آزادی عمل برای رشد
بهبود رابطه با جهان چگونه به حل مشکلات اقتصاد کشور کمک میکند؟
توسعه تکنولوژی در ایران در حوزههایی قوی شده است ولی در بسیاری از حوزهها عقب مانده است. ورود به بازارهای بینالمللی تکنولوژیهای عقب مانده را پس میزند و فضا را برای تکنولوژیهای جدید باز میکند. ضمناً ورود بیشتر به بازارهای بینالمللی موجب میشود که کل اقتصاد درگیر تحولات تکنولوژیک شود، این زبان اصلی بازارهای جهانی است که بدون آن نمیتوان در این بازار حضور مستمر داشت.
نظریات زیادی وجود دارد که عملکرد موثر و کامل یک شخص را به آزادی عمل آن فرد نسبت میدهند. در سیستمهای سازگار و پیچیده (complex adaptive systems) که اقتصاد هم چنین سیستمی است، یک بحث بنیادی مطرح میشود. آن بحث این است که عملکرد موثر و حداکثری این سیستمها در آزادی عمل آنهاست و به دنبال آن گفته میشود که اگر این سیستمها کنترل شوند، به زودی تخریب میشوند. این اصل را شما در تربیت کودکان هم میبینید. خیلی کم شما میبینید که با کنترل بتوان فرزندان قدرتمند تربیت کرد. اگر این اصل ساده را بپذیریم، یکی از وظایف اصلی دولت هم تعریف میشود. به نظر مهمترین وظیفه دولت حراست از این آزادی عمل برای نیل به حداکثر رشد و بهبود اقتصادی است. وقتی یک سیستم، و در اینجا سیستمهای سازگار و پیچیده، دارد کار خودش را میکند، دخالت کردن در آن سیستم سطح بهینگی آن سیستم را پایین میآورد یا سیستم را تخریب میکند. در تاریخ بسیاری از طراحیهای سیستمی در سطح کشورها را دیدهایم که در نهایت موجب تخریب اقتصاد شدهاند، در حالی که همه آنها برای کمک به اقتصاد این کار را کردهاند، ولی کمک آنها بینتیجه بوده است. بنابراین فارغ از مکاتب مختلف اقتصادی و اندیشههای متکی به یک دیدگاه خاص، میتوان شرط آزادی عمل اقتصادی را به عنوان یک اصل پایه مطرح کرد. وقتی اصل آزادی عمل اقتصادی جاری باشد، همه فعالان اقتصادی تلاش میکنند که بیشترین بازدهی و بهرهوری را داشته باشند. همین تلاشها انسانهای خردورز را به سمت تواناییهایشان سوق میدهد و همینجاست که تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی شکل میگیرد. بیدلیل نیست که هرچه اقتصاد پیچیدهتر و پیشرفتهتر میشود تقسیم کار اقتصادی و اجتماعی در آن بیشتر میشود. فرض بنیادین تقسیم کار اجتماعی این است که شرط لازم را برای اینکه تولید در بالاترین میزان ممکن قرار بگیرد فراهم میکند. شکلگیری تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی نیاز به مکانی برای مبادله تواناییهای انسانها دارد و اصل بنیادین این مکان، آزادی عمل فعالان اقتصادی است. بنابراین بازار جزء لاینفک عملکرد تقسیم کار است. بدون بازارهای گسترده، چنین مبادلهای امکانپذیر نیست. به همین دلیل است که پیشرفت اقتصادها با توسعه تقسیم کار همراه شده است و چون در درون تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی دانش مستتر در تولید انباشت میشود، بنابراین توسعه اقتصادی و رشد تولید جدا از توسعه تقسیم کار همراه بوده است با انباشت دانش و انباشت سرمایه. همین مساله موضوع تحقیقی شد که نهایتاً به یک شاخص بینالمللی در دانشگاه هاروارد و MIT تبدیل شد که تاکنون چندین سال است که آن را محاسبه میکنند و مورد توجه سازمانهای بینالمللی قرار گرفته است. این شاخص همان «پیچیدگی اقتصادی» است که در مجموع نشان میدهد انباشت دانش ضمنی در تولید قابل رقابت در سطح بینالمللی نشانگر سطح پیشرفت اقتصادی یک کشور است. در این تحقیق هم به این نکته تاکید شده است که در همتافتگی تکنولوژیک در پناه آزادی عمل اقتصادی شکل میگیرد. این مطالب نیاز به استدلال ندارد و در بسیاری از کشورها به عنوان یک اصل بدیهی پذیرفته شده است. وقتی در یک کشور تقسیم کار اجتماعی و اقتصادی توسعه پیدا میکند و در پی آن انباشتگی تخصص و علم مستتر در تولید شکل میگیرد، همزمان قابلیت رقابت بینالمللی هم بالا میرود. اینجاست که افراد، سازمانها و شرکتها و افراد از بازارهای جهانی به عنوان انبساط طبیعی و رقابتپذیر فعالیتهای خود استفاده میکنند. این روند بیشتر تاریخی بوده است و بنابراین نمیتوان از آن برای سیاستگذاری استفاده کرد. ولی میتوان این نتیجه را گرفت که گسترش یک کشور وقتی بخواهد فراتر از تقاضای داخلی حرکت کند فعالیت در بازارهای بینالمللی است. البته نباید از این جمله این نتیجه را گرفت که وصل شدن به بازارهای جهانی زمانی باید باشد که تقاضای داخلی محرک بیشتری برای رشد ندارد. زمان وصل شدن به بازارهای جهانی دقیقاً از هنگامی آغاز میشود که تولید شروع میشود. همانطور که گسترش تولید از روستاها به شهرها موجب تحولات تکنولوژیک شد، توسعه تولید از فضای اقتصاد ملی به سمت اقتصاد جهانی نیز موجب تحولات فنی میشود و آن طرف سکه توسعه و پیچیدگی تقسیم کار است. بیدلیل نیست که چندین سال است که نرخ رشد مبادلات جهانی بسیار فراتر از نرخ رشد تولید جهانی است. این تفاوت نرخ رشد یعنی همان تولید محدود در دامنه اقتصاد جهانی با شدت و سرعت بیشتری مبادله میشود. این تبادل کالایی را باید به مبادله شایستگیهای تولیدی مناطق مختلف جهان با یکدیگر تعبیر کرد. تا یک تخصص قابل فروش و قابل استفاده نباشد، فرصت مبادله بینالمللی پیدا نمیکند. بنابراین بیدلیل نیست که توسعه یک کشور را بهطور اجتنابناپذیر در گرو درگیری آن کشور با نظام جهانی بدانیم. ورود یک کشور به بازارهای جهانی به معنای ورود شایستگیهای دانشی و تخصصی آن کشور به بازارهای جهانی است. ولی نکته مهم این است که این درگیری به صورت چرخدندهای کار میکند. یعنی برای اینکه تولید به بازارهای جهانی ورود کند حداقلی از شایستگیهای تخصصی را، به نسبت بازاری که میخواهد وارد شود، لازم دارد، و بعد از ورود، به دلیل فشردگی رقابت این شایستگیها لاجرم بالاتر میرود و این رمز موفقیت در بازارهای بینالمللی میشود. بنابراین ورود به بازاراهای بینالمللی فضای بسیار گسترده و در عین حال شفافی را در اختیار یک کشور قرار میدهد که این فضا زمینههای رشد تولید رقابتپذیر را فراهم میکند. این همان معنای ملموس و دقیق رشد پایدار و توسعه اقتصادی است. اگر این اصول را بخواهیم در ایران مورد بررسی قرار بدهیم، میتوان به موارد زیر که جزو مهمترین آثار ارتباطات بینالمللی است اشاره کنیم.
اول، توسعه تکنولوژی در ایران در حوزههایی قوی شده است ولی در بسیاری از حوزهها عقب مانده است. ورود به بازارهای بینالمللی تکنولوژیهای عقب مانده را پس میزند و فضا را برای تکنولوژیهای جدید باز میکند. ضمناً ورود بیشتر به بازارهای بینالمللی موجب میشود که کل اقتصاد درگیر تحولات تکنولوژیک شود، این زبان اصلی بازارهای جهانی است که بدون آن نمیتوان در این بازار حضور مستمر داشت.
دوم، ورود به بازارهای بینالمللی موجب میشود که استانداردهای جهانی به تدریج از طریق سازمانهای بینالمللی و شرکتهای صادرکننده به کشور وارد شود. این استانداردها همان قوانینی است که برای حفظ تقسیم جهانی کار لازم است. توسعه استانداردها و رخنه آنها به حوزه تولید بستری برای رشد شایستگیهای تولیدی فراهم میکند. در این بستر محاسبات وارد مبادلات اقتصادی و تصمیمگیریها میشود و سهم تصمیمات دیمی (که مبنی بر شم یا شهود است) کم میشود.
سوم، یکی از اشتباهات رایج در اقتصاد ایران محاسبه مزیتهای نسبی است. تحقیقات اقتصادی زیادی انجام شده است و این یا آن کالا را برای صادرات مناسب تشخیص داده است. این تحقیقات به نظر میرسد که جوابگوی مساله فعالیت بینالمللی نیست و دلیلش این است که مزیت نسبی محاسبهکردنی نیست. مزیت نسبی یک پدیده فنومنالوژیکال است. تا در زمین کشتی وارد نشدهاید نمیتوانید بیرون تشک بمانید و پیشنهاد بدهید. تا یک کالا به بازارهای جهانی و آن هم به بازارهای متفاوت روانه نشود، مزیتهایش آشکار نمیشوند. یعنی مزیت نسبی یک پدیده آشکار شدنی است و نه یک پدیده محاسباتی و طراحی کردنی. بنابراین باید در عمل وارد بازار جهانی شد تا مزیتها تبلور پیدا کنند. بدون بازارهای جهانی و بدون فعالیت در این بازارها ممکن است این مزیتها هیچ موقع آشکار نشوند.
چهارم، یکی از موانع رشد یک کشور کمبود تقاضاست. اگر ایران بخواهد به تقاضای داخلی محدود بماند، نرخ رشدش هم به همان اندازه محدود میشود. این مساله نه در مورد ایران بلکه برای هر کشور دیگری درست است. عبور از محدودیتهای تقاضا به معنای ورود به بازار جهانی است.
پنجم، به دلیل درگیری فعالان اقتصادی با اقتصاد جهانی، انتظاراتشان در سطح بینالمللی شکل میگیرد و این انتظارات به داخل کشور منتقل میشود. این انتظارات، اگر پاسخ درستی از طرف دولت بگیرد، هم فضای داخلی را کاراتر میکند و هم فشار را بر حوزه سیاسی زیاد میکند. این فشارها میتواند کارایی دولت را هم بالا ببرد. بالا رفتن کارایی فضای فساد را محدود میکند و این یکی از مزایای بیتردید ورود به بازار جهانی است. در یک جمعبندی میتوان گفت اگر ورود به بازارهای جهانی گسترده باشد، فضای کسبوکار کشور نیز اجباراً آمادهتر میشود، یعنی یکی از تنگناهای رشد پایدار اقتصادی در ایران به تدریج ترمیم میشود.
ششم، در مجموع بهبود روابط با جهان برای ایران موجب همسطح شدن اقتصاد ایران با جامعه جهانی میشود و همین همسطح شدن قدرت رقابتی کشور را بالا میبرد. از دل این درگیری است که سیاستهای اقتصادی رقابتپذیر خودش را به نظام حکمرانی تحمیل میکند و از دل این بهبود حکمرانی است که گشایشهای اقتصادی ایجاد میشود.