گناهکاران بالفطره
راههای مقابله با و خروج از رکود تورمی در گفتوگو با حسین عباسی
حسین عباسی، مدرس اقتصاد در دانشگاه مریلند، معتقد است ایجاد رکود تورمی یک دستورالعمل ساده دارد و راههای مقابله با آن در عالم نظر ساده اما پیادهسازیاش در اقتصاد ایران دچار پیچیدگیهای خاصی است. او عنوان میکند که دولت با اقداماتی که نیازی به نوآوری ندارد میتواند هم عرضه پول را تا نرخی که اقتصاد ایران به آن عادت دارد کاهش دهد و هم با برداشتن موانع بیشمار و متعدد از فضای کسبوکار، به تولید انگیزه و مشوق بدهد.
نخستین بار نخواهد بود که اقتصاد ایران درگیر رکود تورمی میشود. در حداقل چهار دهه پس از انقلاب چند باری اقتصاد ایران با رکود عمیق و تورم بالای همزمان دست و پنجه نرم کرده و لطمات فراوانی دیده است، اما همچنان هر چند سال یکبار در این چاه میافتد. حسین عباسی، مدرس اقتصاد در دانشگاه مریلند، معتقد است ایجاد رکود تورمی یک دستورالعمل ساده دارد و راههای مقابله با آن در عالم نظر ساده اما پیادهسازیاش در اقتصاد ایران دچار پیچیدگیهای خاصی است. او عنوان میکند که دولت با اقداماتی که نیازی به نوآوری ندارد میتواند هم عرضه پول را تا نرخی که اقتصاد ایران به آن عادت دارد کاهش دهد و هم با برداشتن موانع بیشمار و متعدد از فضای کسبوکار، به تولید انگیزه و مشوق بدهد.
♦♦♦
احتمال درگیر شدن اقتصاد ایران در رکود تورمی در سال آینده بسیار بالاست. با توجه به روندی که نرخ تورم طی میکند و برآوردهایی که نهادهای داخلی و خارجی از نرخ رشد اقتصادی دارند، در سال آینده اقتصاد ایران با رشد منفی و تورم بالای 20 درصد مواجه است. یعنی توامان تورم بالا و رشد منفی خواهد داشت. در علم اقتصاد رکود تورمی چگونه پدیدهای است و اقتصاددانان برای مقابله با آن چه توصیههایی دارند؟
احتمالاً مطلع هستید که شناخته شدن پدیده رکود تورمی در اقتصاد به تجربه دهه 1970 آمریکا برمیگردد. در این سالها بود که مساله رکود تورمی بهطور جدی مطرح و شناخته شد و ادبیاتی که امروزه در اقتصاد در مورد رکود تورمی موجود است به دوره زمانی دهه 70 و اوایل 80 میلادی بازمیگردد. البته در زمان وقوع بحران مالی 2008 و پس از آن نیز مساله رکود تورمی دوباره مطرح شد و صاحبنظرانی چون وارن بافت در مورد آن صحبت کردند و هشدار دادند. در اقتصاد، یک دستورالعمل ساده برای چگونگی ایجاد رکود تورمی در یک اقتصاد وجود دارد؛ مانند یک رسپی ساده آشپزی، که میگوید برای ایجاد رکود تورمی «در اقتصاد پول بریز اما نگذار تولید کنند». به این معنا که عرضه پول را به مکانیسمهای مختلف موجود زیاد کن اما در برابر افزایش تولید بنگاههای اقتصادی موانع مختلف ایجاد کن. به عنوان نمونه در اواخر دهه 1960 در ایالاتمتحده سیاستگذار با هدف ایجاد و افزایش نرخ رشد، تصمیم گرفت نرخ بهره را پایین بیاورد و به بازارها پول تزریق کند اما در تداوم این روند در سال 1971 چند عامل دست به دست هم داد تا در عین افزایش پول تولید کاهش یابد. نخست بسته سیاستی ریچارد نیکسون، رئیسجمهور وقت، بود که شامل کنترل و به عبارتی سرکوب قیمت و دستمزد (Wage and Price Freeze) بود. همچنین شوک نفتی اوپک در این روند اثرگذار شد؛ چون افزایش قیمت نفت سبب شد هزینه تولید بالا برود و سودآوری آن کم شود. همچنین تعرفههای واردات افزایش یافت که این اقدام هم برای اقتصاد آمریکا جزو موانع تولید محسوب میشد. این مجموعه عوامل سبب ایجاد رکود تورمی شد. فدرالرزرو هم در این دوره سیاست مشخصی نداشت. ابتدا نرخ بهره را بالا برد که تورم را کنترل کند بعد پایین آورد که رکود را کاهش دهد؛ این بیثباتی سیاستها، کسبوکارها را گیج کرد. بهطور طبیعی وقتی در اقتصاد نویز و پارازیت زیاد شود، (یعنی تشتت سیاستها)، کسبوکارها به دنبال فرآیندهایی میروند که شرایط سخت را به نحوی از سر بگذرانند، مثلاً قیمت را بالا میبرند و بالا نگه میدارند؛ به نوعی مانند کارکرد خازن در یک مدار الکتریکی. مسالهای که ما به وفور در ایران شاهد آن هستیم. در دهه 70 کسبوکارهای در آمریکا همین کار را کردند و قیمتها را کاهش ندادند. تورم پایین نیامد و رکود هم تشدید شد و اقتصاد دچار رکود تورمی شد. در اواخر این دهه پل ولکر رئیس فدرالرزرو آمریکا شد. او سعی کرد با یک دوز بالا اما کوتاهمدت نرخ بهره را برای کنترل پول و در واقع تورم افزایش دهد. در اقتصاد آمریکا کنترل پول در آمریکا سریعتر و احتمالاً راحتتر نتیجه میدهد. بعد هم در دوره ریاست جمهوری ریگان با کاهش مالیاتها سعی کردند خروج از رکود را کامل کنند. در آمریکا نرخ بهره ابزار پولی و نرخ مالیات ابزار مالی است. در بحران 2008 هم آمریکاییها از گرفتار شدن در رکود تورمی هراس داشتند اما دچارش نشدند چون با وجود مشکلاتی که بود به سرکوب قیمت و دستمزد رو نیاوردند، خوشبختانه در اقتصاد آمریکا و تمامی اقتصادهای توسعهیافته این کار در حد گناه کبیره است. در اقتصاد ایران هم رکود تورمی به همین شکل ایجاد میشود منتها مساله این است که ما با آن گناهان کبیره سرکوب قیمت مشکلی نداریم و دائم درگیر آن هستیم و به رکود دامن میزنیم. یعنی در واقع بخش دوم گزاره چگونگی ایجاد رکود تورمی در ایران بسیار کارا و قوی است.
بخش اول گزاره هم به نظر میرسد دائم در حال افزایش عرضه پول است.
افزایش نقدینگی همواره در اقتصاد ایران با شدت متفاوت وجود داشته است. بانک مرکزی ایران به دلیل عدم استقلال از دولت مجبور به تامین کسری منابع است، مثلاً برای ساخت مسکن مهر پول چاپ میکند، برای جلوگیری از ورشکستگی بانکها یا جبران خسارت مالباختگان موسسات مالی غیرمجاز پول چاپ میکند، برای پیشبرد پروژههای دولت پول چاپ میکند و با یک روند همیشگی در حال افزایش نقدینگی و پول ریختن در اقتصاد است. در این بخش دولت باید خودش را محدود و کنترل کند و از چاپ پول پرهیز داشته باشد. برای مقابله با رکود تورمی یا کاهش تبعات و عواقب آن در اقتصاد ایران، در عالم تئوری راهحلهای سادهای داریم که در عرصه سیاسی پیچیده میشود. مشخص است که دولت برای هزینههای خود نیاز به چاپ پول ندارد و میتواند قیمت برخی از کالاهایی را که عرضه میکند افزایش دهد. نمیشود دولت هم بانکها را نگه دارد، هم هزینه تعطیلی و ورشکستگی موسسات مالی را بدهد، هم مسکن مهر بسازد، هم قیمت بنزین و حاملهای انرژی را پایین نگه دارد و نیاز به چاپ پول نداشته باشد. در این بخش دولت میتواند با تعدیل قیمت بنزین و کاهش یارانههای بیهدفی که پرداخت میکند، بخش عمدهای از نیاز خود را پاسخ دهد. لزومی هم ندارد تعدیل قیمت را با نان و گاز مصرفی خانوار شروع کند. تجربه اعطای ارز 4200تومانی را هم که داریم که قیمتها را تغییر نداد. پس بهتر است دولت از تزریق پول به روشهای سادهای که وجود دارد پرهیز کند.
در بخش دوم هم همه دستاندرکاران اقتصاد ایران میدانند موانع کسبوکار کجاست و چگونه میتوان از آن کاست. در صدر این موانع مساله قیمتگذاری و کنترل قیمت است. در واقع نخستین گام این است که باید بخشنامهای لازمالاجرا برای همه نهادها صادر شود مبنی بر اینکه هیچ قیمتی توسط دولت تعیین نمیشود. هیچ نیازی نیست که دولت شامپو، خمیردندان و چیپس را قیمتگذاری کند. قیمتگذاری مخربترین سیاست ممکن برای اقتصاد و تولید است. همچنین دست از صادر کردن بخشنامههای محدودکننده و ممنوعکننده بردارد. متوقف کردن صادرات گوجهفرنگی بوتهای، رب گوجهفرنگی یا کلهپاچه به عراق فقط فضای کسبوکار را بستهتر و رکود را عمیقتر میکند و هیچ فایده دیگری ندارد.
با توجه به اختلافنظرهایی که وجود دارد از نظر شما در زمان گرفتار شدن اقتصاد در رکود تورمی اولویت با کدام است؟ کاهش تورم یا خروج از رکود؟
این مساله در اقتصاد، حتی توسعهیافتهها و پیشرفتهها، بسیار جدی و قابل بحث است. در همین چند روز اخیر که در آمریکا افزایش نرخ بهره شده، بازارهای سهام همه در حال افت است. در بحران 2008 هم که نگرانی وقوع رکود تورمی پیش آمد این مساله مطرح شد که باید ابتدا مراقب تورم بود یا رکود. از نظر عملی هم مساله بسیار پیچیده و داغ است. در آمریکا، پل ولکر مقابله با رکود تورمی را با کنترل تورم شروع کرد و نرخ بهره را برای مدت کوتاهی دورقمی کرد و بسیار قاطع به فکر حل تورم بود. به همین دلیل تورم زودتر درمان شد اما رکود چند سالی طول کشید. در بحران مالی 2008 بن برنانکی، رئیس فدرالرزرو بود که تفکر متفاوتی داشت. او که متخصص رکود دهه 1930 آمریکا بود، اعتقاد داشت که اشتباه بزرگ سیاستگذار در آن دوره این بوده که نرخ بهره را افزایش داده و باعث رکود شدید شده است. من نمیتوانم به این مساله پاسخ روشنی بدهم. اما حداقل میتوانم بگویم که در این دوره نقش بانک مرکزی بسیار مهم است. بانک مرکزی برای اینکه نشان دهد این مسائل را بهطور عمیق مدنظر قرار میدهد باید در طول زمان بسیار روشن عمل کند، اطلاعات و دادههای مختلف را سریع جمعآوری و تحلیل کند و مبنای سیاستهایش را بهطور شفاف به تحلیلگران و اقتصاددانان اعلام کند. طبعاً این سیاستها موافق و مخالف خواهد داشت اما نتیجهاش این است که لااقل بانک مرکزی چشمبسته تصمیم نخواهد گرفت. به نظر من که متخصص اقتصاد کلان نیستم، در اقتصاد ایران همواره کنترل تورم اولویتدار است. با این تبصره که در نظر داشته باشیم هزینه کاهش تورم از 20 درصد به 15 درصد و از 15 درصد به 10 درصد بسیار متفاوت از کاهش تورم از نرخ 10 درصد به پنج درصد است. یعنی زمانی که سیاستگذار به پوسته سخت تورم در ایران میرسد باید روی سیاستهایش ارزیابی مجددی داشته باشد. بانک مرکزی باید اعلام کند که هدفگذاریاش نرخ تورم مثلاً پنج درصد نیست. بلکه نرخی است که اقتصاد ایران به آن عادت دارد. در اقتصاد ایران کسبوکارها به نرخ 10 تا 15 درصد عادت کردهاند. در آمریکا این نرخ قاتل تولید است. هدفگیری در دوره رکود تورمی در ایران میتواند این باشد که نرخ تورم به حدود 10 درصد برسد. مطالعات و تجربیات هم نشان داده است که در اقتصاد ایران پایین آوردن تورم به تولید کمک میکند. در کشورهای صنعتی که در آنها تورم به خاطر اینکه واریانس بالایی دارد به تولید کمک نمیکند و قاتل تولید است. در ایران با کاهش نرخ تورم در واقع به تولید هم کمک میکنیم در نتیجه من فکر میکنم کنترل تورم میتواند نقطه شروع خوبی باشد که همزمان به خروج از رکود هم کمک میکند.
یک مساله عملی اقتصاد که مربوط به این بحث هم میشود، مساله منحنی فیلیپس است؛ میگویند رشد تورم به کاهش بیکاری و به نوعی رونق گرفتن نسبی کسبوکار کمک میکند. این داستان در زمان سیاستهای کنترل تورم دولت یازدهم هم مطرح بود. ضمن اینکه برخی با تعمیم این منحنی نشان میدهند که در تورمهای بالا، بیکاری هم زیاد میشود. در این مورد چه نظری دارید؟
از نظر من منحنی فیلیپس به آن شکلی که مطرح میشود در اقتصاد ایران صدق نکند. حتی در اوایل دهه 70 هم در آمریکا این مساله مطرح شد و مورد اختلاف نظر جدی قرار گرفت و پولگراها مساله شیفت منحنی فیلیپس را مطرح کردند که این منحنی میتواند همزمان تورم و بیکاری را بالا ببرد. این منحنی چارچوب فکری خوبی اما در یک سطح بسیار محدود به فرد میدهد. به هر حال اکنون مشخص شده است که منحنی فیلیپس میتواند شیفت بخورد و تغییر کند؛ برای همین دچار تبصرههای فراوانی است، در حدی است که بعید است برای اقتصاد ایران مفید باشد و بتوان رابطه تورم و بیکاری را با آن سنجید. چون در اقتصاد ایران نرخ تورم مزمن بسیار بالاست و به هیچوجه نمیتواند مولد باشد. تورمهای پایین در حد دو تا سه درصد شاید مشوق و برانگیزاننده تولید باشد اما نرخ بالای تورم اینگونه نیست. ما تشویق تولید را باید از راههای سادهتر زیادی که داریم انجام دهیم مثلاً مشخص نیست چرا اکنون که نرخ ارز افزایش یافته و جامعه هزینه این جهش را پرداخته است، از مزایای آن در صادرات استفاده نمیشود و دائماً موانع برای صادرات ایجاد میکنند. سیاستگذار در حال حاضر باید اجازه دهد صادرکنندگان و تولیدکنندگان حداقل با بازار کشورهای همسایه روابط تجاری رو به رشدی داشته باشند. اصرار بیهوده بر تعهد بازگشت ارز و پیمانسپاری اثر مثبتی ندارد.
نیکسون در آمریکا برای یک دوره سهماهه قیمتها و دستمزدها را فریز کرد و همین کار بزرگترین شوک ممکن برای ایجاد و تشدید رکود تورمی بود. در اقتصاد ایران بهترین راه برای مقابله و جلوگیری از بروز رکود تورمی این است که شوکهای عجیب و غریبی که دیگر در هیچ اقتصادی در دنیا وجود ندارد، حذف شود. در شرایطی که دولت به اشخاص اجازه نمیدهد کالا تولید کنند، صادرات داشته باشند، به درستی انبارداری کنند، چگونه میتوان منتظر رونق تولید و خروج از رکود بود. اینها موانع غیرپولی و غیربودجهای است که باعث سرکوب تولید میشود. از نظر من اهمیت این موانع حتی بیشتر از موانع پولی است که موجب ایجاد و تشدید رکود تورمی میشود.
با این نگاه که سال آینده اقتصاد گرفتار رکود تورمی میشود، فکر میکنید چه عواقب جدی در انتظار ما باشد، که سیاستگذار باید به آن فکر کند.
بهطور حتم به واسطه رکود تورمی، در کوتاهمدت و میانمدت رفاه خانوارها به شدت کاهش پیدا خواهد کرد؛ مثلاً کارگرانی که بیکار میشوند و منبع درآمد خود را از دست میدهند. اینجا دولت باید بسیار سریع پوشش رفاهی حداقلی را برای این خانوارها برقرار کند. اخیراً خواندم که کمیته امداد اعلام کرده تعداد مراجعان به این نهاد به ویژه در بخش درمان زیاد شده است. این اطلاع و نشانه مهمی به دولت است که مثلاً به کمیته امداد باید کمک کند تا بتواند به موج ورودی برای دریافت خدمات درمانی و رفاهی در حداقل لازم پاسخ بدهد. بقیه خانوارها هم بهطور حتم هزینههای خود را کاهش میدهند و سعی میکنند کاهش قدرت خریدی را که برایشان ایجاد میشود مدیریت کنند. این جزء لاینفک هر رکودی است که رفاه خانوار کاهش مییابد. در درازمدت به خاطر وجود همزمان رکود و تورم، سرمایهگذاری دچار مشکل میشود که تولید آینده را متاثر میکند. در این قسمت کاری که میتوان انجام داد این است که سیاستهای اقتصادی دولت شفافتر شود و سعی کند واقعیتها را بپذیرد و سعی نکند با رفتن به جنگ واقعیتهای اقتصادی مساله را بدتر کند. برای نمونه همین جهش نرخ ارز را در نظر بگیرید. به خاطر گوش ندادن به حرف کارشناسان، اقتصاد ایران با جهش نرخ ارز هزینه بالایی داده و خسارت زیادی متحمل شده است، حالا نباید این وضع را بدتر کرد. باید اجازه داد به خاطر رقابتپذیری ایجادشده، تولید و صادرات لااقل به کشورهای همسایه افزایش یابد. نباید هر روز با بالا رفتن قیمت یک کالا بخشنامه صادر کنیم که صادرات این کالا ممنوع است. این رویکرد تمام برنامهریزی بلندمدت کسبوکارها را از بین میبرد. در دوران رکود بدترین سیاست ممکن، سیاستی است که به تداوم رکود بینجامد. زمانی که سیاستگذار به سرمایهگذار و تولیدکننده سیگنال بیثباتی بدهد، رکود طولانیتر میشود چون فعال اقتصادی از کار کردن پا پس میکشد، هراس دارد که مثلاً به خاطر انبار کردن یک کالا او را مجازات کنند. در این دوره سیاستگذار باید دائماً دستورالعمل ایجاد رکود را جلوی چشم خود بگذارد و هرگونه عملی را که به افزایش نقدینگی و ایجاد مانع در برابر تولید میانجامد، متوقف کند.
اقتصاد ایران اقتصاد کوچکی نیست، اگر ثبات داشته باشد، میتواند با تولیدی که دارد و صادراتی که به کشورهای اطرافش که اقتصادهای ضعیفتری دارند، انجام میدهد، رفاه نسبی شهروندانش را تامین کند. اگر جلوی این ظرفیتها گرفته شود، فارغ از وجود یا نبود تحریم، انگار خودکشی کرده باشیم.
ما تجربه چندین بار رکود تورمی را در اقتصاد ایران داریم. چرا تا این اندازه مستعد گرفتار شدن در دامهای تکراری و مشابه هستیم؟
این از هنرمندی سیاستگذار است که میتواند شرایط را بهگونهای پیش ببرد که اقتصاد ایران دائم در خطر رکود تورمی باشد. زمانی که از نرخ ارز، موانع کسبوکار، کنترل تورم و سیاست مالی صحبت میکنیم سروکارمان با اقتصاد است و میتوان به دید علمی اقتصادی به آن نگاه کرد. اما تکرار این مسائل در بازههای زمانی مختلف، نشان میدهد باید یک بازنگری کلی در نهادهای تصمیمگیری کرد. اینکه چگونه در مورد متغیرهای بلندمدت اقتصادی تصمیم گرفته میشود. در واقع باید به سراغ ساختارهای تصمیمگیری رفت. اگر ایالاتمتحده آمریکا میتواند در عرض 200 سال نرخ متوسط رشد سهدرصدی داشته باشد، به نهادهایی چون حق مالکیت، حاکمیت قانون و نفوذ قراردادها برمیگردد. در بلندمدت این دستاوردها مرتبط با عرضه پول نیست. مساله این است که سیاستمداران چگونه و با چه نگاهی به کارشناسان و متخصصان تصمیم میگیرند. وقتی رئیسجمهور یک کشور میگوید اقتصاد کتاب نیست و بعضیها فکر میکنند اقتصاد یک کتاب است یعنی اینکه به تجربه و دانش بشری توجهی ندارد و صرفاً به حرف اطرافیانش گوش میدهد، اگر بدهد. اینها ریشه اصلی تداوم و تکرار اشتباهات ماست، چون این رویکرد تصمیمات اقتصادی بلندمدت ما را نشان میدهد. نظام تصمیمگیری اصولاً سیاستزده است و اقتصاد کلان بخشی از مساله است. اینجا باید سراغ نقاط ضعف نظام تصمیمگیری رفت.