تسهیل یک مکتب پیچیده
چرا باید کتاب اقتصاد اتریشی به زبان ساده را خواند؟
«اقتصاد اتریشی به زبان ساده» تازهترین اثر در بازار نشر ایران است که به تبیین اصول اقتصادی مکتب اتریشی میپردازد. این کتاب که با عنوان انگلیسی The Essential Austrian Economics در اولین ماه سال 2020 میلادی از سوی موسسه فریزر منتشر شد، اواخر سال 1399 توسط نشر آماره و با ترجمه «محمد جوادی» در دسترس علاقهمندان قرار گرفت. ویژگی مهم کتاب این است که توسط دو چهره مطرح مکتب اتریشی اقتصاد، یعنی «کریستوفر جی. کوین» و «پیتر جی. بوتکه» نوشته شده است. پروفسور کوین دکترای خود را از دانشگاه جرج میسون دریافت کرد و هماکنون استاد اقتصاد همین دانشگاه است. او در مرکز مرکاتوس افزون بر اینکه با برنامه هایک برای تحصیلات تکمیلی در زمینه فلسفه، سیاست و اقتصاد همکاری میکند، بهعنوان استاد اقتصاد هارپر نیز همکاری دارد. پروفسور کوین افزون بر مجله The Review of Austrian Economics سردبیری مجله The Independent Review را نیز بر عهده دارد و همچنین بهعنوان ویراستار و منتقد کتاب در موضوع انتخاب عمومی فعالیت میکند. افزون بر اینها، او مقالات علمی متعددی نوشته و نگارش برخی فصول کتابهای متعدد را بر عهده داشته است؛ مطالعات و نوشتههای زیادی در زمینه سیاستگذاری دارد و همچنین در سال 2016 جایزه تدریس شایسته دانشگاه جرج میسون را دریافت کرد. پیتر جی. بوتکه نیز دکترای خود را از دانشگاه جرج میسون دریافت کرد و هماکنون استاد اقتصاد و فلسفه همین دانشگاه است. او در مرکز مرکاتوس افزون بر اینکه با برنامه هایک برای تحصیلات تکمیلی در زمینه فلسفه، سیاست و اقتصاد همکاری میکند، بهعنوان استاد BB&T در زمینه مطالعات مربوط به سرمایهداری نیز همکاری دارد. پروفسور بوتکه نویسنده کتابها و مقالات متعددی است و یک برنامه پژوهشی اقتصاد سیاسی همهجانبه را گسترش داده است. این برنامه پژوهشی تلاش دارد درک درستی از این به دست بدهد که چگونه کُنشگری تکتک افراد از طریق نظم فراگیر بازار میتواند آزادی و رفاه آحاد جامعه را ارتقا دهد و همچنین توافقات نهادی چگونه شکل میگیرند، تقویت میشوند و استحکام مییابند یا به سدی در مقابل انتخابهای فردی که به توسعه اقتصادی پایدار منجر میشود، تبدیل میشوند. پروفسور بوتکه مدتی بهعنوان دبیر انجمن اقتصادی جنوب فعالیت داشت و مدتی نیز دبیر جامعه مونت پلرین بود. همچنین دبیر انجمن آموزش شرکتهای خصوصی و دبیر انجمن توسعه اقتصاد اتریشی نیز بوده است. وی در سال 2013، بهعنوان بنیانگذار افتخاری و دبیر افتخاری شبکه جهانی پژوهشهای بینرشتهای نهادی انتخاب شد.
درباره کتاب
این کتاب اصول بنیادین و اساسی مکتب اتریشی را به زبان ساده و روان بیان کرده است. مطالعه آن نیازمند آشنایی با هیچ شاخهای از علم اقتصاد نیست و برای همه علاقهمندان اقتصاد مناسب است. آشنا کردن مخاطب غیرحرفهای با کلیات آموزههای مکتب اتریشی ابداً کار سادهای نیست ولی نویسندگان به شایستگی از عهده آن برآمدهاند. ممکن است خواننده پس از اتمام مطالعه کتاب به خودش بگوید، برخی نکات بیش از حد تکرار شدهاند، «من همه اینها را میدانستم» و نوشتن چنین کتابی نباید زحمت زیادی داشته باشد. تجربه نگارنده این سطور حاکی از آن است که نوشتن چنین کتابی را میتوان با صعود به قلهای که در ظاهر خیلی ساده و سهل به نظر میرسد مقایسه کرد. در واقع، آن صعود بسیار دشوار است و میتوان آن را با عبارت «سهل و ممتنع» توصیف کرد؛ بهعنوان مثال، یک دانشجو برای اینکه آموزش کافی برای تسلط به همه وجوه مکتب اتریشی اقتصاد دریافت کرده باشد و در مقایسه روششناسی و سیاستگذاریهای این مکتب با سایر نحلههای اقتصادی تبحر کافی حاصل کرده باشد، اغلب تا پایان دوره دکترا به تحصیل خود ادامه میدهد و بعد از آن نیز نیازمند تداوم مطالعه و پژوهش خواهد بود. در آموزش دانشگاهی و متعارف اقتصاد با نوعی تقسیم کار علمی مواجهیم که بر اساس آن دانشجویان پس از تحصیل مقدمات و مشترکات در اصول اقتصاد و ابزارهای ریاضی در یک گرایش مشخص نظیر اقتصاد پولی یا اقتصاد مالی و نظایر اینها آموزش میبینند. اغلب دانشجویان از محتوای سایر گرایشها اطلاع ناچیزی خواهند داشت و حوزههای تخصصهای اقتصادی تا حد زیادی تفکیک شدهاند گرچه همیشه ارتباطاتی وجود خواهد داشت. اما اقتصاددانان اتریشی طیف گستردهای از مباحث را میآموزند. از معرفتشناسی و روششناسی اقتصاد تا ریاضیات و آمار، از اقتصاد خرد و کلان تا اقتصاد بینالملل و اقتصاد سیاسی.
این اقتصاددانان تلاش میکنند همه شئونات نظم اجتماعی را در یک پیوستار و در ارتباطات با همدیگر توصیف کنند. از اینرو باید توجه داشت که گرچه مباحث مقدماتی اقتصاددانان مکتب اتریشی برای همگان ملموس و قابل درک است، ولی تکمیل و تعمیق همان مباحث به زمان بیشتری نیاز خواهد داشت. امروزه استقبال گستردهای از آموزههای آزادیطلبانه مکتب اتریشی اقتصاد بهویژه در بین دانشجویان جوان (از همه رشتهها) وجود دارد و همچنین علاقهمندان به کریپتوکارنسیها نیز به مطالعه ریشههای اقتصادی آن علاقهمند شدهاند. بنابراین سودمند خواهد بود که قبل از معرفی محتوای کتاب، مروری کوتاه بر گذشته مکتب اتریشی داشته باشیم.
خطای تاریخی
همه ما تجربه کردهایم که خرید و فروشهایمان همیشه درست نبودهاند. گاهی چیزی را میفروشیم و بعداً معلوم میشود که نباید میفروختیم. یا گاهی چیزی را میخریم و بعداً معلوم میشود که نباید میخریدیم. دانشکدههای اقتصاد هم همین تجربه را در مورد مکتب اتریشی اقتصاد از سر گذراندهاند. مکتب اتریشی اقتصاد از حوالی 1870 میلادی، با وجود اینکه ریشههای تاریخی عمیقتری تا چند قرن قبل از آن دارد، رسمیت یافت. شاید سادهترین تعبیر احیای مجدد مکتب اتریشی اقتصاد همین باشد؛ اینکه اهالی اقتصاد چیزی را در دهه 1930 میلادی فروختند که نباید میفروختند و چیزهایی را خریدند که نباید میخریدند. اعطای کرسیهای دانشگاهی و مناصب دولتی به اقتصاددانان متمایل به سوسیالیسم و کینزینیسم و نادیدهگرفتن آموزههای ژرف مکتب اتریشی که از اواخر قرن نوزدهم تا آن روزها بهعنوان یکی از اصلیترین ستونهای دانش اقتصادی قلمداد شده بود، به گواه تاریخِ اقتصاد مبادلهای سراسر زیان و خسارت بود.
گرایش روزافزون طیفهای گوناگونی از دانشآموزان، دانشجویان، صنعتگران، مهندسان و اهالی کسبوکار به آموزههایی که در 150 سال گذشته از سوی دوراندیشترین اقتصاددانانی که میشناسیم ترویج شدهاند، از سالهای 1975-1973 میلادی دوباره آغاز شد. این دوره اغلب به دو دلیل عمده، دوره تجدید حیات مکتب اتریشی اقتصاد محسوب میشود. نخست به دلیل اینکه جایزه نوبل در سال 1974 میلادی به فردریش فون هایک اهدا شد و پس از آن گرایش عمومی به آشنایی با آرای هایک افزایش یافت. دوم اینکه سال 1974 میلادی به دلیل برگزاری کنفرانس اقتصاد اتریشی در رویالتون جنوبی ورمونت در خاطره هواداران مکتب اتریشی جایگاه خاصی دارد. برای انتخاب این دوره، دلیل سومی نیز وجود دارد. در سال 1973 میلادی، کرزنر کتاب «رقابت و آنتروپرونرشیب» را منتشر کرد که بیشترین نفوذ را بر ایدههای اصلی احیای مکتب اتریشی داشت.
تاریخِ اقتصاد شکست سیاستهای کینزی در دهه 1970 میلادی را به روشنی به یاد میآورد. استقبال گرم و روزافزون از تئوریهای کینزی فقط حدود سه دهه دوام آورده بود و اقتصاددانانی که تصور کرده بودند همه آمال و آرزوهایشان به سهولت دستیافتنی خواهد بود، همزمان با بروز تورمهای بزرگ، بیکاری فزاینده و رکود عمیق که اقتصاددانان مکتب اتریشی بارها در مورد آن هشدار داده بودند، روزهای ناخوشایندی را سپری میکردند. تعداد زیادی از کینزینها متوجه خطاهای فکریشان شدند ولی عدهای هنوز تلاش میکردند که باورهایشان را حفظ و ترویج کنند. این تلاشها نتوانستند کاری از پیش ببرند، زیرا اهالی اقتصاد خیلی زود با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی روبهرو شدند. رویدادی که فقط اقتصاددانان مکتب اتریشی انتظار آن را داشتند و مدتها بود که از وقوع آن خبر داده بودند.
سایر اهالی اقتصاد بعد از جنگ دوم جهانی به شدت مقهور تئوریهای چپگرا و متمایل به برنامهریزی مرکزی شده بودند و حتی پل ساموئلسون، اقتصاددان شهیر و برنده جایزه نوبل، پیشبینی کرده بود که شوروی با سرعت به بزرگترین و پیشرفتهترین اقتصاد جهان تبدیل خواهد شد. در واقع اقبال مجدد به بازار آزاد از همان اوان آشکار شدن ناکارآمدی کینزینیسم آغاز شده بود ولی فروپاشی شوروی بار دیگر توجه همه اهالی اقتصاد را به سوی مکتب اتریشی اقتصاد و بهویژه لودویگ فون میزس جلب کرد.
میزس بحثهای پرشور و قدرتمندی را در مورد «امکانناپذیری محاسبات سوسیالیستی» مطرح کرده بود ولی آن مباحث با بیمِهری اهالی اقتصاد، نادیده گرفته شده بودند. زمانی که پیشبینی تلویحی وی در مورد فروپاشی سوسیالیسم محقق شده بود، بار دیگر کتابها و نوشتههای او کانون توجه واقع شدند. فاصله بین احیای مکتب اتریشی و فروپاشی شوروی کمتر از دو دهه بود ولی تعداد زیادی از دانشجویان توانستند در همین فاصله کوتاه، آموزههای اتریشی را به جامعه معرفی کنند و گرد و غبار زمان را از چهره آنها پاک کنند. موج جدید اقتصاددانان اتریشی مایل بودند که پژوهشهای خود را به پیشبینی دیگر میزس اختصاص دهند: فروپاشی نظامهای مبتنی بر پولهای دولتی و دستوری در راه است.
کتاب چه میگوید؟
از دهه 1930 میلادی به بعد هیچ اقتصاددانی از هیچ دانشگاه اتریشی بهعنوان رهبر مکتب اتریشی شناخته نشد. بعد از اهدای جایزه نوبل به فردریش فون هایک در 1974 میلادی، علاقهمندیها به ایدههای مکتب اتریشی احیا شدند. کرزنر، روتبارد و لاخمان مهمترین چهرههایی بودند که در سالهای احیا ظهور کردند. این پژوهشگران، ایدههایی را که نخستین بار توسط منگر طرح شده بود گسترش دادند.
بهطور خلاصه میتوان گفت آموزههای مکتب اتریشی تلاش میکنند تا دانستههای تجربی افراد را بهنحوی مرتب کنند و در یک ساختار منسجم سامان دهند که افراد بتوانند با مشاهده فضای اقتصاد سیاسی و اتمسفر فنی کسبوکار، به سادگی گرهها و پیچیدگیهای تحلیل اوضاع اقتصادی را بگشایند. بدیهی است افزودن ابزارهای ریاضیاتی و محاسباتی در مرتبه دوم اهمیت قرار میگیرد و علاقهمندان میتوانند بنا به نیازهایشان در تصمیمگیریهای اقتصادی از ابزارهای مناسب استفاده کنند؛ بنابراین تشریح قواعد جهانشمول کنش جمعی و اقتصادی نخستین چیزی است که میتوان از آموزههای مکتب اتریشی انتظار داشت. بیتردید کاربرد این قواعد جهانشمول در زمانها و مکانها و فرهنگهای مختلف در جوامعی که تاریخ و بستر نهادی متفاوت دارند، برای هر کنشگر فردی دلالتهایی خواهد داشت که مختص درک همان فرد است. چنین رویکردی با رویکرد انتزاعی و مکانیکی اقتصاد نئوکلاسیک به انسان اقتصادی تفاوت بسیاری دارد.
بعد از احیای مکتب اتریشی، نسلهای بعدی پژوهشگران مکتب اتریشی دیدگاههای متفکران فوق را گسترش دادهاند. هدف این کتاب ارائه مروری اجمالی از اصول اصلی اقتصاد اتریشی است. به این منظور، گزیدههایی از دیدگاهها و بینشهای متفکران یادشده در قالب هشت موضوع که عناصر اصلی اقتصاد اتریشی را به دست میدهند، تلفیق شده است.
کتاب از 10 فصل تشکیل شده که در هر فصل موضوعی به تفصیل بررسی شده است. از جمله اینکه در فصل اول؛ تاریخ اقتصاد اتریشی و تفکر مارژینالیستی بررسی شده و در فصل دوم؛ اصول روششناسی تبیین شده است. در فصل سوم؛ محاسبات اقتصادی و در فصل چهارم؛ سرمایه و ساختار تولید مورد بررسی قرار گرفته است. در فصل پنجم؛ فرآیند بازار و در فصل ششم؛ نظم خودجوش به تفصیل شرح داده شده است. در فصل هفتم مقوله مداخلهگرایی و در فصل هشتم ادوار تجاری مورد توجه قرار گرفتهاند. در فصل نهم نیز مساله برنامهریزی و قدرت بررسی شده و فصل دهم مجالی برای مرور تاریخچه اقتصاد اتریشی به دست داده است. در واقع میتوان گفت مکتب اتریشی اقتصاد نه تنها بنیانگذار همه آموزههایی است که امروزه به عنوان علم اقتصاد در دانشگاهها تدریس میشود بلکه بسیاری از شاخهها و مکاتب اقتصادی نظیر اقتصاد نهادگرا و اقتصاد رفتاری را باید زیرمجموعه آن دانست. چیزی که باعث شد تا رونق اقتصاد اتریشی در دهه 1930 کاهش یابد را باید در نقض حقوق مالکیت و آزادیهای فردی آحاد جامعه از سوی گروههای قدرت و ثروت که با آرای کینزینها به عرصه آمده بودند جستوجو کرد که نهایتاً به افزایش نابرابری و بروز بحرانهای اقتصادی انجامیده است و همچنان ادامه دارد. دلایل افزایش روزافزون نابرابری و تشدید بحرانهای اقتصادی را میتوانید در فصل هشتم بخوانید.
این کتاب میتواند شروع جذابی برای مطالعه اقتصاد باشد. کتابی که شاید تنها به این منظور نوشته شده باشد که نقشه راه مطالعه اقتصاد را برای خوانندگان علاقهمند ترسیم کند. و ضمناً توانسته است با طرح موضوعات هیجانانگیز و کاربردی متعدد به خوانندگان خود در سراسر جهان نشان بدهد که دقیقاً چه پرسشهایی را باید بپرسند و دنبال کنند تا بتوانند کسبوکار و رفاه خود را بهبود دهند. احتمالاً پس از مطالعه آن پرسشهای زیادی برای خوانندگان ایجاد خواهد شد؛ نویسندگان فهرست بلندی از کتابها را برای افراد مبتدی و حرفهای سطحبندی کردهاند و به کتاب افزودهاند.