خروج از پارادایم اقتصاد نفتی
مهاجرت از چه عواملی اثر میپذیرد؟
در هر مساله شبیه به مهاجرت، سیاستگذار تقریباً نگاهی مخصوص دارد که این نگاه متکی بر فرضیاتی متفاوت از بقیه نیروها، افراد و طبقات اجتماعی است. مثلاً از اینکه مهاجرت چیست و باید آن را چگونه تعریف کنیم، تفاسیر مختلفی میتوان ارائه کرد اما امکان دارد سیاستگذار علاقهمند به تعریفی باشد که آمار را کمتر جلوه دهد.
در هر مساله شبیه به مهاجرت، سیاستگذار تقریباً نگاهی مخصوص دارد که این نگاه متکی بر فرضیاتی متفاوت از بقیه نیروها، افراد و طبقات اجتماعی است. مثلاً از اینکه مهاجرت چیست و باید آن را چگونه تعریف کنیم، تفاسیر مختلفی میتوان ارائه کرد اما امکان دارد سیاستگذار علاقهمند به تعریفی باشد که آمار را کمتر جلوه دهد. یا اینکه صرفنظر از اینکه نگاه ما به دادهها به چه تفسیری ختم شود، ممکن است سیاستگذار تفسیری از آن دادهها داشته باشد که با قضاوت بقیه متفاوت باشد و این باعث میشود که شکافی آشکار میان باور عمومی و نهادی درباره یک مساله ایجاد شود. البته همه اینها با این فرض است که در مورد دادهها اختلافی نیست. وگرنه دادهها و جمعآوری آنها هم خود منبع دیگری برای اختلاف خواهند بود.
منتها این همه ماجرا نیست و عده دیگری هم هستند که اصولاً از زاویه داده و تحلیل، به ماجرا نگاه نمیکنند. بنابراین طبیعی است از نظر آنها مساله بسیار متفاوت از آنچه بقیه میبینند، به نظر برسد. در کل اما اگر کسی بر مبنای اینکه تنی چند از اهالی خانواده و نزدیکانش مهاجرت کردهاند، به این نتیجه برسد که اوضاع خراب است و همه در حال رفتن هستند، این نوع نگاه، استقرای خام است و قاعدتاً نمیتواند مبنای سیاستگذاری یا تحلیل قرار گیرد.
ضعف آمار
به باور من، نباید بحث بر سر باور عمومی (public narrative) از مساله مهاجرت را با اظهار نظر بدون فکت و آمار و ارقام دقیق یکسان دانست. وگرنه شرایط به سمتی خواهد رفت که هماینک در ایران شاهد آن هستیم. شرایطی که به شکاف میان باور اقشار مختلف جامعه، رسانهها و فعالان سپهر عمومی از مهاجرت با نگرش نهاد دولت منجر شده است.
تنها با این نگرش است که میتوان به فهمی قاعدهمند و مستدل از مساله رسید. از آنجا که گام اول سیاستگذاری برای رفع مسائل اجتماعی، تحلیل شرایط و شناخت از محیط است، بنابراین رسیدن به درکی نظاممند از مساله در اولویت قرار دارد. در مساله مهاجرت اعم از مهاجرت سرمایه یا نیروی انسانی تحصیلکرده نیز باید توجه کنیم که بین تمایل به مهاجرت و خود مهاجرت تفاوت وجود دارد.
طبیعتاً طی ماههای اخیر برخی مسائل باعث شده تا تمایل به مهاجرت افزایش چشمگیری داشته باشد، اما اینکه چنین روندی تا چه میزان منجر به تصمیم و سپس عملیاتی شدن تصمیم شود، خود مساله دیگری است که درباره آن باید به بحث نشست. اما برای پرداختن به موضوع مهم مهاجرت نخبگان اقتصادی و علمی، مجدداً باید تعریف مهاجرت را مدنظر قرار دهیم. ابتدا اما باید به یک سوال پاسخ داد. آیا اینکه دانشجویی برای تحصیل به خارج میرود را مهاجرت تلقی میکنیم یا نه؟ پاسخ به این سوال هرچه باشد، بخشی از این مساله حاد کمرنگ میشود.
بی هیچ شکی وقایع اخیر در تمایل به مهاجرت تاثیر قطعی داشته و این موضوع قابل انکار هم نیست. در این بین عدم گفتوگو با مردم، باعث شده تا قشری که فرهیختهتر هستند و هر کدام بنا به علاقهای مشغول کار و فعالیت در حوزه سرزمین مادری هستند، با یک موج بسیار منفی روبهرو شده که بسیاری از آن با تعبیر «در قفس بودن» یا «وضعیت کره شمالی» یاد میکنند. این وضعیت به نظر بیشترین تاثیر را روی آنها گذاشته در حالی که شاید اثر آن روی مردم عادی تا این حد عمیق نبوده است.
اثر قطعی اینترنت بر مهاجرت
در جایی از گفتوگوهای این نشریه (تجارت فردا) پیرامون موضوع مهاجرت به این نکته اشاره شده بود که چه رابطهای بین فرار سرمایه با حوادث اخیر در آبانماه وجود دارد. گفتوگوشونده به اثرگذاری حوادث آبانماه بر مسائل اقتصادی و سرمایهگذاری تاکید کرده بود اما من از اساس چنین باوری ندارم و تبعات حوادث آبان ماه را نقطه کانونی شرایط بعدی در مسائل اقتصادی نمیدانم.
مساله فعلی ما در زمینه مهاجرت اتفاقاً خیلی اقتصادی نیست. شاید تمامی کسانی که اکنون تمایل بیشتری به مهاجرت پیدا کردند، از نظر اقتصادی مخالف گران شدن قیمت بنزین نبودند یا حتی بسیار موافق حذف یارانه انرژی بودند، اما از نظر جامعهشناختی و روانشناختی توان هضم قطعی اینترنت، به آن شکل را نداشتند. بنابراین مساله این دفعه به ذات اقتصاد برنمیگشت. حتی اگر حرف کسانی را که در طرف مقابل از این تصمیم دفاع میکنند و مسائل امنیتی را یادآور میشوند، بپذیریم اما فقدان توجه به اهمیت گفتوگو موضوعی است که کمتر مورد توجه سیاستگذاران بوده است. آنها باید با مردم گفتوگو میکردند و توضیح میدادند که قرار است چنین اتفاقی بیفتد. حتی اگر میگفتند که تا یک ساعت دیگر قطع خواهد شد و اگر کسی کاری دارد سریعاً انجام دهد یا نظایر آن، همین روال منطقی باعث میشد اثرات روانی این ماجرا بسیار کمتر از چیزی باشد که اکنون شاهد آن هستیم.
یک مساله؛ یک راهحل
مهاجرت یک پدیده طبیعی است. همین الان از کشورهای اروپایی شاهد مهاجرت زیادی به کشورهای بهتر هستیم. برخی از آنها هم با مشکل مهاجرت به آمریکا مواجه هستند. کشورهای در حال توسعه نیز با این مشکل دست و پنجه نرم میکنند. اما به نظر میرسد در بلندمدت، اگر اقتصاد بتواند سرپا شود و ما نیز بنگاههای بزرگ بینالمللی داشته باشیم که بتوانند در جای جای مختلف دنیا تولید کنند، آنگاه آنها میتوانند بخش قابل توجهی از همین نیروی انسانی را جذب کنند، اتفاقی که برای کشورهایی نظیر ژاپن، کره جنوبی و اخیراً چین در حال افتادن است. همین موج رشد اقتصادی باعث میشود که بخش قابل توجهی از مهاجران نیز تمایل به بازگشت داشته باشند. بنابراین از نظر سیاستگذاری، ما باید بر رشد بلندمدت اقتصادی یا همان توسعه متمرکز شویم و این امر با ادامه سیاستهای گذشته، با فروش نفت، امکانپذیر نیست.
در جایی دیگر از مطالب این نشریه (تجارت فردا) به چنددستگی در خصوص مدیریت مساله مهاجرت پرداخته شده بود. موضوعی که به نظر میرسد قابل انکار نیست. متاسفانه ما در ایران سیاستهای منسجمی را در این زمینه به کار نبستهایم و همین عامل پیوسته بر ابعاد ماجرا افزوده است. اگر میپرسید چرا چنین است، باید ریشه آن را در اصول فکری جست که راهحل متفاوتی برای مسائل ارائه نمیکند. به نظر میرسد سیاستگذار در بهترین حالت دنبال این هدف است که مانند گذشته نفت را بفروشد و به طرق مدنظر آن را هزینه کند. طبیعی است این نوع خاص از نگرش و تفکر تاثیر خاصی بر مساله مهاجرت نخواهد داشت و قادر به حل موضوعی با این ابعاد نیست.
جمعبندی
در نهایت اینکه، راهحل وضعیت فعلی را جز در درون نباید جست. این یعنی حتی اگر برجام باعث میشد که ما بتوانیم به راحتی نفت بفروشیم و درآمد صادراتی خود را دوباره به مدار گذشته بازگردانیم، اما به نظر میرسد این موضوع نهتنها فایده چندانی برای کشور دربر نداشت که حتی ضربه بزرگی به ما وارد میکرد.
دلیل این موضوع به بیعاقبت بودن آن برمیگردد. ما باید اقتصاد ایران را به شکلی بنیادین نجات دهیم و این امر تنها از طریق تغییر روند فعلی امکانپذیر است. یک مساله حیاتی روند تغییر بنیادین اقتصاد ایران خروج از پارادایم اقتصاد نفتی و ورود به عصر اقتصاد دانشبنیان است. موردی که قطعاً روند مهاجرت را معکوس خواهد کرد.