ایران دست آمریکا را خوانده است
علی واعظ سناریوهای مختلف رفتار آمریکا و ایران در قبال برجام را بررسی میکند
علی واعظ میگوید: امروز دولت آمریکا از حیث پایبندی به قوانین بینالمللی و چندجانبهگرایی، از دید جامعه جهانی تا حدودی «یاغی» به حساب میآید و این یک برگ برنده در اختیار ایران است. از سوی دیگر، بازی سیاست محدود به اقدامات عملی نیست؛ تهدید طرف مقابل به اینکه اقداماتش با هزینه مواجه خواهد شد، بخشی از بازی سیاست است.
از نظر «علی واعظ» تحلیلگر ارشد ایران در «گروه بینالمللی بحران» دولت آمریکا در جریان اعلام سیاستهای جدید خود در قبال برجام دست به یک بازی چندگانه زده است: از یکسو تلاش میکند بدون خروج رسمی از برجام، ایران را به سمت نقض آن سوق دهد و از سوی دیگر با ایجاد فضای سردرگمی و ابهام میخواهد مانع بهرهمندی کامل ایران از منافع توافق هستهای شود. به اعتقاد او، اگرچه این بازی منصفانه نیست، اما در نگاهی واقعبینانه، سناریوی بهینه برای تهران آن است که «پروژه مقصرسازی ایران خنثی شود.» واعظ معتقد است در مقام اعلام موضع، سخنان مقام معظم رهبری و رئیسجمهور مبنی بر واکنش متقابل به اقدامات آمریکا بهترین روش ممکن است، اما در مقام عمل شاید بهتر باشد سیاستی که رئیس سازمان انرژی اتمی مطرح کرده به کار بسته شود و ایران خود را برای «حفظ برجام حتی بدون آمریکا» آماده کند.
♦♦♦
با اظهارات جدید دونالد ترامپ، خروج آمریکا از برجام چقدر محتمل شده است و اگر این خروج اتفاق بیفتد، چگونه رخ خواهد داد؟
به نظر من از زمان آغاز ریاستجمهوری آقای ترامپ، این مساله برای دولت او روشن شده که هزینه خروج یکجانبه آمریکا از برجام به مراتب بیشتر از سود آن خواهد بود. بدین معنا که با توجه به پایبندی ایران به توافق هستهای و رضایت جامعه جهانی از اجرای آن، اگر واشنگتن به صورت یکجانبه یا بر اساس بهانههای واهی از برجام خارج شود، این رفتار منجر به منزوی شدن آمریکا شده و اهرمهای فشاری را که بناست علیه ایران استفاده شود، از دسترس آن کشور خارج میکند. بنابراین گزینه «خروج یکجانبه» از همان ابتدای کار از میان گزینههای موجود خارج شده و دولت آمریکا در طول هفتهشت ماه گذشته در جستوجوی راهکار دیگری برای از بین بردن برجام برآمده است. فراموش نکنید که تخریب برجام-بهعنوان یکی از میراثهای دولت اوباما- نهتنها برای حزب جمهوریخواه یک موضوع ایدئولوژیک است، بلکه برای مخالفان و رقبای منطقهای ایران هم فرصتی استثنایی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی است و آنها میخواهند از فرصت دولت ترامپ برای این کار نهایت استفاده را ببرند. به همین دلیل به دنبال گزینههایی بهجز خروج یکجانبه گشتهاند و به نظر میرسد گزینهای که نهایتاً مورد توجه آنها قرار گرفته، ایجاد جو ناامنی و تردید درباره توافق هستهای است تا در این جو بدون آنکه گناه این کار بهطور مشخص به گردن دولت آمریکا بیفتد، برجام تضعیف شده و ایران به سمت نقض یا لغو توافق سوق داده شود.
در شرایط کنونی به نظر میرسد تصمیم بر این است که این کار از طریق عدم گواهی پایبندی ایران به برجام از سوی دولت ترامپ صورت بگیرد. میدانید که دولت آمریکا باید هر سه ماه یکبار ارزیابی خود از پایبندی ایران به برجام را به کنگره گزارش دهد و اگر آقای ترامپ در نیمه اکتبر گواهی پایبندی ایران را صادر نکند، ایالات متحده از برجام خارج نخواهد شد، ولی پروسه 60روزهای در کنگره برای بازگرداندن تحریمهای هستهای آغاز میشود. این پروسه میتواند شکلهای مختلفی داشته باشد، اما در هر حال نتیجهاش این خواهد بود که برخی شرکتهای اروپایی یا بانکهای بزرگ را -که همین امروز هم برای همکاری با ایران تردید دارند- از ورود به بازار ایران منصرف کرده و به اقتصاد ایران ضربه خواهد زد. البته تا هنگامی که تحریمهای هستهای بهطور مستقیم اعمال نشوند، هنوز نمیتوان گفت آمریکا اقدام به لغو یا حتی نقض توافق کرده است، ولی همین که کنگره وارد بررسی احیای تحریمها شود، اثر خود را در ساختن جو روانی علیه ایران خواهد گذاشت. ضمن اینکه ممکن است کنگره اقدام به اعمال تحریمهای غیرهستهای (مثلاً علیه سپاه) کند. این جو روانی -که موثرترین ابزار تحریم برای ایجاد شوک روانی در بازار است- میتواند بدون خروج مستقیم آمریکا از برجام، مانع دستیابی ایران به منافع آن شود، یا ایران را وادار به اقداماتی کند که نقض برجام محسوب شود.
البته معتقدم مقامات ایران از این برنامه دولت آمریکا مطلعند، اما همین تهدید بیثباتکننده برجام، اهرمی در اختیار دولت آمریکا قرار میدهد تا بتواند به اروپاییها فشار وارد کند؛ به خصوص در یک هفتهای که مذاکرات در حاشیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد در نیویورک در جریان است، دولت ترامپ میتواند با این اهرم به اروپاییها بگوید «اگر شما برای رفع اشکالات برجام همکاری نکنید، برای ما چارهای جز این اقدام (اعلام عدم پایبندی ایران به برجام) باقی نمیماند.» این ابزار چانهزنی میتواند نظر اروپاییها را برای موافقت با مذاکره مجدد درباره برجام جلب کند. هدف از مذاکره مجدد هم این است که توافقی به دست آید که بیشتر به نفع آمریکا و کمتر به سود ایران باشد.
اما ایران مکرراً تاکید کرده است که مذاکره مجدد را نمیپذیرد. در این صورت دستاورد استراتژی جدید دولت آمریکا چه خواهد بود؟
بله، حتی اروپاییها هم تمایلی به مذاکره مجدد ندارند. به اعتقاد آنها برجام باید به شکل موجود حفظ شود. آنها میگویند اگر هم قرار است توافقهای جانبی یا توافقاتی در ادامه برجام (بین آمریکا و ایران یا بین ایران و گروه 1+5) شکل بگیرد، ابتدائاً نیازمند حفظ برجام است تا توافقات جدید بر بستر آن ساخته شوند. در هر حال، چنانچه اهرم فشار دولت آمریکا در مقابل اروپاییها موثر واقع نشود -که تصور میکنم نخواهد شد و حتی اگر برخی کشورهای عضو 1+5 مثل انگلستان با آن موافقت کنند، بعید است فرانسه و آلمان و بهویژه روسیه و چین این مساله را بپذیرند- وارد سناریوی پیشگفته خواهیم شد و دولت آمریکا گواهی پایبندی ایران به برجام را صادر نخواهد کرد تا توافق هستهای را بیثبات کند.
توجه داشته باشید که دو نوع بهانه برای عدم صدور این گواهی وجود دارد: بهانههای هستهای و بهانههای غیرهستهای. دولت آمریکا ابتدا تلاش کرد از طریق فشار به آژانس بینالمللی انرژی اتمی و پیگیری دسترسی به سایتهای نظامی ایران، بهانه هستهای را به دست بیاورد، اما آژانس در این زمینه با واشنگتن همراهی نکرد و از دسترسیهای موجود به سایتهای مختلف در ایران ابراز رضایت کرد. بنابراین گزینه اول خنثی شد و حالا دولت آمریکا به دنبال استفاده از واژه مبهم «روح برجام» است. بدین معنا که میخواهد سیاستهای منطقهای ایران را به «روح برجام» پیوند دهد و از این طریق به توافق هستهای فشار بیاورد.
فرض کنیم این سناریو در نیمه اکتبر اتفاق بیفتد. واکنش اروپاییها، چین و روسیه به رفتار جدید آمریکا چه خواهد بود؟ واکنش دولتهای این کشورها با شرکتهای خصوصی و بانکهای آنها چه تفاوتهایی خواهد داشت؟
تا زمانی که آمریکا تحریمهای هستهای را احیا نکند و مرتکب نقض برجام نشود، سایر اعضای گروه 1+5 به این کشور اعتراضی نخواهند کرد. چراکه ارزیابی پایبندی ایران به برجام، مبتنی بر یک قانون داخلی آمریکا و امری مربوط به سیاست داخلی این کشور است. تنها زمانی میتوان انتظار اعتراض جدی گروه 1+5 به آمریکا را داشت که تحریمهای هستهای احیا شود. در چنین شرایطی، واکنش این کشورها تا حدود زیادی به رفتار ایران بستگی دارد. بهعنوان مثال اگر ایران اقدام به احیای برخی بخشهای تعلیقشده برنامه هستهای خود کند، اروپاییها دیگر نمیتوانند طرف ایران را بگیرند؛ اما در صورتی که ایران همچنان به برجام پایبند بماند، دیگر اعضای 1+5 هم همراهی بیشتری با ایران خواهند داشت. نباید تصور کرد که در این موقعیت، وضعیتی «سیاه و سفید» شکل میگیرد. به نظر من هدف کاخ سفید هم عمدتاً ایجاد وضعیت سردرگمی و ابهام است. در وضعیت ابهامآلود برخی از 28 کشور عضو اتحادیه اروپا با آمریکا همکاری خواهند کرد و برخی خیر؛ برخی شرکتهای اروپایی به مبادلات تجاری با ایران ادامه خواهند داد و برخی از ورود به ایران خودداری خواهند کرد یا اگر حضور دارند، خارج خواهند شد. پیادهسازی «بازی اتهام» از سوی آمریکا، باعث مهآلود شدن فضا میشود و هدف دولت این کشور برای خارج کردن قطار برجام از ریل را محقق میکند؛ البته به این امید که نهایتاً ایران طرفی باشد که آن را به دره میاندازد.
آیا ایران میتواند تاکتیکی مشابه آمریکا در پیش بگیرد و بدون نقض برجام، گامهایی برای نشان دادن قدرت خود بردارد؟
ایران دو نوع ابزار در اختیار دارد: اولین ابزار مبتنی بر واکنشهای هستهای است. بر اساس قانون مصوب مجلس شورای اسلامی (قانون اقدام متناسب و متقابل دولت جمهوری اسلامی ایران در اجرای برجام) دولت موظف خواهد بود برخی جنبههای برنامه هستهای را احیا کند. دستور رهبری و صحبتهای اخیر ایشان درباره اقدامات مشابه و متناسب در همین راستا بوده و آقای روحانی نیز اظهارات مشابهی داشتهاند. آقای صالحی هم یکبار اشاره کردند که ایران میتواند به سرعت برنامه هستهای خود را احیا کند. این یکی از گزینههای ایران است، اما به نظر من هر اقدام هستهای خارج از چارچوب برجام، نقض فاحش و واضح برجام تلقی میشود و هدف تندروهای آمریکایی را تامین میکند؛ بنابراین به نظر من بازی کردن در زمین آنها خواهد بود. ابزار دومی که ایران در اختیار دارد، مربوط به سیاستهای منطقهای است؛ بدین معنا که فشار بر نیروهای آمریکایی را در عراق و سوریه افزایش دهد یا متحدان آمریکا را در مناطقی همچون یمن تحت فشار بیشتری قرار دهد. اما این گزینه هم به شکلی دیگر بازی کردن در زمین تندروهاست؛ چراکه ابزاری برای مستندسازی گفتمان آنها مبنی بر نقش بیثباتکننده ایران در منطقه به دستشان میدهد. بنابر این هر دو گزینه برای ایران هزینهساز خواهد بود. شاید تصور وجود گزینه سوم برای ایران دشوار باشد، اما فکر میکنم بهترین رفتار برای ایران ادامه بازی بهعنوان یک بازیگر مثبت و سازنده است؛ بازیگری که هم به تعهدات خود در برجام پایبند میماند و هم از اقدامات تقابلجویانه در سطح منطقه پرهیز میکند. این تاکتیک شاید از نظر سیاست داخلی هزینه زیادی برای دولت آقای روحانی داشته باشد، اما همزمان نگرانکنندهترین سناریوی موجود برای تندروهای آمریکایی است. زیرا موجب دو شقه شدن جامعه جهانی میشود و باعث خواهد شد آمریکا حمایت قدرتهای بزرگ را برای فشار بر ایران در اختیار نداشته باشد. در این سناریو، برنامه هستهای بهعنوان ابزاری علیه آمریکا استفاده نمیشود، ولی در عین حال سلاح تحریم را هم از دست این کشور خواهد گرفت و تاثیر آن را به شدت کاهش میدهد.
بنابراین از نظر شما سناریوی سوم منافع ملی ما را در حداکثر ممکن تامین میکند.
بدون شک همینطور است.
در این شرایط، فرض بر این است که تحریمهای سازمان ملل و اتحادیه اروپا احیا نخواهد شد و احتمالاً تنها یکسری تحریمهای یکجانبه جدید صرفاً از طرف آمریکا اعمال میشود. آیا این فرض صحیح است؟
حتی اگر ایران از برجام تخلف نکند، آمریکا میتواند به صورت یکجانبه تحریمهای سازمان ملل را بر اساس بهانههای واهی احیا کند؛ اما واقعیت این است که اعمال تحریم تنها در صورتی موثر خواهد بود که همراهی جامعه جهانی را با خود داشته باشد و جامعه جهانی فقط در صورتی با آمریکا همراهی خواهد کرد که ایران مقصر جلوه داده شود: یا بهعنوان یک بازیگر منطقهای تخریبکننده، یا بهعنوان ناقض برجام. این همان هدفی است که دولت ایالات متحده دنبال میکند. شاید از نظر سیاست داخلی ایران و حتی از منظر انصاف، درست نباشد که فقط یک طرف معامله به توافق پایبند بماند، اما اگر از نگاه واقعبینانه سیاسی یا Realpolitik به قضیه نگاه کنیم، تنها حالتی که مخالفان برجام را مغبون میکند، آن است که پروژه مقصرسازی ایران خنثی شود و تهران نقشی سازنده از خود نشان دهد؛ چه در موضوع هستهای و چه در سطح منطقه. در سطح منطقه، ایران میتواند از صرف جنگ با داعش فراتر رفته و با انعطافپذیری بیشتر، منطقه را به سمت ثبات حرکت دهد. در برنامه هستهای نیز توافق با سایر اعضای 1+5 برای حفظ برجام-حتی بدون آمریکا- بدون شک سلاح تحریم را از دست ایالات متحده خارج خواهد کرد.
امروز دولت آمریکا از حیث پایبندی به قوانین بینالمللی و چندجانبهگرایی، از دید جامعه جهانی تا حدودی «یاغی» به حساب میآید و این یک برگ برنده در اختیار ایران است. از سوی دیگر، بازی سیاست محدود به اقدامات عملی نیست؛ تهدید طرف مقابل به اینکه اقداماتش با هزینه مواجه خواهد شد، بخشی از بازی سیاست است. بنابراین فکر میکنم اظهارات رهبر یا رئیسجمهور ایران مبنی بر اقدام متقابل در برابر آمریکا بسیار مهم است و باید ادامه پیدا کند. هرچند در هنگام عمل، سیاست واقعبینانهای که دست آمریکا را برای اجماعسازی علیه ایران خالی میگذارد، سیاست موثرتری برای تامین منافع ملی خواهد بود.
یعنی در مقام اعلام موضع، سخنان مقام معظم رهبری و رئیسجمهور بهترین روش ممکن است، اما در مقام عمل شاید بهتر باشد شیوهای را که رئیس سازمان انرژی اتمی مطرح کرده به کار ببندیم. همینطور است؟
بله. فکر میکنم بهتر بود صحبتهای آقای صالحی (مبنی بر حفظ برجام حتی بدون آمریکا) بهطور خصوصی به اروپاییها منتقل میشد و موضع رهبر و رئیسجمهور ایران از تریبونهای عمومی تکرار میشد.
بهعنوان سوال پایانی اجازه دهید به تبعات اقتصادی وضعیت جدید بپردازیم. اگر سناریوی محتملتر در نیمه اکتبر اتفاق بیفتد و دولت آمریکا پایبندی ایران به برجام را تایید نکند، وضعیت قراردادهای بستهشده تا امروز چه خواهد شد؟ کدام بخشهای اقتصاد ایران (صنعت نفت، خودروسازی، صنعت هوایی و...) از این تحول بیشتر تاثیر خواهند پذیرفت؟
حتی اگر شرایط به گونهای رقم بخورد که به سمت متلاشی شدن برجام حرکت کنیم، دولت آمریکا موظف است برای برخی از این توافقات -مثل توافق نفتی ایران با توتال- یک پنجره زمانی برای تمام کردن پروژههای موجود و خروج از ایران در نظر بگیرد. با توجه به اینکه دولت فرانسه به شدت از این توافقات حمایت میکند، میتوان تصور کرد که این پنجره زمانی به اندازهای طولانی خواهد بود که این شرکتها متضرر نشوند. اما اگر سناریوی محتملتر اجرایی شود و «برجام منهای آمریکا» شکل بگیرد، احتمالاً قراردادهای بستهشده با شرکتهای اروپایی تداوم خواهند یافت. شاید تنها توافق اروپایی که از این قاعده مستثنی میشود، توافق ایرانایر و ایرباس باشد. چرا؟ چون یکی از توافقات مورد اعتراض مخالفان برجام در آمریکا توافق با شرکت بوئینگ است؛ به این بهانه که ایران از هواپیماهای مسافربری برای ارسال سلاح به سوریه استفاده میکند. و اگر توافق بوئینگ با ایران لغو شود، حتماً توافق ایرباس با ایران هم ملغی خواهد شد. زیرا برخی قطعات موتور هواپیماهای ایرباس ساخت آمریکا و مشمول قوانین این کشور است. البته این کار نقض فاحش برجام به حساب میآید، اما چون بهانه آمریکا برای این کار غیرهستهای است، واشنگتن تلاش خواهد کرد آن را یک «تحریم غیرهستهای» جلوه دهد و شماری از کشورهای اروپایی هم این بهانه را خواهند پذیرفت. چراکه آنها نیز از نقش ایران در سوریه راضی نیستند. اما در نهایت، این ماجرا هم همانند «بازی اتهام» نوعی شرایط سردرگمی ایجاد میکند؛ بدین معنا که برخی شرکتها از ایران خارج خواهند شد، برخی در ایران خواهند ماند و حتی برخی دیگر به ایران وارد خواهند شد. البته طبعاً از شرایط عادیسازی فضای اقتصادی ایران دور خواهیم شد و این به اقتصاد ایران ضربه خواهد زد، ولی فراموش نکنید: گزینه جایگزین که احیای بحران هستهای و ایجاد بهانه برای تحریمهای چندجانبه با حمایت بینالمللی است، در مجموع هزینه بیشتری برای ایران دارد و گزینه جذابتری به حساب نمیآید.