بازنگری «سرمایه» توماس پیکتی
بحثهای مطرحنشده
«مارکس مدرن» توصیفی است که مجله اکونومیست از توماس پیکتی در سه سال پیش داشت زمانی که او در حال فروش بیش از دو میلیون نسخه از کتابش به نام «سرمایه در قرن بیست و یک» بود.
«مارکس مدرن» توصیفی است که مجله اکونومیست از توماس پیکتی در سه سال پیش داشت زمانی که او در حال فروش بیش از دو میلیون نسخه از کتابش به نام «سرمایه در قرن بیست و یک» بود. این بیشتر یک تحسین بود، توصیهای برای جدی گرفتن تحلیل و در عین حال برخورد محتاطانه با توصیههای سیاستی. هشدار برجسته این کتاب، نسبت به استیلای تدریجی ثروتمندان، مانند همیشه مرتبط به نظر میرسد: در حالی که وارثان دونالد ترامپ به فکر امپراتوری اقتصادی خود هستند، او تلاش میکند مالیات بر ارث را ملغی کند. اما دستور کار علم اقتصاد دانشگاهی در کتاب «سرمایه» بسیار کمتر از آنچه احتمال میرفت تغییر یافت. مقالات جدید درباره کتاب آقای پیکتی که این ماه منتشر شد، اقتصاددانان را بر آن داشت تا بهتر کار کنند. اما معلوم نیست بتوانند از عهده آن برآیند.
«پس از پیکتی: دستور کار برای اقتصاد و نابرابری»، به ویراستاری هیثر بوشی، بردفورد دلانگ و مارشال اشتن بائوم، کتابی است نوشته اقتصاددانان برای اقتصاددانان. از این لحاظ این کتاب شبیه «سرمایه» است. آقای پیکتی پیش از آنکه یک نماد فرهنگی دور از ذهن باشد، یک اقتصاددان تجربی مورد احترام بود. او در بین گروهی از دانشمندان، که امانوئل سائز و آنتونی اتکینسون جزو آنان هستند و از دادههای مالیاتی برای بررسی نابرابری بلندمدت استفاده کردند، بسیار مشهور بود. آقای پیکتی استدلال میکند که ثروت به طور طبیعی جمع میشود و تمرکز مییابد، بنابراین ثروت خانوادگی بیش از هر چیز در تعیین موفقیت یا شکست فرد در زندگی اهمیت دارد. اگر هیچ اقدام پیشگیرانهای صورت نگیرد، امکان دارد نابرابری شدید که در دوران طلایی وجود داشت بازگردد.
آقای پیکتی روایت گسترده خود را به صورت یک مدل اقتصادی با پشتیبانی چند معادله ساده به طور فشرده بیان میکند. بیان ریاضی در میانه کتاب او به سادگی r > g است، که میگوید نرخ سود سرمایه، r، به طور تاریخی بیش از g، نرخ رشد اقتصاد بوده است. اهمیت این موضوع چیست؟ این بدان معناست که اولاً نرخ ثروت یک اقتصاد نسبت به خروجی آن رو به افزایش است، که قدرت اقتصادی نسبی ثروت در جامعه را افزایش میدهد. ثانیاً، از آنجا که برابری توزیع ثروت همیشه کمتر از توزیع درآمد است، رشد بیشتر ثروت نسبت به تولید ناخالص داخلی (GDP) به معنای افزایش پایدار نابرابری است. ثالثاً، این معادله نشان میدهد درآمد ناشی از سرمایه به صورت سهمی از درآمد رشد میکند (و درآمد ناشی از کار کاهش مییابد). بنابراین متولد شدن در خانواده ثروتمند (یا ازدواج با فردی ثروتمند) در مقایسه با سختکوشی یا بازکردن یک شرکت مسیری مطمئن برای رسیدن به موفقیت است. این راهی برای بروز رکود اجتماعی، و احتمالاً ایجاد بحران است.
با وجود این، اگرچه کتاب «سرمایه» 700 صفحه است اما به جزئیات مهم توجه نمیکند. اما کتاب «پس از پیکتی» این موارد را در نظر میگیرد، و مقاله به مقاله، اشاره میکند که چگونه آقای پیکتی میتوانست بیشتر به نقش سرمایه انسانی و تغییر تکنولوژی، ساختار شرکت و افزایش برونسپاری، نابرابری جنسیتی، جغرافیایی و غیره بپردازد. مثلاً گرت جونز استدلال میکند در کتاب «سرمایه» تقسیمات جغرافیایی به عنوان «ظرف(های) داده» در نظر گرفته میشوند، یعنی نواحیای که درون آنها آژانسهای آماری گوناگون کار خود را انجام میدهند، به جای آنکه مناطقی با مرزهای قابل تغییر باشند که بازی طنابکشی بین نیروی کار و سرمایه در آنها نقش تعیینکننده دارد.
بیشتر اقتصاددانان بر مدل آقای پیکتی تمرکز کردهاند. آنها پارامترهایی را که برای رفتار این مدل طبق برآورد آقای پیکتی لازم است زیر سوال میبرند. در کتاب «پس از پیکتی» نمونهای از این ژانر، نوشته دوش راوال
(Devesh Raval) وجود دارد. اقتصاددانان برآورد میکنند با تجمع ثروت، سود سرمایه باید سقوط کند؛ جامعه کاربرد کمتری برای صدمین کارخانه یا سرور در مقایسه با اولین آنها دارد. بدین ترتیب، سرمایهداران در جستوجوی راههای جدید و سودآور برای استفاده از ثروت خود برمیآیند: یعنی از طریق سرمایهگذاری در ماشینهایی که بتوانند جایگزین نیروی انسانی شوند. اگر شرکتها در استفاده از حجم رو به رشد سرمایه خود برای جایگزینی نیروی کار نسبتاً خوب عمل کنند -اگر (به زبان اقتصادی) انعطافپذیری جایگزینی (elasticity of substitution) سرمایه با نیروی کار بیش از یک باشد- آنگاه طبق پیشبینی آقای پیکتی، ثروت میتواند جمع شود. اگر همزمان با تقلای بازارها برای به کار گرفتن سرمایه سود سقوط زیادی کند، آنگاه r به سمت g سقوط میکند و در نهایت نرخ ثروت نسبت به GDP تثبیت میشود. آقای راوال از بسیاری از اقتصاددانان تقلید و اشاره میکند که بیشتر برآوردها از انعطافپذیری جایگزین کمتر از یک است.
در علم اقتصاد، این به عنوان انتقادی قاطع قلمداد میشود. با وجود این، این استدلال انعطافپذیری جایگزین را به عنوان پارامتری معنادار در اقتصادی با رفتار خوب در نظر میگیرد. اما ممکن است اینگونه نباشد. در صریحترین مقاله موجود در کتاب «پس از پیکتی»، سورش نایدو (Suresh Naidu) «پیکتی رامشدهای» را توصیف میکند که به زبان اقتصاد صحبت میکند و استدلال او بر پایه مواردی مانند انعطافپذیری جایگزین است. با وجود این در کتاب «سرمایه» یک «پیکتی رامنشده» نیز وجود دارد که به هنجارهای اجتماعی، نهادهای سیاسی و اعمال قدرت بیتجربه توجه میکند. او میگوید r > g نظریهای نیست که بدون اثبات باشد بلکه واقعیتی تاریخی است که باید توضیح داده شود. و نیز میگوید که ثروتمندان از نفوذ خود برای شکلدهی به قوانین و جامعه به منظور تضمین سود بهتر برای ثروت خود استفاده میکنند.
آیا اینگونه است؟ تاریخچه 40 سال گذشته چنین چیزی را نشان میدهد: نرخهای بالای مالیات کاهشیافته، مقررات مالی ضعیفشده (حداقل پیش از بحران 2008-2007) و شرکتها کاهش تعهدات نسبت به کارگران را سادهتر یافتهاند. اقتصاددانان اغلب چنین حرکتهایی را میستایند زیرا سبب افزایش کارایی میشود. با وجود این، این پیشینه اگرچه اندکی عجیب است، اما با داستانی که در آن ثروتمندان در جستوجوی سود خود به قیمت نیروی کار هستند همخوانی دارد. تمرکز بر کارایی در جهانی که در آن ثبات سیاسی و نهادی به طور بدیهی در نظر گرفته میشود غیرقابل اعتراض است و در جهانی که امکان بدیهی در نظر گرفتن آن وجود ندارد نیز کمتر قابل اعتراض است.
چه باید کرد؟
آنطور که الیزابت جاکوبز در مقاله خود اشاره میکند سیاست در کتاب آقای پیکتی «همهجا و هیچجاست». آنچه کتاب «پس از پیکتی» آشکار میسازد پیامی است که در تمام بحثهای پرداختهنشده در کتاب «سرمایه» درباره سیاست و ایدئولوژی پنهان است. و پیام این است که اگر اقتصاددانان بتوانند توصیف کنند که چگونه سرمایهداری تنها زمانی موثر میماند که سیاست ثابت باشد، آنگاه کار را برای خود بسیار راحت و در عین حال بیهوده کردهاند.