شناسه خبر : 46277 لینک کوتاه

مذاکره به‌جای مواجهه

آیا زمان مذاکره با آمریکا فرا رسیده است؟

 

صدف صمیمی / نویسنده نشریه 

22گاهی پایدارترین دوستی‌ها از بزرگ‌ترین نزاع‌ها به دست می‌آید. گاهی برای صلح باید درجه نزاع را به نقطه جوش رساند و گاهی رابطه خوب از دل یک دعوای بد شکل می‌گیرد. از این دست تحلیل‌ها برای تبیین روابط میان انسان‌ها می‌توان استفاده کرد اما آیا دو کشور درگیر تخاصم هم می‌توانند از دل یک نزاع بزرگ به یک صلح پایدار دست پیدا کنند؟

برای پاسخ دادن به این پرسش باید به یکی، دو هفته قبل بازگردیم. شامگاه جمعه سیزدهم ماه بهمن، «لوید آستین»، وزیر دفاع آمریکا با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد، «پس از حمله یکشنبه گذشته به نیروهای آمریکایی و ائتلاف در شمال شرقی اردن که به کشته شدن سه نظامی آمریکایی منجر شد، نیروهای ارتش آمریکا به دستور رئیس‌جمهور بایدن، به هفت پایگاه و تاسیسات که شامل بیش از ۸۵ هدف در عراق و سوریه بود، حمله کردند». رئیس پنتاگون مدعی شد، سپاه پاسداران و گروه‌های وابسته به آن برای حمله به نیروهای آمریکایی از این پایگاه‌ها استفاده می‌کنند.

 این واقعه در حالی اتفاق افتاد که صبح روز قبل، «نیویورک‌تایمز» در گزارشی تفصیلی ادعا کرد ایران برای اجتناب از جنگ با آمریکا پس از تشدید درگیری‌های خاورمیانه، به ایالات متحده سیگنال‌های آشتی‌جویانه‌ای ارسال کرده است. این نشریه آمریکایی همچنین از قول ساسان کریمی یک استاد دانشگاه در تهران، ادعا کرد، «مسئولان حاکمیتی با آقای ظریف (وزیر امور خارجه سابق) در تماس هستند، زیرا او بهتر می‌تواند شرایط را برایشان تحلیل کند و هدف این است که با هر ابزاری و به گونه‌ای از این بحران جدی عبور کنند که نتیجه آن عدم حمله آمریکا به ایران باشد». البته جواد ظریف، در پاسخ به «انتخاب» درباره صحت این خبر گفت که ادعای نیویورک‌تایمز در مورد او صحت ندارد.

اما سوال این است؛ چرا در حالی که پیش‌بینی‌ها حاکی از آن بود که آمریکا پاسخ سختی به مسببان کشته شدن سه نظامی خود خواهد داد، واکنش‌ها اینقدر ملایم بود؟

به نظر می‌رسد آمریکا می‌داند که خاورمیانه در آستانه یک جنگ بزرگ قرار دارد که عواقب آن غیرقابل محاسبه است. این را نه‌تنها جو بایدن که همه روسای جمهوری آمریکا در پنج دهه گذشته لحاظ کرده‌اند. 45 سال است هیچ گلوله‌ای از سوی آمریکا به سمت ایران شلیک نشده است.

در چند هفته اخیر شاهد چندین تلاش ناموفق از سوی اسرائیل برای کشاندن ایران به جنگ مستقیم در خاورمیانه بودیم. پس مشخصاً افزایش تنش مستقیم میان ایران و ایالات متحده می‌تواند اسرائیل را در تحقق اهدافش یاری کند. از سویی منافع ایران ایجاب می‌کند که به شدت از ورود به جنگ‌های تنش‌آفرین دوری کند. به لحاظ شرایط سیاست داخلی هم ایران در آستانه انتخابات مجلس شورای اسلامی است و هم ایالات‌متحده آمریکا در دوران تبلیغاتی برای انتخابات ریاست‌جمهوری به سر می‌برد. از سوی دیگر تنش در منطقه بالا گرفته و نه‌تنها که افزایش آن به نفع هیچ‌کدام از بازیگران خاورمیانه نیست، بلکه شرایط را برای نیروهایی که مستقیماً درگیر این موضوع هستند مانند ایران و آمریکا سخت‌تر می‌کند. بر این اساس، سوال اصلی آن است که با توجه به آنکه هر دو دولت نشان دادند قصد بازی در زمین جنگ را ندارند، آیا اکنون وقت معامله با آمریکاست یا ادامه چرخش تنش‌آمیز فعلی می‌تواند منافع ملی را برای ایران تامین کند؟

علی واعظ از موسسه بین‌المللی بحران و سینا عضدی، تحلیلگر مسائل ایران در این گزارش به بازخوانی روند اخذ تصمیم نهایی آمریکا درباره ایران پرداخته‌اند؛ چراکه تماشای نحوه اخذ آخرین استراتژی ایالات‌متحده در مقابل ایران نشان می‌دهد آیا فرصت مذاکره با دولت آمریکا وجود دارد یا خیر؟

چرا آمریکا به ایران حمله نکرد؟

«سینا عضدی» مدرس روابط بین‌الملل در دانشگاه جورج واشنگتن در گفت‌وگو با «تجارت فردا» درباره اینکه آیا انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا دلیل حمله نکردن مستقیم آمریکا به ایران است، می‌گوید؛ آمریکا به ایران حمله نکرده است. چون پایگاه‌ها و زیرساخت‌هایی که به آنها حمله شده در ایران نبودند. حمله به گروه‌هایی صورت گرفته که به اصطلاح گروه‌های نیابتی شناخته می‌شوند. من فکر می‌کنم آمریکا حداقل کاری را که باید می‌کرد انجام داد. اگر سه گزینه جلوی پای دولت ایالات متحده بود یکی آن است که کاری نکند، دوم آنکه به گروه‌هایی که مسئول پرتاب پهپادها بودند حمله کند و سوم آنکه مستقیم به اتباع ایران یا داخل ایران حمله کند. آمریکا از میان این گزینه‌ها گزینه دوم را انتخاب کرد. بنابراین من فکر می‌کنم نه‌تنها حمله سختی نبود، بلکه به ایران هم حمله‌ای صورت نگرفت. در ظاهر قضیه این بود که سه سرباز آمریکایی کشته شده بودند و آمریکا می‌خواست انتقام بگیرد و با این انتقام در عرصه سیاست خارجی بازدارندگی ایجاد کند؛ اما در حقیقت موضوع استفاده سیاسی از این اتفاق برای داخل آمریکا بود. باید در نظر داشته باشیم که دولت آقای بایدن شدیداً از طرف جمهوری‌خواهان یا حتی دموکرات‌ها تحت فشار بود. به او انتقاد می‌شد که دارد ضعف نشان می‌دهد یا با سکوت ابهت آمریکا را زیر سوال برده است. در این حوزه خانم نیکی هیلی به رئیس‌جمهور فعلی اتهام زده و آقای ترامپ گفته بود اگر من رئیس‌جمهور بودم آبروی آمریکا را نمی‌بردم. بنابراین بایدن تحت فشار بود و باید حرکتی می‌کرد. به نظر من در سال انتخابات غیرممکن بود جوابی ندهد؛ اگر پاسخ نمی‌داد دولت را به شدت با حملات سیاسی منتقدان مواجه می‌کرد.

انتظارات مردم آمریکا از بایدن

درباره اینکه آیا بایدن نتوانست انتظارات مردمش را در این موضوع برآورده کند، باید گفت وقتی در مورد انتظارات مردم صحبت می‌کنیم باید ببینیم مردم را دقیقاً در چه طیفی حساب می‌کنیم. خیلی‌ها انتظار حمله شدید داشتند و در فضای مجازی می‌گفتند که آمریکا مستقیماً باید به خاک ایران حمله کند. یکسری‌ها می‌گفتند نیروهای نیابتی باید جواب کشته شدن سربازان آمریکایی را بدهند و گروه سومی هم که بسیار محدود بودند اعتقاد داشتند اصلاً احتیاج به پاسخ دادن نیست. بنابراین اقدام بایدن خواسته یک گروه از مردم ایالات‌متحده را پاسخ داد.

در حدود یک سال گذشته اسرائیل به‌طور متعدد تلاش کرد ایران را وارد جنگ مستقیم کند. هدف اسرائیل بیشتر آن بود که آمریکا با حمله کردن به منافع ایران یا اتباع ایران با یک تیر دو هدف را نشانه بگیرد. یک آنکه هدف‌هایی که علیه خود می‌دید و برایش تهدید به حساب می‌آمد توسط آمریکا از بین برود و دوم آنکه ایران را به چالش بکشاند. فکر نمی‌کنم اسرائیل علاقه داشت خودش با ایران درگیر شود؛ بلکه همواره می‌خواست آمریکا را به درگیری با ایران تشویق کند. با اتفاقاتی که افتاد و جوابی که دولت آمریکا داده و پیام‌هایی که بین ایران و آمریکا ردوبدل شده که مقداری از آن را در مطبوعات می‌بینیم دو طرف می‌گویند علاقه‌ای به جنگ با یکدیگر ندارند. من فکر می‌کنم اگر همه اینها را کنار هم بگذاریم اسرائیل به آن هدفی که بخواهد آمریکا را به درگیری با ایران بکشاند نرسیده است.

شایعه مذاکره میانجی‌ها

شایعه‌هایی مبنی بر مذاکرات میان برخی چهره‌های سیاسی ایران با آمریکا شنیده شد، هرچند تکذیب شد. اینکه از طریق میانجی‌هایی گفت‌وگوهایی صورت گرفته باشد را بعید نمی‌دانم. بالاخره آمریکا و ایران در سازمان ملل نمایندگی دارند و هیچ بعید نیست که آنها از طریق نمایندگی‌هایشان پیام‌هایی داده باشند. حتی ممکن است از طریق کشورهایی که هر دو با آنها رابطه خوبی دارند، مثل قطر و عمان، پیغام‌هایی ردوبدل شده باشد. البته داده‌ای در این‌باره نیست و این ایده گمانه‌زنی است.

آیا وقت مذاکره است؟

فکر می‌کنم همیشه زمان برای مذاکره میان ایران و آمریکا مناسب باشد. همیشه منفعت اینکه ایران معامله‌ای بزرگ با آمریکا داشته باشد زیادتر از غیر آن است؛ چون تا زمانی که مسائل این دو کشور حل نشود روابط ایران با کشورهای دیگر هم بهبود نخواهد یافت. به‌طور مثال با اینکه رابطه ایران با چین خوب است، چین نمی‌خواهد اقتصاد خود را به خطر بیندازد. بنابراین روابط خود با ایران را آنچنان که باید توسعه نمی‌دهد. شرکت‌های اروپایی هم تجارت خود را به خطر نمی‌اندازند تا با ایران تجارت کنند. بنابراین مذاکره با آمریکا همیشه خوب است و باعث کم شدن تنش‌ها می‌شود. یک‌بار ثابت شد که مسئله هسته‌ای حل می‌شود و باز هم قابل حل شدن است. توافق در مورد مسئله هسته‌ای نشان می‌دهد ایران و آمریکا می‌توانند مسائلشان را حل کنند. فضا برای گفت‌وگو میان این دو کشور وجود دارد و برای همین است که می‌بینید کشورهایی که در خاورمیانه متحدان آمریکا هستند همواره سعی کردند اجرای برجام را سخت‌تر کنند چون منفعت آنان در این است که اقتصاد ایران ضعیف بماند، در زنجیر باشد و روابط خوبی با دیگران نداشته باشد.

بخت با مذاکره یار نیست

«علی واعظ» مدیر برنامه ایران در گروه بین‌المللی بحران نیز درباره اینکه «آیا الان زمان مناسبی برای معامله /مذاکره با آمریکاست؟» می‌گوید؛ که چندان نمی‌شود به گشایش بخت دیپلماتیک بین ایران و آمریکا در سال 2024 امیدوار بود. حتی پیش از شروع جنگ غزه با به بن‌بست رسیدن احیای برجام در سال 2022، با روشن‌تر شدن نقشی که ایران در حمایت از روسیه در جنگ اوکراین بر عهده داشت و همچنین اعتراضاتی که در ایران پس از مرگ مهسا امینی شکل گرفت هزینه سیاسی تعامل با ایران برای دولت بایدن به حد غیرقابل پذیرشی بالا رفت. به همین علت بود که دولت بایدن تنها گزینه‌ای که پیش روی خود می‌دید «تعامل محدود» به قصد حفظ شرایط موجود بود. مذاکره بر سر این موضوع در پشت پرده با ارتباط مستقیمی که با سفیر ایران در سازمان ملل (امیرسعید ایروانی) صورت گرفت آغاز شد؛ همچنین مذاکرات غیرمستقیمی هم در مسقط صورت گرفت. در ابتدای سال 2023 این تلاش‌ها به نتیجه رسید و طرفین به یک تفاهم تنش‌زدایی و تبادل زندانی دست یافتند. این دو گام می‌توانست راهگشای ادامه اهداف یعنی مذاکرات در جهت مسیریابی در رسیدن به احیای مذاکرات هسته‌ای باشد. قرار بر این بود که آقای «برت مک‌گورک» هماهنگ‌کننده شورای امنیت ملی آمریکا در امور خاورمیانه و شمال آفریقا، در 18 اکتبر به مسقط سفر کند و به صورت غیرمستقیم با آقای «علی باقری» معاون وزیر خارجه ایران به گفت‌وگو بپردازند؛ اما بعد از اتفاق 7 اکتبر (آغاز حمله حماس به اسرائیل) این در بسته شد و به گمان من، احتمال باز شدنش هم کم است. ایران و آمریکا در یک شرایط بن‌بست کامل دیپلماتیک قرار دارند که به‌رغم همه پیام‌هایی که پیش از جنگ غزه ردوبدل شد امروز روابطشان به تهدید و اقدامات متقابل خلاصه شده است. البته اگر ایران می‌توانست از نفوذ خود برای پیشبرد مذاکرات ایجادشده میان حماس و اسرائیل جهت رسیدن به توافق آتش‌بس و تبادل زندانی‌ها استفاده کند، شاید می‌توانست آن را به یک سرمایه به نفع خود بدل کند. از این سرمایه هم می‌توانست به قصد تبادل نظر در جهت احیای برجام و رفع تحریم‌ها بهره ببرد تا مجدد در مسیر دیپلماسی گام بردارد. اما به نظر نمی‌آید که ایران در این زمینه گام خاصی برداشته یا اراده سیاسی برایش داشته باشد. آن‌طور که پیداست دو طرف در ماه‌های آینده در «بهترین سناریو» فقط به دنبال جلوگیری از گسترش دامنه تهدیدها هستند. این موضوع جدا از آن است که اصولاً چه اشخاصی درگیر پیشبرد دیپلماسی در دو کشور باشند. حتی زمانی که شایعه‌ها در این‌باره بود که آقای ظریف مورد مشورت تصمیم‌گیران امروز ایران قرار گرفته (که بعداً از طرف ایشان تکذیب شد) این گفت‌وگوها راهگشا نمی‌بود؛ چراکه واقعیت آن است که فضای سیاسی در واشنگتن در سال انتخابات متفاوت‌تر از همیشه است و اصولاً تحققش برای آقای بایدن به مثابه خودکشی سیاسی خواهد بود. آن هم در شرایطی که ایران در طرف مقابل آمریکا در دو جنگی که این کشور در آنها درگیر است (هم در اوکراین و هم در غزه) فعال است. جدا از آنکه چه اشخاصی در میان باشند و چه مسئولیتی بر دوش آنان باشد شرایط سیاسی اجازه معامله یا مذاکره را نخواهد داد.

در دیپلماسی بسته شده است

مشکل اصلی و تاسف‌آور این است که درِ دیپلماسی بسته شده است. در نهایت منافع دو طرف در آن است تا درِ خروجی از «چرخه تقابلی» را که در آن قرار دارند پیدا کنند. این امر میسر نخواهد شد جز از راه گفت‌وگو. ما در شرایطی هستیم که برجام کاملاً منتفی شده است و فرمول اصلی که در برجام وجود داشت، کارایی خود را از دست داده است. برجام امروز منتفی است چرا که ایران نسبت به امتیازات اقتصادی که از طریق غرب می‌توانست در اثر رفع تحریم‌ها به دست آورد، بدبین شده است. از سوی دیگر برنامه هسته‌ای ایران تا حدی پیش رفته که دیگر محدودیت‌ها برای کسی راضی‌کننده نخواهد بود. به دلیل تنش‌هایی که در غرب و شرق ایجاد شده در غرب هم 1+5 دیگر قابل احیا نیست. در واقع آن دیواری که بین مسائل هسته‌ای و موضوعات دیگر بود فرو ریخته است. به همین دلیل می‌گویم به نظر می‌رسد «توافق محدود» بین ایران و آمریکا چندان میسر نخواهد بود و نیازمند این است که یک «طرح نو» در انداخته شود و همان‌طور که گفتم ایده چنین طرحی تنها از طریق گفت‌وگو میسر خواهد بود.

24

انتظار آغاز مذاکرات میان این دو کشور

در شرایطی که آقای بایدن در سال 2025 مجدد انتخاب شود ایجاد فضا برای گفت‌وگو میان دو کشور چندین سال طول خواهد کشید تا به نتیجه برسد. در این صورت عملاً ایران یک دهه زیر تحریم‌های سهمگین مجبور به عقب افتادن از امکانات پیشرفتی شده که تنها در تعامل با جهان ممکن است. به این دلیل است که معتقد هستم باید از هر فرصت زمانی استفاده کرد تا با بررسی طرح‌های مختلفی که بتواند دو طرف را به خواسته‌های خود نزدیک کند، یعنی برای ایران امکان گشایش اقتصادی را ایجاد کند و برای غرب نگرانی‌ها را کاهش دهد، به تبادل نظر پرداخت. در شرایط فعلی گفت‌وگو شاید نقش موثری در پایین آوردن سطح تنش‌ها در منطقه بازی کند و راه را برای گفت‌وگوهای بی‌سروصدا و پشت پرده فراهم کند. به سادگی می‌توان گفت هیچ راه دیگری برای خروج از این بحران وجود ندارد. خروج از راه دیپلماسی و فرصت‌سوزی در این زمینه تنها به ضرر دو طرف تمام خواهد شد. مسئله مهم دیگری که باید در نظر گرفته شود این است که بحران بین ایران و آژانس اتمی از بین نرفته و روابطشان در شرایط ایستایی قرار ندارد. متاسفانه علاوه بر مسائل پادمانی که وجود داشت، امروز مسائل جدیدی هم ایجاد شده؛ از جمله در حسابرسی در مواد هسته‌ای که ایران در حال حاضر مشغول به استفاده از آن است (و نه فقط اثرات کشف‌شده از موادی که در گذشته دور ایران از آن استفاده می‌کرد). بنابراین اگر بین ایران و آژانس توافق جدیدی صورت نگیرد و سطح همکاری‌ها گسترش پیدا نکند به‌طور قطع می‌توان پیش‌بینی کرد که در سال 2024 شورای حکام در مورد ایران قطعنامه تنبیهی صادر خواهد کرد. همان‌طور که تجارب گذشته نشان می‌دهد، این موضوع منجر به آن خواهد شد که ایران دست به اقدامات متقابل بزند و سطح فعالیت‌های هسته‌ای را گسترش دهد و این چرخه به خودی خود می‌تواند باعث افزایش تنش‌ها میان ایران و غرب شود یا پرونده هسته‌ای ایران به شورای امنیت ارسال شود. مهم است راهی پیدا کرد تا از بدتر شدن شرایط جلوگیری شود و امید داشت که در نتیجه انتخابات آمریکا فضایی ایجاد شود که در آن امکان برقراری رابطه دیپلماتیک مجدد وجود داشته باشد.

رویکرد طلایی

«ایالات‌متحده در تلاش است به اندازه کافی به اهداف ایران در خاورمیانه ضربه بزند تا حملات علیه نیروهای آمریکایی را متوقف کند، اما نه آنقدر قوی که باعث تشدید تنش یا حتی جنگ مستقیم با ایران شود.» این پاراگراف لید گزارش گاردین درباره موضوع حمله آمریکا به ایران پس از کشته شدن سه سرباز آمریکایی است. کارشناسان به این استراتژی که گاردین به تشریح آن پرداخته لقب «رویکرد طلایی» داده‌اند و عقیده دارند این استراتژی بهترین کاری بود که بایدن می‌توانست انجام دهد.

چرا آمریکا برای پاسخ تعلل کرد؟

از زمانی که «جو بایدن» به صراحت ادعا کرد «گروه‌های شبه‌نظامی رادیکال تحت حمایت ایران که در سوریه و عراق فعال بوده متهم به کشتن سه سرباز آمریکایی در اردن در یک حمله پهپادی هستند» تقریباً یک هفته گذشت تا به این موضوع پاسخ دهد. این تعلل در نظر برخی به معنای بزدلی بایدن بود. در مقابل عده‌ای عقیده داشتند رئیس‌جمهور آمریکا نشان داد که انتقام او به جای عجله حساب‌شده خواهد بود. در این راستا نیز جمله «در زمان و به روشی که ما انتخاب می‌کنیم» بایدن تحلیل‌های زیادی را به همراه داشت.

رویترز در گزارشی مدعی شد: «این امر به دولت ایالات متحده آمریکا وقت داد تلاش کند تا در باریک‌ترین مسیرها بین یک حمله نظامی معنادار، قدرتمند و موثر علیه منافع ایران و شعله‌ور کردن درگیری‌های جدید در منطقه که پس از حمله 7 اکتبر حماس به اسرائیل در نقطه جوش قرار دارد، حرکت کند.»

بالاخره شامگاه جمعه سیزدهم بهمن‌ماه، لوید آستین وزیر دفاع آمریکا با انتشار بیانیه‌ای اعلام کرد «پس از حمله یکشنبه گذشته به نیروهای آمریکایی و ائتلاف در شمال شرقی اردن که منجر به کشته شدن سه نظامی آمریکایی شد، نیروهای ارتش آمریکا به دستور رئیس‌جمهور بایدن، به هفت پایگاه و تاسیسات که شامل بیش از ۸۵ هدف در عراق و سوریه بود، حمله کردند.»

عاقبت تصمیم بایدن مشخص شد. حمله به خاک یا اتباع ایران در کار نبود. خبرگزاری فارس پس از اقدام ایالات متحده آمریکا در گزارشی نوشت: اکنون دولت بایدن نیز به این امر اذعان دارد که نباید نه علیه ایران و نه هیچ‌یک از کشورهای منطقه، اعلام جنگ کرده و مانند سالیان اخیر و شکستی که در عراق و افغانستان متحمل شدند، تجربه را تکرار کنند. آنها با درک این واقعیت که جهان پساطوفان‌الاقصی با گذشته متفاوت است، در پی این امر هستند که از تصمیم هیجانی دوری کرده و چالش جدید و بزرگی را برای خود ایجاد نکنند.

در همان ایام گفته می‌شد این سطح از حمله هنوز می‌تواند پاسخ مستقیم و تند ایران را علیه اهداف ایالات‌متحده ایجاد کند. کارشناسان می‌گفتند واشنگتن امیدوار است که چنین نشود. تقریباً شبیه سه سال پیش، زمانی که دونالد ترامپ رئیس‌جمهور بود، ایالات‌متحده سردار قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را در عراق به شهادت رساند. ایران عقیده دارد که هنوز انتقام این امر را از آمریکا نگرفته است؛ بنابراین برخی استدلال می‌کردند حمله آمریکا به ایران می‌تواند پاسخ ایران و همچنین انتقام شهادت سردار سلیمانی را به دنبال داشته باشد. بر همین اساس برخی کارشناسان مسائل سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا می‌گفتند دولت بایدن احتمالاً تلاش خواهد کرد در پشت پرده با ایران صحبت کند تا خطر انتقام‌جویی مشابه ایران را کاهش دهد.

روبه‌روی این اظهارنظرها صدای مخالفی از بلندگوهای رسمی دولت بایدن شنیده می‌شد. واشنگتن پس از حملات روز جمعه اعلام کرد که این حمله‌ها تازه آغاز کار بوده است. او در بیانیه‌ای که روز جمعه از سوی کاخ سفید منتشر شد، گفت: «پاسخ ما امروز آغاز شد. در زمان‌ها و مکان‌هایی که ما انتخاب می‌کنیم ادامه خواهد یافت.»

بایدن در سخنرانی در ارتباط با این موضوع گفت: آمریکا به دنبال درگیری در خاورمیانه یا هیچ جای دیگر در جهان نیست، اما همه کسانی که ممکن است به دنبال آسیب زدن به ما باشند این را بدانند: اگر به یک آمریکایی آسیب بزنید، ما پاسخ خواهیم داد.

گاردین در تحلیلی درباره ادامه تنش‌ها میان ایران و آمریکا نوشت: اگر دوباره این اتفاق بیفتد، رئیس‌جمهور ایالات‌متحده ممکن است چاره‌ای نداشته باشد جز اینکه دستور حمله مستقیم به ایران را بدهد.

منتقدان بایدن

همان‌طور که پیش‌بینی می‌شد، بایدن با مخالفان و موافقانی همراه بود. با وجود آنکه مخالفانِ حمله مستقیم به ایران او را به عمل واداشتند اما صدای مخالفان هم بسیار بلند بود.

«ست مولتون»، نماینده دموکرات، که به عنوان یک تفنگ‌دار دریایی در چهار سفر در عراق حضور داشت، مخالف درخواست‌های جمهوری‌خواهان برای جنگ بود و گفت: «بازدارندگی سخت است، جنگ بدتر است.»

اما در مقابل او و افراد همسو با وی، «تام کاتن»، سناتور جمهوری‌خواه ایالات‌متحده در انتقاد از بایدن گفت: «او سربازان ما را به عنوان اردک نشسته رها کرد. تنها پاسخ به این حملات باید انتقام نظامی ویرانگر علیه نیروهای تروریستی ایران، چه در ایران و چه در سراسر خاورمیانه باشد.»

«مایک راجرز»، نماینده جمهوری‌خواه که کمیته نظارت نظامی ایالات‌متحده در مجلس نمایندگان را رهبری می‌کند، همچنین خواستار اقدام علیه تهران شد. راجرز گفت: «زمان زیادی گذشته است که رئیس‌جمهور بایدن بالاخره ایران را پاسخگو بداند.»

«دونالد ترامپ»، رئیس‌جمهور سابق آمریکا، که امیدوار است در انتخابات ریاست‌جمهوری امسال با بایدن روبه‌رو شود، این حمله را «نتیجه ضعف و تسلیم جو بایدن» توصیف کرد.

در همین ایام یکی از دموکرات‌ها آشکارا ابراز نگرانی کرد که استراتژی بایدن برای مهار درگیری اسرائیل و حماس در غزه و همچنین ایران شکست بخورد. «باربارا لی» نماینده دموکرات، با تجدید درخواست برای آتش‌بس در اسرائیل گفت: متاسفانه با سیاست‌های امروز بایدن ایالات‌متحده و نیروهای ما در مسیر آسیب قرار دارند.

25

چرا حمله به ایران بعید بود؟

دولت ایران و به‌طور خاص وزارت خارجه در مدت اخیر به صراحت اعلام کرده‌اند که ایران هیچ نقشی در حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن نداشته و این حمله برونداد بی‌توجهی‌های آمریکا به هشدارهای مکرر تهران در مورد نوع کنش منطقه‌ای این کشور در جنگ غزه بوده است. البته شماری از مقام‌های ارشد تیم امنیت ملی و سیاست خارجی آمریکا نیز تاکید کرده‌اند که هیچ نشانه‌ای دال بر نقش ایران در قالب حمله اخیر به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن نیافته‌اند.

در این وضعیت، اساساً دولت بایدن در موقعیتی نیست که بخواهد و بتواند حمله خود به اهدافی در خاک ایران را مشروعیت‌بخشی کند یا جامعه بین‌المللی را در مورد آن قانع سازد. از این منظر، در صورت وقوع حمله از سوی آمریکا، واشنگتن با سیلی از فشارهای منطقه‌ای و بین‌المللی روبه‌رو خواهد شد و موضع و جایگاه آن در سطوح مذکور، تضعیف می‌شود. از این‌رو، دولت آمریکا هنوز بهانه قابل اتکایی جهت حمله به ایران نیافته است.

تئوریسین‌های نظامی آمریکایی همواره تاکید داشته‌اند که در صورتی بایستی دست به اقدام و کنش نظامی علیه بازیگران مختلف در محیط بین‌المللی زد که آغاز و پایان یک چنین تحرکی برای آمریکا قابل پیش‌بینی باشد. این در حالی است که ماجراجویی آمریکا علیه ایران شبیه به حرکتی است که در صورت وقوع، نقطه پایان آن مشخص نیست و می‌تواند سطح بحران‌ها را برای آمریکا در عرصه بین‌المللی چند برابر افزایش دهد.

بدون تردید ایران می‌تواند خسارات سنگینی را به پایگاه‌های آمریکایی در اقصی نقاط منطقه وارد کند و بازیگران مختلف محور مقاومت نظیر حوثی‌های یمنی، حزب‌الله لبنان، گروه‌های مقاومت عراقی و سوری و...، همه دست به کار خواهند شد و صورت‌حساب‌های سنگینی را پیش‌روی واشنگتن قرار خواهند داد. این در حالی است که آمریکا حداقل در وضعیت کنونی خاورمیانه که «ویلیام برنز» رئیس سازمان سیا آن را از سال ۱۹۷۳ میلادی تاکنون وخیم و بی‌سابقه توصیف کرده، به هیچ عنوان در موقعیتی نیست که بتواند آشوب‌های گسترده در منطقه را تحمل کند.

درست به همین دلیل هم بود که اخیراً مقام‌های امنیت ملی دولت بایدن به صراحت اعلام کردند که به دنبال درگیری گسترده‌تر با ایران نیستند. از این منظر، اقدام نظامی دولت بایدن علیه ایران، با توجه به هشدارهایی که تهران تاکنون به طرف آمریکایی داده، می‌تواند به شدت برای دولت بایدن آسیب‌زا و پرهزینه باشد و بر بخت‌های انتخاباتی بایدن و دموکرات‌ها همزمان با نزدیک شدن به زمان برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۲۴ آمریکا اثرگذاری منفی داشته باشد.

دولت بایدن به خوبی می‌داند که اسرائیلی‌ها مدت‌هاست به دنبال کشاندن پای آمریکا به یک جنگ گسترده و فراگیر منطقه‌ای علیه ایران هستند. این خواسته و تمایل آنها پس از آغاز جنگ غزه ابعاد جدی‌تری نیز به خود گرفته است. در این چهارچوب، در مدت اخیر و پس از حمله اخیر مقاومت عراق به پایگاه نظامیان آمریکایی در اردن، جریان‌ها و لابی‌های حامی صهیونیست‌ها مانور گسترده‌ای را در حوزه‌های سیاسی و رسانه‌ای به راه انداخته‌اند تا شاید از این طریق بسترهای مناسبی را جهت تحریک دولت بایدن برای ماجراجویی علیه ایران ایجاد کنند. از این‌رو، دولت بایدن چه قبل از آغاز جنگ غزه و چه پس از آن، به صراحت نشان داده که به هیچ عنوان سعی ندارد در پازل طراحی‌شده از سوی اسرائیلی‌ها علیه ایران بازی کند. زیرا کنشگری در قالب این پازل در حقیقت به معنای فدا کردن منافع آمریکا به نفع رژیم اسرائیل است. در این چهارچوب، قوه عاقله نظام حکمرانی آمریکا به ویژه در نهادهای مهم این کشور همچون کاخ سفید یا پنتاگون، بیش از آنکه مسائل حزبی یا منافع اسرائیل را مدنظر داشته باشند، به منافع ملی آمریکا توجه دارند و بعید است که به این راحتی‌ها، پا در میدانی بگذارند که جز خسارت و چالش برای آمریکا چیزی ندارد (فرارو). 

دراین پرونده بخوانید ...