بازیهای نسل
مبارزه با بیماری و فقر
اگر به دنیای آنسوی غرب ثروتمند نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که از زمان بحران مالی سال 2008-2007 اکثر نقاط وضعیتی رو به بهبود داشتهاند. پیشرفت جهان در مجموع شگفتآور است. در سال 2016 مرگومیر کودکان زیر پنج سال شش میلیون کودک کمتر از سال 1990 بود. تعداد بیسابقهای از مردم از فقر خردکننده و نبود بهداشت نجات یافتند. احتمال مرگومیر زنان بر اثر زایمان و مرگومیر نوزادان بر اثر بیماری بسیار کمتر شده است.
اگر به دنیای آنسوی غرب ثروتمند نگاهی بیندازیم، متوجه میشویم که از زمان بحران مالی سال 2008-2007 اکثر نقاط وضعیتی رو به بهبود داشتهاند. پیشرفت جهان در مجموع شگفتآور است. در سال 2016 مرگومیر کودکان زیر پنج سال شش میلیون کودک کمتر از سال 1990 بود. تعداد بیسابقهای از مردم از فقر خردکننده و نبود بهداشت نجات یافتند. احتمال مرگومیر زنان بر اثر زایمان و مرگومیر نوزادان بر اثر بیماری بسیار کمتر شده است.
با این حال احتمال اینکه پس از این روند امیدوارکننده انسانیت دوباره با مشکل روبهرو شود، ذهن بیل و ملیندا گیتس را به خود مشغول داشته است. اینها زوجی هستند که خود را «خوشبینان ناشکیبا» مینامند و بنیادی را اداره میکنند که رسالتش حل مشکلات جهان است. گزارش اخیر این بنیاد که در 13 سپتامبر منتشر شد، نشان میدهد در بسیاری زمینهها پیشرفتها با کندی مواجه شده است. دلایل زیادی از جمعیتشناسی گرفته تا سیاستهای آمریکا و اروپا، آقای گیتس را وامیدارد تا در مورد موفقیت کارزارهای ریشهکنی فقر مطلق، ایدز و مالاریا نگران باشد. او همچنان بر این عقیده است که جهان ثروتمند غافل مانده است. بنیاد بیل و ملیندا گیتس به اطمینانبخشی شهرت دارد بهویژه در مورد پتانسیل نوآوریهای فناوری برای حل دشوارترین مسائل جهان. بنابراین تغییر حالت آنها میتواند معنای زیادی داشته باشد. پیتر پیوت، مدیر دانشکده بهداشت و درمان استوایی در لندن گزارش بنیاد را «زنگ هشدار» مینامد.
شرایط جمعیتی یکی از بزرگترین دلایل نگرانی است. نرخ زاد و ولد در بسیاری از کشورهای مشکلدار (بهاستثنای لیبی و ونزوئلا) بالاست. بهطور کلی در فقیرترین نقاط جهان که بدترین وضع بهداشت را دارند، بالاترین نرخ زاد و ولد دیده میشود. شکاف نرخ باروری بین کشورهای بسیار فقیر و سایر نقاط جهان قابل توجه است. زنان کشورهای فقیر در مقایسه با زنان دیگر کشورها فرزندان بیشتری دارند.
در سالهای 1955-1950 نرخ باروری در نیجریه، پرجمعیتترین کشور آفریقا، 4/6 بود به آن معنا که انتظار میرود هر زن در دوران باروری خود 4/6 فرزند به دنیا بیاورد. این نرخ از نرخ باروری در اروپا یا آمریکای شمالی بسیار بالاتر ولی به نرخ باروری کشورهای بزرگ آسیا و آمریکای لاتین نزدیک است. در اوایل دهه 1950 نرخ باروری در چین، هند و برزیل به ترتیب 6، 9/5 و 1/6 بود. اکنون با گذشت شش دهه شکاف بزرگی ایجاد شده است. در سالهای 2015-2010 نرخ باروری در نیجریه 7/5 بود در حالی که این نرخ در برزیل، چین و هند به کمتر از 5/2 رسید. نرخ بالای زاد و ولد فشار زیادی بر کشورها وارد میکند. نرخ وابستگی در این کشورها بهشدت افزایش مییابد به این معنا که یک جمعیت نسبتاً کوچک بزرگسال باید نیازهای فرزندان زیادی را تامین کنند. در جوامعی که به کشاورزی متکی هستند، کشاورزان باید از قطعات کوچک زمین با خاک کمحاصل روزی خود را به دست آورند. علاوه بر این، نرخ بالای زاد و ولد بر میانگینهای جهانی ریاضیاتی اندازه توسعه تاثیر میگذارد. وقتی فرزندان زیادی در کشورهای فقیر و با بهداشت ضعیف متولد میشوند و در مقابل تعداد متولدین در کشورهای ثروتمند و مرفه کمتر میشود، چنین به نظر میرسد که در مجموع جهان به سمت فقر و بیماری پیش میرود. به گفته کریس مورای، مدیر موسسه اندازهگیری و ارزیابی سلامت (IHME) در دانشگاه واشنگتن که بیشترین برآوردها را برای گزارش بنیاد گیتس تهیه میکند «فقط تهیه آب آشامیدنی به تلاش و کار بسیار زیادی نیاز دارد».
تاریخ و سرنوشت
انتظار میرود در چند دهه آینده شکاف باروری بین آفریقا و سایر نقاط جهان کمتر شود اما روند این کاهش بسیار کند خواهد بود. اگر پیشبینیهای سازمان ملل صحیح باشد، 40 سال (از اوایل دهه 2010 تا اوایل دهه 2050) طول خواهد کشید تا نرخ باروری در آفریقای زیر صحرای کبیر از 5 کنونی به کمتر از 3 فرزند برسد. این روند در آمریکای لاتین و کارائیب 25 سال و در آسیا فقط 20 سال طول کشید. جمعیت منطقه آفریقای زیر صحرای کبیر هماکنون یک میلیارد نفر است و انتظار میرود در سالهای 2046 و 2071 به ترتیب به دو و سه میلیارد برسد.
واگرایی جمعیتی در جهان یکی از دلایل اصلی نگرانی در مورد پایداری فقر است. امروزه 9 درصد از جمعیت جهان در فقر مطلق (درآمد کمتر از 90/1 دلار در روز با نرخ برابری قدرت خرید سال 2011) به سر میبرند. حدود نیمی از این افراد کمتر از 18 سال سن دارند. این عدد نشاندهنده پیشرفتی چشمگیر است. در سال 1995 حدود 35 درصد از مردم با همان معیار به فقر مطلق دچار بودند. اما از الان به بعد پیشرفتها روندی بسیار کندتر خواهند داشت.
ظرف 25 سال میزان فقر در آسیا و آمریکای لاتین بهشدت کاهش یافت. در سال 1990 دوسوم از مردم چین در فقر مطلق به سر میبردند. تازهترین برآوردها طبق دادههای 2013 این رقم را فقط 2 درصد نشان میدهد. بین این دو تاریخ چین توانست عامل دوسوم کاهش فقر مطلق در سطح جهان باشد. هند، چین، اندونزی و ویتنام نیز شاهد حذف تدریجی فقر مطلق هستند. هومی کاراس از اندیشکده موسسه بروکینگز در واشنگتن میگوید «دریاچههای بزرگ فقر در آسیا در حال خشکیدن هستند». متاسفانه آفریقای زیر صحرای کبیر داستانی غمانگیز دارد. اگرچه شمار آفریقاییهایی که در فقر مطلق به سر میبرند، رو به کاهش است اما این کاهش آنقدر سریع نیست که بتواند رشد سریع جمعیت را خنثی کند. شمار فقرا در آفریقای زیر صحرای کبیر در سطح 415 میلیون نفر ثابت مانده است. برآورد میشود که نیمی از جمعیت فقیر جهان آفریقایی باشند هرچند آمار مربوط به چند کشور بسیار فقیر از قبیل جمهوری دموکراتیک کنگو قابل اعتماد نیستند.
رهگیری و پایش فقر در این منطقه امکانپذیر نیست. دلیل اصلی آن است که تعداد زیادی از فقرای آن از سطح فقر مطلق بسیار پایینترند بنابراین بالا کشاندن آنها بسیار دشوارتر خواهد بود. علاوه بر این فقر مقولهای غیرقابل پیشبینی است. یک حکومت ظالم، جنگ یا قحطی میتواند نرخ فقر را بهشدت بالا ببرد. افزایش وزن محاسباتی فقرای آفریقایی نیز برآوردهای جهانی را دشوارتر میسازد اما در مجموع، آقای کاراس پیشبینی میکند که سهم افرادی که در فقر مطلق زندگی میکنند در جمعیت جهان تا اواسط دهه 2020 به شش درصد کاهش یابد و تا سال 2030 در همان سطح باقی بماند.
شیاطین باستانی
بیماریهای واگیردار یک دلیل دیگر برای نگرانی هستند. کنترل آنها، حتی تا حد ثابت نگهداشتن، به تلاش و صرف هزینه فراوانی نیاز دارد. اما وضعیت تامین مالی مقابله با بسیاری از بیماریهایی که کشورهای فقیر را هدف گرفتهاند، بسیار مبهم و نامعین است. از میان این بیماریها میتوان به ایدز، مالاریا و 20 نوع بیماری اشاره کرد که در مجموع «بیماریهای استوایی مورد غفلت قرار گرفته» نام دارند. بیماریهایی از قبیل التهاب لنفاوی، کوری رودخانه و مرض خواب از این گروه هستند.
آقای گیتس میگوید باید در مورد ایدز احتیاط و دقت بیشتری به خرج داد. او از آن میترسد که آمریکاییها و اروپاییها تحت تاثیر کاهش نرخ بیماریهای واگیردار در کشورهایشان و همچنین پروتکلهای درمانی که دهههاست بیماری ایدز را مهار کردهاند به این نتیجه برسند که در مبارزه جهانی علیه ایدز برنده شدهاند. اصطلاح «نسل عاری از ایدز» این روزها فراوان بهکار میرود اما در برخی کشورهای فقیر هنوز این خطر وجود دارد که نرخ سرایت ایدز باز هم بالا رود.
مقابله با ایدز به اقدامات هماهنگ در چند جبهه نیاز دارد. در درجه اول، لازم است شمار مبتلایان از طریق تغییر در رفتارهای جنسی مردم کاهش یابد. کسانی که از قبل مبتلا شدهاند، باید زنده و سالم نگهداشته شوند. این امر مستلزم تشکیل سامانههایی است که بتوانند داروهای ضدویروس و سایر مراقبتها را فراهم سازند. با گذشت زمان تعداد افرادی که باوجود ابتلا به ایدز به زندگی ادامه میدهند افزایش پیدا میکند. ادامه درمان همه آنها دشوارتر و پرهزینهتر میشود و کشورهای فقیر که مبتلایان بیشتری دارند و عمدتاً آفریقایی هستند، دشواری بیشتری خواهند داشت. اگر تامین هزینهها ناکافی باشد، درمان نیز ناکافی خواهد بود و ویروس در بدن مبتلایان رشد میکند. در این حالت بیماری واگیردارتر میشود و بهسرعت گسترش مییابد. مبتلایان نیز در سن جوانی جان خود را از دست میدهند. آفریقا در سالهای آتی شاهد جوانترین نسل در طول تاریخ خواهد بود. تا سال 2030 بیش از 280 میلیون فرد 15 تا 24ساله در آفریقا زندگی خواهند کرد. این به آن معناست که تلاش بیشتری برای اصلاح رفتارهای جنسی لازم خواهد بود.
در 15 سال گذشته مقابله با مالاریا نیز موفقیتآمیز بوده است اما امکان دارد این بیماری دوباره عود کند. چندین کشور از واکسن استفاده میکنند اما کارایی آن زیاد نیست و نمیتوان گفت تا چه اندازه از آن در کشورهای فقیر استفاده میشود. شرکتهای داروسازی و بنیادهای پژوهشی در تلاشند تا واکسنهای بهتری تولید کنند اما هنوز تا موفقیت کامل راه زیادی باقی مانده است. همزمان ممکن است ویروسهای مقاومتری به وجود آیند و گسترده شوند. آقای گیتس میگوید اگر حشرهکشهای جدیدی تولید نشوند که همزمان با تورهای پشهبند مورد استفاده قرار گیرند، مرگومیر ناشی از مالاریا افزایش مییابد و به یک میلیون نفر در سال میرسد. او همچنین نگران است که «تمایل به گوشهگیری» باعث شود کشورهای غربی از توجه به بخشهای فقیر جهان منصرف شوند. همزمان بسیاری از کشورهای در حال توسعه برای مراقبتهای بهداشتی به اندازه کافی پول خرج نمیکنند. مقالهای جدید در نشریه پزشکی لانست (Lancet) بیان میکند که 32 کشور در منطقه آفریقای زیر صحرای کبیر کمتر از سه درصد از تولید ناخالص داخلی خود را برای مراقبتهای بهداشتی اختصاص میدهند در حالی که متخصصان بر این باورند که پنج درصد از GDP حداقل مقدار لازم برای پوشاندن نیازهای اساسی است. کمکهای بینالمللی امری ضروری هستند. دولت بریتانیا به تعهد سال 2013 خود در سازمان ملل برای تخصیص 7/0 درصد از GDP برای کمکرسانی عمل میکند. بریتانیا و آلمان تنها کشورهای بزرگ امدادرسان هستند که به این پیمان متعهد ماندهاند و آن سطح را رعایت میکنند. اما هماکنون دولت حزب محافظهکار با این هدف مخالفت میکند و ممکن است در جریان روند خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا به این هدف آسیب وارد شود.
کمکهای رو به تغییر
در بریتانیا و سایر نقاط اروپا، دیدگاه سیاسی در مورد کمکها در حال تغییر است. دولتهای دیگر این موضوع را بهعنوان راهی برای کمک به مردم فقیر جهان مطرح نمیکنند بلکه آن را راهی برای انصراف مردم فقیر از مهاجرت به اروپا میدانند. اتحادیه اروپا مبالغی را به دولتهای چندین کشور از جمله نیجریه و ترکیه اختصاص داده است با این امید که این دولتها جلوی قاچاق انسان را بگیرند. همچنین کشورهای ثروتمند در برنامههای هزینههای کمکرسانی تلاش میکنند به مهاجرانی بپردازند که به سواحل کشورهایشان رسیدهاند. بین سالهای 2014 و 2016 اینگونه هزینههای مربوط به پناهندگان در 35 کشور عضو سازمان همکاریهای اقتصادی و توسعه (OECD) از 5 به 11 درصد رسید اما اینگونه هزینهها به کشاورزان مفلوک مالی یا دختران روستایی بنگلادش کمکی نمیکند. رئیسجمهور ترامپ منابع آمریکایی برای امور خیریه را کاهش داد و حتی از سقط جنین در کشورهای دیگر صحبت میکند. این رویکرد احتمالاً به حاملگیهای ناخواسته (و سقط جنین) بیشتر منجر خواهد شد چراکه بسیاری از این خیریهها خدمات تنظیم خانواده ارائه میدادند. بودجه پیشنهادی آقای ترامپ کمکهای خارجی را بهطور کلی کاهش میدهد. از آنجا که آمریکا یکی از بزرگترین امدادرسانان جهانی است، این اقدام تایید بسیار زیادی به همراه خواهد داشت.
علت و معلول
احتمال دارد کنگره اصلاحاتی را در بودجه انجام دهد اما نه به آن اندازه که مخارج در عمل بالا روند. این اقدام نوعی تغییر در جهتگیریهاست. در زمان دولت جرج دبلیو بوش آمریکا رهبری مبارزه جهانی علیه ایدز را بر عهده داشت. اکنون آقای گیتس میگوید بهترین حالت آن است که منابع ثابتی برای یک گروه بزرگ از مردم اختصاص یابد. در گزارش بنیاد گیتس چشماندازهایی از تاثیر احتمالی کاهش منابع مالی مقابله با ایدز گنجانده شده است. طبق پیشبینیهای آن، 10 درصد کاهش به مرگ 6/5 میلیون نفر بین امسال تا 2030 منجر خواهد شد.
اما آیا این همه بدبینی حقیقت دارد؟ گزارش بنیاد گیتس از برخی جهات و شاخصها بهویژه مرگومیر مادران خوشبینانه است. اعمال سیاستهای بهتر در کشورهای در حال توسعه میتواند نقش زیادی در بهبود شرایط شهروندان فقیر داشته باشد حتی بدون آنکه هزینهها افزایش یابند. بهعنوان مثال طبق برآورد آقای کاراس هنوز 92 میلیون نفر در هند در فقر مطلق به سر میبرند. این کشور میتواند اعطای یارانهها و کمکهای نقدی که بیشتر به افراد متمول میرسند را متوقف کند. آفریقای زیر صحرای کبیر نیز میتواند از آنچه انتظار میرفت، نتایج بهتری کسب کند. با وجود آنکه بسیاری از دولتهای منطقه ضعیف و فاسد هستند، حداقل بیشتر آنها از ثبات برخوردارند.
امیدوارکنندهترین رویداد میتواند کاهش غیرمنتظره نرخ زاد و ولد در آفریقای زیر صحرای کبیر باشد. جمعیتشناسان در گذشته غافلگیر شدهاند. بهعنوان مثال، در سال 1987 سازمان ملل پیشبینی کرد که نرخ باروری در ویتنام برای سالهای 2000-1995 به میزان 4/4 درصد خواهد بود اما این نرخ فقط به 2/2 درصد رسید. کاهش سریع زاد و ولد در منطقه خاورمیانه نیز دور از انتظار بود. در حال حاضر تداوم بالای باروری در منطقه یک معماست. برخی پژوهشگران علل فرهنگی برای آن پیدا کردهاند. شاید برای یک مرد داشتن فرزند بیشتر جایگاه بهتری ایجاد میکند یا برای جوامع مالکان زمینها داشتن خانواده بزرگتر از نظر اقتصادی پرمنفعتتر باشد. دیدگاه خوشبینانهتر آن است که افراد فقیر به ابزار پیشگیری نوین کمتر دسترسی دارند. جان بونگارت از شورای جمعیتی نیویورک ایران و بنگلادش را بهعنوان دو مثال مطرح میکند. بنگلادش با برشمردن مزایای وسایل جلوگیری از بارداری برای زنان روستایی برنامه تنظیم خانواده را آغاز کرد. ایران در دهه 1980 از سیاستهای حامی افزایش زاد و ولد به سمت تقویت برنامههای تنظیم خانواده روی آورد. در هر دو کشور نرخ زاد و ولد پایین آمد. کشورهای آفریقایی چنین رویهای را در پیش نگرفتند. دولتهای مستبد اتیوپی و روآندا و دموکراسی بوتسوانا تنها موارد استثنایی بودند. به گفته آقای بونگارت «این امر واقعاً ناامیدکننده است».
کشورهای منطقه آفریقای زیر صحرای کبیر ممکن است حتی بدون کمک از سایر کشورها خود برای کاهش نرخ زاد و ولد (بیشتر از پیشبینیها) مداخله و اقدام کنند. شهرهای این منطقه سالانه چهار درصد رشد میکنند که رشدی سرسامآور است. علاوه بر این رشد شهرها بیبرنامه و بدون سازماندهی اتفاق میافتد و شهرها در مقایسه با روستاها تولیدی نیستند. با این حال احتمال دارد زندگی شهری به سرکوب نرخ زاد و ولد بینجامد. فرزندان روستاییان اغلب در کارهای کشاورزی و دامپروری به والدین خود کمک میکنند اما شهرنشینان شاهد آنند که نهتنها فرزندان نقش زیادی در تولید خانواده ندارند بلکه هزینههای آموزش و تحصیل را بر خانواده تحمیل میکنند. در نتیجه شهرنشینان به فرزند کمتر روی میآورند.
عامل دیگر امیدواری به آینده بهتر آن است که پیشرفتهای پزشکی از حد انتظار سریعتر اتفاق بیفتند. افراد خوشبین چشم به راه داروهای بهتر، سامانههای بهتر تحویل و فناوریهایی هستند که هنوز شناخته نشدهاند. حتی امید میرود واکسنی برای ایدز پیدا شود هرچند این کار حداقل به پنج سال زمان نیاز دارد. با این حال منطقی نیست که به اینگونه پیشرفتها اتکا کنیم یا عملاً بپذیریم که تاثیر پیشرفتهای پزشکی بر بیماریها همواره مفید و پایدار خواهد بود. جرمی فارار از موسسه پژوهشی خیریه پزشکی ولکام هشدار میدهد که ممکن است نمونههای غیرقابل درمانی از ایدز پدیدار شوند. اگر ویروسهای مقاوم در برابر داروها گسترش یابند، باید به فکر کنترل اوجگیری جدید ایدز باشیم. ارزش واقعی پیشبینیهای گزارش بنیاد گیتس صرفاً در تصویر درست آن از جهان در سال 2030 نیست بلکه در برآوردهای آن از خطرات پیش رو است. زندگی و رفاه میلیونها انسان در بین سناریوهای خوشبینانه و بدبینانه آن قرار میگیرد و حتی در بهترین موارد برخی کشورها پیشرفت اندکی دارند. طبق تخمینهای موسسه بروکینگز جهان در سال 2030 حداقل 450 میلیون فقیر خواهد داشت. پیشبینیها نشان میدهند بهترین فرصتهای نجات و بهبود زندگی انسانها در کجا قرار دارند. بین زمان حال تا سال 2030 تفاوت مرگومیر کودکان زیر پنج سال و مرگومیر مادران در سناریوهای بدبینانه و خوشبینانه به ترتیب 8/7 میلیون و 377 هزار نفر است.
گزارش بنیاد گیتس بزرگترین تهدید پیشروی پیشرفتها را عدم کنترل بیماریهای واگیردار میداند. اگر ایدز یا مالاریا دوباره هجوم آورند، تاثیر منفی آنها بهسرعت احساس خواهد شد. متاسفانه هرچه پیشرفت در مبارزه علیه یک بیماری بیشتر باشد، سختتر میتوان مردم و دولتها را به ادامه کار تشویق کرد. از کارزار مقابله با مالاریا در دهههای 1950 و 1960 درسهای زیادی میتوان آموخت. در آن زمان پس از یک دوره موفقیت، بنگاههای نیکوکاری به خود مغرور شدند و بیماری دوباره بازگشت. به گفته آقای فارار یکی از مهمترین پیامهای گزارش این است: «ما باید دست به انتخاب بزنیم.»
اوج پیشرفت
باور به کفایت کمکها که در طول کارزار «بیایید فقر را به تاریخ بسپاریم» در سال 2005 به اوج خود رسیده بودند، دیگر پس از بحران مالی جهان تشدید نمیشود. کشورهای ثروتمند و شهروندانشان پیش از هر زمان به امور داخلی کشور خود توجه دارند. به نظر میرسد این کشورها نسبت به آینده خود بدبین هستند و انگیزهای برای فکر کردن و تلاش برای آینده دیگران ندارند. با این حال پیشرفتهای 15 سال اخیر هم در کشورهای ثروتمند و هم در ملتهای فقیر بیشتر محصول خوشبینی بودند تا سرمایهگذاری. این نسل از سخاوتمندی و عزم و اراده نسل قبلی سودهای فراوانی برده است. اکنون باید دید آیا نسل بعدی نیز به همان اندازه خوشاقبال خواهد بود؟