سال سرریز انتظارات
مهمترین رویدادهای سال 96 چه درسی برای دولتمردان داشت؟
سال 96 و رویدادهای آن هر چه بود درس مهمی برای دولتمردان داشت؛ شما در خانه شیشهای زندگی میکنید. اگر چیزی برای پنهان کردن داشته باشید قدرت شبکههای اجتماعی تهدید بزرگی برای شما خواهد بود. مردم فراتر از آنچه میخواهید بدانند میدانند، مطالبه میکنند و پیگیر مطالبات خود هستند. حتی اگر مطالباتشان زیر خاکستر پنهان باشد.
بگذارید مردم حقایق را بدانند؛ اینگونه کشور در امان خواهد ماند.
آبراهام لینکلن این جمله را در تبیین یک دموکراسی موفق و در دفاع از ضرورت شفافیت دولتها به کار برد و آن را تضمینی برای بقای حکومتها میدانست. رویدادهای جهان امروز، تصویری کمابیش موافق باور لینکلن را به نمایش میگذارد؛ دولت شفاف خیال شهروندانش را آسوده میکند چراکه میدانند مردان سیاست به جای اندیشیدن به منافع عمومی به منافع خود نمیاندیشند. این اعتماد، جانمایه حفظ انسجام و یکپارچگی جامعه و همسویی شهروندان با دولت در دستیابی به اهداف کلان ملی است.
برخلاف گذشتهای نهچندان دور که مردم سرشان به کار خودشان گرم بود و عرصه سیاست و اقتصاد را به امید دولتمردانی رها کرده بودند که در اتاقهای دربسته به رتقوفتق امور مشغول بودند، امروز به لطف رسانههای نوین همین مردم، آگاه از حقوق خود سر برون آوردهاند، در سیاست و اقتصاد و اجتماع سرک میکشند و میخواهند بدانند مردان سیاست برایشان چه خوابی دیدهاند. حالا رسانههای نوین این فرصت را برای تمام شهروندان فراهم کردهاند تا بدانند، آگاهتر از قبل بیندیشند، مطالبات بیشتری پیدا کنند و این مطالبات را از کسانی که به صندوقهایشان رای ریختهاند طلب کنند.
سالی که گذشت برای تمامی عرصههای کشور سال پرچالشی بود، از حکمرانی و دیپلماسی گرفته تا اقتصاد و جامعه و محیط زیست. در تمامی رویدادهای مهم سال 96 اما، میتوان ردپای رسانهها و شبکههای اجتماعی را مشاهده کرد. از نخستین روزهای آغازین رقابت بین کاندیداهای انتخابات ریاستجمهوری تا آخرین رویداد تلخ سال یعنی سقوط هواپیمای تهران- یاسوج مردم بیش از اتکا به رسانههای جریان اصلی، برای دسترسی به اخبار و اطلاعات دست به دامان رسانهها و شبکههای مجازی شدند. صرف نظر از اینکه در این میان، به خاطر دست و پای همیشه بسته مطبوعات برای خبررسانی و خواب زمستانی رسانه ملی، چه بر سر مرجعیت رسانههای کلاسیک آمد و مردم در چه برزخی از اخبار درست و نادرست، کامل و ناقص، بیطرفانه و سوگیرانه گرفتار آمدند اما باز هم میتوان گفت برگ برنده در تمامی رخدادهای مهم و تاثیرگذار سال 96 در دست شبکههای اجتماعی بود.
فرصتی که در این فضا برای نشر و بازنشر اطلاعات و اخبار، افشاگری، و حتی پاسخگویی و شفافیت هم برای دولتمردان و هم شهروندان فراهم شد شاید در تاریخ رسانهای کشور بیسابقه باشد. آنقدر که برخی انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم را مجازیترین انتخابات تاریخ کشور خواندند، برخی بر بودجه 97، نام بودجه شبکهای نهادند؛ زلزله کرمانشاه و موج همدلی و همراهی در حمایت از زلزلهزدگان را موج همدلی در شبکههای اجتماعی نامیدند یا یکی از دلایل تشدید و گسترش اعتراضهای خیابانی دیماه را ناشی از شکلگیری موج اعتراضی در فضای مجازی دانستند.
رویدادهای سال 96، خوش یا ناخوش، همگی واکنشهای پیشبینینشدهای را از سوی جامعه در پی داشت. واکنشهایی که میتوان بخش عمدهای از آن را ناشی از آگاهتر شدن جامعه و گسترش روحیه مطالبهگری در آن دانست. ناکارآمدی حکمرانی در پاسخگویی به این مطالبات در نهایت زنگ خطر را برای سرمایه اجتماعی به صدا درآورد و به کاهش امید و مشارکت مدنی منجر شد. مروری بر مهمترین وقایع سالی که گذشت شاید راهگشای دولتمردان و تصمیمسازانی باشد که نگران رویدادهای پیش رو هستند.
پیروزی تدبیر و امید بر پروپاگاندای پوپولیستی
انتخابات ریاستجمهوری و همزمان با آن شورای شهر، شاید مهمترین رویداد سیاسی سال 96 بود. کمی پیش از انتخابات، هنگامی که بیم آن میرفت که گروهی از نخبگان و جمع بزرگی از شهروندان، ناامید از سیاستهای گذشته با صندوقهای رای قهر کنند، یا گروهی دیگر در دام شعارهای مردمفریبانه برخی از کاندیداها بیفتند، فعالان سیاسی و اجتماعی به تکاپو افتادند تا با هر ابزار ممکن، رویگردانی مردم از مشارکت سیاسی را به حداقل برسانند.
رقابت نامزدهای ریاستجمهوری اما داستان دیگری داشت: جنگ میان تدبیر و پوپولیسم. سلاحی که دولت نهم و دهم به مدد آن توانست هشت سال افکار عمومی را بفریبد و در جایگاه حکمرانی باقی بماند میرفت تا دوباره به سلاح برنده جناح رقیب روحانی تبدیل شود. از وعده افزایش سه برابری یارانهها، یا افزایش
دو و نیم برابری درآمد گرفته تا وعدهووعیدهای عجیبوغریب برای اشتغالزایی که داد معاون اول وقت را درآورد، همگی به ابزارهای تبلیغاتی رقبای سرسخت دولت یازدهم بدل شد. رقبایی که از کیسه خلیفه میبخشیدند تا با رویای دگرگونی یکشبه اقتصاد صندوقهای رای را با نام خود پر کنند. چالش بزرگ روحانی در رقابت با اصولگرایان ظهور دوباره پوپولیسم بود.
از همان ابتدای رقابت، کسی مصطفی هاشمیطبا یا میرسلیم را جدی نگرفت. گمانهزنیها حاکی از آن بود اسحاق جهانگیری که دفاع جانانهاش از سیاستهای دولت یازدهم در برابر رئیسی از او یک قهرمان ساخت، میدان را به نفع جناب رئیس واگذار خواهد کرد. محمدباقر قالیباف هم که بازنده دو دوره قبل انتخابات ریاستجمهوری بود امید کمی برای پیروزی در این رقابت داشت. ابراهیم رئیسی اما تنها رقیب جدی میدان بود که تلاش میکرد با زیر سوال بردن تلاشها و اقدامات دولت یازدهم به ویژه در عرصه دیپلماسی و کمرنگ کردن دستاوردهای برجام میخش را محکم بکوبد.
مناظرههای تلویزیونی، میتینگهای تبلیغاتی و موج گسترده هواداری و نقد کاندیداها در مطبوعات کمافیالسابق در جریان بود اما برخلاف سالهای گذشته رقابت کاندیداها و هواداران آنها در فضای دیگری نیز جریان داشت. بازار توئیتها گرم، فعالیت کانالها و گروههای تلگرامی داغ، و افشاگریها و رو کردن اسناد و مدارک در فضای مجازی پررنگولعاب. این بار سرنوشت انتخابات را موجی رقم زد که در شبکههای اجتماعی به راه افتاده بود. مردم پاسخ خود را نه از رسانه ملی، که از شبکههای اجتماعی میگرفتند. و همین سبب شد #تکرار_میکنیم،
#تا1400باروحانی، و # تحریم_تحریم انتخابات، بر شعارهای پوپولیستی و هو و جنجال اصولگرایان غلبه کند. مشارکت 73درصدی مردم در انتخابات ریاستجمهوری و رای 57 درصدی آنان به روحانی خبر از پیروزی کمپینهایی میداد که قهرکردگان را به پای صندوقهای رای آورد و رایهای خاکستری را به کام حسن روحانی سبز کرد.
همزمان با انتخابات ریاستجمهوری، پیروزی دیگری نیز برای اصلاحطلبان رقم خورد. فهرست امید صدرنشین نتایج شورای شهر تهران شد تا شهرداری تهران را از باقیمانده حضور سردار شکستخورده حملات گازانبری پاک کند!
چالش ابرچالشها
پیروزی روحانی در انتخابات، تنها یک پیروزی سیاسی نبود. گرچه خود او و مردانش عملکرد دولت قبل در حوزه اقتصاد را چندان مثبت ارزیابی نمیکردند اما دستاوردهای اقتصادی دولت یازدهم، چندان هم در پیروزی بر جناح رقیب بیتاثیر نبود. کشتی به گل نشستهای که از بیتدبیریهای دولت بهار به ارث رسیده بود اینک از سکون درآمده بود و اندکاندک میرفت تا حرکت و پیشرفت را تجربه کند. تورم مهار شده بود و ثبات نسبی اقتصادی در کشور مشاهده میشد. این همه کافی نبود اما برای اصلاحطلبان، در برابر اصولگرایانی که جان اقتصاد را به لب رسانده بودند لازم به نظر میرسید.
از همان ابتدا دکتر نیلی دوباره برای رهبری اتاق فکر اقتصادی دولت به یاری فراخوانده شد. مردی که در چهار سال نخست ریاستجمهوری روحانی، استراتژیست سیاستهای اقتصادی او بود امسال نیز به عنوان دستیار ویژه رئیسجمهور در امور اقتصادی به پاستور رفت تا روحانی را در سروسامان دادن به آشفتهبازار اقتصاد یاری دهد. گرچه مهمترین چالشهای پیش روی اقتصاد کشور در چند سال گذشته مکرر مورد بحث قرار گرفته بود و هر از گاهی به سرفصل گفتمان غالب در محافل سیاسی و اقتصادی تبدیل میشد اما دکتر نیلی بار دیگر از وخامت حال اقتصاد در شش حوزه یاد کرد و ضرورت وفاق عمومی در حل این ابرچالشها را یادآور شد. نیلی ابرچالشهای آب، محیط زیست، نظام بانکی، صندوقهای بازنشستگی، بودجه دولت و بیکاری را به عنوان مهمترین بحرانهای پیش روی اقتصاد کشور معرفی کرد و گفت دولت دوازدهم، آخرین مرز مهار ابرچالشها در حوزه اقتصاد است؛ چراکه پس از آن، آسیبهای اجتماعی در راه هستند. ابرچالشها به زودی به سرخط خبری بسیاری از رسانهها تبدیل شد و کارشناسان حوزههای مختلف را به بررسی ابعاد، بزرگی و پیامدهای هر چالش و راهکارهای خروج از آن واداشت.
گرچه سهم سیاستهای نادرست دولتهای گذشته که روحانی میراثدار آنان بود در ایجاد این ابرچالشها را نمیتوان نادیده گرفت اما کارشناسان از تداوم انفعال دولت در حل اولویتهای اقتصادی خبر میدادند. برای مکدر نشدن خاطر مسوولان و افکار عمومی، انرژی ارزانی که به بهای از دست رفتن منابع طبیعی و بحرانهای زیستمحیطی تمام شده است حتی در بودجه سال آتی دولت هم گران نشد. بحران آب گرچه برای جامعه ملموس بود اما سیاستها نه توانست تدبیری برای آن بیندیشد و نه جامعه را برای حل آن، همراه کند. بیکاری اما مشکلی بود که جامعه در چند سال گذشته با گوشت و خون خود احساس کرده بود و به همین سبب هنوز هم چشمانتظار معجزهای است که دولت بتواند با آن هزاران شغل برای فارغالتحصیلان شغلنیافته دانشگاهها یا نیروهای بیکارشده بنگاههای ورشکسته ایجاد کند.
دو بحران جدی نظام بانکی و بودجه که مشکل اصلی دولت به شمار میرفت کماکان در جای خود باقی است. مشکلاتی که با بیانضباطی مالی دولت فربه، دست به دست هم داد و در روزهای نخستین ماه پایانی سال به آشفتگی و بحران در بازار ارز منجر شد. رشد حجم پول و ناتوانی در کنترل تورم، سرکوب نرخ دلار و عقب ماندن نرخ آن از تورم و بیم بازگشت تحریمها از جمله عواملی بودند که به دلهره دلار در جامعه دامن زدند. تب دلار با بگیروببند دلالان ارز در میدان فردوسی هم فروکش نکرد تا سرانجام بانک مرکزی وارد میدان شد و با بسته سیاستی سهمحوری خود کوشید بازی را به نفع مدافعان کنترل نرخ ارز تغییر دهد.
فراتر از اینکه دولتمردان و تصمیمسازان، پشت درهای بسته اتاقهای فکر خود درباره این ابرچالشها چه میاندیشیدند و چه تصمیمی میگرفتند، جامعه اما بیش از بازار دلار و بحران بودجه دولت، ملتهب بود. انتشار اخبار ناامیدکننده و متناقض از مردان سیاست و اقتصاد تنها به تشدید ناامیدی در جامعهای دامن زد که نه با مفاهیم اقتصاد کلان آشناست و نه از سیاست سر در میآورد؛ تنها فشار اقتصاد را بر گلوی خود حس میکند و پیامد تورم، فقر و بیکاری را در زندگی روزمره خود میبیند.
مطالبات اجتماعی با صدای بلند
دیماهی که گذشت، شاید شاهد بلندترین صدای مطالبهگری مردم در عرصه عمومی بود. اعتراضاتی که در مشهد، شهر رقیب سیاسی روحانی در انتخابات ریاستجمهوری، آغاز شد و قرار بود «نه به گرانی» باشد به سرعت به دیگر شهرها هم تسری پیدا کرد و رنگ و بوی مخالفت و اعتراض به خود گرفت. اعتراضاتی که بالا گرفت و با دمیدن رسانههای خارجی بر آتش آن به تهدیدی برای امنیت ملی تبدیل شد. شعارهای نخستین مردمی که آگاهانه یا تحت تاثیر سرایت روانی به این جمعهای معترض میپیوستند اعتراض به بیکاری و گرانی و فقر بود و شاید به همین دلیل برخی که بدشان نمیآمد دولت را به ناکارآمدی متهم کنند مهمترین ریشه شکلگیری آن را اقتصاد دانستند. اما پس از فرونشستن التهابات، وقتی کارشناسان دست به قلم شدند مدارک و مستندات بسیاری داشتند تا ثابت کنند اقتصاد منشأ بروز این اعتراضات نبوده است. دکتر غنینژاد یکی از اقتصاددانانی بود که به صراحت این تئوری را رد کرد و جرقه آغاز اعتراضات خیابانی را اشتباه محاسباتی یک گروه سیاسی دانست. او در گفتوگو با تجارت فردا دامنهدار شدن اعتراضات را ناشی از عصبانیت و کلافگی مردم به دلیل «بیعملی و حرفهای متناقض» دولتمردان و «القای شبهه شیوع فساد همگانی در میان مسوولان و ناتوانی آنان از اصلاح امور» از سوی مخالفان دولت اعلام کرد.
گرچه نمیتوان انکار کرد بخش عمدهای از مطالبات مردم در همین اعتراضهای خیابانی، انتظارات اقتصادی بود آنقدر که رئیسجمهور را واداشت تا در پاسخ به آن وعده رفع مشکلات معیشتی مردم و کنترل گرانی و رفع بیکاری بدهد اما، اهالی علم سیاست و جامعهشناسان نیز به واکاوی دلایل انفجار خشم مردم پرداختند. جامعهشناسان از زوال سرمایه اجتماعی و از دست رفتن امید به آینده نوشتند و سیاستدانان از ناکارآمدی و ضعف در حکمرانی و لزوم حرکت دولت به سمت شفافیت بیشتر، مبارزه جدی با فساد و تقویت ارکان حکمرانی خوب گفتند. فعالان حقوق زنان نیز از حضور پررنگ زنان در این اعتراضات نوشتند و یادآور شدند جنسیتی که سالهاست در سایه تبعیض و بیعدالتی، از حقوق بنیادین خود محروم مانده حالا به جمع مطالبهگران اجتماعی پیوسته و میخواهد صدایش را به گوش دولتمردان برساند.
ارتباطاتشناسان اما در این میان، درگیر تبیین نقش شبکههای اجتماعی در شکلگیری و گسترش اعتراضات خیابانی بودند. تلگرام و کانالهای معاندش، که از دید اهالی شورای امنیت ملی متهم درجه یک دامن زدن به اغتشاشها شناخته شده بود از سوی وزارت ارتباطات مسدود شد؛ سیاستی که استادان و صاحبنظران حوزه رسانه و ارتباطات بارها و بارها نسبت به ناکارآمدی آن هشدار داده بودند. مسدود شدن تلگرام و کند شدن سرعت اینترنت هم برای کاهش التهابات افاقه نکرد اما پس از بحران، تلگرام محبوب ایرانیان که بیم آن میرفت مسدود باقی بماند البته با دستور رئیسجمهور و تلاش وزیر جوان کابینه دوباره به آغوش دوستداران فضای مجازی بازگشت. اعتراضات خیابانی دیماه اما درس بزرگی برای دولتمردان داشت. صدای مردم باید شنیده شود و باید پاسخ داده شود. اگر صدای مطالبات آرامشان را نشنیده بگیرید، ناگزیر خواهید شد صدای فریاد اعتراضشان را تحمل کنید!
زلزله در کرمانشاه؛ پسلرزه در سرمایه اجتماعی
بیشک عنوان تلخترین رویدادهای سال 96 به زلزله کرمانشاه، حادثه سانچی و سقوط هواپیمای ATR تهران - یاسوج میرسد. حوادثی که در آنها صدها هموطن مظلوم کرمانشاهی، دهها کشتیران موفق و ارزنده ناوگان دریایی و تنی چند از استادان و فعالان محیط زیست کشور جان خود را از دست دادند.
در نخستین ساعات بامداد 29 دیماه هنگامی که لرزش زمین در دوردستترین استان غربی کشور خواب آرام پایتختنشینان را آشفت و ترس لرز زمین، آنها را به خیابانها و بزرگراهها کشاند کسی از وسعت حادثه در غرب خبر نداشت. غرب مظلومی که سالها رنج مقاومت در دوران مقدس را تحمل کرده بود حالا درگیر بحرانی شده بود که مطابق معمول مسوولان را غافلگیر کرد و نظم امدادرسانی آنان را به هم ریخت. برآوردها از 2600 میلیارد تومان خسارت به واحدهای مسکونی، ادارات و زیرساختهای استان و کشته شدن بیش از 450 نفر خبر میداد.
در گیرودار امدادخواهی ستاد بحران و هلال احمر از مردم! و ضعف همیشگی اطلاعرسانی از رسانه بیرمق ملی اما، ستاد بحران دیگری در فضای مجازی شکل گرفت. چهرههای هنری، ورزشی، سیاسی و سمنها وارد گود شدند تا با جمعآوری کمکهای مردمی، خود به یاری زلزلهزدگان بشتابند. صادق زیباکلام، علی دایی، نیکی کریمی، جواد خیابانی، جمعیت امام علی و بسیاری از انجمنهای پزشکی و مهندسی، تنها بخشی از چهرههای معتبری بودند که مردم ارسال کمک به زلزلهزدگان از طریق آنها را به اعتماد به نهادهای دولتی ترجیح دادند. هلال احمر و ستاد بحران اما شاکی از این روند، مدام از مردم میخواستند کمکهای خود را از طریق مجاری اعلامشده به زلزلهزدگان برسانند. غافل از اینکه ضعف عملکرد آنها تیر خلاصی بر یکی از مهمترین مولفههای سرمایه اجتماعی است: اعتماد اجتماعی.
جامعهشناسانی که در سالهای اخیر بارها نسبت به کاهش سرمایه اجتماعی هشدار داده بودند این بار نیز در تحلیلهای خود یادآور شدند مردم دیگر به کارایی دولتنهادها در حل مشکلات و بحرانها و برآوردن نیازهای جامعه اعتماد ندارند. البته ناکارآمدی دولتها در حل بحرانهایی مانند بیکاری، فقر، تورم و معضلات زیستمحیطی بیشک زمینهساز این بیاعتمادی است اما تاثیر رشد آگاهی مردم و شدت گرفتن مطالبات آنها از دولت بر این زوال اعتماد را نمیتوان نادیده گرفت.
بیاعتمادی به توانمندی دولت در حادثه سانچی نیز خود را نشان داد. مردمی که باز به سبب ضعف رسانههای جریان اصلی اطلاعات حادثه را از شبکههای مجازی پی میگرفتند، بیاعتماد به گفتههای دولتمردان و کارشناسان رسمی در گردابی از اخبار ضدونقیض و تحلیل و تفسیرهای غیرکارشناسانه گرفتار آمدند. هر فرد آگاه و ناآگاهی، بیغرض یا مغرضانه در این فضای اطلاعرسانی به مرجعی برای تحلیل علل و عوامل بروز سانحه تبدیل شد و به آشفتگی افکار عمومی دامن زد. ضعف مرجعیت مطبوعات و رسانه ملی بار دیگر هنگامی خود را نشان داد که هواپیمای ATR تهران- یاسوج در بلندیهای دنا ناپدید شد و هرگز به مقصد نرسید. این بار هم برخی نظریهپرداز توطئهای شدند که کمر به قتل استادان دانشگاه و فعالان محیط زیست بسته بود! برخی هم چشمبسته به مدافعان و مخالفان این نظریهها پیوستند، غافل از اینکه گرچه شبکههای اجتماعی فرصت بینظیری برای آگاهی مردم فراهم کرده، اما تشخیص خبر و نظر در آن کار دشواری است.
سال 96 و رویدادهای آن هر چه بود درس مهمی برای دولتمردان داشت؛ شما در خانه شیشهای زندگی میکنید. اگر چیزی برای پنهان کردن داشته باشید قدرت شبکههای اجتماعی تهدید بزرگی برای شما خواهد بود. مردم فراتر از آنچه میخواهید بدانند میدانند، مطالبه میکنند و پیگیر مطالبات خود هستند. حتی اگر مطالباتشان زیر خاکستر پنهان باشد.