صنعت مردانه
صنعت چه محدودیتهایی برای فعالیت زنان دارد؟
در این مطلب سعی میشود به این پرسش پاسخ داده شود که چرا «صنعت» نتوانسته به اندازه هزینهای که در کشور برای تربیت نیروی متخصص زنان میشود، از توان و مهارت آنان بهره ببرد؟
هفت سالی میشود که خبرنگار انرژی هستم. معنیاش این است که به واحدهای صنعتی زیادی رفت و آمد کردهام. از فازهای غولآسای گازی عسلویه و واحدهای پتروشیمی گرفته تا نیروگاههای برقی کوچکمقیاس. شاید چون خودم زن هستم، همیشه چشمم به دنبال دیدن زنها در این فضاها بوده است. اخیراً که برای پوشش خبری افتتاحیه یک واحد پتروشیمی به چهارمحال و بختیاری رفته بودم، روز افتتاحیه با دو خانم همصحبت شدم و در خلال صحبتها متوجه شدم از مهندسان این پتروشیمی هستند. کمی درباره فضای کارشان پرسیدم و برای اولینبار این سوال در ذهنم جرقه زد که فضای یک واحد صنعتی تا چه اندازه متناسب با نیازهای مختلف زنان است؟ در مورد خودم به عنوان یک زن، دفعاتی پیش آمده بود که در موقعیتهایی در این فضاها احساس ناراحتی بکنم، اما وقتی پای روزانه حدود ۹ ساعت کار در میان باشد، ماجرا متفاوت خواهد بود.
از چیزهای خیلی سادهای مثل طراحی سرویس بهداشتی، اتاق استراحت و مواردی از این دست تا ابزارهای کار که عموماً برای استفاده مردان طراحی شده است گرفته تا فرهنگ کلی حاکم بر فضاهای صنعتی، مانع این است که زنهایی که جذب صنعت میشوند، به اندازه همکارهای مردشان در این فضا احساس راحتی کنند.
تا به حال در این باره که برای دست یافتن به یک توسعه پایدار، توازن جنسی در اشتغال باید افزایش پیدا کند زیاد صحبت شده است، اما چیزی که برای من جالب توجه بود این نکته بود که زنها خودشان چقدر برای کار کردن در فضای صنعتی راغب هستند؟
اگر بخشهای مختلف واحدهای صنعتی و سیاستهای حاکم بر این فضاها، طوری طراحی نشده باشند که هر دو جنس به یک اندازه در آن احساس راحتی کنند، عملاً این واحدها برای بخش قابل توجهی از نیروی کار جذابیت کافی نداشته و در نتیجه نخواهند توانست از مهارت آنها در جهت توسعه بهره ببرند.
وقتی از منظر سیاستگذار به موضوع آموزش نگاه کنیم، هزینه کردن برای تعلیم و تربیت افراد، با این هدف نیز صورت میگیرد که در ادامه از مهارت و درک آنها به نحو موثری در اقتصاد ملی استفاده شود. چیزی که از دفترچه انتخاب رشته کنکور به یاد دارم، به جز معدودی رشتهها، در بقیه محدودیت خاصی برای ورود زنان در رشتههای صنعتی وجود نداشت و در بیشتر موارد صندلیها نصف به دختران و نصف به پسران اختصاص یافته بود.
این یعنی در قسمت تعلیم و آموزش دادن نیروهای صنعتی، ایران هزینه قابل توجهی را به تعلیم زنان در صنعت
اختصاص داده است. اما پرواضح است که از این هزینه استفاده متناسبی نمیشود.
بهطور نمونه، همسر من که فارغالتحصیل مهندسی معدن دانشگاه تهران است، تعداد زیادی از همکلاسیهای دخترش را به یاد دارد که یا از همان ابتدا وارد کارهای دفتری شدند یا بعد از مدتی کار در فضای صنعتی این رشته، شغلشان را بهطور کلی تغییر دادند.
من از چند زن که در فضاهای صنعتی و کارگاهی مشغول به کار هستند، پرسیدم که آیا پیش آمده به عنوان یک زن، احساس عدم راحتی در فضای کار کنید یا احساس کنید که این فضا چیزی کم دارد؟ پاسخهای این افراد بهطور کلی در دو دسته قرار میگرفتند: «نیازهای مربوط به فضای فیزیکی کار صنعتی» و «نیازهای مربوط به فرهنگ حاکم بر کار صنعتی».
یکی از زنان مهندسی که به تازگی توانسته است وارد یک واحد پتروشیمی شود، میگوید: «یکی از مهمترین کمبودهایی که احساس میکنم نبود اتاق استراحتی مجزا برای زنان است که بشود دمی در آن آزادانهتر استراحت کرد. ما ۹ ساعت از روز را در این فضای صنعتی میگذرانیم و کمبود اتاق استراحت را هر روز احساس میکنم»
اگرچه وجود یک فضای مجزا برای استراحت خیلی ابتدایی به نظر میرسد، اما مشکل خیلی از زنانی است که در فضاهای صنعتی و کارگاهی مشغول به کار هستند و پوشش خاص زنان در احساس این نیاز نقش مهمی بازی میکند. اولین محدودیتی که نرگس که یک مهندس مکانیک است و به کارگاهها رفتوآمد زیادی دارد از آن صحبت میکند، همین فضای استراحت یا به اصطلاح صنعتیها «لاکر» است. او میگوید: «به این فضا احساس نیاز میکنم. فضایی برای استراحت، عوض کردن لباس، ناهار یا نماز و برداشتن حجاب.»
نرگس میگوید شال و روسریاش در کارگاه به تجهیزات مختلف گیر میکند و کلاه ایمنی هم به دستوپاگیری این وضعیت اضافه میکند.
البسهای که در یک محیط صنعتی بهکار میروند اغلب جنس و طراحی بهخصوصی دارند. حال آیا ویژگیهای بدن زنان در این طراحی مورد توجه قرار میگیرد؟ در تجربه خودم، اغلب اوقات وقتی برای پوشش خبری یک اتفاق در صنعت راهی این محیط میشدیم، کلاه، کفش یا عینکها و روپوشها و جلیقههایی که طبق پروتکلهای ایمنی در اختیار ما قرار میدادند، بیقواره و نامتناسب بود و حتی برای یکی، دو ساعت هم در آنها احساس راحتی نداشتم.
همین حالا وارد موتور جستوجوی گوگل شوید و عبارت لباس کار صنعتی را تایپ کنید تا با انبوهی از لباسهای کار صنعتی مردانه روبهرو شوید. نمیتوان انکار کرد که چنین وضعیتی بر کم شدن رغبت زنها برای ورود به صنعت تاثیرگذار است.
نکته جالب توجه این است که نتایج جستوجوی عبارت «لباس کار صنعتی» به زبان انگلیسی متفاوت است. اگرچه باز هم تصویر لباسهای کار مردانه در اکثریت قرار دارد، اما تعداد پرشماری هم لباس کار صنعتی زنانه دیده میشود و به وضوح رد پای تلاش برای ارائه تصویری از یک زن در صنعت مشاهده میشود.
تصور کنید وارد مکانی شدهاید که حتی یک دست لباس مناسب با فیزیک شما در آنجا وجود ندارد. چند درصد احتمال دارد که انتخاب کنید یکسوم از هر روز خود را در این محیط سپری کنید؟
مساله «فرهنگ پوشش صنعتی» هم برای زنها به شکل پیچیدهتری از مردها عمل میکند. در واقع در حالی که بهطور طبیعی هر فردی در یک محیط صنعتی قواعد خاصی را در پوشش رعایت میکند، در مورد زنها به این دلیل که پذیرش آنها اساساً در محیط صنعتی چندان جا نیفتاده است، محافظهکاریهای بیشتری دیده میشود. این محافظهکاری میتواند از انتخاب رنگ در لباس تا حذف شدن چیزهایی مثل آراستگی ناخن را شامل بشود. مهتاب که یک مهندس مکانیک است به من میگوید: «اگر با ناخن لاکزده به اپراتور بگویم که قطعهای را چطور جوش بدهد من را جدی نمیگیرد. این شد که کمکم کلاً لاک زدن را فراموش کردم.»
شاید «حذف لاک ناخن» برای برخی بیاهمیت به نظر برسد اما باید دانست که این یک نشانه و مشتی نمونه خروار از تصمیمهای مختلفی است که زنها باید برای فعالیت در فضای صنعتی و کارگاهی بگیرند. کعبه آمال هر سازمانی داشتن نیروهای کار با بهرهوری بالاست. تحقیقات بسیاری ثابت کردهاند که «تصمیمگیری»، بخش زیادی از انرژی فرد را مصرف میکند و طبیعتاً هر چقدر یک فرد مجبور به تصمیمگیریهای بیشتری باشد، ذخایر اراده و انرژی او کاهش یافته و در نتیجه راندمان پایینتری را نیز به ثبت میرساند.
مثلاً یک درخواست ساده کاری مثل «درخواست مرخصی» میتواند در فضایی که از اساس حسننیتی برای پذیرش شما نشان نداده است به یک معضل تبدیل شود و تصمیمگیری در خصوص نحوه مطرح کردن آن را برای شما دشوار کند. بخشی از چالشهای زهرا و چند نفر از همکارانش که در یک واحد بزرگ صنعتی مشغول هستند هم در همین دسته قرار میگیرد. زهرا میگوید: «اعلام نیاز به استراحت یا مرخصی یا استفاده از امکانات رفاهی سازمان برای ما به مراتب سختتر از همکاران آقاست. انگار همکاران مرد، زنان را محق استفاده از این امکانات نمیدانند. با یک درخواست ساده مرخصی از طرف یکی از خانمها، این استدلال مطرح میشود که اصلاً نیاز به استخدام یک خانم نبود و همین کار را یک آقا بهتر انجام میداد.»
لازم به گفتن نیست که نبود فضای مناسب برای بیان نیازهای نیروی کار، چه اثر مخربی بر احساس تعلق او به مجموعه کاری و در نهایت بر کیفیت کارش خواهد گذاشت.
در بین چند نفر زن مشغول در صنعت، تنها کسی که به این پرسش، که آیا پیش آمده به عنوان یک زن در فضای کاریاش، احساس ناراحتی کند و نیازهایی برطرف نشده داشته باشد، پاسخی منفی داد، ریحانه بود که در صنعت پلاستیک مشغول است. در تحلیل پاسخ ریحانه، جدا از اینکه بخشی از هر پاسخی شخصی و ناشی از ویژگیهای فردی است، نمیتوان از تفاوت فضای صنعت پلاستیک با صنایعی مانند پتروشیمی و نیروگاهی هم غافل شد. جغرافیا و فرهنگ هم در اینکه صنعت چقدر توانسته است از توان زنها استفاده کند نقش بازی میکنند.
عمده کسانی را که در فضاهای صنعتی مشغول هستند، مردها تشکیل میدهند اما نسبت مردان و زنان در اشتغال بهطور عام و صنعت بهطور خاص در تمام شهرهای ایران یکسان نیست. در حین جستوجو در مورد حضور زنان در صنعت، به قسمتی از پادکستی با نام «الف ب اقتصاد» برخورد کردم. عنوان این قسمت «زنانگی بیکاری» بود و تابستان ۱۳۹۵ تهیه شده بود. میزبان پادکست در حال تحلیل وضعیت مشارکت زنان ایران در اقتصاد با استناد به گزارش بیکاری بانک مرکزی در تابستان سال ۹۵ بود، گوش من وقتی تیز شد که گوینده به سراغ آمار استانهای مختلف ایران رفت تا بررسی کند زنها در چه استانی مشارکت بیشتری در اقتصاد دارند.
جالب اینکه بهترین آمار در آن زمان متعلق به استان «خراسان جنوبی» بود. به دنبال آمارهای بهروز، از وبسایت معاونت زنان و امور خانواده ریاستجمهوری سر درآوردم. با چرخیدن در این درگاه اینترنتی، متوجه شدم در بین استانهای ایران، «سیستان و بلوچستان» است که با آمار ۶۰درصدی اولین استان از نظر سهم اشتغال زنان در بخش صنعت بهشمار میرود. اینکه صنایع سیستان و بلوچستان چطور به این آمار رسیدهاند برایم نکتهای قابل تامل بود و نظر نرگس برآهویی پژوهشگر مسائل سیستان و بلوچستان و همکار سابقم در روزنامه را در این خصوص جویا شدم. او اعتقاد داشت باید مشخص شود در تهیه این آمار دقیقاً چه مشاغلی «صنعت» به حساب آمدهاند، چراکه این استان اصلاً به آن معنا و مفهوم صنعتی نیست، مگر صنایع خانگی را در این آمار لحاظ کرده باشند. او به من اینطور گفت: «چند کارخانه مشخص در این استان وجود دارد که مثلاً صنعت صیادی که یکی از آنهاست صنعتی کاملاً مردانه است و اصلاً به یاد ندارم زنی در آنجا کار کرده باشد. مگر چند نفر خانم در بخش اداری استخدام شده باشند.»
از آنجا که دادههای مربوط به صنعت در سیستان و بلوچستان چندان به کارخانههای صنعتی مربوط نمیشدند، سعی کردم نگاهی به وضعیت اشتغال زنان در بعضی از شهرها بیندازم که به «صنعتی بودن» شناختهشده هستند. استان مرکزی به خاطر استقرار بخش مهمی از صنایع سنگین یکی از این موارد است. طبق آمار معاونت زنان ریاست جمهوری، این استان از نظر نرخ اشتغال زنان در بین ۳۱ استان، استان پانزدهم به حساب میآید و از نظر سهم اشتغال زنان در صنعت با نرخی نزدیک به ۲۲ درصد، استان دوازدهم است. در این بین آمار استان خراسان جنوبی که بهطور کلی در زمینه اشتغال زنان، همیشه رتبه خوبی دارد از سهم بالغ بر ۴۰درصدی زنان در صنعت حکایت دارد. میتوان تا حدودی نتیجه گرفت که صنایع سنگینی که در اراک هستند نسبت به صنایعی مانند صنایع غذایی که در خراسان جنوبی مستقر هستند، برای زنان جذابیت بیشتری داشته و در جذب و بهرهگیری از توان آنها موفقتر بودهاند.
چه باید کرد؟
مهسا که تجربه فعالیت در فضاهای صنعتی و همچنین مدیریتی را داشته باور دارد که ریشه اصلی محدودیتهای مختلفی که برای فعالیت زنها در صنعت وجود دارد «نگاه ناباورانه» به ایفای نقش زن در صنعت است.
او که در طول راهاندازی فاز ۱۲ عسلویه بارها به این منطقه سفر داشته است تجربهاش را اینطور روایت میکند: «حتی در پرواز تهران به عسلویه هم در اغلب مواقع من تنها زنی بودم که در هواپیما بود. من اعتقاد داشتم وقتی انتخاب کردم در فضای صنعت حاضر باشم باید خیلی چیزها از ظاهر گرفته تا محدودیتهایی مثل نبود اتاقهای مجزا را بپذیرم، اما قسمت دردناک برایم نگاههایی بود که نمیخواست توانایی زن را در این فضا قبول کند.»
او بر این باور است که در واقع سیاستگذاران و ردههای ارشد یک مجموعه هستند که باید برای تکتک اعضای آن فضا، درک درستی از لزوم نگاهی یکسان به تواناییهای افراد را فارغ از اینکه زن هستند یا مرد، شکل بدهند.
چیزی که در حین نوشتن این مطلب به آن برخورد کردم و برایم دلگرمکننده بود، حجم قابل توجه تحقیقات دانشگاهی به زبان فارسی در خصوص مشارکت اقتصادی زنان بود. مساله همین حالا بارها طرح شده و آکادمیسینها از جنبههای مختلف از اقتصادی گرفته تا روانشناختی به آن پرداختهاند. این یعنی سیاستگذار در کنار لزوم اتخاذ سیاستهای استخدامی جسورانه، کار نسبتاً سادهای برای انتخاب بهترین راهحل دارد، اگر قصد استفاده از توان و مهارت نیمی از جامعه در صنعت وجود دارد، ملزم کردن فضاهای صنعتی به برداشتن نخستین گامها نمیتواند کار سختی باشد و این نخستین گام میتواند خیلی ساده باشد، به سادگی طراحی یک فضای استراحت برای به رسمیت شناختن بخش مهمی از نیروی کار.