از کاریز به چاه افتادیم
خشکسالی و مهاجرت در کرمان در گفتوگو با مهدی ایرانیکرمانی
سالانه حدود 10 تا 15 هزار هکتار باغ پسته در کرمان به دلیل نبود آب خشک میشود و از بین میرود؛ این را مهدی ایرانیکرمانی، نویسنده و فعال اقتصادی میگوید که سابقه سه دوره حضور در هیاترئیسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران را نیز در کارنامه دارد.
سالانه حدود 10 تا 15 هزار هکتار باغ پسته در کرمان به دلیل نبود آب خشک میشود و از بین میرود؛ این را مهدی ایرانیکرمانی، نویسنده و فعال اقتصادی میگوید که سابقه سه دوره حضور در هیاترئیسه اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران را نیز در کارنامه دارد. او از باغدارانی میگوید که پس از نزدیک به یک دهه پرورش دادن درختان حالا باید به جای برداشت محصول، آنها را ببرند و آتش بزنند تا زغال تولید کنند. این بلایی است که به گفته مهدی ایرانیکرمانی، در نتیجه بیتوجهی به اقلیم، سوءاستفاده و سوءمصرف آب، کارنابلدی در مدیریت آب و دور زدن قوانین شکل گرفته است تا حالا بهجای وجود قناتهای پرآب در دل کویر انبوهی از چاههای عمیق و بیآب وجود داشته باشد. مهدی ایرانیکرمانی معتقد است بهبود این وضعیت نیاز به یک جراحی سنگین و بزرگ در نظام مدیریت آب کشور دارد که بخشهای مختلفی مانند توجه به اقلیم، تغییر الگوی کشت، وضع قوانین جدید و حراست از اجرای آن و... را دربر میگیرد.
* * *
به نظر میرسد مساله بحران آب در کشور ما به دلایل مختلف اجتماعی و سیاسی همواره نادیده گرفته شده و تبعات و اثرات آن کمرنگ جلوه داده شده است. در این میان بخشهایی از کشور که گرفتار اقلیم خشکتری بودهاند مانند استان کرمان، دچار آسیبهای بیشتری شده است. در حال حاضر وضعیت استان کرمان از نظر منابع آب و بهرهبرداری از آن چگونه است؟ از آینده آب در استان کرمان چه تحلیلی دارید؟
در درجه اول معتقدم کشوری که از نظر تامین مواد غذایی و تولید محصولات استراتژیک کشاورزی نتواند روی پای خود بایستد، هم آسیبپذیر میشود و هم استقلال واقعی ندارد. من از استفاده از واژه «خودکفایی» پرهیز میکنم برای اینکه مساله مزیتهای نسبی و توجیه اقتصادی پیش میآید و آنجا خودکفایی بیمعنا میشود. منظور از این سخن خودکفایی نیست بلکه توانمندی در تامین است. نگاهی به اتفاقات اخیری که در کشور کوچک قطر در همین دو هفته گذشته روی داده است بیندازید. یک کشور با وجود بالاترین درآمد سرانه در جهان نیازمند تامین آب و غذای مردمش شده است. این مطلب را در ابتدای بحث مورد اشاره قرار دادم تا عنوان کرده باشم که تا چه اندازه مساله استقلال غذایی و تولیدات محصولات کشاورزی در یک مملکت دارای اهمیت است.
اکنون زمان آن است که ما با استفاده از جوانان تحصیلکرده که بیکار هستند به توسعه تولیدات صنعتیمان به شدت توجه کنیم. با توجه به بحران آب که به آن خواهم پرداخت جای زیادی برای گسترش فعالیتهای کشاورزی نداریم. صرفاً باید برای بهبود کیفی و بالا بردن بهرهوری در حوزه کشاورزی تلاش کنیم. ضمن اینکه در توسعه صنعتی هم از اجرای طرحهای فاقد توجیه و صرفاً سیاسی اجتناب کنیم. ما سابقه چنین تمرکزهایی را که منجر به رشد و توسعه شده است داریم. در دهه ۱۳۴۰ چند نفر مانند علینقی عالیخانی، یگانه، سمیعی، رضا نیازمند و افراد دیگری که همفکر بودند، با برنامههایی که پیاده کردند توانستند جهشی در تولید صنعتی ایجاد کنند که نه قبل از آن سابقه داشت و نه بعد از آن تکرار شد. ما در آن سالها 16 درصد رشد و توسعه صنعتی داشتیم. اکنون نیز در حوزه کشاورزی به چنین دانشمردانی نیاز داریم که بتوانند با مساله کمآبی در فلات ایران بهرهورترین برنامه ممکن را برای کشور تهیه و تدوین کنند. ما در حدود یکسوم بارندگی جهان را در ایران داریم؛ بارندگی جهان 750 میلیمتر در سال است و میانگین بارندگی کشور ما 250 میلیمتر است. در این ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته که کشور دچار خشکسالی شده است، ما حدود 20 درصد کاهش نزولات داشتیم. در این جریان به طور طبیعی، استانهایی مثل خراسان جنوبی، کرمان، یزد و فارس بیش از سایرین بر اثر خشکسالی زیان دیدند. اما فقط این استانها نبود. دریاچه ارومیه، زایندهرود و تعداد دیگری از تالابها و دریاچهها خشک شدند یعنی این کاهش نزولات و بحران آب سراسری است. در این میان سوءمدیریت در بحران آب هم موثر بوده است. اکنون ما بیش از هر زمان دیگری به افرادی نیاز داریم که بتوانند این بحران را با یک برخورد عقلانی و علمی تدبیر کنند.
فکر میکنید توان و تجربه این کار را داریم؟
ما در ایران مبدع یکی از شگفتانگیزترین و عقلانیترین سازوکارهای تامین آب با اسم «قنات» یا «کاریز» بودیم که با محیط زندگی، طبیعت و اقلیم سازگار بود و در این روش اگر یک سالی بارندگی زیاد بود و با پرآبی مواجه بودیم یعنی آب قنات بیشتر بود و زارع و مالک هم بیشتر کار میکردند. اگر بارش در سالی کمتر و به تبع آن آب قنات کمتر بود هم زارعان و مالکان کمتر کشت میکردند. اما آتش به جان شمع فتد کاین بنا نهاد؛ چاه عمیق آمد و این سازوکار را از بین برد. انسان از ابتدا سعی کرد نیروهای طبیعت را مهار کند و حسب نیازهایش به خدمت بگیرد، اما در جایی مانند حفر چاه عمیق آنقدر زیادهروی کردیم که واقعاً به ناموس طبیعت تجاوز کردیم. چاههای زیادی حفر شد که تعداد زیادی از آنها غیرمجاز و غیرقانونی بود که تخلخل و ظرفیت زمین را برای نگهداری آب از بین برد. کار از اینجا به فاجعه تبدیل شد و اکنون ما گرفتار این فاجعه هستیم. اگر قرار باشد به ذکر آمار و ارقام بپردازم بیشتر ذکر مصیبت است، و نه مسالهای را حل میکند و نه به کار خوانندگان میآید. اما برای اینکه بتوانیم این مساله را حل کنیم ابتدا باید صورتمساله را درست بنویسیم. ما در برنامهریزی در کشاورزی دچار حرص و آز شدیم. بیش از اندازه کشت کردیم، بیش از اندازه ظرفیت آب و زمین باغ میوه برپا کردیم و بیش از توان باغ خواستیم از آن برداشت کنیم. در استان کرمان در یک بازه زمانی سی و چندساله 300 هزار هکتار باغ ایجاد شد؛ در صورتی که قبل از آن حدود 100 هزار هکتار باغ در استان کرمان وجود داشت. اگر برنامهریزی بهگونهای بود که همان ۱۰۰ هزار هکتار را حفظ و نوسازی کرده بودیم چهبسا هم منابع آبی را بهتر حفظ کرده بودیم و هم محصول بیشتری برداشت میکردیم. میتوانستیم استان را با وجود یک و نیم دهه خشکسالی حفظ کنیم. در حالی که اکنون به مرحلهای رسیدهایم که باغها در حال خشک شدن و از بین رفتن است. سالانه ۱۰ تا ۱۵ هزار هکتار باغ پسته در استان کرمان نابود میشود و از بین میرود. از بین رفتن باغها یک نوع زیان به سرمایهگذاری در این استان است.
از طرف دیگر سوءمدیریت در حکمرانی آب که بخشی از آن مربوط به ضعف گسترده در وزارتخانههای مربوطه و البته قانونشکنی بهرهبرداران بوده، باعث شده است تا ما به مشکلاتی جدی در حوزه آب بربخوریم. مسائلی مانند قانون توزیع عادلانه آب در سال 1361 یا قانون تعیینتکلیف چاههای فاقد پروانه سال 1389 ضربه بزرگی به پیکره مدیریت آب در کشور زد. در مورد همین قانون سال 1389، آقای رئیسجمهور وقت ابلاغ کرد که به 400 هزار حلقه چاه که به صورت غیرقانونی حفر شده بود، مجوز داده شود. یعنی اینکه به قانونشکنان پاداش داده شود. از طرفی این کار باعث شد انگیزهای مضاعف برای حفر چاه غیرقانونی ایجاد شود و از همان سالهای 1389 تا 1394 سیصد هزار چاه غیرقانونی دیگر هم حفر شد. این اقدامات مصداق سوءمدیریت در حکمرانی آب است. خوشبختانه طرحی به نام «طوبا» هم وجود داشت که آقای رئیسجمهور به استانداریها ابلاغ کرده بود که میتوانند پروانه حفر چاه صادر کنند که خوشبختانه طرح به مرحله اجرا نرسید والا وضع وخیمتر میشد.
مساله سوم در ایجاد بحران آب در کشور که البته نسبت به دو عامل دیگر نقش احتمالاً ضعیفتری دارد، تغییرات اقلیمی است که در همه جهان به وجود آمده است. در برخی از مناطق جهان میزان بارش نزولات آسمانی بهصورت تصاعدی بالا رفته و در بسیاری دیگر از مناطق جهان به شدت کاهش یافته است. در کشور ما نیز اگر سال 1395 را یک استثنا به حساب بیاوریم، از میزان بارشها بسیار کاسته شده است. کمیت و کیفیت آب در استان کرمان بهجایی رسیده است که ما در هر هکتار، 700 کیلو پسته برداشت میکنیم؛ در صورتی که در کالیفرنیا به طور میانگین سه هزار کیلو پسته در هکتار برداشت میشود. ضمن اینکه سالی بیش از 10 هزار هکتار از باغات پسته در استان کرمان خشک میشود. بگذارید من تصویر روشنتری از خشکسالی در استان کرمان برایتان ترسیم کنم. دو سال قبل به منطقه زنگیآباد کرمان رفتم و دیدم که بهجای تولید پسته، باغداران در حال تولید زغال هستند. در نظر بگیرید یک کشاورز روی یک زمین حداقل 10 سال زحمت کشیده است، شخم زده، نهال کاشته و هفت هشت سال صبر کرده تا درخت بزرگ شود و به باردهی برسد؛ حالا میبینی همان کشاورز و باغدار به دلیل نبود آب در حال بریدن درختهایش برای تولید زغال است. من با دیدن مردی که باغ 25سالهاش را میبرید تا زغال تولید کند به گریه افتادم. این وضع آب در استان کرمان است.
با این وضعیت چه باید کرد؟ چه کاری از دست مردم و دولت برای بهبود وضعیت آب برمیآید؟
اینکه چه باید بکنیم داستان طول و درازی دارد. ما ایرانیها قبل از همه چیز باید بدانیم که در یک اقلیم کمآب زندگی میکنیم. نگویید مصرف آب شهری کم است و هدرروی فقط در بخش کشاورزی است. مصرف آب شهری ما در شهرهایی مانند کرمان، تهران و اصفهان طوری است که انگار در کانادا، اروپا یا هندوستان زندگی میکنیم نه ایران. میدانم که ما کرمانیها روزانه حدود 250 لیتر آب مصرف میکنیم. در صورتی که شهروندان آلمانی که چهار تا پنج برابر ما بارندگی دارند 100 تا 150 لیتر آب در روز مصرف میکنند. کشاورزان و باغداران ما نیز باید به این مساله توجه کنند که ما در یک اقلیم خشک زندگی میکنیم و باید در مصرف آب صرفهجویی کنیم. تردیدی نیست که نظام حکمرانی آب در کشور ما باید با اصلاحات جدی مواجه شود و تغییر کند. متاسفانه در کشور ما قوانین مربوط به حکمرانی آب زمانی تدوین و تصویب شده که این توهم وجود داشته است که ما در کشور آب فراوان داریم که بر آن پایانی متصور نیست. در حالی که اقلیم ایران از ابتدا هم پربارش نبوده است. حالا با این وضعیتی که ما در چهار دهه گذشته آب مصرف کردیم، بیماری آب به مرحلهای رسیده است که با آسپرین و آنتیبیوتیک و مسکن درمان نمیشود. اکنون نیاز به جراحی داریم.
علاوه بر صرفهجویی و تغییر قوانین نظام حکمرانی آب، برای این جراحی بزرگ به یک هماهنگی کامل بین سیاستگذاران دولتی و حاکمیتی، بهرهبرداران و رسانهها نیازمند است. در کنار آن دستگاه قضایی و نیروی انتظامی نیز باید همکاری کنند تا این عمل به درستی انجام گیرد. ابتدا قوانینی تدوین و تصویب بشود که بهرهبرداران هم در آن نظراتشان را ابراز کنند. تلاش شود قوانینی تدوین شود که راه را برای قانونشکنی و دور زدن باز نگذارد. اگر قوانین سنجیده و منطقی باشد، اعمال آن هم آسانتر است. در این شرایط نباید مانند گذشته به قانونشکنان پاداش داد بلکه جرایم و برخورد بازدارنده لازم است.
یکی دیگر از کارهایی که باید انجام بگیرد، تغییر الگوی کشت در نقاط مختلف کشور است. برای نمونه در جنوب کرمان منطقه جیرفت، رودبار و کهنوج را داریم که یک گلخانه طبیعی است. در این منطقه میتوان کشت گلخانهای را به شدت توسعه داد. وقتی میتوانیم در فضای گلخانهای و با مصرف آب بسیار کمتر، 200 تا 300 تن در هکتار محصول برداشت کنیم، عقلانی است که این روش را انتخاب کنیم. عقلانی است که ما بعضی کشتها را در بعضی مناطق به کلی ممنوع کنیم، از مهندسی ژنتیک برای تولید محصول بیشتر یا تولید با آب شور استفاده کنیم. در حال حاضر با آبی که نمک آن در حد مشخصی باشد میتوان محصولات خاصی را کشت کرد. البته در برخی از چاههای استان کرمان شوری آب به قدری بالا رفته که به آب دریا شبیه شده است. ضمن اینکه میتوان روی شیرین کردن آب شور و آب دریا هم برنامهریزی کرد البته این کار نباید با طرحهای هزینهزا انجام شود که هزینه آب از عایدی محصول بالاتر باشد. بلکه میتوان با استفاده از آفتاب لایزال و انرژیهای نو آب را شیرین کرد. میتوان واحدهای کوچک و بزرگ آبشیرینکن راهاندازی کرد. در حال حاضر احداث یک واحد کوچک آبشیرینکن در کرمان حدود پنج میلیارد تومان هزینه دارد و حدود 70 تا 80 لیتر آب در ثانیه شیرین میکند. این را هم میتوان مدنظر قرار داد و هزینه-فایده کرد.
هدرروی آب هم به نظر میرسد موضوع مهمی در مساله مدیریت آب باشد، برای این مساله چه راهکارهایی میتوان متصور شد؟
علاوه بر تمام آنچه در مورد هدرروی آب در شبکه انتقال و مصرف گفته میشود یک نمونه مشخص دیگر حجم بالای ضایعات محصولات کشاورزی است. به طور میانگین حدود 30 درصد از محصولات کشاورزی ما به ضایعات تبدیل میشود حالا در برخی محصولات کمتر، در برخی بیشتر. من زمانی شخصاً صادرکننده میوه بودم؛ به طور میانگین ۳۰ درصد از میوههایی که برای صادرات میخریدیم ضایعات بود. نکته مهم اینکه تولید این 30 درصد ضایعات حدود 25 میلیارد مترمکعب آب در کشور مصرف کرده است. یعنی تولیدکننده محصولات کشاورزی ما قدر آب را نمیداند که اجازه میدهد 30 درصد محصول ضایع شود. نکته دیگری که باید به آن توجه شود تولید محصولاتی است که آب زیادی میبرد. مثلاً برای تولید یک کیلو گوشت گاو یا گوسفند که مصرف میکنیم 15 هزار لیتر آب مصرف شده است. آیا لازم نیست ما که در این اقلیم خشک زندگی میکنیم شیوه مصرف خود را تغییر دهیم؟ میتوانیم بیشتر از پروتئین گیاهی استفاده کنیم یا مانند آمریکا که مصرف گوشت بالایی دارد، از نقاط دیگر جهان وارد کنیم. در هر حال این الگوی مصرف باید اصلاح شود. اما راهکار مهم دیگری که به ذهن من خطور میکند ایجاد بازار آب و قیمتگذاری آن است. نخست قیمتگذاری صحیح آب آشامیدنی است. آب شرب حدود پنج هزار تومان در هر مترمکعب هزینه تولید دارد. این آب را با قیمت 350 تومان به مصرفکننده میدهند و او را تشویق به اسراف میکنند؛ مسالهای که در کشاورزی هم رخ داده است. ما ملزم هستیم که بازار آب راهاندازی کنیم.
بحران آب و خشکسالی در کرمان تا چه اندازه باعث مهاجرت از استان شده است؟ آیا پایش یا تحقیقی در مورد روستاهایی که به دلیل بحران آب خالی از سکنه شده است وجود دارد؟
تاکنون بسیاری از روستاهای شمال کرمان خالی از سکنه شدهاند؛ اگر اشتباه نکنم در استان همسایه ما یزد حدود 25 درصد از روستاها از مردم خالی شده است و این یک تراژدی است. جابهجایی خانوادهها، مشکلات اقتصادی و اجتماعی عمیقی برای آنها پیش میآورد. مردمی که در یک خاک به دنیا آمده و زندگی کردهاند، تمام آبا و اجدادشان در آن بوده و نسبت به آن عرق دارند مجبور شدهاند به خاطر نبود آب آنجا را ترک کنند. خشک شدن قناتها و چشمهها و در نهایت خشکیدن چاههای عمیق باعث مهاجرت کشاورزان و دامداران از روستاها شده است. این اتفاق روندی فزاینده دارد و سال به سال در حال تشدید شدن است. مهاجرت هم برای خانوارهایی که مجبور به آن هستند اشکال ایجاد میکند و هم برای جامعه جدید که به آن وارد میشوند. متاسفانه برای مدیریت آب دیر جنبیدهایم و این تاخیر همچنان ادامه دارد و آثار سوء آن بر جامعه و اقتصاد ایران بیشتر و بیشتر دیده خواهد شد.