شناسه خبر : 43010 لینک کوتاه

اراده و ظرفیت

سیاست گازی ایران و قطر چه تفاوت‌هایی دارد؟

 

  نصرت‌الله تاجیک / دیپلمات بازنشسته و استاندار پیشین هرمزگان

از زمانی که میدان مشترک گاز میان ایران و قطر کشف شد؛ ایران همواره به کم‌کاری در میان افکار عمومی متهم بود. افکار عمومی در این زمینه حساس است و هرازگاهی هم یک عطسه یا سرفه‌ای می‌کند و توجهی هم نمی‌شود! متاسفانه به دلیل نوع، وضعیت و شیوه حکمرانی و نحوه توازن بین جامعه، سیاست و حکومت کمتر شاهد شکل‌گیری مگاپروژه‌های توسعه‌ای هستیم. اینها نیاز به فناوری و سرمایه‌گذاری و صدالبته محیط امن و قانونمند دارد. به‌طور مثال اگر سه بازیگر یا عنصر حکومت، سیاست و جامعه را در سه رأس مثلث قرار دهیم این مثلث تا زمانی تعادل، شکل معقول و کارا دارد که این سه در توازن با یکدیگر باشند و ازدیاد نقش و قدرت یکی به ضرر دوتای دیگر باعث بدقوارگی و به‌هم‌ریختگی و آشوب نشود. تنها عامل توازن‌بخش و نخ تسبیح قانون برای رعایت عدالت در تقسیم منابع است و از این طریق این سه می‌توانند با هم ارتباط متوازن داشته باشند. با به محاق رفتن قانون در ایران به‌طور نسبی، حکومت و نهادهایش از جمله نهاد قضا و قانونگذاری و نظامیان و... با دخالت در دو بازیگر دیگر یعنی سیاست (مثلاً انتخابات یا احزاب و...) و جامعه (مثلاً خانواده یا حتی روحانیت) نهادهای آنها را نیز بی‌خاصیت و غیرکارا کرده است. به‌طور خلاصه حکومت الان نهادهای خانواده یا احزاب را سترون کرده و نهادهای خودش را فربه و غیرکارا.

1- اصولاً مطالعه یا مثال‌های مقایسه‌ای در بهترین حالت بخشی از یک بررسی علمی هستند. مقایسه ایران و قطر از مناظر گوناگون قیاس مع‌الفارق است اما مقایسه تاثیرات سیاسی خارجی این دو در سطح ملی منطقه‌ای و بین‌المللی امری معقول و پسندیده است. معمولاً در تحقیقات علمی بخشی هم به مطالعه موردی تخصیص داده می‌شود که می‌تواند کاربرد تئوری و نظریه‌پردازی و فرضیات را به محک آزمایش درآورد.

2- از مقایسه الگوی رفتاری ایران و قطر در سیاست خارجی خود به راحتی می‌توان نتیجه گرفت که اگر برای سهولت در بررسی تمامی عوامل را ثابت فرض کنیم یک سیاست خارجی وقتی می‌تواند موفق باشد که اول، در قاعده بازی کند و دوم، قصد به هم ریختن بازی بین‌المللی را که بیشتر برای منافع اقتصادی طراحی شده است، نداشته باشد و سوم، قدرت واقعی و مسوولیت‌پذیر برای بازیگری داشته باشد. مهم‌ترین وجه مشترک این سه بند هم اراده و ظرفیت همکاری و مخصوصاً در مقولات اقتصادی است که بیمه‌کننده نقش بازیگری مسوولانه کشورهاست!

3- با توضیحات فوق قطر ابتدا با قدرت نرم مانند رسانه الجزیره شروع کرد و نه سخت (مانند ایران که قدرت سخت را ترجیح داد و یا به او تحمیل شده!) و سپس با بالا رفتن درآمد ارزی با یک نظام اداری نسبتاً سالم و در قالب استراتژی بین‌المللی‌گرایی این پول را در خدمت اهداف و مزیت‌های سیاست خارجی‌اش قرار داد. و چون در قاعده بازی می‌کند با اینکه به داعش کمک مالی و لجستیک کرد اما هیچ کارت زرد و قرمزی هم دریافت نکرد! اما ایران چون هنجارهای بین‌المللی را برنمی‌تابد بی‌دلیل خود را رو‌در‌روی جامعه بین‌المللی قرار داده است.

 4- بخشی از تنظیمات سیاست خارجی هر کشور روش‌هایی است که برای تامین اهداف خود در سیاست خارجی در پیش می‌گیرد. این روش‌ها که وسیله هستند مختص و مربوط به آن کشور است و نمی‌توان انتظار داشت که همه کشورها برای اجرای سیاست خارجی خود روش واحدی داشته باشند. ضمناً اهداف سیاست خارجی همه کشورها هم لزوماً یکسان و مثلاً تامین امنیت، توسعه و ترویج ارزش‌ها نیست. مثلاً همین قطر یکی از اهداف سیاست خارجی‌اش حفظ توازن با عربستان است تا گذشته از رقابت‌های دو خاندان آل ثانی و سعودی، ضعف‌های ژئوپولیتیک خود در مقابل عربستان را نیز جبران کند.

5- در فقدان راهبرد صیانت از منافع ملی یا سیاست خارجی منفعت‌محور، تا زمانی که ایران به صحنه شطرنج بین‌المللی با بدبینی نگاه کند و حاضر نباشد مزیت‌های نسبی را تبدیل به مزیت رقابتی کرده و آنها را در جهت اهداف و نه روش‌های سیاست خارجی استفاده کند نمی‌توان انتظار داشت قدرت منطقه‌ای ایران هم به رسمیت شناخته شود. یکی از تبعات این عدم شناسایی امنیتی کردن اهداف و منافع ما در سیاست خارجی است و دست به هر اقدام پسندیده‌ای همچون مبارزه با داعش هم بزنیم نه‌تنها هیچ امتیاز و مابه‌ازایی نمی‌گیریم بلکه بدهکار هم می‌شویم و نظامیان ایران ترور هم می‌شوند! 

قطر امنیت وجودی حکومت و حکمرانی را در همکاری‌های بین‌المللی می‌بیند! با توجه به توضیحات فوق الگوی رفتاری قطر در سیاست خارجی کاملاً قابل تجزیه و تحلیل است و ما با بدبینی بیش از حد به نظام بین‌الملل و یکی از عناصر و بازیگران مهم آن یعنی آمریکا نه‌تنها بی‌دلیل خود را از تبدیل مزیت‌های نسبی‌مان از جمله سرمایه‌گذاری مفیدی که در خاورمیانه انجام داده‌ایم محروم کرده و به تدریج آن را نیز از دست می‌دهیم، بلکه ناچار می‌شویم در پاره‌ای از موارد یا برخلاف اصول خود حرکت کنیم یا به کشورهای دست‌دوم در بازیگری بین‌المللی امتیاز هم بدهیم! 

اینکه در برداشت‌های صورت‌گرفته از میادین مشترک، قطر غیرقانونی عمل کرده است یا ایران به دلیل عدم توانایی بازماند یک سوال تخصصی است و دوستانی که با موضوعات فلات قاره و شیب کف میدان و نیز مباحث حقوق بین‌المللی و دریاها آشنایی دارند باید مورد سوال قرار بگیرند. من این‌گونه نتیجه می‌گیرم که اگر قطر غیرقانونی عمل کرده بود حتماً مانند سایر موارد ایران اعتراض می‌کرد. فکر کنم مشکلات فناوری و مالی و مدیریتی و نظام اداری فرسوده و غیرکارا و فسادی که گریبانگیر آن شده علت‌های اصلی هستند! اگر پاسخ سوال بالا مشخص شود جواب این سوال هم که آیا این ایده درست است که قطر با منابع گازی ایران اروپا را تامین می‌کند روشن می‌شود. بالاخره میدان مشترک است و نه گاز منتظر می‌ماند تا بخش شمالی آن را استخراج کند یا بخش جنوبی! و نه قطر منتظر مانده تا ما همه کارهای روی زمین‌مانده را انجام دهیم، سپس اراده‌مان به استخراج گاز این میدان تعلق گیرد!

 قطری‌ها در 10 سال اخیر نشان دادند که خواهان استفاده از دانش و تجربیات بشری هستند و نمی‌خواهند چرخ را از اول اختراع کنند! غربی‌ها هم بدشان نمی‌آید که به دنیا نشان دهند با یک کشور اسلامی که با هنجارهای بین‌المللی کنار آمده نه‌تنها مشکلی ندارند بلکه به او فرصت افتادن روی ریل توسعه و نوسازی هم می‌دهند. در همین پروژه جام جهانی قطری‌ها از تجربیات غربی استفاده زیادی کرده و شرکت‌های خصوصی غربی نیز با ارائه مشورت و فعالیت‌های اجرایی کلی منتفع شده و سود برده‌اند! این قدرت نرمی است که غربی‌ها از این طریق می‌توانند در اذهان مردم منطقه ایجاد سوال کنند! ما نیز در ایران خیلی باید نسبت به این‌گونه پیشرفت‌ها دقت کرده و با اقدامات بجا مخصوصاً نسل جوان را آموزش دهیم تا هم در مقایسه سرخورده نشوند و هم برای ورود مسوولانه به دوران ساختن واقعی ایران آماده شوند. ان‌شاءالله! 

دراین پرونده بخوانید ...