شناسه خبر : 29465 لینک کوتاه

ورودی مقالات

در آستانه دوره آقای ولکر جامعه دانشگاهی سرشار از مباحثاتی بود مبنی بر آنکه چرا تورم روند صعودی در پیش گرفته و چه کاری می‌توان برای آن انجام داد. طرفداران نظریه پولی میلتون فریدمن استدلال می‌کردند که تورم همیشه و در همه‌جا یک پدیده پولی و انعکاس‌دهنده تغییرات در عرضه پول است. تغییراتی که بانک مرکزی می‌تواند آنها را مدیریت کند. اقتصاددانان مکتب کینزی اعتقاد داشتند عرضه کم پول می‌تواند تورم را کاهش دهد اما این کار به بهای ایجاد رکود شدید صورت خواهد گرفت. سایر مکاتب در مورد اهمیت سیاست پولی تردید داشتند. برخی اقتصاددانان بر این باور بودند که تورم در فشارهای قیمتی ریشه دارد و به درمان‌های ساختاری از قبیل اصلاحاتی برای تضعیف انحصارات و اتحادیه‌های کارگری نیازمند است. طرفداران مکتب انتظارات منطقی استدلال می‌کردند که سیاست باید با دیدگاه‌های متغیر مردم نسبت به آینده هماهنگ باشد. آنها عقیده داشتند سیاست پولی اصلاً نمی‌تواند بر اقتصاد واقعی تاثیر گذارد. موفقیت آقای ولکر همزمان آتش چندین اختلاف را خاموش کرد. این تجربه تحلیل جدیدی را در محافل دانشگاهی پدید آورد. بانک‌های مرکزی باید با پیوند سیاست به یک متغیر اسمی، اقتصاد را باثبات سازند. هر چه مردم بیشتر به بانک مرکزی اعتماد داشته باشند انجام این وظیفه آسان‌تر خواهد بود.

88-1

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها