باختن اخلاقی نیست
آیا دنبال کردن نفع شخصی در زمان بحران ناپسند است؟
برای نخستینبار مخالفان فایدهگرایی جاناستوارت میل، فیلسوف و اقتصاددان انگلیسی و به تعبیری تاثیرگذارترین فیلسوف انگلیسیزبان در قرن نوزدهم، در نقد آرای او در باب اقتصاد سیاسی عبارت انسان اقتصادی را ضرب کردند. «هومو ایکونامیکوس» یا انسان اقتصادی (بر وزن هومو ساپینس یا انسان خردمند) از نظریه اقتصادی تصویری هرچند کاریکاتوروار به دست میدهد. انسان اقتصادی فردی معقول محسوب میشود که همواره پیجویِ منفعت شخصی است. و منفعت شخصی حاصل ارزشگذاری ذهنی اوست.
برای نخستینبار مخالفان فایدهگرایی جاناستوارت میل، فیلسوف و اقتصاددان انگلیسی و به تعبیری تاثیرگذارترین فیلسوف انگلیسیزبان در قرن نوزدهم، در نقد آرای او در باب اقتصاد سیاسی عبارت انسان اقتصادی را ضرب کردند. «هومو ایکونامیکوس» یا انسان اقتصادی (بر وزن هومو ساپینس یا انسان خردمند) از نظریه اقتصادی تصویری هرچند کاریکاتوروار به دست میدهد. انسان اقتصادی فردی معقول محسوب میشود که همواره پیجویِ منفعت شخصی است. و منفعت شخصی حاصل ارزشگذاری ذهنی اوست.
البته در طول دویست و اندی سال گذشته ایده انسان اقتصادی نقدهای فراوانی دیده و دستخوش تغییراتی شده است. به عنوان مثال عدهای از جمله کارل پولانی نشان دادند که در برخی جوامع سنتی به عوض اقتصاد بازار، اقتصاد مجانی (Gift Economy) جریان دارد و مبادلات و تولیدات متناسب بدهبستان مرامی اعضای آن قبیله یا جامعه است. همچنین بسیاری از جمله جان مینارد کینز و برخی از اقتصاددانان اتریشی ایده انسان اقتصادی را از این منظر نقد کردهاند که عموماً فرد در تصمیمگیری و ترجیحات ذهنیاش درک محیطی یا پیشبینی وثیقی نسبت به وضعیت اقتصاد کلان ندارد و منطق بشری بسیار محدودتر از آن است که بدواً در این مدل تصور میشده است. مضافاً بهخصوص اتریشیها (به درستی) تاکید میکنند که هیچکس دانش کاملی نسبت به سنجههای اقتصادی ندارد. لذا به جای انسان اقتصادی، انسان کنشگر را پیشنهاد میکنند. اخیراً منتقد جدیدی به جمع قدیمیترها پیوسته که اقتصاد رفتاری نام دارد و نشان میدهد برخی اوقات انسانها لزوماً عقلایی رفتار نمیکنند.
خلاصه آنکه نمیتوان گفت انسان موجودی است که همواره عقلایی رفتار کرده و فقط نفع شخصی را دنبال میکند. اما همه اینها در کلیتی اتفاقنظر دارند لذا با در نظر داشتن تمام انتقادات وارده به ایده انسان اقتصادی، میتوان گفت که «آدمی با بضاعت محدودش پیجوی زندگی اقتصادی بهتر و شرایط امنتر است». و هیچچیز غیراخلاقیای راجع به این گزاره وجود ندارد.
البته در طول تاریخ همیشه اینطور نبوده است. برای هزاران سال این تصور وجود داشت که تلاش برای پیجویی نفع شخصی امری خودخواهانه است و به جامعه آسیب میرساند. به همین خاطر است که در بسیاری از فرهنگها و مذاهب باستانی پرداختن به امور دنیوی، بیش از نیازهای اولیه، نکوهیده بوده و در مواردی همچنان هست.
آدام اسمیت درک ما را نسبت به طبیعت بشر و نتایج آن دگرگون کرد. او نشان داد که برخلاف تصور فرهنگها و نظامهای ارزشی باستانی، پیجویی نفع شخصی به جامعه آسیب نمیرساند. برعکس، تمام پیشرفتهای جامعه نتیجه تلاش برای پیجویی نفع شخصی است. این درست است که دانش افراد محدود است و تمام تصمیمات ایشان عقلایی نیست. همچنین حقیقت دارد که خیلی اوقات ترجیحات و اولویتهای آدمی جنبه اقتصادی ندارد. ولی بهرغم همه اینها در اقتصاد بازار وقتی فرد در پی نفع شخصی تلاش میکند چارهای جز خیر رساندن به افراد جامعه ندارد. مضافاً مکانیسم بازار یک بازی با حاصلجمع صفر نیست. یعنی در مکانیسم بازار وقتی فرد منتفع میشود که بتواند به طرف مقابل نفعی برساند و برخلاف تصور غلط بسیاری، اینطور نیست که نفع فرد در گرو ضرر دیگری باشد.
پس از روز نخست شکلگیری اقتصاد مدرن میدانیم که طبیعت آدمی پیجویی نفع شخصی برای فراهم آوردن زندگی اقتصادی بهتر است و از آن مهمتر پیجویی نفع شخصی به جامعه آسیب نمیرساند بلکه موتور پیشرفت جامعه است و چنانکه اسمیت میگوید و ما بارها نقل کردهایم و باز هم خواهیم گفت: «این احسان و نوعدوستی قصاب و نانوا و... نیست که شام و ناهار بر سر سفره ما میآورد؛ ما شام و ناهار داریم چون ایشان در تعقیب تعلقات خویشاند.»
ممکن است بگویید این حرفها مربوط به شرایط ایدهآل است و مشمول شرایط سخت و جنگ و کمبود و قحطی نمیشود. اتفاقاً برعکس، کارکرد مکانیسم بازار در چنین شرایط ناخوشایندی مشهودتر است. در شرایط سختی و نایابی عدهای برای نفع شخصی تلاش میکنند کالا را از جاهای فراوانتر و ارزانتر به مناطق جنگی و قحطی برسانند و از این فرصت مغتنم به نوایی برسند و در این راه خطرات زیادی را به جان میخرند. کولبران خودمان مثال روشنی از همین جنس هستند. زحمت و خطر زیادی را متحمل میشوند تا کالایی را ارزانتر به دست مصرفکننده رسانده و در این مسیر نفعی ببرند. مضافاً افزایش قیمت برای نفع بردن در شرایط کمیابی باعث توزیع بهینه کالا میشود بین افرادی که بیشترین نیاز را نسبت به آن کالاها دارند. در صورت ارزان ماندن کالا در شرایط کمیابی اجناس انبار خواهند شد و به دست نیازمندان آن کالا نخواهد رسید. اینها معارفی است که در طول چندصدسال گذشته به گواه شواهد و مستندات بیشمار بارها و بارها ثابت شده است.
همه اینها ما را میرساند به سوال اصلی که چرا در ایران اینگونه نیست؟ چرا امروز تلاش مردم برای تامین منافع احتمالی باعث آسیب به جامعه میشود؟ و از همه مهمتر اینکه چاره چیست؟
در ایران مکانیسم بازار با دخالت دولتی مختل میشود. عرضه و تقاضای بازار اسیر دیوانسالاری است. مهمترین سنجه اقتصاد یعنی قیمت به صورت مصنوعی و با مقاصد سیاسی توسط دولت تعیین میشود. فرصتها به صورت مصنوعی در یک بازی جمع صفر توسط دولت و بین احبا توزیع میشود. واردات و صادرات، مقدار و ارزش آن در بند دولت است و هزینههای متنوعی بر آن تحمیل میشود که در نتیجهاش جریان کالا تقریباً متوقف شده است. برندهها و بازندهها توسط دولت به صورت دلبخواهی انتخاب میشوند و نقش مصرفکننده که فراوانی و قیمت کالا را تعیین میکند از بین میرود. و از همه مهمتر تمام هزینههای اینها به علاوه هزینه خطاهای سیاستگذاری و سوءمدیریت یا فساد از جیب مردم پرداخت میشود.
آن فردی که در حالت عادی برای پیجویی نفع شخصی باید به دنبال راهی برای خدمت به مردم میگشت امروز در حال تلاش است تا راهی پیدا کند و بتواند از رانتهای توزیعشده توسط دولت استفاده ببرد. آنهایی که دستشان به این رانتها نمیرسد مجبورند راههای کاذب برای نفع رساندن به همنوعانشان پیدا کنند. مثلاً اخیراً در یکی از عجیبترین سلسله تصمیمات سیاسی تاریخ بشر قرار بر این شده که مشکل کمبود عرضه خودرو را اینطور حل کنند که هر ایرانی فقط حق داشته باشد یک خودرو بخرد و این کار را از طریق مطابقت شماره ملی انجام خواهند داد. در نتیجه بازار کاذبی برای فروش شماره ملی ایجاد شده است.
طبیعت بشر عوض نشده است. مکانیسم بازار در ایران همانطور کار میکند که در همهجای دنیا. اما دخالت دولتی در بازار اعوجاج ایجاد کرده و باعث شده است تا همان خصلتی را که همواره موتور رشد جوامع بوده و بنیان اخلاقی اقتصاد است به تهدیدی علیه جامعه تبدیل کند. در تمام طول تاریخ طبیعت آدمی این بوده که تلاش کند برای خود و خانوادهاش رفاه و آسایش فراهم کند. ایران امروز هم از این قاعده مستثنی نیست. تلاش مردم برای تامین امنیت خانواده فرزندانشان از طریق خرید بیش از پیش خواربار و کالاهای مصرفی و... نهتنها اخلاقی که عقلایی است. هیچ فضیلت اخلاقی در بلاهت نیست. آنهایی که در ماههای اخیر سعی نکردند سرمایه و دسترنج سالها کار و آینده زندگی فرزندانشان را حفظ کنند و داروندارشان را به لبخندهای سیاستگذار باختند در هیچ نظام اخلاقی از جایگاه رفیعی برخوردار نیستند. طبیعت والدین ایجاب میکند برای آسایش فردای فرزند شیرخوار بکوشند. اگر کسی تصور میکند که کوشش این والدین عامل نایابی شیرخشک و پوشک است یا در نقطه مقابل اگر کسی تصور میکند که در بیشیر و بیپوشک ماندن فرزند فضیلتی وجود دارد و این تلاشها غیراخلاقی است اطمینان داشته باشید که نه اقتصاد را فهمیده است و نه اخلاق را. در دنیایی که تمامی این کالاها به وفور و با قیمت ارزان در دسترس هستند، آنچه غیراخلاقی است قمار دیوانسالار با زندگی و بقا و ممات میلیونها نفر ایرانی است. اصلاح این شرایط با سرزنش و انداختن تقصیرات بر گردن مردم ممکن نیست. برخلاف تصور بسیاری این مشکلات با قناعت پیشهکردن مردم حل نخواهد شد. هرچند ممکن است در کوتاهمدت از شدت اثرات شرایط جاری کاسته شود اما در بلندمدت همان مسیر قبلی را خواهیم پیمود.