زندان سیاست
چرا توسعه با مدل «اقتصاد در خدمت سیاست» سازگار نیست؟
در میانه دهه 1370 و روی کار آمدن دولت اصلاحات، مباحث زیادی بین روشنفکران و قلمبهدستان در باب اولویت توسعه سیاسی یا توسعه اقتصادی درگرفت و البته با توجه به گشایشی مقطعی که در فضای سیاسی آن دوره ایجاد شده بود، هواداران تقدم توسعه سیاسی بر اقتصادی غالب بودند و معتقد بودند که سیاست، نهادهای لازم برای توسعه اقتصادی را فراهم میآورد. در حالی که طیف مقابل معتقد بودند توسعه سیاسی بدون توسعه اقتصادی پایدار نیست، که نماند، و توسعه اقتصادی با به بارآوردن رشد، تولید ثروت و ایجاد اشتغال و بهبود نسبی رفاه، ناگزیر به توسعه سیاسی میانجامد، همانطور که امروز بسیاری معتقدند نظام سیاسی چین به تدریج به سمت آزادیهای سیاسی و اجتماعی بیشتر حرکت خواهد کرد.
با این همه شاید مساله مهمتر از تقدم این دو حوزه، ضرورت ساخت مدل «سیاست در خدمت اقتصاد» باشد. الگویی که در کشور ما حداقل در چند دهه گذشته معکوس بوده و اقتصاد به خدمت سیاست درآمده و مستهلک شده است. در حالی که اگر عکس آن صادق بود و سیاست به خدمت اقتصاد درمیآمد، نهفقط اقتصاد رشد مییافت که سیاست نیز پرورده و شکوفا میشد. همانگونه که امروز قدرتمندترین نظامهای سیاسی همانها هستند که قویترین اقتصادها را دارند. به خدمت گرفتن اقتصاد برای دستیابی به اهداف سیاسی، هم اقتصاد را از بین میبرد و هم سیاست را ناکام میگذارد و به تدریج آن را هم در داخل و هم در خارج از دور توفیق و قدرتمندی به در میکند. اقتصادهای توسعهیافته بهترین الگوهای امروز هستند که دولتهایشان همیشه و همهجا اولویتشان مسائل اقتصادیشان است.