهوری رسید. مناصب و پست‌های دولتی در واقع روسف را از ادامه تحصیل در رشته مورد علاقه‌اش یعنی اقتصاد، بازداشتند. خودش در این مورد گفته است: «دوباره به دانشگاه برگشتم تا دکترای اقتصاد را بگیرم، اما وقتی وزیر شدم دیگر نتوانستم دوره دکترا را به اتمام برسانم.» در نهایت روسف در دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری برزیل در سال 2010 برنده شد تا عنوان اولین زن رئیس‌جمهور برزیل را از آن خودش کند. در اواخر سال 2015 اما اتهاماتی علیه او و حزبش مبنی بر دریافت رشوه از شرکت نفتی پتروبراس باعث شکل‌گیری اعتراضات گسترده‌ای شد تا در ماه می 2016 مجلس سنای برزیل حکم تعلیق موقت او را صادر کند. این تعلیق تا ماه آگوست که استیضاح او در مجلس سنا رای آورد، ادامه پیدا کرد. او بالاخره به اتهام نقض قوانین بودجه کشور از سمت ریاست‌جمهوری برزیل کنار گذاشته شد. جالب اینکه دیلما روسف به تاریخ و اپرا علاقه زیادی دارد. او حتی در اوایل دهه 1990 در دوره‌های تئاتر یونان شرکت کرد. روسف عاشق مطالعه و کتابخوانی است و به زبان‌های انگلیسی، اسپانیولی و فرانسوی صحبت می‌کند. روسف در سال 2009 و زمانی که ریاست دفتر رئیس‌جمهوری را به عهده داشت، در یک کنفرانس مطبوعاتی اعلام کرد به سرطان غدد لنفاوی دچار شده و تحت درمان است. در نهایت و به دنبال یک دوره چهارماهه شیمی‌درمانی، او توانست بر این بیماری غلبه کند. او در ماه آگوست سال 2018 هم به عنوان نماینده حزب کارگر برای انتخابات سنا کاندیدا شد، اما در نهایت رای کافی نیاورد.

 

الوین راث؛ نوبلیست علاقه‌مند به اقتصاد تجربی

تمرکز بر تحقیقات کاربردی در تحصیل و میل سیری‌ناپذیر به آموزش و مطالعه باعث شده است که تمام زندگی «الوین راث» با دانشگاه پیوند بخورد. به همین خاطر راث اقتصاددانی است که بیش از ادارات و سازمان‌های دولتی، در دانشگاه‌ها و مراکز تحقیقاتی فعالیت کرده تا در نهایت بتواند جایزه نوبل علوم اقتصادی را هرچند به صورت مشترک، اما از آن خود کند. الوین راث متولد هجدهمین روز ماه دسامبر سال 1951 در شهر نیویورک است. او دوره کارشناسی خودش را در دانشکده مهندسی و علوم کاربردی دانشگاه کلمبیا گذراند و مدرکش را در سال 1971 و در رشته تحقیقات کاربردی گرفت. سپس به دانشگاه استنفورد رفت تا کارشناسی ارشد و دکترای این رشته را هم در آنجا بگیرد. او در نهایت در سال 1974 با گرفتن مدرک دکترا، تحصیلات دانشگاهی‌اش را تکمیل کرد تا برای تدریس به دانشگاه ایلینویز برود. راث اما در سال 1982 به عنوان استاد اقتصاد در دانشگاه پیتزبورگ مشغول به کار شد و همزمان با مرکز فلسفه علم و مدرسه تجارت کتز گرجویت هم همکاری می‌کرد. او در سال 1998 به دانشگاه هاروارد پیوست و تا سال 2012 در آنجا به تدریس پرداخت. در سال 2013 راث در دانشگاه هاروارد بازنشسته و عضو پیوسته دانشگاه استنفورد شد. او که در دانشگاه‌های مختلفی به تدریس و تحقیق مشغول است، همکار آکادمی هنر و علوم آمریکا، عضو اداره ملی تحقیقات اقتصادی و همچنین عضو جامعه اقتصادسنجی آمریکاست. الوین راث در سال 2017 ریاست بنیاد اقتصاد آمریکا را هم به عهده داشت. او همکاری و فعالیت‌های تحقیقاتی جدی در زمینه‌های نظریه بازی، طراحی بازار و اقتصاد تجربی داشته است و بیش از هر چیز به خاطر تاکیدش بر نظریه‌های کاربردی اقتصاد در جهت حل مشکلات دنیای واقعی، شناخته می‌شود. همین تحقیقات باعث شد تا در سال 2012 به خاطر مطالعات و پژوهش در زمینه نظریه تخصیص‌های پایدار و اجرای طراحی بازار، به‌طور مشترک با «لوید شیپلی» دیگر اقتصاددان آمریکایی، بتواند جایزه نوبل علوم اقتصادی را به دست بیاورد. جالب آنجاست که آکادمی سلطنتی سوئد در این مورد اعلام کرد: با وجود آنکه مطالعات این دو اقتصاددان به‌طور مجزا و مستقل انجام شده است، اما ترکیب نظریات بنیادی شیپلی با تحقیقات تجربی و عملی راث زمینه پیشرفت در این عرصه را هموار کرده است. در حقیقت پژوهش‌های این دو اقتصاددان به بهترین روش ممکن برای تخصیص منابع در بخش‌های مختلفی مانند مدیریت مدارس، بعضی بازارهای کار و همچنین پیوند اعضا به بیماران نیازمند مربوط می‌شود. تحقیقات الوین راث به‌طور خاص به بازطراحی مکانیسم‌های انتخاب خدمات پزشکی شهروندان، دبیرستان‌های شهر نیویورک و مدارس ابتدایی شهر بوستون، کمک کرده است. او در توضیح موضوع طراحی بازار می‌گوید: «همان‌طور که شرایط بازار تغییر می‌کند، رفتار مردم هم تغییر می‌کند و این باعث می‌شود تا به تدریج قوانین قدیمی کنار گذاشته شوند و قوانین تازه‌ای شکل بگیرند.» الوین راث موسس برنامه اهدای کلیه نیوانگلند است که برنامه‌ای برای ثبت‌نام و یافتن همتای مناسب اهداکنندگان و دریافت‌کنندگان کلیه به حساب می‌آید. راث دو پسر دارد که هر دو راه پدر را در تحصیل و تدریس رفته‌اند. آرون راث پسر بزرگ‌تر او، استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه پنسیلوانیاست و بن راث پسر کوچک‌ترش به عنوان استادیار گروه اقتصاد و تجارت در دانشکده تجارت هاروارد فعالیت می‌کند.89

 

جرج شولتز؛ اقتصاددانی در کابینه چند دولت

برخلاف تصور عموم او هیچ رابطه نسبی و سببی با «جان راکفلر» تاجر سرشناس و ثروتمند آمریکایی ندارد و تنها فرزند یک خانواده مهاجر آلمانی است. «جرج شولتز» که نامی آشنا در کابینه دولت آمریکا و یکی از باسابقه‌ترین سیاستمداران این کشور است، در حقیقت به عنوان یک اقتصاددان بالقوه شناخته می‌شود. او متولد سیزدهمین روز دسامبر سال 1920 در شهر نیویورک است و در سه دوره ریاست‌جمهوری که نماینده حزب جمهوریخواه حاکم بوده، مناصب و مشاغل دولتی مختلفی داشته است. او که یکی از دو فردی است که چهار پست مختلف را در کابینه دولت آمریکا در اختیار داشته‌اند، در سال 1942 مدرک کارشناسی اقتصاد خودش را از دانشگاه پرینستون گرفت. بلافاصله به نیروی دریایی ارتش آمریکا پیوست و تا سال 1945 به عنوان افسر توپخانه در طول جنگ جهانی دوم خدمت کرد. شولتز در نهایت مدرک دکترای خودش را در رشته اقتصاد صنعتی از دانشگاه ام‌آی‌تی دریافت کرد. از یک سال پیش از فارغ‌التحصیلی تا سال 1957 در دانشکده اقتصاد و دانشکده مدیریت این دانشگاه به تدریس پرداخت. در این میان و در سال 1955 او مدتی برای خدمت به عنوان اقتصاددان ارشد در شورای مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهور وقت «دوایت آیزنهاور»، به مرخصی رفت. جرج شولتز در سال 1957 به عنوان استاد روابط صنعتی به دانشکده تحصیلات تکمیلی تجارت دانشگاه شیکاگو رفت. در سال‌های حضورش در دانشگاه شیکاگو، فرصت آشنایی با دو اقتصاددان مشهور و برنده جایزه نوبل اقتصادی یعنی «میلتون فریدمن» و «جرج استیگلر» را پیدا کرد که هر دو از رهبران مکتب اقتصادی شیکاگو به حساب می‌آیند. این آشنایی دیدگاه شولتز درباره اهمیت اقتصاد بازار آزاد را به طرز چشمگیری تقویت کرد. سرانجام او در سال 1969 دانشگاه شیکاگو را به مقصد کابینه رئیس‌جمهور وقت یعنی «ریچارد نیکسون» ترک کرد. شولتز در کابینه نیکسون در فاصله سال‌های 1969 تا 1970 به عنوان وزیر کار فعالیت می‌کرد و در این مدت به عنوان سفیر غیررسمی نیکسون در فدراسیون کارگران آمریکا-کنگره سازمان‌های صنعتی مشغول بود. او در سال 1970 اولین رئیس اداره مدیریت و برنامه‌ریزی بودجه شد؛ جایی که تا پیش از آن با نام اداره بودجه شناخته می‌شد و در آن زمان به تازگی تغییر نام داده بود. شولتز از سال 1972 تا 1974 به عنوان وزیر خزانه‌داری در کابینه نیکسون مشغول به کار بود. در این دوره او با دو موضوع اساسی مواجه بود؛ ادامه برنامه سیاستگذاری اقتصادی جدید و آغاز دوباره بحران دلار. او مرحله تازه سیاست‌های اقتصادی جدید را وضع کرد که شامل جلوگیری از کنترل قیمت‌ها بود و به خاطر افزایش نرخ تورم و قیمت‌ها با شکست مواجه شد. در همین حال توجه شولتز بیش از اقتصاد داخلی به حوزه‌های بین‌المللی بود. او در نهایت کمی قبل از پایان دوره ریاست‌جمهوری نیکسون از سمتش کناره‌گیری کرد تا به عنوان معاون اجرایی شرکت Bechtel Group که بزرگ‌ترین شرکت ساختمان‌سازی آمریکاست، مشغول به کار شود؛ جایی که او قبلاً رئیس آن بود. در این دوره شرکت Bechtel توانست پروژه‌های بزرگ زیادی از جمله در عربستان سعودی را به عهده بگیرد و به همین دلیل در سال پیش از خروج شولتز از آن، این شرکت شاهد افزایش 50‌درصدی درآمدش باشد. او در دوره ریاست‌جمهوری «رونالد ریگان» به عنوان شصتمین وزیر امور خارجه ایالات متحده انتخاب شد. او به مدت هفت سال در این سمت باقی ماند و در این دوره برای بازسازی روابط آمریکا با اتحاد جماهیر شوروی تلاش‌های موثری کرد. در نهایت او در سال 1989 از خدمات عمومی و دولتی بازنشسته شد، اما همچنان در عرصه تجارت و سیاست فعال باقی ماند. شولتز یکی از مشاوران غیررسمی جرج دبلیو بوش بود و در شورای بهبود اقتصادی فرماندار کالیفرنیا، هیات مدیره شرکت Bechtel و شرکت بین‌المللی ارائه‌دهنده خدمات مالی Charles Schwab هم عضو بوده است. او حالا پیرترین عضو زنده کابینه دولت آمریکاست.

 

بن برنانکی؛ از کار در داروخانه و رستوران تا ریاست بانک مرکزی

پسر کوچک یک خانواده مذهبی یهودی در شهر کوچک دیلون در کارولینای جنوبی، شاید در رویاهایش هم صندلی ریاست بانک مرکزی آمریکا را نمی‌دید. «بن برنانکی» اما در پنجاه و سه سالگی این صندلی را فتح کرد. پدر او همراه با عمویش داروخانه‌ای را که از پدرشان خریده بودند، اداره می‌کردند و مادرش معلم بود. او در سیزدهم دسامبر سال 1953 در آگوستا در ایالت جورجیا به دنیا آمد، در نوجوانی در یک بیمارستان کارهای خدماتی انجام می‌داد، در رستورانی در نزدیکی محل زندگی‌شان کار می‌کرد و حتی گاهی در کنار پدر و عمویش در داروخانه مشغول می‌شد. برنانکی در دوران دبیرستان به مدرسه‌ای می‌رفت که ریاضیات در آن تدریس نمی‌شد، پس خودش ریاضیات را یاد گرفت و به خاطر نمرات خوبی که در امتحانات ریاضی گرفته بود، برنده جایزه ملی شد. در نهایت در سال 1971 به دانشگاه هاروارد رفت و توانست با درجه برتر در سال 1975 در رشته اقتصاد از این دانشگاه فارغ‌التحصیل شود. او مدرک دکترای اقتصادش را در سال 1979 از دانشگاه ام‌آی‌تی گرفت. رساله دکترای او در زمینه تعهدات بلندمدت، بهینه‌سازی پویا و چرخه تجاری زیر نظر و با مشاوره «استنلی فیشر» بود که مدتی بعد مدیر بانک اسرائیل شد. در فاصله سال‌های 1979 تا 1985 استاد دانشکده تجاری دانشگاه تحصیلات تکمیلی استنفورد بود و از سال 1996 تا 2002 صندلی ریاست دپارتمان اقتصاد دانشگاه پرینستون را در اختیار گرفت. او در سال‌های 2002 تا 2005 عضو مدیران سیستم بانک‌های مرکزی بود. برنانکی در سال 2005 به عنوان مدیر شورای مشاوران اقتصادی رئیس‌جمهور وقت یعنی جرج دبلیو بوش انتخاب شد. فعالیت او در این دوره کافی بود تا رئیس‌جمهور را به انتخاب او به عنوان رئیس بانک مرکزی ایالات متحده در سال بعد متقاعد کند. او در دور اول ریاست‌جمهوری باراک اوباما هم به این سمت انتخاب و در آن ابقا شد. او در جریان بحران مالی سال‌های 2007 و 2008، نرخ بهره برای صندوق‌های مالی را از 25 /5 درصد به صفر رساند. اما این اقدام برای فرونشستن بحران نقدینگی کافی نبود و همین موضوع موجی از انتقادها را علیه او به راه انداخت. همین موضوع باعث مخالفت بعضی از نمایندگان سنا با باراک اوباما برای انتخاب او در دور دوم ریاست بانک مرکزی آمریکا شد. برنانکی در نهایت برای دومین‌بار برای تصدی این سمت انتخاب شد. او بعدها در اظهارنظری، باراک اوباما را «مظهر آرامش» خواند و بعد از پایان دوره ریاستش بر بانک مرکزی ایالات متحده، در کتابی اتفاقات رخ‌داده در طول دوره مدیریتش را بررسی کرد و مدعی شد که اقدامات او تنها تلاش‌های موثر برای جلوگیری از یک بحران اقتصادی بزرگ‌تر بودند.

دراین پرونده بخوانید ...