بوروکراسی کافکایی
آیا نظام اداری ایران به نقطه غیرقابل بازگشت رسیده است؟
یک خطای تایپی در حد بالا و پایین رفتن یک نقطه در اسم یا فامیلی، یا خطای کارمند ثبت اسناد میتواند شما را وارد یک «وضعیت کافکایی» کند. همین خطای کوچک میتواند شما را برای روزهای طولانی از این اداره به آن اداره بکشاند یا حتی آنگونه که منجر به مرگ «آقای باتل» شد به مرگ شما هم منجر شود. حتماً میپرسید ماجرا چیست؟ «سم لاوری» که کارمندی منفعل و بیانگیزه است مسوولیت تایپ نامههای اداری را برعهده دارد. روزی یک مگس در دستگاه تایپ گیر میکند و باعث میشود نامه بازداشت آقای «آرچیبالد تاتل» به نام آقای «آرچیبالد باتل» صادر شود. در نتیجه آقای باتل که فردی بیگناه است دستگیر و زندانی میشود. دختر جوانی که موضوع را متوجه شده به کمک فرد بیگناه میشتابد اما آنقدر در این اداره و آن سازمان گرفتار میشود که آقای باتل در حین بازجویی جان خود را از دست میدهد. فکر نکنید این وضعیت فقط برای مرحوم «باتل» رخ داده، همه ما به نوعی درگیر این وضعیت هولناک هستیم. میخواهید مالیات بپردازید -یعنی قصد دارید برای دولت پول واریز کنید- باید ساعتها در صف «معطل» شوید. میخواهید ماشین بخرید یا بفروشید، باید کیلومترها رانندگی کنید و به حومه شهر بروید تا پلاک جدیدی تحویل بگیرید، تازه بعد از ساعتها وقتی که تلف شده، باید در دفتر اسناد رسمی مجدداً «هزینه» کنید تا سند خودرو به نام شما یا دیگری ثبت شود. امیدواریم هیچوقت سروکارتان به شهرداری یا ثبت اسناد یا نیروی انتظامی نیفتد، حتی در بیمارستان و آموزش و پرورش هم با «ناکارآمدی» و «ازدحام» مواجهید. برای معرفی نظام اداری در ایران از این دست توصیفها زیاد میشود نوشت. این واژهها و دهها واژه دیگر نظیر «بینظم»، «بیقاعده»، «فاسد»، «غیرقابل درک»، «مانع» و... جملگی عناصر یک «نظام اداری کافکایی» هستند. پرونده پیشرو، شما را به دنیای هولناک«کافکایی شدن» میبرد، آنجا که به قول فرانتس کافکا «از جایی به بعد دیگر بازگشتی وجود ندارد. باید به این نقطه رسید.»