شکل جدید فقر
آیا آثار اجتماعی و اقتصادی بلایای طبیعی را میشود مدیریت کرد؟
بشر از بدو خلقت و سکونت در طبیعت در مقابل آن ناتوان و آسیبپذیر بوده است. در طول تاریخ برای کاستن از این آسیبپذیری همواره کوشیده تا راهی بیابد و تابآوری خود را در مقابل طبیعت افزایش و آسیبپذیری خود را کاهش دهد.
اساس آسیبپذیری در برابر بلایای طبیعی بر اساس حضور فیزیکی انسان در طبیعت در معرض خطر و در معرض آسیبپذیری معنادار میشود. سیل، زلزله، خشکسالی، تغییر اقلیم و... بلایای طبیعی هستند که آسیبپذیری آنها بر اساس تاثیری که بر جامعه انسانی میگذارند ارزیابی میشود.
گفته میشود هیچکدام از بلایای طبیعی چه سیل، چه خشکسالی و چه تغییر اقلیم و زلزله در صورتی که در جامعه غیرانسانی، در منطقه خالی از حیات، یا در منطقهای دور از سکونتگاههای انسانی رخ دهد، نمیتوان آن را بلایای طبیعی (disaster) نامید و راه رویارویی با آن را تابآوری جامعه انسانی دانست.
تابآوری در برابر بلایای طبیعی، بر اساس آسیبآفرینی بلایای طبیعی در جوامع انسانی معنادار میشود.
بنابراین آنچه در بلایای طبیعی اهمیت دارد، تاثیر آنها بر حیات اجتماعی و اقتصادی جامعه و مردم است و آنچه باید مورد توجه قرار بگیرد، پیامدهای اجتماعی و اقتصادی بلایای طبیعی بر جامعه انسانی است.
بلایای طبیعی با پیامدهای اجتماعی و اقتصادی خود شرایط اقتصادی جامعه را تغییر میدهند، زیرساختهای اقتصادی جامعه را نابود میکنند، به داراییها و اموال مردم آسیبهای جدی وارد میکنند و گاهی جامعه و مردم را در نقطهای قرار میدهند که باید همهچیز را از صفر شروع کنند. بلایای طبیعی علاوه بر زیرساختها، به کسبوکارها آسیب جدی وارد میکنند و در مناطق و مواردی که معیشت مردم به طبیعت وابسته است، بلایای طبیعی بخش مهمی از این معیشت را از بین میبرد.
آسیبدیدگی زمینهای کشاورزی، نابودی مراتع، گاهی نابودی کارگاهها و کارخانهها از جمله آسیبهای مستقیمی است که بلایای طبیعی به کسبوکارها و معیشت مردم وارد میکنند و حیات اقتصادی جامعه آسیبدیده را شکننده و در مواردی نابود میکنند.
بسیاری تصور میکنند که تنها مردم مناطق آسیبدیده و امکانات زیستی، اقتصادی مناطق آسیبدیده است که با وقوع بلایای طبیعی، از نظر اقتصادی آسیب میبینند.
اما موج این آسیبدیدگی گاهی علاوه بر منطقه آسیبدیده و مردم آسیبدیده، سراسر کشور و گاهی حتی سطح بینالمللی را نیز دربر میگیرد و آسیبپذیری اقتصادی آن و موج فقرزایی و فقیرسازی بلایای طبیعی تا سطح ملی و فراملی را نیز فرا میگیرد.
در برخی از بلایای طبیعی مانند تغییر اقلیم و خشکسالی، این آسیبدیدگی اقتصادی ممکن است تا نسلهای متوالی ادامه یابد و زنجیرهای از ناتوانی اقتصادی را برای نسلهای متوالی ایجاد کند و آسیبی دامنهدار، و بسطیابنده در نظاماجتماعی ایجاد کند.
بلایای طبیعی گاهی به پیامدهای غیرقابل جبرانی منجر میشوند که میتواند ساختار یک جامعه و نهادهای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی یک سرزمین را به کلی نابود و تمامیت یک سرزمین را به واسطه این آسیبدیدگی به یک سرزمین ناتوان از تامین ابتداییترین نیازهای اقتصادی و اجتماعی تبدیل کند و با متلاشی کردن و فروپاشی نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی عملاً امکان بازسازی و بازتوانی جامعه آسیبدیده را به حداقل برساند.
این سطح از آسیبدیدگی روند توسعه را در جامعه کند میکند و توان بهبود شرایط معیشتی و اقتصادی را در جامعه به حداقل میرساند.
جوامع به دلیل فقدان تابآوری در برابر بلایای طبیعی از وقوع بلایای طبیعی آسیب میبینند، اما نابودی زیرساختها و متلاشی شدن و فروپاشی نهادهای اقتصادی و اجتماعی که در اثر بلایای طبیعی دامنهدار مانند تغییر اقلیم و خشکسالی رخ میدهد، خود تابآوری جامعه را کاهش میدهد و به یک زنجیره ویرانگر و مولد ناتابآوری بدل میشود.
کشورهایی مانند سودان، سومالی، نیجریه و سوریه روشنترین نمونههایی هستند که نشان میدهد فروپاشی نهادی ناشی از بلایای طبیعی تا چه حد میتواند آسیبدیدگی ممتد جامعه را به دنبال داشته باشد و به زنجیره متوالی و تکرارشونده ناپایداری نهادی و اقتصادی بینجامد.
در مناطق آسیبدیده از بلایای طبیعی، مصیبت اصلی تازه پس از فروکش کردن بلای طبیعی آغاز میشود. وقتی سرزمینی فرورفته در گلولای، یا سرزمینی با خاک یکسانشده در اثر زلزله یا سرزمینی خشکیده از خشکسالی در برابر چشم مردم سر بر میآورد.
آسیب ناشی از بلایای طبیعی از سویی افراد آسیبدیده را در معرض انواع عفونت و بیماری قرار میدهد که ناتوانی از درمان آنها، چرخه بیکاری و خروج از چرخه اقتصادی را برای مردمان آسیبدیده از بلایای طبیعی دوچندان میکند.
ضمن اینکه علاوه بر خسارتهای مستقیم ناشی از بلایایی مانند سیل، باید خسارتهای اقتصادی که به زیرساختها، زمینهای کشاورزی، سازهها، منازل، بناهای فرهنگی و باستانی و مشاغل، خدمات و گردشگری در مناطق آسیبدیده وارد میشود، نیز در نظر گرفته شود.
در خشکسالی و تغییر اقلیم، فقر دامنهدار و مزمن، خطر بزرگتری است که آرامآرام به خاطر خشکیدن سرزمین از خاک به خانهها میخزد و شمار کثیری را مبتلا کرده و به تدریج جمعیت پرشمارتری را مبتلا میکند.
توسعه تصاعدی فقر یکی دیگر از پیامدهای جدی بلایای طبیعی است. بحرانها فقرا را فقیرتر و محرومیت را تشدید میکنند. به ویژه در سرزمینهایی که در شرایط عادی هم جمعیت پرشماری از مردم در شرایط اقتصادی ناگواری به سر میبرند.
بلایای طبیعی، خشکسالی و زندگی در اقلیمی بیبرگوبار و بیکشتوکار، هم بر فقر و هم بر تعداد تنگدستان خواهد افزود. به واقع، محرومیت ناشی از تکیدگی اقلیمی و بیآب و بار بودن زمین و عدم امکان ارتزاق، در شرایط عادی هم بسیاری از مناطق را تحت تاثیر قرار میدهد که با گسترش آسیبهای ناشی از بلایای طبیعی تشدید میشود.
افزایش فقر و تهدید عزت و غرور ملی دیگر پیامد جدی ناشی از بلایای طبیعی است که به سرزمین آسیبدیده تحمیل میشود.
با کاهش بیشتر منابع در پی وقوع بلایای طبیعی از جمله خشکسالی، چنانچه راههای معقول و عزتمندانهتری برای تامین غذا و آب اندیشیده نشود، مردم در مناطق آسیبدیده را نیازمند کمکهای بینالمللی میکند. گزارشهای یونیسف، یونسکو و برنامه عمران سازمان ملل به روشنی نمایانگر وابستگی بهداشتی و آموزشی جمعیتهای پرشماری است که تحت تاثیر آسیبهای ناشی از بلایای طبیعی قرار گرفتهاند.
با گسترش بلایای طبیعی، سیل، خشکسالی، رشد بیکاری و کاهش بیشتر منابع، و نیز ضعف نهادهای تامین اجتماعی، دریافتکنندههای کمکهای حمایتی پرشمارتر خواهند شد.
کمیابی منابع، در کنار آسیبپذیری بیشتر در برابر بلایای طبیعی، مردم این مناطق را در سطحی وسیع، به مردمانی نیازمند به کمکهای انساندوستانه ملی و بینالمللی در حوزه غذا، بهداشت و آموزش تبدیل میکند.