رابطه مستقیم کودکآزاری و فقر
آسیبهای روانی و جسمی ناشی از کودکآزاری باعث ضعف اقتصادی میشود
سوء رفتار با کودکان یا کودکآزاری آثار اقتصادی و اجتماعی و روانی زیادی دارد. کودکانی که در دوره زندگی خود در معرض انواع آزارها قرار گرفته باشند مشکلات جسمی و روانی زیادی پیدا میکنند و ممکن است در سنین کودکی دست به خودکشی هم بزنند.
سوء رفتار با کودکان یا کودکآزاری آثار اقتصادی و اجتماعی و روانی زیادی دارد. کودکانی که در دوره زندگی خود در معرض انواع آزارها قرار گرفته باشند مشکلات جسمی و روانی زیادی پیدا میکنند و ممکن است در سنین کودکی دست به خودکشی هم بزنند. سازمان بهداشت جهانی شمار کودکانی را که هر سال به دلیل تجربیات مکرر خشونت دست به خودکشی زدهاند بالغبر 41 هزار نفر اعلام کرده است و این تعداد شامل افرادی میشود که قبل از 15 سالگی این تجربه را داشتهاند. البته باید در نظر داشت شمار خودکشیها و مرگهایی که گزارش میشود ولی هیچگاه دلیل اصلی آن و آزارهای فرد در دوره کودکی کشف نمیشود بسیار زیاد است به خصوص اگر این آزارها روانی و عاطفی یا آزارهای ناشی از نادیده گرفتهشدن در زندگی باشد. به همین دلیل خوشبینانه به نظر میرسد که بیان کنیم در هر سال تنها 41 هزار نفر به دلیل کودکآزاری جان خود را از دست میدهند.
بسیاری از مشکلات دوران بزرگسالی حاصل آزار دیدن کودکان است. بررسیها نشان میدهد افرادی که در کودکی از نظر روانی و جسمی مورد آزار و اذیت قرار گرفتهاند در بزرگسالی احتمال قربانی شدن آنها در یک رابطه خشن و آزار دیدن آنها بیشتر است. از طرف دیگر افسردگی و چاقی مفرط از جمله مشکلات دیگری است که کودکان آزاردیده در بزرگسالی تجربه میکنند و دخترانی که در معرض این آسیبها در کودکی قرار داشتهاند در بزرگسالی رفتارهای پرخطر جنسی بیشتری از خود نشان میدهند و احتمال آسیبهای فیزیکی در نتیجه این مشکلات جنسی در این افراد بسیار زیاد است. ولی شایعترین و مخربترین مشکلات این دوره را میتوان استفاده پرخطر از داروها و نوشیدنیهای الکلی دانست. البته اعتیاد به مواد مخدر هم مشکل دیگری است که در این دوره اتفاق میافتد.
اما نکته دیگر این است که کودکآزاری هزینههای اقتصادی زیادی را به جامعه تحمیل میکند که این هزینهها شامل هزینههای درمانی، هزینههای قانونی و هزینههای ناشی از کاهش بهرهوری نیروی کار است. مطالعات نشان داده است هر چه سهم کودکآزاری در یک کشور بیشتر باشد نرخ رشد اقتصادی و سطح توسعهیافتگی آن هم بیشتر است و به همین دلیل در اقتصادهای ضعیف و آسیبدیده نرخ کودکآزاری بالاتر است.
چه عواملی ریسک کودکآزاری را افزایش میدهد؟
اصلیترین افراد در زندگی یک کودک والدین یا افرادی هستند که از او نگهداری میکنند. در صورتی که کودک والدینی داشته باشد که خود قربانی کودکآزاری باشند یا در کودکی آسیبهای روانی متحمل شده باشند احتمال مواجهشدن آنها با آزارهای مختلف بیشتر است. از طرف دیگر والدینی که سوءاستفاده از مواد اعتیادآور و مواد مخدر دارند یا از الکل استفاده میکنند بیش از والدین دیگر کودکانشان را آزار میدهند. در حالت کلی والدین خشنی که رابطه خوبی با یکدیگر ندارند هم بیشتر از والدین دیگر کودکانشان را آزار میدهند.
محیط زندگی هم تاثیر زیادی در کودکآزاری دارد به این معنا که ساکنان مناطق و شهرهایی که نرخ بیکاری بالایی دارند و از خدمات اجتماعی و خانوادگی مناسب برخوردار نیستند یا مناطق و شهرهایی که خشونت در آنها زیاد است ریسک کودکآزاری را افزایش میدهند. در واقع هر نوع خشونتی که در محیط وجود داشته باشد به طریقی میتواند به کودک آسیب وارد کند زیرا همیشه کودک در محیطها حضور دارد و در معرض خشونت است. بنابراین بهترین حالت این است که فضا را امن کنیم و از افراد خشن و محیطهای خشن دوری کنیم.
چه استراتژیهایی مانع از کودکآزاری میشود؟
در مقابله با کودکآزاری آموزش حرف اول را میزند. آموزش به والدین در مورد دورههای رشد و نمو کودک و تاثیر رفتار والدین در طی شدن این دورهها و چگونگی وضع استراتژیهای مثبت و مناسب به منظور پرورش یک کودک سالم با احساس امنیت و دوم تقویت و ترویج نرمها و ارزشهایی که در شکلگیری یک جامعه سالم و مسوولیتپذیر نقش دارد و در مقابل خشونت ایستادگی میکند رابطه دارد. از طرف دیگر آموزش کودکان هم اهمیت زیادی دارد. کودکان باید رفتارهای نادرست و خشن را بشناسند و بدانند که کدامیک از این رفتارها آسیبرسان و نادرست است. باید آموزش مهارتهای اجتماعی و آموزش نحوه حمایت و حفاظت از خود از کودکی آغاز شود تا از این طریق افراد بتوانند زندگی آرام و امنی را تجربه کنند.
بهبود شرایط اقتصادی در کشور نیز در مقابله با کودکآزاری کمکرسان است؛ بهگونهای که خانوادهها امکان ارائه خدمات بیشتری را به فرزندان خود داشته باشند. در واقع خانوادههایی که میتوانند سرمایهگذاری بیشتری روی فرزندان خود بکنند و این سرمایهگذاری را در بخش آموزشی و بهداشتی انجام دهند بیش از دیگران در تامین سلامت و امنیت فرزندانشان موفق هستند. بنابراین دولت باید امکاناتی فراهم کند که تمامی بچهها بتوانند از سیستم آموزشی برخوردار باشند و آموزش در مورد رفتارهای نادرست و درست به کودکان هم جزئی از برنامه آموزشی باشد. با این روش هر کودکی میداند که کدامیک از رفتارهایی که در زندگیاش تجربه میکند آسیبرسان است و کدامیک آسیبرسان نیست. از طرف دیگر معرفی سازمانهایی برای حمایت از کودکان آسیبدیده که خود کودک یا افراد شاهد وارد شدن آسیب به کودک بتوانند به آنجا مراجعه کنند هم بسیار کارآمد است. بهترین کار ایجاد فضاهای ایمن و پایدار برای کودکان است. فضاهایی که کودکان بتوانند زندگی آرام و راحتی در آن داشته باشند و ترس از دست دادن این فضای ایمن برای آنها وجود نداشته باشد زیرا همین نگرانی و ترس میتواند زمینهساز اختلالات روحی و جسمی زیادی برای آنها شود.
قانون هم نقش مهمی دارد. وجود قوانین سختگیرانهای که مانع از تنبیه بدنی و روانی کودکان در خانه و مدرسه میشود میتواند نقشی بازدارنده داشته باشد. والدینی که چنین رفتارهایی دارند باید از نگهداری کودک منع شوند و افرادی که توانایی مالی برای ارائه خدمات بهتر به فرزندانشان را ندارند باید بتوانند با استفاده از حمایتهای قانونی و مالی از طرف دولت توانایی بهبود شرایط زندگی فرزندانشان را تقویت کنند.
نقش بخش بهداشت و درمان در کاهش خشونت علیه کودکان چیست؟
بخش بهداشت و سلامت نقشی کلیدی و مهم در کاهش خشونت علیه کودکان دارد. مهمترین کارهایی که بخش بهداشت و سلامت میتواند انجام دهد به قرار زیر است:
1- افزایش سطح آگاهی در مورد اثرات سلامتی منفی که خشونتهای روانی و جسمی در بلندمدت روی بچهها میگذارد و آسیبهایی که این افراد آسیبدیده میتوانند به سلامت جامعه وارد کنند از مهمترین نقشهایی است که بخش سلامت میتواند ایفا کند.
2- جمعآوری دادهها در مورد میزان شیوع خشونت و شاخصهای خطرآفرین در این زمینه و همگانی کردن این دادهها بهگونهای که مردم بدانند چقدر احتمال مشاهده این اتفاق در همسایگی آنها وجود دارد. از طرفی مطالعه در مورد تاثیرات منفی خشونت علیه کودکان روی سلامت روانی و جسمی کودکان هم کار بسیار ارزشمندی است که توسط بخش بهداشت و درمان انجام میشود.
3- همکاری با بخشهای دیگر کشور برای شناسایی کودکان آسیبدیده و حمایت از آنها یا ارجاع آنها به مراجع ذیربط. حمایت از این کودکان باید به دستگاههای زیرمجموعه بخش بهداشت و درمان واگذار شود زیرا افراد آسیبدیده هم از نظر روانی و هم از نظر جسمی نیاز به درمانهای طولانیمدت دارند.