قطر به جای ایران
بررسی تاثیر دیپلماسی بر اقتصاد انرژی در گفتوگو با غلامحسین حسنتاش
از زمانی که میدان مشترک گاز میان ایران و قطر کشف شده ایران همواره متهم به کمکاری است. اغلب مردم بر این باورند که قطر در برداشت از میادین مشترک از ایران بهتر عمل میکند. اخیراً هم که انعقاد قرارداد 27ساله صادرات LNG از قطر انرژی به سینوپک چین خبرساز شده است.
چینی که ایران به آن چشم امید بسته و همواره اینطور عنوان شده که میتواند خلأ رابطه با غرب را بپوشاند. درباره اینکه قرارداد 27ساله چه ابعادی دارد و چرا قطر در برداشت از میادین مشترک از ایران موفقتر عمل کرده با غلامحسین حسنتاش، تحلیلگر اقتصاد انرژی گفتوگو کردیم که در ادامه مشروح آن را میخوانید.
♦♦♦
گفته میشود قطر قراردادی 27ساله برای خرید و فروش با شرکت سینوپک چین امضا کرده است که طولانیترین قرارداد در تاریخ گاز طبیعی مایع (LNG) است. با توجه به میادین مشترک میان ایران و قطر همواره حساسیتهایی درباره قراردادهای گازی قطری در ایران وجود دارد. چرا قطر میتواند، ایران نه؟
قراردادهای فروش گاز طبیعی معمولاً دوره زمانیشان طولانی است. مثلاً قرارداد صادرات گاز ایران به ترکیه که البته از طریق خط لوله است یا قرارداد صادرات گاز قطر به امارات از طریق خط لوله دلفین 25ساله هستند و این قرارداد رکورد زمانی را شکسته است. اما مساله چیست؟ دولت قطر با ظرفیت تولید 77 میلیون تن LNG (گاز طبیعی مایعشده)، تا یکی دو سال پیش بزرگترین تولیدکننده و صادرکننده LNG در جهان بود و در یکی دو سال اخیر استرالیا با 5 /78 میلیون تن تولید سالانه، از قطر سبقت گرفته بود. اینک قطر برنامههایی برای افزایش تولید گاز طبیعی از میدان مشترک با ایران که قطریها آن را گنبد شمالی مینامند، دارد و در واقع قطر میخواهد ظرف پنج سال آینده حدود 50 میلیارد مترمکعب در سال به ظرفیت تولید و برداشت خود از میدان مشترک اضافه کند و به عبارتی تولید و برداشتش از این میدان را 30 درصد افزایش دهد و در همین برنامه توسعه، قراردادهایی را منعقد کرده است که تا سال 2027 یعنی تا پنج سال دیگر ظرفیت تولید LNG خود را از 77 میلیون تن فعلی به 126 میلیون تن برساند و به عبارتی تا پنج سال دیگر بیش از 60 درصد به ظرفیت تولید LNG قطر اضافه خواهد شد و قطر برای تحقق این هدف برای احداث شش واحد جدید LNG با شرکتهای توانای بینالمللی قرارداد بسته است.
بنابراین در شرایطی که قطر میخواهد ظرف پنج سال حدود 49 میلیون تن به ظرفیت تولید LNG خود اضافه کند طبعاً تضمین کردن بازار LNG صادراتی برای قطر مهم است. البته بخش قابل توجهی از بازار LNG بهصورت تکمحموله است ولی داشتن قراردادهای بلندمدت خیال صادرکننده را آسوده میکند و بازگشت سرمایه او در یک طرح سرمایهگذاری عظیم را تضمین میکند. در این راستا قطر با کشورهای دیگر هم در حال مذاکره است و شاید در شرایطی که صادرات گاز روسیه دچار مشکل شده و پروژههای جدید LNG روسیه دچار توقف شده است، قطر زمان خوبی را هم برای بازاریابی و عقد قراردادهای بلندمدت پیدا کرده است. قرارداد اخیر قطر با شرکت سینوپک چین برای تحویل سالانه چهار میلیون تن LNG به چین برای مدت 27 سال منعقد شده است و این تنها 10 درصد از افزایش آتی ظرفیت LNG قطر را پوشش میدهد.
از سوی دیگر چین هم کشوری است که بزرگترین رشد سالانه تقاضای انرژی را دارد و میخواهد تامین بخشی از تقاضای آیندهاش را تضمین کند. البته همین حالا نیز قطر بزرگترین صادرکننده LNG به چین است و در سال 2021 حدود 2 /9 میلیون تن LNG به چین صادر کرده است. قطر تاکنون بهصورت تجمعی بیش از 5 /2 برابر ایران از این میدان مشترک برداشت کرده است ولی در سالهای اخیر ایران از نظر میزان برداشت سالانه، مقداری از قطر پیشی گرفته بود اما با این برنامههای جدید، قطر مجدداً از ایران سبقت خواهد گرفت. آن هم در حالی که ایران به لحاظ عدم توان سرمایهگذاری کافی میزان تولیدش در پارس جنوبی در حال کاهش است و اخیراً مسوولان اعلام کردند که با تداوم روند فعلی سالانه به اندازه یک فاز یعنی بیش از هشت میلیارد مترمکعب در سال، تولید فازهای مختلف پارس جنوبی کاهش خواهد یافت که در این صورت با توجه به رشد تقاضای داخلی، ممکن است ایران بعضی از مشتریان بالفعل گاز خود را هم از دست بدهد. یعنی در حالی که قطر در تلاش برای توسعه بازارهای خود است ایران ممکن است بعضی از بازارهای موجود را نیز از دست بدهد.
چرا قطر میتواند و ایران نه؟
علتش روشن است. ایران فعلاً گاز بیشتری برای صادر کردن ندارد و متاسفانه بالانس عرضه و تقاضای کشور منفی شده است و با تداوم روند موجود سالبهسال هم بدتر خواهد شد. افزایش تولید گاز و تغییر اساسی در روند تراز گاز کشور مستلزم سرمایهگذاریهای بزرگ در تعامل با جهان است و صادرات گاز از منطقه خلیجفارس به چین مستلزم مایعسازی گاز است که فناوری آن در اختیار کشورهای غربی است. در حالی که در شرایط کنونی تصویر روشنی در مورد آینده سرمایهگذاریهای لازم در ایران ندارد.
اخیراً پاکستان اعلام کرده که به خاطر تحریمها دیگر موضوع خریدن گاز از ایران را پیگیری نخواهد کرد. چه سرنوشتی برای خط لوله صلح متصورید که قرار بود زمانی از پاکستان بگذرد و به هند برسد؟
قبل از هر چیز اشاره کنم که زمانی نام این مسیر خط لوله صلح بود که قرار بود گاز ایران از مسیر پاکستان به هند برود و مقصد اصلی هند بود و قرار بود پاکستان هم در مسیر برداشت کند و چون هند و پاکستان روابط خوبی نداشتند تصور بر این بود که این خط لوله علاوه بر انتقال گاز به بهبود روابط این دو کمک میکند، از این رو خط لوله صلح نام گرفته بود. اما بعداً هندیها به هر دلیلی از این بحث خارج شدند و پاکستان باقی ماند و مقامات وقت با پاکستان قرارداد صادرات گاز را منعقد کردند و خط لوله به ایران و پاکستان تغییر نام داد. قرارداد با پاکستان در دورهای منعقد شد که به نظر من بسیاری از برنامهریزیهای صنعت نفت در آن دوره بر مبنای واقعیت نبود و در این مورد هم توهمی وجود داشت که ما گاز برای صادرات خواهیم داشت. بنده به همراه بعضی دیگر، از ابتدا با این قرارداد مخالف بودم به دلیل اینکه اول، تامین این حجم از گاز را بعید میدانستم و دوم، بازار پاکستان را به دلایل مختلف بازار خوبی برای ایران نمیدانستم و به باور من روسها برای اینکه ما در غرب رقیبشان نشویم ما را به بازارهای شرق سوق میدادند. پاکستان عملاً هرگز تحقق این قرارداد را جدی پیگیری نکرد و حالا هم فقط این را تصریح کرده است و در واقع مطلب جدیدی نیست. متاسفانه همان کسانی که این قرارداد را با پاکستان منعقد کردند خط لوله احداثشده برای این قرارداد را در حدود 200 کیلومتر یا کمتر ناقص گذاشتند و اجرا نکردند و آن را به مرز نرساندند که نتوان از پاکستان پیگیری حقوقی کرد، چراکه اگر خط لوله ایران به مرز پاکستان رسیده بود آنوقت تنها پاکستان بود که به تعهدات خود عمل نکرده بود و در چارچوب قرارداد از سال 1393 به بعد میتوانستیم از پاکستان شکایت کنیم و طلبکار شویم. در قراردادهای گازی قاعدهای وجود دارد به نام TAKE OR PAY به این معنا که اگر همه چیز آماده باشد و خریدار به موقع گاز را دریافت نکند باید وجه آن را پرداخت کند.
بسیاری میگویند با توجه به وضعیت مصرف در ایران چندان مازاد تولیدی وجود ندارد که بخواهیم نگران صادرات دیگر کشورها و رقابت با آنها باشیم. تاثیر تحریمها و عدم ورود تکنولوژی مناسب برای توسعه زیرساختها جهت افزایش تولید گاز را چگونه ارزیابی میکنید؟
بله، متاسفانه در حال حاضر اصلاً مازاد تولیدی وجود ندارد و اگر بتوانیم در سالهای آتی به تعهدات قراردادیمان با ترکیه و عراق عمل کنیم خیلی کار کردهایم و با این روند احتمال زیادی دارد که آن بازارها را هم از دست بدهیم. قطعاً تحریمها بیتاثیر نبوده است اما مساله فقط این نیست. انباشتی از اشتباهات و بیتدبیریها و عدم برنامهریزی درست در بخش انرژی و عدم تلاش جدی در مدیریت تقاضای انرژی ما را به اینجا رسانده است.
درباره سربهسر شدن تولید با مصرف، بسیاری نسبت به بدمصرفی در ایران انتقاد دارند. میدانیم که بارها دولت تلاش داشته تا گروههای مختلف مردم را نسبت به صرفهجویی در مصرف هدایت کند ولی تاکنون موفق نشده است. آیا و اقعاً مردم مقصرند؟
باید منظور از بدمصرفی را تبیین کرد. ما به معنایی بدمصرفی داریم ولی نمیتوان آن را به گردن مردم انداخت. بگذارید یک مثال بزنم؛ لامپهای رشتهای قدیمی در مقایسه با لامپهای الئیدی جدید بسیار بدمصرف هستند یعنی یک لامپ رشتهای قدیمی برای همان میزان روشنایی چهار تا پنج برابر لامپ الئیدی معادل، برق مصرف میکند ولی وزارت نیرو در مقطعی با یک سیاستگذاری منطقی جایگزینی را تمهید کرد، از طرفی به تولیدکنندگان لامپهای الئیدی کمک کرد و از طرف دیگر برای فروش آن به مردم سوبسید داد تا اینکه این لامپها به تدریج جا افتاد و مردم فهمیدند به نفعشان است. همین کار را قرار بود وزارت نفت در سال 93 در مورد 20 میلیون بخاری گازی انجام دهد و انجام نداد؛ اگر سرچ کنید «تعویض 20 میلیون بخاری گازی» هنوز اخبارش را پیدا میکنید. در حالی که متوسط راندمان بیش از 20 میلیون بخاری گازی در کشور حدود 35 درصد است امروز در دنیا بخاریهای گازی جدید تا 95 درصد راندمان حرارتی دارند یعنی نزدیک سه برابر، حالا شما ببینید اگر شبیه لامپ عمل میشد و وزارت نفت حاضر میشد به جای سوبسید دادن به گاز که مصرف را بالا میبرد سوبسید را به بخاری گازی بدهد که ارزان در اختیار مردم قرار گیرد و قدرت خرید داشته باشند که جایگزین کنند، چه اتفاقی میافتاد، مصرف دوران اوج یعنی زمستان چقدر کاهش پیدا میکرد و این سرمایهگذاری (روی جایگزینی بخاریها) از محل گاز صرفهجوییشده ظرف دو سال بازگشت سرمایه میشد و آلودگیهای زیستمحیطی هم خیلی کم میشد چون مجبور نبودیم در فصل سرما به نیروگاهها مازوت بدهیم که بسیار آلودهکننده است. بخاری گازی پیشرفته هم چنان تکنولوژی حساسی نبود که نشود در شرایط تحریم تامین کرد. همین داستان در مورد بهینهسازی مصرف موتورخانههای شوفاژ نیز مطرح است و بسیاری موارد دیگر. پس میبینید که تلاش و برنامهریزی جدی در زمینه مدیریت مصرف انجام نشده است، گاهی فقط خواستهاند از طریق افزایش قیمتهای حاملهای انرژی مصرف را کنترل کنند که در ساختار تورمی جواب نداده است و تجربیاتش شکست خورده است و تنها به مشکلات اقتصادی دامن زده و رکود تورمی را تشدید کرده است. مصوبات زیادی راجع به مدیریت انرژی وجود داشته که راه را برای بهینهسازی از طریق روشهای به تعبیر من غیرقیمتی باز کرده ولی متاسفانه به اجرا در نیامده است. وقتی حتی خود دولت در ساختمانها و تاسیسات و تیول خود مصارف را بهینه نکرده و به تعبیر شما بدمصرف است از مردم چه انتظاری میتوان داشت.
بهرغم تحریمها و اینکه در افق پیشرو چشمانداز روشنی برای برطرف شدن تحریمها وجود ندارد، آیا هنوز امیدی برای توسعه تولید گاز در ایران وجود دارد؟ در واقع راهکار چیست؟
اول لازم است بگویم و بارها هم گفتهام که از نظر من تا زمانی که ما تقاضا و مصرف را بهینه نکردهایم افزایش تولید اولویت ندارد. چه دلیلی دارد که ما دائماً برداشت از منابع نسلهای آینده را توسعه دهیم و بعد به قول شما آن را بد مصرف کنیم. اما اگر افزایش تولید هم داشته باشیم که در میادین مشترک مجبوریم این کار را انجام دهیم، باید صرفاً برای صادرات باشد و برای این منظور اینکه چه کار باید بکنیم یا چه راهبرد یا راهبردهایی را در پیش گیریم فهرستی بلندبالا دارد، از حل مسائل اصلی و اساسی سیاست خارجی و روابط بینالمللی به منظور فراهم کردن امکان جذب سرمایه و تکنولوژی و خارج شدن از تحریم و انفعال در روابط جهانی و منطقهای تا برنامهریزیهای اساسی برای توسعه بخش انرژی و نفت و گاز و مدیریت مصرف انرژی، و این به نظر من مستلزم تغییرات پارادایمی است.