اصولی برای همه فصول
آیا دوراهی اقتصاد آزاد یا اقتصاد کوپنی واقعی است؟
شهرت علمی گالیلئو گالیله به دفاع او از نظریه کوپرنیک مربوط میشود. کوپرنیک مدتی پیش از گالیله گفته بود که خورشید به گرد زمین نمیچرخد. رد فرضیه زمین مرکزی کلیسا که صدها سال بود همچون سخنی آسمانی تلقی میشد، منجر به محکومیت وی در دادگاه تفتیش عقاید شد؛ و اگر به موقع توبه نکرده بود، زندهزنده در آتش سوزانده شده بود! گالیله همچنین با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کرده و مورد مطالعه قرار دهد.
شهرت علمی گالیلئو گالیله به دفاع او از نظریه کوپرنیک مربوط میشود. کوپرنیک مدتی پیش از گالیله گفته بود که خورشید به گرد زمین نمیچرخد. رد فرضیه زمین مرکزی کلیسا که صدها سال بود همچون سخنی آسمانی تلقی میشد، منجر به محکومیت وی در دادگاه تفتیش عقاید شد؛ و اگر به موقع توبه نکرده بود، زندهزنده در آتش سوزانده شده بود! گالیله همچنین با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کرده و مورد مطالعه قرار دهد. همچنین در آن زمان تصور میشد که برای ادامه حرکت جسم به نیرو نیاز است. اما او با آزمایشی نشان داد که این دیدگاه اشتباه است، که بعدها به قانون اول نیوتن مشهور شد.
در سال ۱۶۱۰ انتشار یافتههای علمی وی در تایید نظر کوپرنیک مبنی بر ثابت نبودن زمین و گردش آن به دور خورشید باعث شد تا وی از سوی کلیسا مورد بازجویی و تفتیش عقاید قرار گیرد. این نظریه مخالف نص صریح کتاب مقدس بود و از سویی با نظریات ارسطوی یونانی که کلیسا حامیاش بود
همخوانی نداشت. کلیسا این مرد بزرگ را در انتخاب یکی از راههای سوختن در آتش یا امضای توبهنامه آزاد گذاشت. هنگامی که وی در خصوص انتخاب یکی از این دو راه در سلول انفرادی خود در حال تعمق بود، زندانبان از وی پرسید: «تو که فرد دانشمند و باآبرویی هستی، چرا روزگار را در این سیاهچاله میگذرانی؟» گالیله در پاسخ گفت: «من معتقدم که کره زمین به دور خورشید میچرخد.» زندانبان در پاسخ گفت: «آنچه میگویی الان هم در حال چرخش است.» گالیله در پاسخ گفت: «بلی میچرخد و چرخش آن هم به نظر من ارتباطی ندارد.» زندانبان در پاسخ گفت: «پس تو چه اصراری داری، که بگویی میچرخد؟» چنین بود که گالیله تصمیم گرفت توبهنامهای را امضا کند که مضمون آن چنین بود:
«در هفتادمین سال زندگیام در مقابل شما اربابان دین و دنیا به زانو درآمدهام و در حالی که کتاب مقدس را در آغوش میفشارم اعلام میکنم که ادعایم مبنی بر چرخش زمین به گرد خورشید ناشی از مستی بوده و سراسر اشتباه و دروغ است.»
ولی هنگام آزادی از زندان در مقابل چشمان بسیاری از هوادارانش که به استقبال وی آمده بودند، با انگشتان پا دایرهای بر روی خاک کشید نا نشان دهد همچنان به عقاید قبلی خود وفادار است. او این توبهنامه وهنآمیز را امضا کرد و شش سال بعد هم رسماً از دانشگاه و تدریس علم نجوم اخراج شد و تا سالها بعد مجبور بود مرتباً جهت اعلام وفاداری خود به نظریه مرکزیت زمین در کلیسا حضور یابد.
گالیله سرانجام در هشتم ژانویه سال ۱۶۴۲ یعنی حدود ۹۹ سال پس از مرگ کوپرنیک از دنیا رفت. در سال ۱۹۶۹، پس از فرود انسان بر سطح ماه، پاپ ژان پل دوم دستور بررسی دوباره پرونده ارتداد گالیله را داد و در سال ۱۹۹۲ کلیسای کاتولیک اعلام کرد گالیله را بخشیده است.
تمام این مقدمه نسبتاً طولانی را از این جهت به رشته تحریر درآوردم تا نشان دهم نظریات علمی حتی در رشتههایی مانند علوم تجربی، آن زمان که با منافع گروههای ذینفع یا صاحبان قدرت در تقابل قرار میگیرد، هم زمان و هم هزینههای فردی و اجتماعی بسیاری برای پذیرش آن لازم است.
اکنون اقتصاددانان لیبرال ایرانی نیز همچون گالیله در معرض فشارها و اتهامات بسیاری قرار دارند، شاید دههها بعد همچون گالیله از اتهامات خود مبرا شوند و مشخص شود که قوانین اقتصاد مستقل از آنکه عدهای آن را بپذیرند یا نپذیرند، همچون گردش کره زمین به کار خود ادامه میداده است. به تازگی هم معاون اول محترم رئیسجمهور در فراخوانی از کارشناسان و اصحاب رسانه دعوت کردهاند که در شرایط فعلی دیدگاههای خود را در خصوص تداوم سیاستگذاری بر مبنای اقتصاد آزاد یا حرکت به سوی بسته کردن اقتصاد و توزیع کوپنی کالاها ارائه کنند.
یکی از سوءتفاهمات رایج که باعث چنین تردیدهایی در خصوص علم اقتصاد میشود، آن است که اساساً تصور میشود، اقتصاد علم وفور منابع است و در شرایط ضیق منابع این رشته به کار نمیآید یا اساساً حرفی برای گفتن ندارد. چنین است که حتی بسیاری از کارشناسان مطرح کشور تصور میکنند که علم اقتصاد خاص کشورهای توسعهیافته است و اساساً نمیتوان از یافتههای این علم در کشورهای در حال توسعه که یا منابع درخوری ندارند یا با مشکلات بسیار سیاسی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند، استفاده کرد. در حالی که موضوع کاملاً وارونه و آنقدر بدیهی است که در تعریف علم اقتصاد در تمام کتب آکادمیک منعکس شده است. حوزه علم اقتصاد به تخصیص منابع محدود به نیازهای نامحدود بشر اطلاق دارد و اساساً اگر منابع بشری نامحدود یا نیازهای بشر محدود بود، کلاً این رشته از حیز انتفاع خارج بود. بنابراین در شرایط بحرانی و محدودیت منابع، نه فقط از اهمیت این دانش کاسته نمیشود، بلکه به واسطه حساسیت در سیاستگذاری، تعمق و توجه بیشتری را میطلبد. همچون فردی عادی که اگرچه ممکن است در شرایط سلامت فیزیکی نیازی به مشاوره پزشکی نداشته باشد، در شرایط سخت و بحرانی باید حتماً در اتاق مراقبتهای ویژه نگهداری شود و علائم حیاتی وی در هر لحظه از سوی تیم پزشکی مورد ارزیابی و تحلیل قرار گیرد و دستورات لازم به تیم پرستاری منتقل شود. با همین متد قیاسی، آیا میتوان گفت در کشوری که در معرض جنگ اقتصادی، جنگ روانی و با احتمال اندک، جنگ نظامی روبهرو است، نیازی به سیاستگذاری اقتصادی از جمله سیاست پولی، مالی و ارزی ندارد و میتوان به صورت کاملاً شهودی و بر اساس استنباط فردی به اداره اقتصاد کشور پرداخت.
جالب است که همایش سیاستهای پولی و ارزی که همواره در شرایط عادی اقتصاد کشور برگزار میشد، امسال به دلایلی (که کاهش هزینه مراسم عنوان شده است) برگزار نمیشود.
همچون بیماری که هر سال برایش کمیسیون پزشکی تشکیل میشده است، ولی اکنون که در شرایط بحرانی و در اتاق سیسییو قرار دارد، تیم پزشکی وی دیگر جلسات خود را تعطیل کردهاند.
نکته دیگری هم به تعمق و موشکافی نیاز دارد. آنکه اگرچه ممکن است در شرایط تحریمهای سخت یا جنگ، دولت برای دسترسی عموم مردم به کالاهای اساسی، کالابرگهایی را در اختیار آنان قرار دهد، این استثنای ویژه در یک برهه زمانی خاص، به مفهوم خدشه به قاعده اصلی علم اقتصاد نیست. آیا میتوان به بهانه تحریم، ارز محدود کشور را به ثمن بخس به عدهای رانتخور هدیه داد، بدون آنکه مشخص شود ثمره این سیاست در کل اقتصاد ایران چه بوده است. آیا میتوان در شرایطی که تیغ محدودیت منابع هرچه بیشتر بر اقتصاد ایران رخ مینماید، باز هم به سیاست پرداخت یارانههای پنهان و آشکار و پرداخت تسهیلات بانکی به گروههای ذینفوذ ادامه داد، بدون آنکه نگاهی به فشارهای خردکنندهای انداخت که بر معیشت مردم عادی وارد میشود.
سیاست بسته کردن هرچه بیشتر اقتصاد ایران، سرکوب وسیع قیمتی و سهمیهبندیهای گسترده شاید نقابهای سیاستگذاری برای ذینفوذانی باشد که در شرایط تحریم میخواهند ماهی خود را هرچه زودتر صید کنند و نه کارایی اقتصاد برای آنها اهمیت دارد و نه معیشت مردم.
آنگونه که مردم بریتانیا پس از گذشت دههها از جنگهای جهانی، همچنان به افراد نوکیسه و تازه به دورانرسیده «بقال دوران جنگ» لقب میدهند. باید دید دور اول تحریمها که کاسبانی را همچون بابک زنجانی به اقتصاد ایران معرفی کرد، در دور دوم چه چهرههایی را به عنوان سلبریتی تحریمها در معرض افکار عمومی قرار میدهد؟