شناسه خبر : 47345 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تعامل برابر

فریدون مجلسی از احیای روابط با غرب می‌گوید

کمتر دولت‌ها و حکمرانی‌هایی در طول تاریخ توانسته‌اند با حذف ارتباطات و رابطه با دیگر کشورها و جوامع به توسعه و پیشرفت‌هایی ماندگار دست یابند. به‌خصوص در جهانی‌شده امروز که به ‌واسطه فناوری‌های ارتباطی جدید، مرزهای جغرافیایی میان کشورها درنوردیده شده و تحولات شگرفی زندگی بشری را احاطه کرده است. بنابراین، عقل سلیم حکم می‌کند که امر حکمرانی به ارتباط معقول با دیگر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی متصل باشد تا از خلال این نوع ارتباطات چرخ «توسعه ملی» کشورها به حرکت درآید. اما در جامعه امروز ما مسائل به این سادگی‌ها که بیان شد نیست و نظام حکمرانی موجود بیگانه‌ستیز یا به عبارت بهتر غرب‌ستیز است و رابطه با برخی از بازیگران و قدرت‌های جهانی را در تعارض با استقلال ملی می‌بیند.

تعامل برابر

کمتر دولت‌ها و حکمرانی‌هایی در طول تاریخ توانسته‌اند با حذف ارتباطات و رابطه با دیگر کشورها و جوامع به توسعه و پیشرفت‌هایی ماندگار دست یابند. به‌خصوص در جهانی‌شده امروز که به ‌واسطه فناوری‌های ارتباطی جدید، مرزهای جغرافیایی میان کشورها درنوردیده شده و تحولات شگرفی زندگی بشری را احاطه کرده است. بنابراین، عقل سلیم حکم می‌کند که امر حکمرانی به ارتباط معقول با دیگر بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی متصل باشد تا از خلال این نوع ارتباطات چرخ «توسعه ملی» کشورها به حرکت درآید. اما در جامعه امروز ما مسائل به این سادگی‌ها که بیان شد نیست و نظام حکمرانی موجود بیگانه‌ستیز یا به عبارت بهتر غرب‌ستیز است و رابطه با برخی از بازیگران و قدرت‌های جهانی را در تعارض با استقلال ملی می‌بیند. پرسش این است که به‌راستی چرا این‌گونه است؟ این وضعیت نتیجه چیست؟ و چرا سیاستمداران ما تا این حد از ارتباط معقول و هدفمند با جهان خارج هراس دارند؟ اهمیت و ضرورت بررسی این موضوع آنجاست که سرنوشت مردمان یک جامعه تا حد زیادی به نوع حکمرانی و بیش از هر چیز تعاملات منطقه‌ای و بین‌المللی آنها وابسته است. در این زمینه فریدون مجلسی دیپلمات سابق معتقد است کشوری که اصول تعامل سازنده با نظام بین‌الملل را سرلوحه کار خود قرار می‌دهد؛ زمینه رشد و توسعه اقتصادی را مهیا می‌کند. تجربه تمامی کشورهایی که در امر توسعه موفق بوده‌اند، نشانگر آن است که این کشورها تعامل با جهان را به عنوان یکی از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار داده‌اند. در ادامه مشروح این گفت‌وگو را می‌خوانید.

♦♦♦

 نتیجه انتخابات ۱۵ تیر و انتخاب مسعود پزشکیان به ‌عنوان رئیس‌جمهور ایران که یکی از برنامه‌های اصلی خود را بازگشت توازن به سیاست خارجی و تلاش برای مذاکره با غرب برای رفع تحریم‌ها عنوان کرده بود، چشم‌اندازی از تحول را در سیاست خارجی ایجاد کرد. این در حالی است که احمد علم‌الهدی، امام جمعه مشهد اخیراً با تکرار مواضع چند سال پیش خود گفته: دور از خرد است نان و آب ملت را به سیاست خارجی ربط بدهیم. اگر کاری بکنید مشکل نان با رفع تحریم برداشته شود، آنها به قدری فشار می‌آورند که همان نان ملت هم بریده شود. به نظر شما با وجود این فشارها دولت منتخب می‌تواند اقدامات لازم را برای احیای روابط با غرب انجام دهد؟

بستگی به این دارد که میزان نفوذ آقای علم‌الهدی تا چه اندازه باشد. قطعاً ایشان در حوزه مسائل فقهی تخصص لازم را دارند اما مسائل خارج از حیطه فقه مجتهدین خودش را دارد. در همین راستا اظهارات آقای علم‌الهدی در رابطه با سیاست خارجی یک نظر فردی است، مانند سایر آحاد جامعه، حالا هر شغل و مقامی که می‌خواهد داشته باشد. اما نظر آقای مسعود پزشکیان که سال‌ها در کنار حرفه طبابت، فعالیت سیاسی هم داشته، یک نظر سیاسی است؛ به‌خصوص که ایشان برنده انتخابات ریاست‌جمهوری هم هست و باید مسئولیت سیاست‌گذاری را حداقل به عنوان نفر دوم حکومت بر دوش داشته باشد. پزشکیان در تعیین سیاست‌ها ابتدا وضعیت کنونی ایران را در نظر می‌گیرد، در مرحله بعد دلایل مثبت و منفی این نگاه را می‌سنجد و در نهایت اقدامات لازم را انجام می‌دهد.

طی این 45 سال وضعیت اقتصادی ایران به دلیل وجود تحریم‌ها نابسامان بوده و شرایط روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شود. ساده‌ترین مثال در این رابطه نرخ دلار است که از 70 ریال در مقاطعی به 700 هزار ریال هم رسیده است. اما ایران چرا تحریم است؟ به این خاطر که با وقوع انقلاب در ایران شعار «نه غربی، نه شرقی» به یک دکترین رسمی نظام سیاسی بدل شد، اما از همان ابتدا اساس سیاست خارجی بر نه غربی قرار گرفت؛ گرچه نه شرقی هم در این شعار برای رعایت موازنه و مرزبندی با مارکسیست‌ها و کمونیست‌ها آمده بود اما هیچ‌گاه نه در عمل و نه در نظر اثرگذار نبود. اما واقعیت این است که ما با غرب مسئله نداریم. مسئله اصلی جمهوری اسلامی ایران با اسرائیل و بی‌عدالتی‌هایی است که نسبت به مردم فلسطین روا داشته شده و در همین راستا دشمنی با آمریکا به این دلیل است که این کشور همواره از اسرائیل در مقابل فلسطین حمایت کرده است. حمایت ایران از مردم فلسطین می‌تواند رنگ اخلاقی، حقوقی و سیاسی داشته باشد؛ اما زمانی که این موضوع رنگ عملیاتی پیدا می‌کند، موجب تحریم ایران می‌شود. متاسفانه کشورهای عربی دغدغه فلسطین را ندارند و ایران در این مسیر یکه و تنهاست. این مسئله باعث انزوای ایران شده است، بنابراین باید به این شرایط پایان داده شود (تحریم‌ها برداشته شود) تا ما هم مانند کشورهای همسایه بتوانیم با جهان ارتباط برقرار کنیم و اوضاع اقتصادی کشور را بهبود ببخشیم. متاسفانه برخی از مسئولان کشور معتقدند که از تحریم کاری ساخته نیست؛ سوالی که باید از این مسئولان پرسید این است که مگر قرار است تحریم چه کاری انجام دهد؟ قرار است همه ما را به کشتن دهد؟ تا همین الان هم تحریم‌ها مردم را چلانده است و اجازه نداده که مردم راضی و خوشحال باشند. در همین راستا مردم با انتخاب آقای پزشکیان در 15 تیر نشان دادند که خواستار رابطه با جهان و رفع تحریم‌ها هستند.

 چند دهه است که مقابله با غرب و مظاهر غربی به شکل یک دستورکار رسمی در همه ساحت‌های سیاسی و اقتصادی کشور پیاده می‌شود و هر چیز و کسی که به او انگ غربی بودن و غرب‌زدگی بچسبد، خواه رئیس‌جمهور باشد خواه وزیر امور خارجه، از صحنه حذف می‌شود، چرا که هنوز فریاد ضدیت با غرب بلندتر و اثرگذارتر است و در ساخت سیاسی کشور گوش شنوا و آغوش باز برایش وجود دارد. در این راستا سوالی که پیش می‌آید این است که غرب‌ستیزی چگونه وارد ادبیات جمهوری اسلامی شد؟

غرب‌زدگی به معنای مغلوب غرب، سلطه‌پذیر نسبت به غرب، کارگزار غرب، مزدور غرب و خودباخته در برابر غرب است و بار منفی دارد. واژه غرب‌زدگی را کسانی به کار می‌برند که نسبت به غرب احساس حقارت می‌کنند. ما باید بر این احساس حقارت فائق آییم و بتوانیم با غرب تعامل برابر داشته باشیم. اما اینکه چرا ایرانی‌ها نسبت به غربی‌ها بدبین هستند علت اصلی‌اش استعمار است. البته ایران هیچ‌وقت به‌طور رسمی مستعمره نشد اما نمی‌توانیم بگوییم از روابط شبه‌استعماری ضرری ندید. آن زمان غربی‌ها با سوءاستفاده یا با سودجویی از عقب‌ماندگی فکری، فرهنگی و علمی کشورهای دیگر توانستند نسبت به آنها برتری پیدا کنند و همه کشورهای اسلامی (به جز ایران) و همه کشورهای آسیایی (به جز عثمانی، ژاپن، تایلند و ایران) را تحت سلطه استعماری قرار دهند. در آن شرایط ایرانی که در طول تاریخ همیشه در تجارت با غرب بود و خودش را با امپراتوری روم برابر می‌دید ناگهان متوجه شد با غرب دیگری همسایه شده است. حضور روسیه و انگلیس در ایران و برخورد با این موضوع به غرب‌ستیزی منجر شد. البته بعدها ایرانی‌هایی مانند عباس‌میرزا، امیرکبیر، ناصرالدین‌شاه و برخی از مشروطه‌خواهان به این نتیجه رسیدند که اگر بخواهیم با غرب مقابله کنیم باید خودمان را به همان دانش و فرهنگی مجهز کنیم که غربی‌ها با مجهز شدن به آن توانستند قدرتمند شوند. به همین خاطر بود که مدارس و دانشگاه‌ها تاسیس شد و دختران به مدرسه رفتند و به مرور زمان به غرب دانشجو اعزام شد.

علت دیگر فضای سیاسی ایران قبل از انقلاب (اسلامی) بود که جریانات چپ مارکسیستی حضور پررنگی داشتند. اگر شما به دهه‌های 30 و 40 برگردید علمدار مبارزه با رژیم شاه جریانات چپ و در راس آنها حزب توده و چریک‌های فدایی خلق بودند. به‌تبع آن و تحت تاثیر ادبیات و باورهای چپ، غرب‌ستیزی تحت عنوان امپریالیسم و ستیز با سرمایه‌داری گسترش پیدا کرد. از آنجا که ادبیات چپ از احترام زیادی در میان دانشگاهیان، روشنفکران و نویسندگان برخوردار بود؛ جریانات اسلام‌گرا هم به تدریج از اواسط دهه 30 و اوایل دهه 40 تحت تاثیر ادبیات مارکسیستی قرار گرفتند. ردپای ادبیات مارکسیستی در بسیاری از جریانات اسلام‌گرای انقلابی آشکار است. این جریان به ‌طور کامل به گروه‌های اسلام‌گرای رادیکال بعد از انقلاب رسید. به این خاطر که این ادبیات وجهه انقلابی داشت. به این معنا اگر به غرب، آمریکا و استکبار حمله می‌کردید نشان از ترقی‌خواهی، انقلابی بودن و رادیکال بودن شما داشت.

 روند رفت و برگشتی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در نقاط عطف تغییر دولت‌ها از تهاجمی به تنش‌زدایی و برعکس، نشان‌دهنده چیست؟ به عبارت دیگر چرا با تغییر هر دولتی سیاست خارجی کشور هم تغییر می‌کند؟

اگرچه که دولت‌های اصلاح‌طلب با دولت‌های اصول‌گرا متفاوت بودند اما در تمامی این دولت‌ها دشمنی که با اشغال سفارت آمریکا آغاز شد ادامه داشت. به این معنا که طی 45 سال اخیر ما مورد تحریم آمریکا بودیم؛ حالا گاهی اوقات این تحریم‌ها کمتر بوده و گاهی اوقات بیشتر. همان‌طور هم که عرض کردم یکی از دلایل اصلی دشمنی ما با غرب اسرائیل است. اینکه در تمامی دولت‌ها شعار اسرائیل باید از عرصه روزگار محو شود، حاکم بوده، مسئله‌ای مهم است. شاید این شعار به تنهایی چیز مهمی نبود ولی تبدیل شدن آن به برنامه‌های عملیاتی و جنگ‌های نیابتی، این شعار را از یک شعار ساده به یک خط مشی تبدیل کرده و در نهایت به جبهه‌گیری غرب علیه ایران منجر شده است. این تغییر در اختیار هیچ‌یک از این دولت‌ها نبوده و مقامات ارشد باید در این سیاست تجدیدنظر کنند. به این معنا که بدون هیچ‌گونه صلحی، راه ترک مخاصمه را در پیش بگیرند.

 اخیراً شاهد گسترش روابط کشورهای عربی از جمله عربستان و امارات به چین بودیم. پرواضح است که این کشورها با تقویت روابط خود با چین به هیچ عنوان در فکر کمرنگ شدن نقش آمریکا در روابط خود نیستند و اتفاقاً به دنبال ایجاد توازن بین این دو قدرت هستند. سوال من این است که چرا ایران نمی‌تواند چنین توازنی را بین غرب و شرق برقرار کند؟ آیا می‌توان گفت که ایران بازنده اصلی این فرانظم نوین است؟

جهان عرب ماهرانه قضیه اعراب و اسرائیل را به قضیه ایران و اسرائیل تبدیل کرد. به عبارت دیگر، اعراب از مسئله‌ای که به آنها مرتبط بود کنار کشیدند و این ‌بار را بر روی دوش ایران گذاشتند. در واقع اعراب هزینه‌های فرسایشی را که مانع از توسعه آنها شده بود، کنار گذاشته و صرف توسعه اجتماعی و پیشرفت خودشان کردند. بخشی از توسعه امارات و قطر ناشی از حضور کامل این کشورها در عرصه بین‌المللی (سیستم بانکی بین‌المللی) است. این کشورها ثروت نفتی خودشان را به سرمایه تبدیل کردند و به همین خاطر توانستند به توسعه عظیم در سطح اقتصادی، صنعتی، علمی، معماری، هنری و نمایشی دست پیدا کنند.

  چه راهکاری برای برون‌رفت از شرایط فعلی پیشنهاد می‌کنید؟

راهکار در اختیار سیاست‌گذاران است، در واقع این ساختار سیاسی است که این وضعیت را به وجود آورده است. اگر مسئولان بخواهند رفتارشان را تغییر دهند و با توجه به شیوه روزآمد جهانی فعالیت کنند و به سمت توسعه اقتصادی گام بردارند؛ تنها راهش تعامل با جهان است. کشوری که به دنبال خودکفایی است نمی‌تواند درهایش را به روی سرمایه خارجی باز کند، اگر هم باز کند سرمایه‌دار تمایلی به ورود ندارد. بنابراین منافع ایران اقتضا می‌کند که همواره در عرصه نظام بین‌الملل حضور داشته باشد. کشوری که اصول تعامل سازنده با نظام بین‌الملل را سرلوحه کار خود قرار می‌دهد؛ زمینه رشد و توسعه اقتصادی را مهیا می‌کند. تجربه تمامی کشورهایی که در امر توسعه موفق بوده‌اند، نشانگر آن است که این کشورها تعامل با جهان را به عنوان یکی از مهم‌ترین اولویت‌های سیاست خارجی خود قرار داده‌اند.

 به هر حال بخش مهمی از تکنولوژی‌ها، سرمایه‌ها و تجربیات در اختیار کشورهای پیشرفته است، که تنها با تعامل سازنده می‌توان آنها را جذب و در راستای منافع و قدرت ملی از آنها استفاده کرد. در این راستا انزوای بین‌المللی بیشترین خسارت را به ایران وارد کرده است. تعامل با جهان می‌توانست ایران را به یکی از بزرگ‌ترین قدرت‌های اقتصادی در منطقه تبدیل کند. انزوای بین‌المللی به انزوای تجاری ایران هم منجر شده است. پیوستن به FATF لازمه خروج از انزوای تجاری است. عدم تصویب FATF و قرار گرفتن ایران در فهرست سیاه پولشویی باعث به حداقل رسیدن دادوستد مالی و بانکی حتی با کشورهای دوست مانند چین و روسیه شده است. به عبارت دیگر، نپذیرفتن FATF  یعنی خودتحریمی؛ ایران با تصویب لایحه CFT  و پیوستن به FATF مطابقت‌پذیری خود را با قوانین و نرم‌های بین‌المللی اعلام می‌کند و بزرگ‌ترین بهانه نظام بانکی بین‌المللی برای همکاری نکردن با ایران را از بین می‌برد. بنابراین پذیرفتن FATF به لحاظ توسعه اقتصادی امری لازم و حتمی است؛ و نپذیرفتن آن عواقبی به همراه خواهد داشت که بعضاً جبران‌ناپذیر بوده و باید تمهیدات اساسی برای آن اندیشیده شود. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها