دنیای ضعیفها
صفآرایی علیه محمدجواد ظریف نشانه چیست؟
دنیای اطراف امثال محمدجواد ظریف محدودتر از این شده است که نتوان فشار مخالفان و افراطیها را بر آن دید. او را شاید بتوان از جمله افرادی دانست که در دهه گذشته یکتنه بار هجمههایی را که درخور خود نمیداند کشید اما هرگز قهر نکرد و همیشه به عنوان یک سیاستمدار و دیپلمات تا آنجا که میتوانست برای کمی اصلاح قدم برداشت. پس از پایان هشت سال ریاستش بر وزارت خارجه، سه سال کمرنگتر شد و احتمالاً بسیاری از منتقدانش گمان میکردند که او به پایان حیات سیاسیاش نزدیک میشود. ولی به ناگه پس از درگذشت ابراهیم رئیسی آنهم یک سال زودتر از اتمام دولت سیزدهم، وزیر خندان گذشته به میدان رقابت پا گذاشت و حتی اینبار پرقدرتتر.
دنیای اطراف امثال محمدجواد ظریف محدودتر از این شده است که نتوان فشار مخالفان و افراطیها را بر آن دید. او را شاید بتوان از جمله افرادی دانست که در دهه گذشته یکتنه بار هجمههایی را که درخور خود نمیداند کشید اما هرگز قهر نکرد و همیشه به عنوان یک سیاستمدار و دیپلمات تا آنجا که میتوانست برای کمی اصلاح قدم برداشت. پس از پایان هشت سال ریاستش بر وزارت خارجه، سه سال کمرنگتر شد و احتمالاً بسیاری از منتقدانش گمان میکردند که او به پایان حیات سیاسیاش نزدیک میشود. ولی به ناگه پس از درگذشت ابراهیم رئیسی آنهم یک سال زودتر از اتمام دولت سیزدهم، وزیر خندان گذشته به میدان رقابت پا گذاشت و حتی اینبار پرقدرتتر.
وزیر سابق پررنگتر شد و کملطفی است اگر بگوییم که در رئیسجمهور شدن مسعود پزشکیان نقش واضحی نداشت. موضوعی که اصولگرایان و تندروها چندان نپسندیدند. آنها بر این باورند که کمکهای ظریف برای مطرح شدن پزشکیان زیاد بود و او نباید تا این حد پیش میرفت. بنابراین به ظریف حمله میکنند تا با حذف او باعث تضعیف پزشکیان شوند، زیرا آنطور که مشخص شده است، هدف، تضعیف پزشکیان و برنامههای اوست. ظریف با تمام توانش برای حمایت از پزشکیان به میدان آمد تا نگذارد سالها حضور تندروها و خالصسازان مجدداً تکرار شود. حضور او در این شرایط برای پاسخ به افرادی چون سعید جلیلی لازم بود. آنجا که جلیلی از کاندیداهای جریان خالصسازی، با قاطعیت میگوید که امضای کنوانسیونها هیچ فایدهای برای کشور ندارد و این در حالی است که سعید جلیلی در سالهای گذشته تمام تلاشش را کرده تا پایگاهش را در میان نوجوانان مذهبی محکم کند. هرچند این حملات تنها مختص به جلیلی نیست و محمدباقر قالیباف که با وعده به فراکسیون امید رئیس مجلس دوازدهم شد، اما برای نامزدی ریاستجمهوری هم آمده بود، در سفر تبلیغاتیاش به قم خطاب به ظریف با بیان اینکه برخیها میگویند قانون راهبردی مجلس مانع حل برجام بود، گفت: «خجالت هم خوب چیزی است؛ وقتی ترامپ از برجام رفت، نشست خبری گرفتند و گفتند چند هفته تصمیم میگیریم و شد چند ماه ولی کاری نکردند، اما مجلس با درایت قانون شورای راهبردی را تصویب کرد که همگان دیدند رهبر معظم انقلاب از آن حمایت و تمجید کردند.»
به هر حال این اولینبار است که فردی مانند ظریف که بسیاری او را در قامت یک رئیسجمهور میدانند اینچنین وارد انتخابات شده و به گفته خودش «فرض کنید من این روزها (انتخابات چهاردهمین ریاستجمهوری) از خودم مایه نگذاشته بودم. من این آبرو را برای کی میخواستم؟ به قول بعضیها مگر میخواستم این آبرو را ترشی بیندازم؟» اما در هر صورت نباید فراموش کنیم که دیگر بر هر عقلانیتی اثبات شده است که تضعیف ظریف و ظریفها برای سنگاندازی جلوی قدمهای جدید پزشکیان است. از اینرو دنیایی که دولت پزشکیان با آن مواجه است، دنیایی به شدت آنارشیستی است، یعنی دنیایی با هرجومرج و تنش. برخی تحلیلگران معتقدند که این تنشها در آینده بیشتر هم خواهد شد. در این وضعیت کشورها سعی میکنند تا حد امکان از تنشها برای پیشبرد منافع ملی و کاهش آسیبپذیری در روابط بینالمللی بکاهند. بنابراین اولین اولویت پزشکیان ایجاد آرامش، وحدت و وفاق داخلی است. روندی که موانع آن با سنگاندازی تندروها کاملاً عیان است. بنابراین هرگونه چالش و دعوایی به ضرر دولت چهاردهم است زیرا پاستور نباید به محل چالش جنایی تبدیل شود. به ویژه اینکه همه چالشها بر سر مسائلی است که در گذشته وجود داشت، مانند برجام. اگر مسعود پزشکیان اجازه دهد که دولتش به محل چالش تبدیل شود، در همان گذشته خواهد ماند، بنابراین در جا زدن دولت او در گذشته، یعنی شکست امیدی که در انتخابات به وجود آمده بود.
دولت سایه به رئیسی هم رحم نکرد
آنطور که حشمتالله فلاحتپیشه، تحلیلگر سیاسی و عضو سابق کمیسیون امنیت ملی مجلس میگوید، در درجه اول، شخص مسعود پزشکیان است که باید زمام امور را در دست گرفته و سخنگوی اصلی دولتش در قبال رفقا و رقبا شود. او باید سعی کند که وفاق ایجاد کرده و چالشهای گذشته را کنار بزند تا دنبال برنامههایی برای آینده باشد. فلاحتپیشه اعتقاد دارد هجمههایی که علیه ظریف و در راستای تخریب دولت آینده پزشکیان صورت میگیرد کمی طبیعی است زیرا جناح مخالف که انتخابات ریاستجمهوری را به پزشکیان باخت، سه سال در قدرت بود و این در حالی است که گمان میکرد قرار است هشت سال در قدرت بماند. حال فردی مانند محمدجواد ظریف جلو افتاده و به او کمک میکند. آن هم کسی که تندروها در موضوع برجام بگومگو و مشکلات زیادی با او داشتند که البته احتمالاً یک خصومت شخصی هم در این قضیه دخیل است. در شرایط کنونی، اصولگرایان گمان میکنند که ظریف نباید تا این حد به پزشکیان کمک میکرد و مطرح میشد. بر همین اساس به ظریف حمله میکنند تا با حذف او باعث تضعیف پزشکیان شوند زیرا آنطور که مشخص شده، هدف تضعیف پزشکیان و برنامههای اوست. به گفته این تحلیلگر، ظریف هم در دامن زدن به هجمهها کمی مقصر است زیرا هر موفقیت و دیده شدنی از سمت وی، به دشمنانش نقطه ضعف میدهد. بنابراین اگر هم او به کابینه کمک میکند دلیلی ندارد همگان متوجه شوند زیرا واقعیت قضیه این است که در هیچ کجای دنیا نظام مشورتی به صورتی شکل نمیگیرد که در حوزه عمومی جار زده شود. بلکه این کار میتواند در قالب یک نظام مشورتی تخصصی صورت بگیرد و بعد این رئیسجمهور است که باید مسئول معرفی کابینه شناخته شود.
فلاحتپیشه اعتقاد دارد که دوران ظریف و برجام سپری شده و ما با دوران جدیدی مواجه هستیم که میتوان آن را یک آنارشی بینالمللی اعلام کرد. بنابراین مسعود پزشکیان باید به سمت تنشزدایی حرکت کند و این تنشزدایی با حفظ منافع ملی، تنها زمانی شکل میگیرد که با وفاق ملی همراه باشد. اگر قرار باشد دعوای حلناشدنی ظریف در گذشته، به دولت پزشکیان کشیده شود، بزرگترین ضربهاش را خود پزشکیان خواهد خورد. نباید فراموش کنیم با جریانی مواجه هستیم که این جریان دولت سایه را تشکیل داده است. هرچند این جریان را باید از ریشه، از 13 میلیون نفر مردمی که رای دادند جدا کرد. خیلی از این افراد جوانان خالص و مخلصی هستند که واقعاً منافع ملی برایشان مهم است اما در شرایطی قرار گرفتهاند که چون تمام جریان صاحب قدرت امروز، پشت آقای جلیلی جمع شده بودند، جذب آن شدند. اما پزشکیان نباید اجازه دهد که همین جوانان با دولت او دچار چالش جدید شوند. زیرا این جوانان (13 میلیون رای به جریان تندرو) میتوانند پشتوانهای برای دولت آینده باشند.
درباره هجمهها با مردم صحبت کنیم
محمدجواد ظریف در این سالها البته به دلیل همین دلواپسیهای گاه و بیگاه، بارها مورد هجمه قرار گرفت و همچنان و حتی پس از وزارتش نیز پاسخگوی سوالات برجامی و غیربرجامی اقلیت نزدیک به جبهه پایداری و به عبارتی تندرو است، اما حتی یکبار هم از اعتبارش کم نشد و هر بار، با وجود تلاش دلواپسان، توانست چهره واقعیتری از خود به جامعه نشان دهد.
حملات به او کم نیستند. اگر بخواهیم مثال بزنیم آنقدر بیشمار میشود که در این مقال نخواهد گنجید. اما با مروری در چند روز اخیر میتوان مثالهای عیانی آورد. در نماز جمعه (هفته گذشته) تهران علیه او شعار دادند. حسین شریعتمداری، مدیرمسئول کیهان، در یادداشتی مدعی شد که ظریف در حالی به نمایندگی از جانب پزشکیان در صداوسیما سخن میگوید که اظهاراتش نه فقط با قانون اساسی، که با مبانی صریح اسلامی در تناقض بوده است. روزنامه همشهری هم در گزارشی نوشت که محمدجواد ظریف و مسعود پزشکیان با یکدیگر اختلاف دارند. همینطور مهدی کوچکزاده، نماینده جبهه پایداری از حوزه انتخابیه تهران نیز در صحن علنی مجلس با حمله و اتهامزنی به ظریف گفت: «نمیشود با سمبل اختلاف در کشور یعنی محمدجواد ظریف این مملکت را به وحدت رساند.»
عبدالرضا فرجیراد، استاد ژئوپولیتیک و کارشناس مسائل بینالمللی، معتقد است که حالا دولت سایه قویتر از قبل عمل خواهد کرد و یکی از کارهایشان هم حمله به ظریف و افرادی مانند اوست. دولت سایه در روابط بینالملل و علم سیاست معنی دارد؛ دولت سایه برای جایی است که احزاب وجود دارد. به این صورت که احزاب مخالف در مقابل حزبی که قدرت را در دست گرفتهاند دولت سایه تشکیل میدهند، فشار میآورند، افشا یا حتی راهنمایی میکنند که دولت مقابلشان تقویت یا تضعیف شود و خودشان سرکار بیایند. اما ما به آن صورت که در غرب مطرح است دولت سایه نداریم. این جریانی که خود را دولت سایه مینامد بیشتر جنبه تضعیفی دارد تا در پیشبرد طرحهایی که مخالف آن هستند ممانعت ایجاد کنند. بنابراین اینها مسائلی است که بخشی از آن افراط و بخشی تدبیر است و بعید میدانم که بتوان جلوی آن را گرفت و این در آینده اضافه هم خواهد شد.
به گفته فرجیراد، طرحها و برنامههای مسعود پزشکیان اعم از یک سیاست خارجی متعادل، گفتوگو با غرب برای رفع تحریمها، فضا برای اینترنت، راحتی مردم، فشار کمتر بر زنان، حلوفصل مسئله حجاب، طبیعتاً از نقاط قوت اوست که میخواهد در جامعه وحدت و آرامش به وجود بیاورد تا جمعیت قابلتوجهی را که ناراضی هستند برگرداند، مثل همان 50درصدی که رای دادند. اینها باعث شده است تا تندروها یا بهتر است بگوییم همان گروه فشار روی ظریف حساسیت بیشتری نشان دهند. بنابراین پزشکیان برای کمتر شدن فشارها باید با مردم بیشتر گفتوگو کند، زیرا شکافتن مسائل برای جامعه، به مرور زمان باعث خواهد شد تا به صورت خودکار بخش اعظمی از کارشکنیها خنثی شود.
این جریان ممکن است پس از تشکیل دولت که چند روزی هم بیشتر به آن باقی نمانده، بر تخریب افرادی تمرکز کنند که با تفکر آنها فاصله بیشتری دارند. امکان حضور ظریف در کابینه بسیار پایین است و او به عنوان مشاور یا معاونت سیاسی فعالیت خواهد کرد اما هجمه به وزیر سابق آنقدر بالاست که حتی حضور وی در کمیته شورای راهبردی را برنمیتابند. البته پس از معرفی کابینه این حساسیتها کمتر خواهد شد. به همین دلیل است که شکافتن مسائل و گفتوگوی بیشتر با مردم گزکی دست مخالفان نخواهد داد. شاید این حجم از حمله و تازاندن در میان افکار مختلف به این دلیل است که برخی سخنان مطرحشده شفافیت لازم را ندارند، بنابراین جریان سایه میتواند از آن بهرهبرداری منفی کند.
در عین حال امکان اینکه در وزارت خارجه به هر وزیری که انتخاب شود نیز مانند ظریف حمله کنند کم نیست. اگر فردی بیاید که راه و سیاستهای ظریف را ادامه دهد اتهامات ادامه پیدا خواهد کرد. ابتدای تشکیل کابینه اتهامات بیشتر خواهد بود و هرچقدر پیش برود از شدتش کاسته خواهد شد. این روند همیشه در تاریخ بوده است. همانطور که دولت روحانی، محمد خاتمی و هاشمیرفسنجانی اینگونه هجمهها را تحمل میکردند. انگار که دیگر باید عادت کنیم و تنها راه، شفافیت و صحبت با مردم است. شاید این سوال پیش بیاید که دقیقاً چه مواردی از چنین حملاتی باید به جامعه توضیح داده شود. پاسخ این است که رئیسجمهور باید هفتهای یک بار به مردم توضیح دهد که اگر جریان تندرو پیشنهاد سازندهای داشته باشد میپذیرد اما در صورت اینکه هدف تصفیهحساب یا تضعیف کابینه باشد اتهامات دروغ است و مردم نباید به سخن آنها وقعی بنهند. از اینرو توجیه مردم از همه مهمتر است. اگر دولت بتواند مردم را خوب توجیه کند خیلی اثرگذار میشود.
مخلص کلام اینکه با مروری بر پیشینه ریاست ظریف بر وزارت امور خارجه در دوران روحانی و مقایسه با اکنون و در کنار پزشکیان بودن، جریان مخالف را اینطور به تصویر میکشاند که اگرچه در ظاهر همه مردم را یک ملت خطاب میکنند اما در باطن تنها درصدی از جامعه و همسو با آنها برایشان مهم است. همانطور که مجلس نهم و دهم که بسیاری از تندروها و اصولگرایان را تشکیل میداد تمام تلاشش را برای استیضاح ظریف به کار برد. تندروها و مخالفان با ادعای باخت ایران در برجام در کمیسیون امنیت ملی و صحن مجلس بارها تریبون گرفته و برد-برد بودن برجام را انکار کردند. به ظریف تاختند و البته دولت را هم بینصیب نگذاشته بودند. یکی از عجایب پایداریها برای استیضاح ظریف در مجلس دهم این بود که میگفتند: «مختومه شدن پرونده نظامی ایران (PMD) بهطور رسمی در نتیجه مذاکرات برجام از دستاوردهای شگرف و قطعی جمهوری اسلامی است که مخالفان برجام و ظریف نیز همیشه در این زمینه سکوت کردهاند تا مبادا حسنی از محاسن تیم دیپلماسی منتشر شود!» یعنی برای این دستاورد، به طور کل تیم سیاست خارجه دولت را نادیده گرفتند. یا اینکه مدعی بودند که دستگاه دیپلماسی در مورد کشتار حجاج در منا و عدم احقاق حقوق ملت ایران و خانوادههای آنها موضعی منفعلانه داشت. این سوال حداقل دو بار به طور رسمی هم در ابتدای حادثه منا و هم در سال 13۹۶ در کمیسیون امنیت مطرح شده بود و ظریف کل اقدامات وزارت امور خارجه از بدو حادثه تا پیگیریهای بعدی و نیز محدودیتها و موانع را به تفصیل تشریح کرده بود.
یکی دیگر از بهانههایی که دو بار در سالهای 1396 و 1397 در مجلس نهم از سوی پورمحمدی و چند نماینده اصولگرا مطرح شده بود تا با آن ظریف را استیضاح کنند، این بود که ظریف به اقتصاد در دیپلماسی بیتوجهی میکند. اما مهمترین بهانه آنها در مورد موضوع FATF بود. همان زمان اسماعیل گرامیمقدم در رابطه با علل و انگیزه حقیقی استیضاحکنندگان، گفت: «برخی ثروتمندان برای آنکه اسنادی برای دارایی خودشان ندارند، از تصویب مقررات پولشویی واهمه و نگرانی دارند. در کل به نظر نمیرسد استیضاحکنندگان استدلال قوی و منطقی به نفع مردم داشته باشند.»
حال، باز هم مانند گذشته باید منتظر ماند و دید که آیا پس از تشکیل کابینه و حتی کمرنگتر شدن محمدجواد ظریف، تندروها به بهانههایشان ادامه میدهند یا قرار است باز هم دورانهای گذشته و سنگاندازیهای مخالفان، کشور را هر روز به عقب و عقبتر برگرداند. منتظر میمانیم و خواهیم دید!