مقابله با پیری
حیاتبخشی دوباره
داستان با یکی از عجیبترین آزمایشها در تاریخ دندانپزشکی آغاز شد. اوایل دهه 1950 پژوهشگری به نام بنیامین کامرین درباره علل فساد دندان تحقیق میکرد.
داستان با یکی از عجیبترین آزمایشها در تاریخ دندانپزشکی آغاز شد. اوایل دهه 1950 پژوهشگری به نام بنیامین کامرین درباره علل فساد دندان تحقیق میکرد. او در این تحقیق از موش آزمایشگاهی استفاده کرد. کامرین بخش کوچکی از پوست دو موش را جدا کرد و سپس از همان محل دو حیوان را به هم بخیه زد. پس از گذشت یک هفته رگهای خونی دو جانور باهم ادغام شدند در نتیجه قلبهای آنها خون را در یک سیستم گردشی مشترک پمپاژ میکرد. این حالت پیوند آناتومی نام دارد. پیوند آناتومی در مورد حیواناتی که از نظر ژنتیکی بسیار به هم نزدیک باشند خوب عمل میکند. کامرین کاری کرد که ابتدا خون و سپس ژنها به اشتراک گذاشته شوند. او با تنوع دادن به رژیم غذایی این جانوران ثابت کرد که قند موجود در غذا - و نه نقایص ذاتی در افراد- عامل پوسیدگی دندانهاست.
پژوهشگران دیگر از این تکنیک استفاده کردند و به نتایج جالبی رسیدند. بهعنوان مثال آنها میدانستند با افزایش طول عمر تراکم استخوانها در پستانداران کاهش مییابد. اما سه سال بعد یک متخصص جراحی به نام کلایو مککی نشان داد که پیوند آناتومی یک موش جوان به یک موش پیر باعث میشود تراکم استخوانها در موش پیر تقویت شود. مقاله دیگری در سال 1972 نشان داد که موشهای پیری که با موشهای جوان اشتراک خونی پیدا میکنند، چهار تا پنج ماه بیشتر از دیگر همتایانشان زنده میمانند. البته موشها خود همیشه در این امر همکاری نمیکردند که جای تعجب ندارد. خطرات «بیماری پیوند آناتومی» در مقالات اولیه توصیف شده بودند که در آن سیستم ایمنی بدن یک جانور علیه خون بیگانه اقدام میکند. علاوه بر این لازم است قبل از پیوند دادن موشها، بین آنها رابطه دوستی و آشنایی اجتماعی برقرار کرد تا یکدیگر را تا حد مرگ گاز نگیرند.
مایکل کانبوی، زیستشناس و پژوهشگر پیوند آناتومی از دانشگاه کالیفرنیا اذعان دارد که این تکنیک بهنوعی خشن و بیرحمانه است. شاید به همین دلیل بود که اواخر دهه 1970 این پژوهشها کموبیش کنار گذاشته شدند. مجموعهای از کشفیات جدید بهتازگی آن پژوهشها را در صدر اخبار قرار داد چراکه نشان داد پژوهشگران قدیمی دستاوردهای خوبی داشتهاند. به نظر میرسد خون حیوانات جوان واقعاً بتواند حداقل برخی از تاثیرات پیری را از بین ببرد. این تکنیک آنقدر آینده خوبی را نوید میدهد که آزمایشهای بالینی انسانها از هماکنون آغاز شدهاند.
خونآشامی در کار نیست
علاقهمندی جدید به موضوع پیوند آناتومی به سال 2005 و هنگامی بازمیگردد که آقای دکتر کانبوی، همسرش ایرینا و گروهی از پژوهشگران دانشگاه استنفورد مقالهای را در نشریه نیچر (Nature) منتشر کردند. آنها در این مقاله چگونگی پیوند موشهای دو یا سهماهه با همتایان 19 تا 26ماهه را شرح دادند. این پیوند طبیعتاً با پیوند یک انسان 20ساله و همتای 70سالهاش یکسان نیست. کانبوی و همکارانش در آن آزمایش پس از پنج هفته عمداً عضلات موش پیرتر را مجروح کردند. در حالت معمول، جانوران مسنتر دیرتر و به شکل ضعیفتری در مقایسه با جوانان بهبود پیدا میکنند اما این موشها تقریباً به همان سرعت و خوبی موشهای جوان گروه کنترل سلامتی خود را بازیافتند. خون جوان تاثیر مشابهی بر سلولهای کبدی داشت و سرعت تکثیر آنها در جانوران پیر را دو تا سه برابر کرد.
از آن زمان تاکنون مقالات متعددی منتشر شدهاند که تاثیرات مشابهی را در دیگر اندامهای جانور نشان میدهند. یافتههایی مبنی بر افزایش طول عمر موشهای پیر با خون جوان دوباره تکرار نشدند اما ثابت شد خون جوان میتواند نخاع آسیبدیده را ترمیم کند، رشتههای عصبی جدیدی در مغز موشها بسازد و پانکراس را جوان کند. دیوارههای قلب موشها با بالا رفتن سن ضخیمتر میشود. خون جوان میتواند این فرآیند را معکوس سازد. تاثیرات معکوسی نیز مشاهده شدهاند. خون پیر میتواند به رشد نرونها در مغز موشهای جوان آسیب برساند و عضلات جوان را از کار بیندازد. این پدیده در گونههای مختلف جانوری دیده میشود. تونی ویس از دانشگاه استنفورد در ماه آوریل گزارش کرد که تزریق خون بند ناف نوزاد انسان در موشهای پیر عملکرد حافظه آنها را بالا میبرد.
جنت لرد، مدیر موسسه سوختگی و پیری در دانشگاه بیرمنگام بریتانیا میگوید شواهد کافی وجود دارد که هرگونه تردید در مورد وقوع یک رویداد خارقالعاده را برطرف سازد. اما دقیقاً نمیتوان گفت آن رویداد چه خواهد بود. نظریه اصلی آن است که سیگنالهای شیمیایی در خون جوان بر سلولهای بنیادی در جانوران پیرتر تاثیر میگذارند. سلولهای بنیادی، سلولهای خاصی هستند که بهعنوان ابزاری برای مرمت و رشد مجدد بافتهای آسیبدیده نگهداری میشوند. این سلولها همانند دیگر اجزای بدن با گذشت زمان فرسوده میشوند. عاملی در خون جوان وجود دارد که توانایی آنها برای تکثیر را بالا میبرد و آنها میتوانند با همان قابلیت سلولهای بنیادی جانوران جوان، آسیبها را ترمیم کنند. هیچکس هنوز دقیقاً نمیداند آن عامل چیست اما همگان سخت در پی یافتن آناند. دکتر لرد میگوید به احتمال زیاد آن عامل یک چیز نیست بلکه دهها یا صدها هورمون یا پروتئینهای سیگنالدهنده یا موارد مشابه آنهاست که با یکدیگر کار میکنند. پژوهشگران در حال مقایسه ترکیب شیمیایی خونهای جوان و پیر هستند و آن دسته از موارد شیمیایی را جستوجو میکنند که سطوحشان در دو خون تفاوت زیادی دارد. این مواد شیمیایی عبارتند از: آکسیتوسین (هورمونی که در انتقال سیگنالها بین نرونها نقش مهمی دارد)، دو پروتئین به نامهای GDF-11 و TGFbeta-1 (که بر رفتار سلولها تاثیر میگذارند) و پروتئین دیگری به نام B2M که در توانایی بدن در جذب آهن از مواد غذایی موثر است.
ریچارد لی، متخصص قلب بیمارستان زنان در بوستون میگوید حتی اگر فهرستی از هدفها تعیین شود، به دشواری میتوان گفت چه اتفاقی روی میدهد. خون مادهای پیچیده است و ابزارهای تجزیه و تحلیل آن هنوز به تکامل نرسیدهاند. پژوهش آقای لی خود یک نمونه مناسب است. گروه او در سال 2014 پروتئین GDF-11 را بهعنوان یک عامل احتمالی جوانسازی معرفی کرد. سال بعد تیمی در شرکت بزرگ داروسازی نوارتیس گفتند نتوانستهاند به چنین نتیجهای برسند. به گفته آنها مشکل آنجاست که آزمایش دکتر لی به پروتئینهای دیگری غیر از GDF-11 نیز حساس بود بنابراین نتایج به هم میریخت. تیم دکتر لی در پاسخ اعلام کرد که آزمایش شرکت نوارتیس اشکال دارد چون پروتئینهای اضافی را دربر میگیرد. این بحث همچنان بدون نتیجه باقی مانده است.
علاوه بر ترکیب شیمیایی خون، احتمالات دیگری برای جوانسازی از طریق پیوند آناتومی وجود دارد. یک احتمال آن است که خون جانور پیر توسط کلیهها و کبد جوان تصفیه میشود؛ کاری که در انتقال و جایگزینسازی خون امکانپذیر نیست. مقاله سال 2016 کانوی و همکارانش نشان میدهد در مواردی که تبادل خون در زمانهای کوتاه صورت میگیرد و امکان تصفیه از بین میرود، باز هم آثار جوانسازی آشکار میشوند هرچند این آثار به اندازه تاثیرات پیوند آناتومی کامل نیستند.
نظریه دیگر آن است که سلولهای جانور جوان (و نه خون آن) عامل بروز تاثیرات هستند. پژوهشگران ژنهای یک موش را بهگونهای تغییر دادند تا در زیر اشعه ماوراءبنفش بدرخشند. به این ترتیب آنها میتوانستند پس از پیوند موشها، ژنها را رهگیری کنند. آنها متوجه شدند تعداد بسیار اندکی از سلولهای جانور جوان از بدن جانور پیر نشات میگیرند. ایرینا کانبوی میگوید این یافته نمیتواند نظریه را رد کند چراکه تعداد سلولها بیانگر میزان اهمیت آنها نیست. بهعنوان مثال سلولهای سیستم ایمنی هنگام ضرورت بهسرعت تکثیر میشوند. این سلولها دقیقاً همانهایی هستند که ممکن است به جانور پیرتر کمک کنند.
بنابراین سازوکارهای عملکرد پیوند آناتومی همچنان مبهم باقی میمانند اما این ابهام باعث نمیشود برخی شرکتها از آزمایشهای مربوط به تاثیر خون جوان بر افراد مسن (آنگونه که در میان موشها مشاهده شد) دست بردارند. نمیتوان مریضها را ترغیب کرد تا به فرد دیگری پیوند داده شوند بهگونهای که سیستم گردش خون آنها مشترک باشد. بنابراین بهجای پیوند آناتومی کامل، این آزمایشها از پلاسمای خون اهدایی استفاده میکنند.
داروی خونی
آمبروسیا (Ambrosia) یکی از این شرکتهاست که در کالیفرنیا قرار دارد. این بنگاه از شرکتکنندگان در آزمایش که باید حداقل 35 سال سن داشته باشند، هشت هزار دلار برای پیوند میگیرد. پلاسمای یک فرد 25ساله به این افراد تزریق میشود. اکثر آزمایشهای بالینی با یک نمونه دیگر یا با یک نمونه خنثی مقایسه میشوند اما آمبروسیا این مقایسه را انجام نمیدهد. جس کارمازین، بنیانگذار آمبروسیا میگوید اگر احتمال نتیجهگیری ضعیف باشد نمیتوان مردم را به پرداخت پول تشویق کرد. بیماران اغلب خودکنترل هستند. این کنترل از طریق مقایسه ترکیب شیمیایی خون قبل و بعد از تزریق صورت میگیرد.
طرح غیرعادی آزمایش، هزینه بالای آن و هیاهوی زیاد مربوط به پژوهشهای مقابله با پیری برخی را واداشت تا دکتر کارمازین را متهم کنند بیشتر به پول علاقه دارد تا به پیشرفت علم اما او این اتهام را رد میکند. از آنجا که پلاسما یک محصول طبیعی است، نمیتوان برای آن حق مالکیت معنوی در نظر گرفت و اگر یک دارو چشمانداز سودآوری نداشته باشد، شرکتها حاضر نخواهند بود از کارهای پژوهشی حمایت مالی به عمل آورند. کارمازین میگوید اگر میتوانستم، این کار را رایگان انجام میدادم اما نمیتوانم. در واقع او بیان نمیکند که سود نهایی چگونه حاصل خواهد شد، اما او چنین استدلال میکند که با وجود مقدار زیاد پلاسمایی که قبلاً برای تزریق یا استخراج مواد شیمیایی مانند عامل لخته جمعآوری شدهاند منطقی است بررسی شود که آیا ویژگیهای مفید دیگری میتوان در آن پیدا کرد یا خیر. کارمازین میگوید آمبروسیا حاضر نیست نتایج تحقیقاتش را افشا کند اما یافتههای اولیه امیدبخش هستند.
دکتر لی نگران هیاهویی است که بدون تردید با درمانهای «ضدپیری» همراه خواهد شد. او میگوید: « هرگز هنگام صحبت درباره علوم آزمایشگاهی از عبارت ضدپیری یا جوانسازی استفاده نمیکنم. این عبارات نوعی حس غلط امیدواری به وجود میآورند.» دکتر لرد نیز میپذیرد که هنوز بسیار زود است درباره معکوسسازی روند پیری صحبت کرد اما میگوید دلایلی برای خوشبینی محتاطانه وجود دارد. بهعنوان مثال بهبود توانایی ماهیچههای پیر در ترمیم خود به آن اندازه نیست که جاودانه باشد. اما ضعف جسمانی و ناتوانیهای حاصل از آن همواره مشکل کهنسالان بوده است. نمیتوان آلزایمر را درمان کرد اما کاهش آسیبهای آن خود نوعی پیشرفت خواهد بود. دکتر لرد میگوید بهجای افزایش طول عمر، بهتر است به افزایش طول سلامتی بیندیشیم. این امر به معنای نامیرایی نیست اما درجای خود ارزش زیادی خواهد داشت.
منبع: اکونومیست