راز بقا
چرا تغییر الگوی مصرف حیاتی است؟
پیشبینیهای استیون هاوکینگ معمولاً برای متخصصان و مردم عادی جذاب بوده است. به خصوص آخرین اظهارات او در مورد آینده زمین و اینکه همه باید ظرف 100 سال آینده زمین را ترک کنند. او دلایل متعددی برای این نظریه برشمرده است ولی برآیند کلی آن دلایل، عدم تکافوی امکانات زمین برای جمعیتی است که در حال رشد بوده و با تمام توان در حال آسیب رساندن به اکوسیستم است. ما تنها موجود روی این کره خاکی هستیم که بیش از نیاز طبیعی مصرف میکنیم و به هیچوجه قائل به رعایت الگوی مصرف در هیچ زمینهای از زندگی طبیعیمان نبودهایم. بنابراین بدیهی است که امکانات در دسترس، برای سیل جمعیت متقاضی پاسخگو نباشد. پیشبینی 100 سال آینده شاید به صورت واقعی امکانپذیر نباشد و تجربه آن نیز به طور قطع برای نسل حاضر دشوار خواهد بود اما در نظر گرفتن تدابیری جدی برای گذراندن 100 سال آینده برای انسان امری حیاتی است.
پیشبینیهای استیون هاوکینگ معمولاً برای متخصصان و مردم عادی جذاب بوده است. به خصوص آخرین اظهارات او در مورد آینده زمین و اینکه همه باید ظرف 100 سال آینده زمین را ترک کنند. او دلایل متعددی برای این نظریه برشمرده است ولی برآیند کلی آن دلایل، عدم تکافوی امکانات زمین برای جمعیتی است که در حال رشد بوده و با تمام توان در حال آسیب رساندن به اکوسیستم است. ما تنها موجود روی این کره خاکی هستیم که بیش از نیاز طبیعی مصرف میکنیم و به هیچوجه قائل به رعایت الگوی مصرف در هیچ زمینهای از زندگی طبیعیمان نبودهایم. بنابراین بدیهی است که امکانات در دسترس، برای سیل جمعیت متقاضی پاسخگو نباشد. پیشبینی 100 سال آینده شاید به صورت واقعی امکانپذیر نباشد و تجربه آن نیز به طور قطع برای نسل حاضر دشوار خواهد بود اما در نظر گرفتن تدابیری جدی برای گذراندن 100 سال آینده برای انسان امری حیاتی است.
آب، مواد غذایی، اکسیژن و هوای پاک، انرژی، فضای کافی برای زندگی، اینها همگی نیازهای اولیه برای ادامه حیات انسان روی زمین است.
تلاش برای افزایش منابع فوق در آینده جزو استراتژیهای اصلی هر قلمرو حاکمیتی و محدوده جمعیتی خواهد بود. به طور مثال ایران با رشد جمعیت متوسط و اقلیم به نسبت خشک باید در فکر چارهجویی جبران کسری آب و جایگزینی تولید محصولات کشاورزی سازگار با اقلیم خود باشد، همچنین در برقراری تعاملات مطلوب با همسایگان و سایر کشورها در خصوص ارائه منابع مازاد نیاز و دریافت مایحتاج خود اقدام کند. در این رابطه کشت فراسرزمینی نیز به عنوان یک راهحل مطرح است که شاید با توجه به تجربیات موفق سایر کشورها بتواند راهکاری مناسب به شمار آید. شاید مطالب فوق بدیهی به نظر برسد اما وقتی برای برخی از اقلام مورد نیاز از واژه حیاتی استفاده میکنیم عمق و اهمیت موضوع عیانتر میشود.
آنچه مشخص است دادوستدهای آینده، تجارت از نوع عادی نخواهد بود. همانطور که در طول تاریخ محصولات مختلف به عنوان کالاهای استراتژیک در دنیا تلقی شدهاند، از جمله نفت که به عنوان محصولی استراتژیک، بسیاری از معادلات جهانی را تعیین کرده و نقش اساسی در اخذ تصمیمات تاثیرگذار ایفا میکند در آینده این نقش را سایر محصولات حیاتیتر و البته مهمتر برای ادامه بقای نسل بشر و استقلال هر کشور بر عهده خواهد گرفت.
آب این مایه حیات به گفته کارشناسان در یکی از بحرانیترین وضعیتهای خود در کشورمان قرار دارد و به نظر میرسد به زودی جای نفت را بگیرد و جایگاه حساستری نسبت به آن داشته باشد. البته این معضل فقط محدود به ایران نمیشود و در تعداد زیادی از کشورهای دنیا کمبود آب به عنوان چالش جدی مطرح است که اندیشیدن تدابیر ویژه در خصوص استحصال آب از منابع داخلی با استفاده از تکنولوژی یا واردات آن را در آینده نزدیک محتمل مینماید لیکن نکته مهمتر این است که وقتی آمار مصرف آب به نسبت جمعیت را مورد بررسی قرار دهیم تازه متوجه میشویم که یکی از پرمصرفترین کشورها در این زمینه هستیم و چه آسان اصلیترین مایه زندگی را هدر میدهیم. به مفهوم دیگر به زودی باید هزینه بسیار سنگینی بابت آب متحمل شویم. این مطلب در مورد انرژی نیز صادق است. در حالی که یکی از بزرگترین تولیدکنندگان گاز طبیعی در جهان هستیم در عین حال بزرگترین مصرفکننده آن نسبت به جمعیت نیز به حساب میآییم. ما یکی از کمبهرهورترین سیستمهای تولید محصولات کشاورزی در جهان را داریم که تمام آنها وابسته به کشت دیم یا مصرف بیش از اندازه آب است.
الگوی بهینه مصرف تنها یک شعار نیست
نبود فرهنگ بهرهوری در جامعه از نظام آموزشی گرفته تا کارخانهها، از سیستمهای نانوایی گرفته تا سیستم متروی کشور که ساخت آن جزو یکی از پیشرفتهترین سیستمهای موجود در دنیا به شمار میآید، قابل انتقاد است. با وجود تبلیغات گسترده به دلیل برخی مشکلات فرهنگی و اجتماعی موجود، همچنان به این باور نرسیدهایم که الگوی مصرف در کشور مشکلات فراوانی دارد. در مورد دشتهای حاصلخیز و مدیریت خاک به نظر کارشناسان امر با مشکل مواجهیم. در مقوله آمایش سرزمین و اسکان جمعیت نیز کارهای فراوانی برای انجام دادن هست و موضوعات و مسائل دیگری که در خصوص آنها نیاز به برنامهریزیهای کلان داریم. اما نقش افراد به صورت تکبهتک بسیار پررنگتر و تاثیرگذارتر است. سالهاست که برای بهبود این وضعیت تدابیری اندیشیده شده مانند تعریف الگوی بهینه مصرف که در عمل به آن توجهی نمیکنیم.
الگوی بهینه مصرف یک شعار نیست که آن را تنها در همایشها و سمینارها یا در بولتنهای خبری جستوجو کرد. این الگو یکی از شاخصههای کهن این دیار است. ما در گذشته یکی از تطبیقپذیرترین مردمان این کره خاکی بودهایم.
مدیریت آب در ایران باستان به عنوان یک الگوی حاکمیتی-مردمی جای تحقیق بسیاری دارد. ما یکی از دوستداران واقعی محیطزیست در کنار آمدن با شرایط اقلیمی در اقصی نقاط این کشور بودهایم. بررسی مدیریت شهری در شهرهای باستان ایران و الگوهای معماری اعصار مختلف که حاکی از تطبیق کامل با وضعیت طبیعی منطقه است یکی از افتخارات میراث فرهنگی ایران محسوب میشود.
با این اوصاف باید به این سوال پاسخ دهیم که پس ما را چه شده است؟ اروپاییان بعد از جنگهای خانمانسوز جهانی چگونه شرایط را برای رشد و ارتقای جوامع خود فراهم کردند؟ آیا به جز ارتقای نظام بهرهوری در کل بخشهای جامعه خود، مسیر دیگری را طی کردهاند؟
به نظر میرسد پاسخ به این سوال در مفهوم بهرهوری نهفته باشد؛ ایجاد یک نظام بهرهور در کشورها میتواند بخش قابل توجهی از مسائل را حل کند. بهرهوری از فرهنگ مردم جامعه نشات میگیرد و ارتقای سطح آن در بخشهای مختلف به آموزشهای فرهنگی و اجتماعی مربوط میشود.
اینکه در ایران با وجود تاکیدات بسیار نسبت به این مفهوم همچنان وضعیت بهرهوری نامطلوب ارزیابی میشود به معنای آن است که درک درستی از این مفهوم در کشور وجود ندارد و برنامهریزیهای انجامشده اصولی نیستند. بهرهوری به آحاد جامعه مربوط شده و موضوعی بین مردم و حکومت است. حکومت، راهبری میکند و از طریق میزان نفوذپذیری خود، فرهنگ بهرهوری را در جامعه میپروراند.
اگر قرار باشد در کشور نظام بهرهور حاکم شود، ضرورتی ندارد که از همین ابتدای امر، تشکیلات عریض و طویل فناوریهای جدید را در بخشهای مختلف پیاده کرد. ما میتوانیم همین سیستمهای سنتی را هم بهرهور کنیم. در واقع بدون سرمایهگذاریهای کلان، تنها با تغییر در مدیریتها هم میتوان در پله اول، زمینه رشد بهرهوری را ایجاد کرد.
البته این سوالات به معنای کمرنگ کردن نقش تکنولوژی و بهرهگیری از آن و... نیست بلکه در بدبینانهترین حالت تلنگری است به ذهن هر یک از خوانندگان که با کمترین هزینه و با صرف کمترین وقت میتوان الگوی بهینهای از مصرف را به صورت فرهنگ غالب برای جامعه ایرانی تعریف کرد، فرهنگی که از میزان مصرف آب گرفته تا مصرف انرژی و از دورریز مواد خوراکی گرفته تا بهرهبرداری بهینه از زمان را شامل شود.
ما شاید در خصوص پیشبینی هاوکینگ و رخدادهای سال 2117 میلادی و دانستن نتایج آن علاقهای از خود نشان ندهیم اما یک نکته در مورد سالهای باقیمانده تا 2117 برایمان باید اهمیت داشته باشد و آن اینکه بدانیم برای بقا نیازمند تغییریم. چه بهتر که آن را همین امروز و از خودمان آغاز کنیم.