اژدهای دو سر
چرا باید از رکود تورمی ترسید؟
مرتضی مرادی: رکود تورمی، یکی از فرزندان ناخلف علم اقتصاد است که در سال 1965 در پارلمان بریتانیا دیده به جهان گشود. اصطلاح رکود تورمی (stagflation) برای اولین بار در دوره وضعیت نامساعد اقتصادی بریتانیا در دهه 1960 میلادی و توسط یین مکلئود، سخنگوی اقتصادی پارلمان این کشور، برای تبیین وضعیتی که ترکیبی از تورم و رکود و بیکاری بود بهکار برده شد. مکلئود در آن پارلمان از یک طرف در مورد تورم (inflation) و از طرف دیگر در مورد رکود (stagnation) صحبت میکرد. اصطلاح رکود تورمی در دهه 70 میلادی به کرات بر سر زبانها افتاد و جای خود را در ادبیات اقتصادی باز کرد. البته جان مینارد کینز نیز به وضعیتهایی که در آن بهطور همزمان رکود و تورم میتواند در اقتصاد به وجود آید اشاره کرده بود اما اصطلاح خاصی را برای آن در نظر نگرفته بود. رکود تورمی باعث ظهور شاخصی با عنوان شاخص فلاکت (Misery Index) شد که ترکیبی از نرخ تورم و نرخ بیکاری است.
اژدهای دو سر رکود تورمی از آن جهت بسیار خطرناک است که دولتها برای کاهش تورم، سیاستهایی را بهکار میبرند که بیکاری را افزایش میدهد و برای افزایش نرخ اشتغال، به سیاستهای تورمزا دست میزنند. اما در شرایط رکود تورمی دیگر چنین بدهبستانی ممکن نیست و این دو چالش اقتصادی با یکدیگر به جنگ اقتصاد میآیند. معمولاً زمانی که نرخ بیکاری بالاست، مخارج دولت و سطح قیمتها کاهش مییابد. اما زمانهایی نیز وجود دارد که قیمت کالاها افزایش مییابد، نرخ بیکاری افزایش مییابد و مخارج دولت رو به کاهش میگذارد. از رکود تورمی به عنوان یک پدیده غیرطبیعی نیز یاد میشود. چراکه بهطور سنتی، زمانی که یک اقتصاد ضعیف است و رشد اقتصادی ندارد نباید تورم رخ دهد و اساساً رشد اقتصادی پایین، باید مانع افزایش تورم شود. اما پدیده رکود تورمی همه این معادلات را به هم میریزد.