سوختی که سوخت
بیاعتمادی با کشور چه میکند؟
حسین جلالی: اعتبار سیاستمداران به پایینترین سطح خود در سالهای اخیر رسیده است. آخرین انتخابات کشور -انتخابات مجلس سال ۱۳۹۸- را میتوان شاهدی برای این گواه آورد. میگویند حنای جریانهای سیاسی کشور دیگر رنگی ندارد و همه سیاستمداران حتماً ریگی به کفش دارند. البته اگر منصف باشیم قاعدتاً باید جا را برای معدودی سیاستمدار پاکدست و درستکار باز بگذاریم، اما حوصلهها برای منصف بودن تنگ است. در این پرونده از چرایی این وضعیت میپرسیم؛ از اینکه از دل آن باید منتظر تولد چه اتفاقاتی بود.
در مقالهای که پیشتر در «تجارت فردا» مورد توجه قرار گرفت، «پل زاک» از دانشگاه کلرومنت و «استفان ناک» از بانک جهانی توضیح دادهاند که کاهش سطح اعتماد در جوامع باعث کاهش نرخ سرمایهگذاری و در نتیجه رشد اقتصادی میشود. جوامع با سطح اعتماد پایین همچنین در خطر درافتادن به «تله فقر» هستند. برخی کشورها استعداد بیشتری برای گرفتار شدن در این تله دارند. برای نمونه زمانی که نهادهای رسمی و غیررسمی (اجتماعی)، مجرمان و متقلبان را مجازات نکنند، احتمال وقوع تله فقر بیشتر میشود. «اعتماد» موضوعی است که از دیرزمانی اذهان متفکران را به خود مشغول کرده بود. این موضوع در جوامع پیچیده و تودرتوی امروزی اهمیت ویژهای دارد. از این نظر، این گفته جان استوارت میل میتواند توجهبرانگیز باشد که «کشورهایی در اروپا وجود دارند که در آنها بزرگترین مانع برای مدیریت کسبوکار در مقیاس بزرگ، کمیاب بودن افراد مناسب برای این موقعیت از نظر قابل اعتماد بودن در قبال مدیریت حجم عظیم پول است». هابز دولت (بخوانید نهادهای رسمی) را تنها منشأ اعتماد میان طرفین ناشناس میداند. در مقابل جان استوارت میل در سال ۱۸۴۸ در یادداشتی نوشت که در جوامع مدرن بخش اعظم امنیت فرد و مالکیت وابسته به نظرات و رفتارهاست و ترس از افشای تخلف به جای مجازات مستقیم قانون و دادگاهها عامل اصلی اجتناب از تخلف است (کاری که نهادهای غیررسمی یا بهتعبیری جامعه مدنی میکند). در این پرونده، سعید عطار، استاد علوم سیاسی دانشگاه یزد، از سرمایهای میگوید که در نبودش، آتشی به پا خواهد شد که دیگر سرمایههای کشور را هم میبلعد. او به ریشه تاریخی این بیاعتمادی هم نقبی میزند و از مردمانی میگوید که آموختهاند سخت کلاه خود را بچسبند. گویی در گذر زمان عقلانیت این مردمان به آنها آموخته که اعتماد نکنند. عطار اشاره گذرایی هم میکند به حال و هوای فردی مردم در بیاعتمادی و اینکه چرا دنیا برای اینان جای «تلختر»ی میشود.
احمد نقیبزاده، استادتمام علوم سیاسی دانشگاه تهران، تمرکز بحث خودش را بر فساد مالی میگذارد و آن را ریشه اصلی بیاعتمادی شدید امروز عنوان میکند. از این منظر مختصری با تاریخ معاصر جلو میآید تا به دهههای اخیر میرسد که به تعبیر او برخلاف سابق که فساد نسبتاً به بالا منحصر میشد، الان «گسترده و همگانی» شده است. نقیبزاده اعتبارسازی را در بستن منافذ فساد سیاستگذاری میبیند و سه پایه برای آن برمیشمارد: اصلاح سیستم بانکی و پولی، نظارت (که در اصل بر عهده جامعه مدنی است)، و مجازات (دستگاه قضا).