گره کور
چرا ما نگران کسری بودجه دولت هستیم؟
از وزیر جهاد کشاورزی پرسیده بودند چرا یارانه نان در لایحه بودجه سال 97 حذف شده است؟ پاسخش جالب و درخور توجه بود. محمود حجتی گفته بود «سازمان برنامه و بودجه ظاهراً شب آخر، در تراز درآمدها و هزینهها دچار مشکل میشود. بنابراین این ردیف را کاهش میدهد که بتواند دو طرف را صفر-صفر کند. رقم یارانه حذف شده اما آن را میپردازیم.»
از وزیر جهاد کشاورزی پرسیده بودند چرا یارانه نان در لایحه بودجه سال 97 حذف شده است؟ پاسخش جالب و درخور توجه بود. محمود حجتی گفته بود «سازمان برنامه و بودجه ظاهراً شب آخر، در تراز درآمدها و هزینهها دچار مشکل میشود. بنابراین این ردیف را کاهش میدهد که بتواند دو طرف را صفر-صفر کند. رقم یارانه حذف شده اما آن را میپردازیم.» گویا لایحه بودجه برای دولتیها جدولی است پر از اعداد نجومی و تنها هنر بودجهنویسان و در راس آن رئیس سازمان برنامه و بودجه آن است که در نهایت حاصل جمع و ضرب و تقسیم و تفریق اعداد نجومی در دو طرف لیست درآمدها و هزینهها یکسان شود. هنر مجلس هم همین است. با تغییر و تعدیلهایی که میدهند دست آخر بتوانند دو عدد برابر در دو سمت جدول بودجه خلق کنند. بودجه سند واقعی دخل و خرج دولت نیست. برای همین است که هر سال همه چیز روی کاغذ خوب است و درآمدها کفاف هزینهها را میدهد. اما در عمل اوضاع دخل و خرج دولت بحرانی است و بودجه به چالشی بزرگ تبدیل شده است.
مرکز پژوهشهای مجلس همزمان با پیشنهاد لایحه بودجه در گزارشی هشدار داد دولت در سال 97 با تنگنای مالی در بخش عمرانی مواجه خواهد بود و اگر افزایش اعتبارات هزینهای استمرار یابد، احتمالاً بودجهای برای امور زیرساختی کشور باقی نخواهد ماند و بودجه عمرانی سال آینده به صفر میل میکند. آنچه از مروری بر اعداد و ارقام بودجه حاصل میشود این است که هزینههای جاری سال به سال بزرگ و بزرگتر میشوند و اعداد سمت هزینههای عمرانی هر سال آب میروند.
گام اول: پیشخور منابع
چالش بودجه، مشکلی همیشهای در اقتصاد ایران بوده و هست. از دهه 50 درآمد نفتی سبب شد تا دولتمردان آرزوهایشان را هر سال در سند بودجه بیاورند و آرمانشهرهای خیالیشان را بسازند. این آرمانشهر، یک جامعه برابر و عدالتمحور است و سیاستهای توزیعی تنها راهی بوده و هست که میخواهند به آن برسند. پس از همان ابتدا آنچه از منابع موجود بود را به اسم عدالت بازتوزیع کردند. بعد از جنگ بخش بیشتری از منابع را برای بازسازی کشور هزینه کردند و برای این بازسازی به منابع متعددی از جمله بانکها و صندوقهای بازنشستگی دست بردند. غافل از آنکه در آیندهای نهچندان دور، دولت باید این صندوقهای خالی را با بودجه نداشتهاش پر کند. دو سه دهه اول پول نفت بود و درهای باز بانکها و منابع صندوقها. پس دولت برای هر چه در اقتصاد بود یارانه داد. یارانه نان، یارانه آب، یارانه برق، یارانه انرژی و یارانه ارز. دولت هر آنچه بود را هزینه کرد. اما نه در بخشهای رشدساز که اقتصاد را توسعه دهد و با رشد کیک اقتصاد، درآمد مجددی به اقتصاد کشور تزریق کند.
گام دوم:زنگ بحران
این یک اصل ساده است. چنانچه در یک مخزن، میزان خروجی بیش از ورودی باشد، دیر یا زود ذخایر آن به اتمام میرسد. ناگهان زنگ بحران در صندوقهای بازنشستگی به صدا درآمد. از دهه 80 بانکها تا حدودی خصوصی شدند و برداشتهای مستقیم دولت برای جبران کسریها را قطع کردند. نفت که مهمترین امید دولت برای پولپاشیهایش بود، با افت قیمت مواجه شد و بخشهای سفید اقتصاد توان بیشتری برای پرداخت مالیاتها نداشتند. طرف درآمدها به مشکل خورده بود. اما هزینهها نهتنها سر جای خود باقی بود که روند رو به رشدی داشت. در این میان دولتها مدام بر تعهدات پیشین هم اضافه میکردند. یارانههای نقدی سالانه اعتبار 42 هزار میلیاردتومانی میخواهد. دو صندوق بازنشستگی کشوری و لشگری برای پرداخت مستمری بازنشستگان خود به اعتبار 50 هزار میلیاردتومانی نیاز دارند و پیشبینی میشود با پیوستن قریبالوقوع صندوق تامین اجتماعی به لیست ورشکستهها این رقم تا سه سال آینده به 100 هزار میلیارد تومان برسد! رقمی معادل کل درآمد نفت یا درآمد مالیات. طرح بهداشت و درمان و هزینههای دفاعی هم هست. اینها جدای از هزینههای جاری دیگری مانند حقوق و دستمزد و خرج گران دولت بزرگ ماست. در کنار این هزینهها، دولت جامعه را به یارانههای بیشمار عادت داده است و اکنون دیگر نمیتواند یارانههای بیشمار را حذف کند. میتواند. اما این حذف و اصلاح با هزینه سیاسی بسیار بالا همراه است و تاکنون هیچ دولتی حاضر نبوده این هزینه سیاسی را به جان بخرد. در چند سال گذشته دولت سعی کرد با انتشار اوراق مشارکت بخشی از کسری بودجه را جبران کند. اما انتشار بیرویه اوراق دولت را با بحران دیگری با نام بحران بدهی مواجه میکند. کارشناسان میگویند اگر با همین شیوه پیش برویم در سال 1400 بدهیهای دولت از 40 درصد GDP میگذرد؛ این یعنی گذشتن از آستانه بحران و خلق یک بحران دیگر برای اقتصاد بحرانزده.
گام سوم: چالش پس از چالش
اما دولت چه بخواهد و چه نخواهد باید چالش کسری بودجه را حل کند. اقتصاد ایران اکنون با شش ابرچالش مواجه است؛ بحران آب، محیط زیست، صندوقهای بازنشستگی، نظام بانکی، کسری بودجه و بیکاری. حل چهار بحران اول در گرو حل مشکل کسری بودجه است. اگر کسری بودجه حل شود دولت اعتبارات کافی برای حل مشکل آب، بحران ریزگردها و احیای دریاچهها خواهد داشت و دیگر مجبور نیست همهساله رقمی بالا برای صندوقهای بازنشستگی بدهد. اما اگر کسری بودجه حل نشود، چهار چالش دیگر به قوت خود باقی میماند. چالشهایی که به مهمترین موانع رشد و سرمایهگذاری اقتصاد تبدیل میشوند و چالش ششم یعنی بیکاری را تشدید میکنند. حل ابرچالشها بودجه میطلبد. اما کسری، همزاد بودجه ایران است و تداوم چالشهای فعلی جای امیدواری چندانی باقی نمیگذارد که هزینههای جاری، اجازه تخصیص بودجه به دیگر بخشها را بدهد.
گام چهارم: در پی رشد
اما این ابرچالشها از منظر دیگری هم با بودجه گره میخورند. آن هم اینکه مشکل بودجه تنها در حالی حل میشود که اقتصاد رشد کند، چرخهای اقتصاد به گردش دربیاید. کیک کوچکشده اقتصاد بزرگتر شود. اما در چند سال اخیر، هزینههای جاری چنان رشد کرده که دولت مجبور شده از هزینههای عمرانی -که میتواند با توسعه رشد اقتصادی ایجاد کند- بزند تا هزینههای جاری را بدهد. در همه سالهای گذشته بودجه عمرانی مدام کاهش یافته و حتی مرکز پژوهشها هشدار داده که با روند فعلی احتمالاً تخصیص بودجه عمرانی در سال 97 به صفر برسد. صفر شدن بودجه عمران به آن معناست که دولت هر آنچه دارد را باید صرف روزمرگیهای خود کند تا تنها بتواند روز را به شب برساند و سال را به سر کند. حذف هزینههای عمرانی، به معنای توقف فعالیتهای توسعهای و رشدساز است. ماجرا همان مخزن است. همه ورودیها بسته شده و تنها خروجیها باقی مانده است. نه دیگر نفت توان دارد، نه مالیات و نه انتشار اوراق چراکه راهی جز رسیدن به شرایط ونزوئلا در پیش آن نیست. در سمت هزینهها هم دولت یا باید هزینههای سیاسی را به جان بخرد و دست به یکسری اصلاحات بزند و برخی از هزینههای جاری و یارانههای بیحاصل را حذف کند یا ... یا مانند یونان اعلام ورشکستگی کند.
آخر: یک گام به پیش سه گام به پس
شاید اصلاحات اقتصادی تنها راه باز کردن گره کور بودجه باشد. اما دولت امسال و در لایحه بودجه سال 97 سه اصلاح کوچک را طرح کرد، افزایش قیمت بنزین، حذف بخشی از یارانههای نقدی و افزایش برخی عوارض. اندیشمندان علوم اجتماعی میگویند هر اصلاحی باید در زمان درست انجام شود تا به نتیجه برسد. دولت نادانسته اصلاحات را در بدترین زمان ممکن آغاز کرد. نتیجه از پیش معلوم بود. دولت و مجلس چند گام به عقب رفتند و عطای اصلاحات کوچک را به لقایش بخشیدند. اما دولت چارهای ندارد. گره کور بودجه باید از جایی باز شود. چگونه؟ این را احتمالاً برنامهریزان قهار سازمان برنامه و بودجه باید جواب بدهند.