نظریه همه چیز در اقتصاد
نگرانی در مورد رقابت
موضوع جستوجوی فیزیکدانان برای یک نظریه همه چیز (theory of everything) برای همگان آشناست. معادل آن را در علم اقتصاد میتوان جستوجو برای علل مشترک روندهای اقتصاد کلان جهان ثروتمند در دهه گذشته دانست.
موضوع جستوجوی فیزیکدانان برای یک نظریه همه چیز (theory of everything) برای همگان آشناست. معادل آن را در علم اقتصاد میتوان جستوجو برای علل مشترک روندهای اقتصاد کلان جهان ثروتمند در دهه گذشته دانست. روندهایی که طی آنها سهم کارگران از کیک اقتصاد کوچکتر شد، سرمایهگذاری تضعیف شد و رشد بهرهوری اهمیت خود را از دست داد. این رویدادها را باید با مسائلی مانند نرخ پایین بهره، پیشرفت فناوری و بازدهی مناسب برای سرمایهگذاران ریسکپذیر تعدیل کرد. مهمترین نظریه همه چیز در اقتصاد آن است که با متمرکز شدن بازارها رقابت ضعیفتر شده است. برخلاف زمانی که بنگاهها در بازارهای رقابتی فعالیت دارند شرکتهای انحصاری تولید را کاهش میدهند تا قیمتها را بالا برده و سود خود را افزایش دهند. بنابراین میتوان انتظار داشت که آنها سرمایهگذاری خود را نیز محدود سازند. این شرکتها همچنان خلاق و نوآور میمانند. در واقع با سودهای حاصل از انحصار منطقی است چنین باشند. اما در مجموع قدرت بازار در مجموع بهرهوری اقتصادها را کاهش میدهد. همزمان شرکتهای انحصاری فرصتهای بیشتری به دست میآورند تا بخشهایی از سهم کارگران از کیک اقتصاد را از آن خود سازند. سود بالای شرکتها عموماً به سرمایهگذاران میرسد نه کارگران. قیمت بالای کالاها قدرت خرید دستمزدها را پایین میآورد و توان بیشتر چانهزنی شرکتها به آنها امکان میدهد که مستقیماً دستمزدها را کاهش دهند. صندوق بینالمللی پول در سوم آوریل تازهترین شواهد مربوط به بخشهایی از این نظریه را ارائه داد. اقتصاددانان صندوق در یک مطالعه جدید میزان افزایش قیمتها در مقایسه با هزینههای جانبی را بررسی کردند. این مقایسه که نمایانگر قدرت بازار است در مورد 900 هزار بنگاه در 28 کشور انجام گرفت. اقتصاددانان متوجه شدند بین سالهای 2000 و 2015 افزایش قیمتها به طور میانگین هشت درصد بوده است. یافتههای صندوق بینالمللی پول که با نتایج تحلیلهای گذشته نشریه اکونومیست همخوانی دارند به این نتیجه میرسند که قدرت بازار در آمریکا افزایش قابل ملاحظه و در اروپا افزایشی کمتر داشته است. این قدرت به جای بخش تولید (که هنوز به شدت رقابتی است) بر دیگر صنایع تاثیر عمیقی گذاشت. آیا پرونده بسته شد؟ نه به این سرعت. کسانی که در مورد ضعیف شدن رقابت تردید دارند این یافتهها را به ظهور بنگاههای ابرستاره نسبت میدهند. طبق استدلال آنها فناوری، اثرات شبکهای و جهانیسازی باعث میشوند فعالیتهای اقتصادی در بهترین بنگاهها متمرکز شود. این الگوی «برنده همه چیز را میبرد» در صورتی میتواند علت بالا رفتن میانگین افزایش قیمتها را توضیح دهد که کالاهای گرانقیمت و باکیفیت سهم بیشتری از بازار را از آن خود سازند یا اینکه بنگاههای ابرستاره به طرزی غیرمعمول بر هزینهکرد در داراییهای غیرملموس اتکا کنند. امری که در هزینههای ناخالص حاشیهای به عنوان هزینه لحاظ نمیشود. با توجه به اهمیت رو به رشد مالکیت معنوی و ارزش برند برای ابرستارههایی همچون اپل و گوگل، باید این انتقاد را جدی گرفت. مطالعه صندوق بینالمللی پول تایید میکند که در اکثر مناطق سهم کوچکی از بنگاهها در افزایش قیمتها نقش دارند. قیمتهای بهترین بنگاهها اوج گرفتهاند در حالی که در سایر بنگاهها ثابت ماندهاند. 10 درصد بنگاههایی که بالاترین افزایش قیمت را دارند 50 درصد از همتایان خود سودآورترند، بیش از 30 درصد بهرهوری بیشتر دارند و بیشتر به داراییهای غیرملموس اتکا میکنند. یافتههای صندوق که بر اساس ثبت مالکیت معنوی به دست آمدهاند نشان نمیدهند که افزایش قیمتها باعث کاهش نوآوری میشود. با این حال، آن نوع از قدرت بازار که به طور طبیعی و سالم رشد میکند همچنان به عنوان قدرت بازار باقی میماند. صندوق بینالمللی پول شواهدی دال بر وجود عواقب ناگوار حاصل از کاهش رقابت پیدا کرد. طبق برآوردها، افزایش قیمت کالاها کاهش سرمایهگذاری در سرمایههای فیزیکی را به همراه دارد که در یک اقتصاد پیشرفته یک واحد درصد از تولید ناخالص داخلی میکاهد. بنگاههای برتر که کالاهای گرانتری دارند بخش کوچکی از ارزش اقتصادی خلقشده را به کارگران میدهند. صندوق هشدار میدهد که اگر بنگاههای موجود احساس آرامش و ایمنی پیدا کنند این امکان وجود دارد که قدرت بازاری آنها همانند ترمزی برای نوآوری عمل کند.
این امر زمانی اتفاق میافتد که مقرراتگذاران در واکنش به تغییرات ساختاری اقتصاد به کندی عمل کنند یا نظارت ضعیفی بر ادغامهایی داشته باشند که به بنگاههای موجود امکان میدهد رقبای بالقوه خود را خریداری کنند. یافتههای صندوق نشان میدهد که ادغام و تملیک عمدتاً باعث افزایش قابل ملاحظه قیمتها در بنگاههای درگیر میشود. اقتصاددانان گاهی به حسادت به علم فیزیک متهم میشوند به آن معنا که مایلند همان دقت علوم پایه را داشته باشند. اما اگر یک قاعده در علم اقتصاد ارزش ذکر کردن داشته باشد آن است که «بنگاهها ادغام را بر رقابت ترجیح میدهند».
منبع: اکونومیست