زیر پوست اقتصاد
بررسی تبعات اجتماعی فشارهای اقتصادی
بیشک بارها و بارها این جمله را در گفتوگوهای پیرامون خود شنیدهاید که «گرسنگی نکشیدی که عاشقی را از یاد ببری»؛ اگر در این عبارت گرسنگی کشیدن را نشانهای از نرخهای تورم بالا و مستمر (کاهش قدرت خرید) مفروض در نظر بگیریم، میتوان چنین ادعا کرد که از دیرباز تاثیرگذاری کاهش قدرت خرید بر دیگر مقولات اجتماعی امری انکارناپذیر بوده است.
بیشک بارها و بارها این جمله را در گفتوگوهای پیرامون خود شنیدهاید که «گرسنگی نکشیدی که عاشقی را از یاد ببری»؛ اگر در این عبارت گرسنگی کشیدن را نشانهای از نرخهای تورم بالا و مستمر (کاهش قدرت خرید) مفروض در نظر بگیریم، میتوان چنین ادعا کرد که از دیرباز تاثیرگذاری کاهش قدرت خرید بر دیگر مقولات اجتماعی امری انکارناپذیر بوده است.
حوادث و وضعیت اخیر کشور نیز از جمله ابهام در اجرای برجام، وضع دوباره تحریمها، کاهش درآمدهای نفتی و... سبب شده است که دیگر بار ابهام در پیشبینی آینده اقتصاد ایران سایه افکند که از جمله عوامل تاثیرگذار بر این ابهامات میتوان به تورم بالایی اشاره داشت که این روزها گریبانگیر اقتصاد کشور شده است. گرچه افزایش سطح عمومی قیمتها در کشورمان بیسابقه نیست اما استمرار این امر و آن هم در بلندمدت میتواند علاوه بر کاهش قدرت خرید اقشار کمدرآمد و حقوقبگیر جامعه، پیامدهای اجتماعی مختلفی را نیز در پی داشته باشد که عموماً اصلاح و بهبود این پیامدها نیازمند زمانی به مراتب بیشتر از دوره تورم سپریشده است. از همینروی و با توجه به فزونی سطح عمومی قیمتها در روزهای گذشته، در این نوشتار درصدد بررسی ابعاد اجتماعی تاثیر تورم بر جامعه ایرانی هستیم.
تورم و ازدواج
همانگونه که فریدمن اشاره داشت خلاف منحنی فیلیپس در کوتاهمدت، رابطه تورم و بیکاری در بلندمدت رابطهای مستقیم است. این مهم در اقتصاد ایران و با توجه به استمرار نرخهای تورم بالا، امری دور از انتظار نیست. به همین واسطه تجارب اخیر اقتصاد ایران نیز رابطه مستقیم تورم و بیکاری و به بیان دیگر رکود تورمی را بیش از پیش بر ما ایرانیان روشن ساخته است.
از دیگر سو تحقیقات متعددی در باب عوامل اقتصادی تاثیرگذار بر ازدواج صورت گرفته است که برای نمونه میتوان به پژوهش التجائی و عزیززاده1 اشاره کرد. در این پژوهش نتایج حاصل از روش دادههای ترکیبی در 28 استان ایران طی دوره 1383 تا 1393 نشان میدهند که با افزایش متغیرهای تورم و بیکاری، سن ازدواج مردان و زنان نیز فزونی مییابد و به بیان دیگر نتایج حاصل را میتوان چنین تفسیر کرد که دو متغیر یادشده بر تحقق ازدواج دائم تاثیر معناداری دارند.
شاخص فلاکت و آمارهای ازدواج و طلاق
اما برای درک هرچه بیشتر تاثیرگذاری دو عامل یادشده در تمایل به ازدواج در خانوادههای ایرانی به بررسی این مهم طی سالیان اخیر پرداخته شده است. همانطور که در جدول شماره یک پیداست از شاخص فلاکت (Misery Index) در ایران که از مجموع دو شاخص بیکاری و تورم حاصل میشود، بهره برده شده که افزایش هرچه بیشتر شاخص مذکور نشان از دشوارتر شدن حیات اقتصادی در جامعه ایرانی دارد. بر اساس جدول مذکور نهتنها طی بازه سالهای 1392- 1388 با افزایش شاخص فلاکت در ایران به طور کلی شاهد روند نزولی آمار ازدواج در کشور بودهایم (تنها در سال 89 شاهد اندک افزایشی در آمار ازدواج بودهایم که بر اساس محاسبات این افزایش قریب به 1 /0 درصد است)، بلکه آمار طلاق نیز طی این بازه زمانی روندی صعودی را طی کرده است.2
چهره زنانه فقر
خبرهای متعددی که از نرخهای بالای بیکاری زنان و بهخصوص زنان سرپرست خانوار طی سالیان اخیر منتشر شده، ما را با عبارت نوظهوری تحت عنوان «چهره زنانه فقر» آشنا ساخته است. این مهم زمانی حائز اهمیت میشود که دریابیم زنان یکی از قربانیان نرخهای تورم بالا به شمار میروند. بر اساس تحقیقات بسیاری که بر نقش انکارناپذیر زنان در سرمایهگذاریهای انجامشده در حوزههای آموزش و سلامت خانوارها دلالت داشته، میتوان چنین پیشبینی کرد که کاهش قدرت خرید این قشر از جامعه تاثیر شگرفی بر تقاضای آنان از کالاهای باکششتر خواهد داشت که از جمله آنها میتوان به اهمیت تقاضای مواد غذایی و مسکن (کالاهای با کشش کمتر) در برابر آموزش و سلامت (کالاها و خدمات با کشش بیشتر) اشاره داشت در نتیجه این مهم میتواند در بلندمدت کاهش سطح سلامت و آموزش خانوارها و جامعه را در پی داشته باشد.
تورم و توزیع مجدد درآمد
یکی از موضوعات مورد بحث در حوزه تورم، نحوه تاثیرگذاری این شاخص اقتصادی بر توزیع مجدد کالاها، خدمات و درآمد است. گرچه به باور کلاسیکها تورم به صورت متناسب بر قیمتها تاثیرگذار است اما فیالواقع این مهم به صورت نامتناسب در اقتصادها رخ میدهد و نهتنها تناسب قیمتی بلکه تخصیص منابع را نیز تغییر داده و موجبات توزیع مجدد درآمد را در پی خواهد داشت. از همین روی دور از انتظار نیست که استمرار نرخهای تورم بالا در بلندمدت برخی از اقشار را بیش از پیش فقیر سازد. برای نمونه طی روزهای گذشته برخی افراد در راستای حفظ ارزش پول خود اقدام به خرید داراییهایی چون مسکن کردهاند که همین امر سبب افزایش تقاضا و قیمت خرید و اجاره مسکن شده و بسیاری از مستاجران را با مشکل مواجه ساخته است. این مهم میتواند هزینه مسکن را در سبد خانوار ایرانی بیش از پیش گسترده کرده و موجبات به حاشیه راندن این اقشار (بهخصوص اقشار حقوقبگیر و دارای حقوق ثابت) و گسترش حاشیهنشینی شود.
گسترش هرچه بیشتر حاشیهنشینی و حتی جدا شدن مکان زندگی اقشار کمدرآمد از اقشار دارای درآمد بالا در جوامع شهری سبب میشود که هر دو قشر از نعمت بهرهمندی از دانش حضوری (Tacit Knowledge) بیبهره شوند. این نوع از دانش، دانشی است که از تعامل اقشار مختلف مردم با یکدیگر حاصل میشود و نمیتوان آنها را مانند جهتهای جغرافیایی در کلاسهای درس آموخت.
در انتها باید خاطرنشان کرد که آشنایی با کانالهای تاثیرگذاری تورم بر بخشهای مختلف یک جامعه میتواند ما را در اتخاذ سیاستهای هرچه بهتر و مقابله با پیامدهای احتمالی این قبیل پیامدها یاری سازد. در نتیجه امید هست با رویکردهایی همهجانبهتر از تعمیق هرچه بیشتر آسیبهای اجتماعی پیشگیری شود.