جهانیشدن لازمه توسعه پایدار
نحوه توازن میان اصلاح سیاستگذاری داخلی و روابط خارجی در گفتوگو با موسی غنینژاد
از همان زمان شروع مذاکرات ایران با 1+5 حرف و حدیثهای زیادی در خصوص مذاکرات از سوی مخالفان دولت مطرح میشد و آنها معتقد بودند برقراری رابطه با اقتصاد بینالمللی دردی را دوا نمیکند و بهجای تمرکز روی مسائل خارجی و مذاکرات هستهای بهتر است دولت تلاش خود را به اصلاح ساختارهای داخلی اقتصاد معطوف کند.
از همان زمان شروع مذاکرات ایران با 1+5 حرف و حدیثهای زیادی در خصوص مذاکرات از سوی مخالفان دولت مطرح میشد و آنها معتقد بودند برقراری رابطه با اقتصاد بینالمللی دردی را دوا نمیکند و بهجای تمرکز روی مسائل خارجی و مذاکرات هستهای بهتر است دولت تلاش خود را به اصلاح ساختارهای داخلی اقتصاد معطوف کند. این انتقادات زمانی شدت گرفت که دونالد ترامپ، به عنوان رئیسجمهور آمریکا به برجام پشت کرد و به صورت یکطرفه از این توافق بینالمللی خارج شد. از سوی دیگر بحث در خصوص تصویب یا عدم تصویب FATF و امضای CFT نیز باعث شده تا بار دیگر انتقادات از دولت در خصوص عدم توجه به مسائل داخلی بالا برود. برای بررسی این موضوع گفتوگویی را با موسی غنینژاد انجام دادیم. وی معتقد است بدون بهبود روابط خارجی نمیتوان به توسعه پایدار رسید و در جهان امروز شرط لازم برای برقراری روابط اقتصادی خارجی ورود به FATF خواهد بود. غنینژاد تاکید کرد حتی در صورت بهبود روابط خارجی بدون اصلاح ساختارهای داخلی، سرمایهگذار خارجی برای حضور موثر در اقتصاد و سرمایهگذاری ترغیب نخواهد شد و در واقع اقتصاد کشور باید در اقتصاد جهانی ادغام شود. این اقتصاددان اعلام کرد دولت باید در حوزه اقتصاد خرد آزادسازی، اصلاح فضای کسبوکار و برچیدن نهادهای سرکوبگر بازار و در حوزه اقتصاد کلان نیز اصلاح نظام بانکی، اصلاح سیاستهای پولی و اصلاح سیاستهای بودجهای را در دستور کار خود قرار دهد.
♦♦♦
اصولگرایان معتقدند با وجود تلاشهای ایران برای بهبود رابطه با جهان و حسن نیت دولت روحانی در کاهش تنش با غرب، با روی کار آمدن دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا، همه رشتهها پنبه شده است. آیا این تجربه نشان میدهد بهطور کلی تمرکز رئیسجمهور بر حل و فصل پرونده هستهای در دوره نخست ریاستجمهوریاش اشتباه بوده و باید توان خود را صرفاً در بهبود زیرساختهای داخلی و اعمال اصلاحات صرف میکرد؟
از نظر من سخنانی از این دست مبتنی بر قضاوتهای درستی نیست چراکه زمان آغاز مذاکرات اصلاً مشخص نبود که چنین سرنوشتی در انتظار برجام باشد. در واقع در آن زمان اصلاً کسی فکرش را نمیکرد که ترامپ به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شود و پس از آن به صورت یکطرفه از برجام خارج شود. قاعدتاً تصور تیم مذاکرهکننده این بود که رئیسجمهور یک مملکت وقتی که دولت قبل از آن یک قراردادی را امضا میکند پای آن بایستد. در واقع چنین اتفاقی در طول تاریخ اگر نگوییم بیسابقه دستکم بسیار بسیار نادر بوده است. به همین دلیل نمیتوان دولت روحانی را متهم کرد که چرا این مذاکرات را انجام داد و پای آن ایستاد. علاوه بر این، اگر شرایط آن روز ایران (سالهای 92 و 93) را به یاد بیاوریم متوجه میشویم که وضعیت بسیار ناخوشایند بود. ایران نهتنها از طرف آمریکا بلکه از سوی جامعه جهانی تحت تحریمهای شدیدی قرار داشت و میتوان گفت تقریباً همه کشورها در این رژیم تحریم مشارکت داشتند. در واقع میتوان گفت در آن زمان ایران در محاصره اقتصادی قرار داشت و لازم بود از چنین وضعیتی خارج شود. اغلب کارشناسان نیز با من همعقیدهاند که در چنین شرایطی، انجام توافق از ضروریات بود. اگر دوباره به آن روزها برگردیم، به نظر من ایران راه دیگری جز این نداشت. به هر حال اینکه در مذاکرات کوتاهیهایی انجام شده یا نشده یا اینکه اصلاً نحوه انجام مذاکرات و امتیازاتی که داده و گرفته شد درست بود یا خیر، بحث دیگری است و مربوط به مسائل فنی میشود که از مجال این بحث خارج است. در هر صورت مسیری که طی شد مسیر اشتباهی نبود و برخوردهایی که امروز از طرف برخی از اصولگرایان با برجام صورت میگیرد به نظر من برخوردهایی جناحی و غیرمنصفانه و مخرب است و هیچ فایدهای برای منافع ملی ندارد. اما در خصوص اینکه آیا دولت در آن زمان از توجه به مسائل داخلی کوتاهی کرد یا خیر، من معتقدم بله، این کوتاهی صورت گرفت. اگرچه بیشتر انرژی دولت صرف مذاکرات و حل مسائل بینالمللی میشد اما در کنار آن تصمیمات اقتصادی نیز گرفته میشد که به نظر میرسد بسیاری از آنها تصمیمات درستی نبوده است. در واقع وعدههایی که آقای روحانی در انتخابات سال 92 مبنی بر عبور از رفتارهای اقتصادی پوپولیستی به مردم داد، عملی نشد و همان سیاستهای دولت دهم در دولت یازدهم نیز کم و بیش تداوم یافت در حالی که نهتنها ضرورتی به ابقای این سیاستها نبود بلکه مطابق وعدههای دادهشده این سیاستهای اشتباه باید اصلاح میشد. در واقع این اصلاحات هیچ منافاتی با پیش بردن مذاکرات هستهای نداشت و دولت میتوانست در خصوص اصلاحات اقتصادی لازم در نظام بانکی و صندوقها، اصلاح ساختار قیمتهای انرژی و مهمتر از همه اصلاح تدریجی نرخ ارز اقدامات موثرتری انجام دهد.
آیا واقعاً همه این مشکلات به وجود آمده زیر سر ترامپ است و مثلاً در صورت پیروزی هیلاری کلینتون در انتخابات آمریکا ما شاهد چنین مشکلاتی نبودیم؟
اگر فردی از حزب دموکرات رئیسجمهور آمریکا میشد طبیعتاً آنها از برجام خارج نمیشدند. اگرچه ممکن بود با پیروزی هیلاری کلینتون، دولت آمریکا همانند زمان اوباما دردسرهای اقتصادی برای ایران به وجود میآورد ولی این کشور از برجام خارج نمیشد و این وضعیتی که در عرصه بینالمللی با آمدن ترامپ ایجاد شده دیگر وجود نداشت و در آن شرایط قاعدتاً ایران وضعیت بهتری از نظر روابط بینالمللی داشت. با همه این شرایط دلیلی وجود نداشت که دولت روحانی چه قبل از روی کار آمدن ترامپ و چه بعد از آن در حوزه اصلاحات ساختاری داخلی کوتاهی کند. به نظر من این کمکاری مهمترین انتقادی است که میتوان به دولت یازدهم و دوازدهم کرد.
بهطور کلی ایجاد رابطه حسنه با جهان چگونه میتواند به اقتصاد داخلی کشور کمک کند؟
در دنیای امروز، روابط اقتصادی میان کشورها دیگر از روابط محلی و منطقهای فراتر رفته و به روابط جهانی تبدیل شده است. بنابراین ایران هم باید روابط اقتصادی خود را با کشورهای همسایه و منطقه و هم با سایر کشورهای دنیا بهبود بخشد تا بتواند رشد پایداری داشته باشد. امروز اقتصاد دنیا جهانی شده و هیچ کشوری نمیتواند به صورت منزوی رشد داشته باشد. به عنوان مثال چین در 40 سال گذشته رشد چشمگیری داشته و این رشد در سایه بهبود روابط اقتصادی حاصل شده است. این در حالی است که این کشور از نظر مواضع سیاسی و ایدئولوژیک، همچنان مواضع کمونیستی دارد و رویکرد تقابل و نفی به لحاظ سیاسی و حتی نظامی با کشورهای غربی را حفظ کرده ولی در این خصوص سیاست همزیستی مسالمتآمیز را برگزیده است. اما در حوزه اقتصادی، مقامات چینی اقتصاد را باز کرده و روابط گستردهای با بسیاری از کشورهای دنیا برقرار کردهاند و این موجب تحول مهمی در اقتصاد چین شده و آن را طی چند دهه گذشته به دومین قدرت بزرگ اقتصاد جهانی تبدیل کرده است. بنابراین انتظار میرفت ایران نیز بتواند سوای مسائل ایدئولوژیک، روابط اقتصادی خود با دنیا را به وسیله دیپلماسی اقتصادی بهبود بخشد. متاسفانه در ایران، روابط اقتصادی و دیدگاههای سیاسی به شیوه نادرستی به هم گره زده شده و همین موضوع باعث شده تا گسترش روابط اقتصادی با موانع متعددی مواجه شود. در حال حاضر نیز مشاهده میشود بخشی از منتقدان دولت روحانی مجدداً بر این مسائل تاکید کرده و بر سر راه بهبود روابط خارجی مانعتراشی میکنند. برای مثال میگویند ایران نباید وارد معاهدات مربوط به FATF یا CFT شود. از نظر من این رویکرد اشتباه است. چراکه اگر ایران وارد این معاهدات نشود نمیتواند روابط اقتصادی خارجی خود را بهبود بخشد. چراکه همه کشورهایی که طرف معامله با ایران هستند متعهد به اجرای قواعد FATF هستند. اگر ایران وارد این معاهده نشود و لوایح مربوط به آن به تصویب نرسد در روابط اقتصادی خود دچار مشکل شده و این موضوع به اصلاحات داخلی و پیشرفت اقتصادی در کشور لطمه خواهد زد. بهطور کلی باید باز هم تاکید کنم که نباید مسائل ایدئولوژیک سیاسی را با مسائل اقتصادی قاطی کرد.
انتقاد دیگری که در شرایط کنونی بهخصوص بر سر مسائلی همچون CFT و FATF به دولت وارد میشود این است که تاکید بیش از حد دولت بر پیشبرد این سیاستها باعث شده، روابط دوجانبه بهخصوص با کشورهای همسایه به حاشیه رانده شده و دولت فرصتهای زیادی را در این رابطه از دست میدهد. نظر شما در این خصوص چیست؟
این حرف درستی نیست. به عنوان مثال ایران اگر بخواهد با کشوری نظیر روسیه روابط دوجانبه بانکی داشته باشد باید به قواعد FATF پایبند باشد. روسها رسماً اعلام کردند تا زمانی که ایران وارد FATF نشود نمیتواند روابط تجاری دوجانبه خود را گسترش دهد. بنابراین اگر بخواهیم حتی با کشورهای همسایه خود نیز روابط دوجانبه اقتصادی برقرار کنیم ناگزیر به ورود به FATF هستیم چراکه همه کشورها به جز ایران و کره شمالی در این معاهده حضور دارند. از سوی دیگر مخالفان دولت صراحتاً اعلام نمیکنند که فایده وارد نشدن به FATF یا امضا نکردن CFT برای ایران چیست یا وارد شدن به آن چه زیانی دارد. آنها به زیانهایی اشاره میکنند که کاملاً ساختگی است.
آیا میتوان ورود به این معاهدات را مقدمهای برای بهبود روابط اقتصادی خارجی دانست؟
بدون شک شرط لازم برای بهبود روابط اقتصادی بینالمللی ورود به این معاهدات بینالمللی است. اما وارد شدن به FATF و امضا کردن CFT اگرچه شرط لازم است ولی کافی نیست. شرط کافی این است که ما اصلاحات داخلی خود را به درستی انجام دهیم. این دو موضوع را نباید به هم گره زد. ورود به FATF کاری است که ما باید الزاماً انجام دهیم اما برای توسعه اقتصاد و ورود سرمایهگذاران خارجی به کشور باید اصلاحات دیگری هم در داخل اقتصاد کشور انجام داد. به هر حال شرایط اقتصاد داخلی ایران باید به نحوی باشد که سرمایهگذاران به سرمایهگذاری ترغیب شوند نه اینکه شرایط کلان اقتصادی به قدری بیثبات و پرتلاطم باشد که هیچ فردی تمایلی به سرمایهگذاری نداشته باشد.
آیا در طول تاریخ کشوری بوده که با انزوا و قطع روابط خارجی خود توانسته باشد به شکوفایی اقتصادی برسد؟
به هیچوجه چنین چیزی در دنیای امروز امکانپذیر نیست و شما نمیتوانید حتی یک نمونه پیدا کنید که بدون اتکا به روابط خارجی توانسته باشد اقتصاد خود را بهبود بخشد، در حالی که مثالهای نقض آن بسیار زیاد است. یعنی هر کشوری که در سالهای بعد از جنگ جهانی دوم توانسته کم و بیش توسعه پیدا کند، کشوری بوده که توانسته در جامعه جهانی ادغام شده، روابط خود را با کشورهای دیگر گسترش دهد و جایگاه درست خود را در اقتصاد جهانی پیدا کند. برای مثال میتوان به ژاپن اشاره کرد که پس از جنگ جهانی دوم رشدی چشمگیر را تجربه کرد، همچنین کره جنوبی، تایوان، برخی کشورهای آمریکای لاتین و ترکیه دیگر نمونههای رشد اقتصادی از طریق بهبود روابط خارجی به حساب میآیند. ولی مهمترین نمونه چین است. بهبود اقتصاد چین با ورود این کشور به اقتصاد جهانی شکل گرفته است و غیر از این نیز راهی وجود ندارد. در جهان امروز صرفاً بر مبنای تکیه بر منابع داخلی نمیتوان به توسعه اقتصادی دست پیدا کرد و این موضوع در دهههای گذشته کاملاً مشهود بوده است. برای مثال کشورهایی نظیر کوبا و کره شمالی که خود را از اقتصاد جهانی منزوی کردند، کشورهایی عقبافتاده از نظر اقتصادی به شمار میروند. وضعیت اقتصادی ونزوئلا به عنوان یک کشور نفتی نیز گواه همین موضوع است. اما در آن روی سکه، اکثر کشورهایی که حتی با وجود حاکمیت ایدئولوژی کمونیستی، روابط خود را با اقتصاد جهانی گسترش دادند به توسعه اقتصادی رسیدهاند. بنابراین ما نباید مسیر اشتباه را در پیش گرفته و اقلیتی از کشورها را که انزوا پیشه کردهاند و عقب ماندهاند برای خود الگو قرار دهیم. بلکه باید از نظر اقتصادی تجربه کشورهایی نظیر چین، ژاپن و کره جنوبی را مدنظر قرار دهیم چیزی که در سیاستهای امروز کشور دیده نمیشود و به نظر میرسد کشورهایی چون کوبا و کره شمالی به عنوان الگوی اقتصادی ایران در نظر گرفته شدهاند.
توازن میان بهبود رابطه با جهان و اصلاح سیاستگذاری اقتصادی به چه نحوی باید شکل بگیرد تا در بلندمدت به تامین منافع ما بینجامد؟
توازن باید به این شکل تعریف شود که اقتصاد داخلی هر کشور جدا از اقتصاد جهانی و روابط بینالملل نیست. توازن به معنای پیوستگی است. یعنی وقتی از اقتصاد ایران سخن میگوییم نمیتوانیم آن را جدا از اقتصاد جهانی بدانیم. یکی از مهمترین منابع ارزی و بودجهای ایران از نفت حاصل میشود و نفت تنها در اقتصاد جهانی معنا پیدا میکند. ما نمیتوانیم چهار میلیون بشکه نفت تولید کرده و فقط آن را در داخل مصرف کنیم. چنین رویکردی چه فایدهای برای ما خواهد داشت؟ مساله نفت تنها یک نمونه از دلایل پیوستن به اقتصاد جهانی است. پیشرفت چشمگیر در زمینه تکنولوژیها و حوزههای دانشبنیان نیز مستلزم حضور در عرصه اقتصاد جهانی است. بنابراین نمیتوان اقتصاد داخلی و جهانی را از هم تفکیک کرد. اما برای حضور در اقتصاد جهانی، اقتصاد داخلی نیازمند اصلاحات اساسی در حوزه کسبوکار، نظام بانکی، بازار سرمایه و... است. اگر این اصلاحات انجام نگیرد، حضور ما در اقتصاد جهانی دچار مشکل خواهد شد و متاسفانه ما در انجام این اصلاحات داخلی که از اهمیت بسیار بالایی نیز برخوردار است تعلل زیادی انجام دادیم. البته باید به این نکته اشاره کرد که در دولتهای نهم و دهم اقتصاد کشور به کل مسیر را اشتباه رفت ولی انتظار میرفت از دولت یازدهم به بعد اصلاح مسیر کنیم که متاسفانه وعدههای این دولت نیز عملی نشد. در حال حاضر نیز به این بهانه که ما دچار جنگ اقتصادی و تحریم هستیم، اعلام میشود نمیتوان هیچ اصلاحاتی انجام داد در حالی که اتفاقاً کاملاً باید برعکس باشد و در شرایط فعلی ضرورت بیشتری برای اصلاح ساختارهای داخلی اقتصاد احساس میشود.
به نظر شما دولت باید چه اولویتهایی را برای اصلاح ساختارهای داخلی در دستور کار خود قرار دهد؟
اولویتهای دولت در حوزه اقتصاد خرد باید آزادسازی، اصلاح فضای کسبوکار و برچیدن نهادهای سرکوبگر بازار و در حوزه اقتصاد کلان اصلاح نظام بانکی، اصلاح سیاستهای پولی و اصلاح سیاستهای بودجهای باشد. این اصلاحات مستلزم تدابیر جدی کارشناسی است. اما به نظر میرسد بهجای تمام این اصلاحات، دولت دچار روزمرگی شده و میخواهد وضع موجود را ادامه دهد. به نظر میرسد دولت تمایلی ندارد تا با موانعی که بر سر راه رشد اقتصادی وجود دارد برخورد کند.
با این اوصاف چشمانداز مناسبی را در جهت اصلاحات ساختاری اقتصادی کشور متصور نیستید؟
با توجه به شیوه مدیریت اقتصادی کشور در حال حاضر آنچه برای آینده قابل تصور است ادامه وضع موجود است و نه چشماندازی که خوب یا بد باشد. در حال حاضر همه اذعان دارند که اوضاع اقتصادی بد است و کشور با تورم و تلاطمهای اقتصادی مواجه است اما به نظر میرسد دولت در مواجهه با این مشکلات استراتژی و برنامهای ندارد و تنها منتظر گذر زمان است. اصلاحات ساختاری به خودی خود و با گذشت زمان به وجود نمیآید. اصلاحات مستلزم ارادهای سیاسی در کل نظام تصمیمگیری کشور است که متاسفانه به نظر میرسد چنین ارادهای در حال حاضر وجود ندارد.