ثروت ملت
آیا قدر داراییهای معنوی ملت ایران را میدانیم؟
مریم میرزاخانی، ریاضیدان جوان ایرانی، در آمریکا بر اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت. با درگذشت او ایرانیان بار دیگر درگیر بحث درباره مسالهای شدند که دهههاست از آن با عنوان «فرار مغزها» صحبت میشود.
مریم میرزاخانی، ریاضیدان جوان ایرانی، در آمریکا بر اثر ابتلا به سرطان از دنیا رفت. با درگذشت او ایرانیان بار دیگر درگیر بحث درباره مسالهای شدند که دهههاست از آن با عنوان «فرار مغزها» صحبت میشود. مریم سال ۱۳۵۶ (1977) در تهران به دنیا آمد و در دبیرستان فرزانگان تهران تحصیل کرد. او در سالهای 1994 و 1995 به صورت پیاپی برنده مدال طلای المپیاد جهانی ریاضی شد. این دختر بااستعداد و پرتلاش تحصیلاتش را در رشته ریاضی در دانشگاه شریف ادامه داد، اما برای تکمیل تحصیلاتش به آمریکا رفت، دکترای خود را در سال ۲۰۰۴ از دانشگاه هاروارد گرفت و در سال 2008 در سن 31سالگی به درجه استادی در دانشگاه استنفورد رسید. او جوایز علمی مختلفی دریافت کرد، اما نامش زمانی در رسانههای ایران درخشیدن گرفت که در سال 2014 مدال فیلدز دریافت کرد. فیلدز بالاترین جایزه در ریاضیات است و مریم نخستین ایرانی و همینطور نخستین زنی بود که برنده این جایزه شد. مردم ایران هم خود را در موفقیت این هموطن سهیم میدانستند، دستکم به اندازه افتخار کردن به او. اما دوران این افتخار هرچند بسیار درخشان، بهشدت کوتاه بود. مریم پس از دریافت این جایزه تنها سه سال فرصت زندگی کردن یافت. او که یک سال پیش از دریافت مدال فیلدز به بیماری سرطان پستان مبتلا شده بود، 24 تیرماه 1396 بر اثر همین بیماری در 40سالگی از دنیا رفت. با درگذشت این دانشمند جوان، نامش بار دیگر در وطنش مطرح شد و این بار افتخار جایش را به تاثر و پرسش داد. بسیاری از ایرانیان در پی درگذشت مریم میرزاخانی به این پرسش فکر کردهاند که چه شرایطی او را به ترک وطن واداشت؛ پرسشی که متاسفانه زندهیاد مریم میرزاخانی تنها مرجع ضمیرش نیست و میتواند درباره هزاران نخبه مهاجر پرسیده شود. اما مهاجران ایرانی محدود به دانشجویان و استادان دانشگاه نیستند. بسیاری از فعالان اقتصادی، هنرمندان و قهرمانان ورزشی هجرت و غربت را بر سکنی در وطن ترجیح دادهاند هر کدام به دلایلی، اما همه این دلایل میتواند یک فصل مشترک داشته باشد و یک نتیجه مشترک. اگر به این گزاره بدیهی اندیشیده شود که نیروی انسانی به طور کلی و نیروی انسانی دارای استعدادهای ویژه به طور خاص میتواند مهمترین عامل توسعه کشورها باشد، نتیجه مشترک مهاجرت نخبگان دانشگاهی و استعدادهای انسانی این است که سرزمین مهاجرفرست مهمترین عوامل توسعهسازش را که سرمایه انسانی است، از دست میدهد. ما تا چه حد قدردان سرمایه انسانی هستیم که مهمترین دارایی معنوی ملت ایران محسوب میشود؟ چگونه باید از این داراییهای ارزشمند که به مثابه ثروت ملی داریم، محافظت کنیم؟ نهادهای آکادمیک ایران چه محدودیتهایی دارند که افراد مستعد و پرتلاش را اقناع نمیکنند و بسیاری از نخبگان راه خروج از کشور را در پیش میگیرند؟ این نخبگان چرا پس از تحصیل به میهنشان برنمیگردند و اندکشماری از آنها هم که بازمیگردند، چندان قدر نمیبینند و از ظرفیتها و استعدادهایشان برای توسعه کشور استفاده نمیشود؟