مرغ همسایه غاز نیست
حمایت اندک از بازتوزیع
کتاب «سرمایه در قرن 21» نوشته توماس پیکتی شش سال پیش در 800 صفحه منتشر شد و از آن زمان تاکنون 5 /2 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. این کتاب افزایش شدید نابرابری در جهان غرب از دهه 1970 را آشکار ساخت. اما چرا حمایت از هزینهکردهای رفاه برای مقابله با نابرابری در طول این دوره همچنان ضعیف بوده است؟
کتاب «سرمایه در قرن 21» نوشته توماس پیکتی شش سال پیش در 800 صفحه منتشر شد و از آن زمان تاکنون 5 /2 میلیون نسخه از آن به فروش رسیده است. این کتاب افزایش شدید نابرابری در جهان غرب از دهه 1970 را آشکار ساخت. اما چرا حمایت از هزینهکردهای رفاه برای مقابله با نابرابری در طول این دوره همچنان ضعیف بوده است؟ از دیدگاه نظری، با افزایش شکاف بین ثروتمندان و فقرا و شعلهور شدن حس حسادت در میان ندارها باید از بازتوزیع بیشتر حمایت شود. اما نظرسنجیهایی که در آمریکا و بریتانیا صورت گرفت هیچ نشانهای را از رشد حمایت از بازتوزیع از سال 1980 تاکنون بروز نمیدهد.
مقاله جدیدی که در 7 آوریل در کنفرانس سالانه انجمن تاریخ اقتصادی ارائه شد پاسخ جالبی به این سوال میدهد. به جای آنکه شکاف بین ثروتمندان و فقرا بر دیدگاههای مرتبط با رفاه تاثیر بگذارد این میزان نابرابری در میان طبقات بالاست که اهمیت بیشتری دارد. جاناتان چاپمن (Chapman) از دانشگاه نیویورک در ابوظبی رابطه بین نابرابری و چگونگی عملکرد قانون فقرا را که یک سیستم رفاه محلی در انگلستان دوره ویکتوریا بود بررسی میکند. او سخاوتمندی و سختی شرایط اعطای کمکهای قانون فقرا را در دو ناحیه مقایسه کرد. در ناحیهای که در آن شکاف بین فقیر و غنی زیاد بود از معیار درآمد حاصل از دستمزدها و در منطقهای که نابرابری بین ثروتمندان زیاد بود از معیار تعداد مستخدم خانگی در هر خانواده برای اندازهگیری استفاده شد. او متوجه شد همانگونه که نظریه متعارف بیان میکند در مناطقی که نابرابری دستمزدی بالا بود مقررات برخورداری از مزایای قانون فقرا سختگیری کمتری داشت. اما نکته جالب آن بود که در مناطقی که بین ثروتمندان و افراد صرفاً مرفه شکاف زیادی وجود داشت مقررات اعطای مزایای رفاهی بسیار سختتر از مناطقی بود که در آن طبقه اشراف یکسان بودند.
شواهد حاکی از آن هستند که امروزه نیز رابطه مشابهی بین این متغیرها وجود دارد. به عنوان مثال، در بریتانیا بسیاری از افراد طبقه بالای متوسط از مالیات بر ارث (که برای تامین مالی رفاه بهکار میرود) بیزارند. آنها عقیده دارند که خود مجبور به پرداخت آن هستند در حالی که طبقه ابرثروتمند با بهرهگیری از حسابداران زبده از پرداخت مالیات بر ارث طفره میروند. آقای پیکتی، امانوئل سائز و گابریل زوکمن متوجه شدند که بین سالهای 1980 و 2014 در آمریکا درآمد پس از کسر مالیات گروه 50درصدی پایین فقط 21 درصد افزایش یافت در حالی که این افزایش برای 10 درصد بالا 113 درصد بود. افزایش درآمد پس از کسر مالیات برای یک درصد بالا 194 درصد و برای 001 /0 درصد بالا 617 درصد بود. بنابراین حتی افراد مرفه نیز شاهد افزایش نابرابری هستند اما این مشاهده باعث نمیشود آنها سخاوتمندی و بخشندگی بیشتری داشته باشند.