«تهران بدون گدا» شدنی است
درباره امکانسنجی حذف متکدیان از چشمانداز پایتخت
آقای شهردار اعلام کرده است حدود 60 تا 70 درصد گدایان تهران خارجی هستند. جالب است بدانید که این گدایان دورهگرد و مهاجر نسل در نسل گدا بودهاند و در واقع تکدیگری شغل موروثی آنها به شمار میآید. خط سیر این گدایان از هند و جامو و کشمیر شروع میشود و به پاکستان، ایران، ترکیه و حتی اروپا میرسد. آنها ممکن است به صورت مستقیم گدایی کنند یا فعالیتهای شبهگدایی انجام دهند. مثلاً فالفروشی و گلفروشی کنند یا اتومبیلها را دستمال بکشند و...
آقای شهردار اعلام کرده است حدود 60 تا 70 درصد گدایان تهران خارجی هستند. جالب است بدانید که این گدایان دورهگرد و مهاجر نسل در نسل گدا بودهاند و در واقع تکدیگری شغل موروثی آنها به شمار میآید. خط سیر این گدایان از هند و جامو و کشمیر شروع میشود و به پاکستان، ایران، ترکیه و حتی اروپا میرسد. آنها ممکن است به صورت مستقیم گدایی کنند یا فعالیتهای شبهگدایی انجام دهند. مثلاً فالفروشی و گلفروشی کنند یا اتومبیلها را دستمال بکشند و...
در سایر کشورها برای کنترل پدیده تکدیگری، این گدایان مهاجر را جمعآوری کرده و به کشور مبدأ برمیگردانند. به علاوه اینکه نام آنها را در فهرست سیاه میگذارند و از ورود دوباره آنها به کشورشان جلوگیری میکنند. در تهران این اتفاق رخ نمیدهد. علت چیست؟ علت ناهماهنگیهایی است که بین ارگانهای مرتبط وجود دارد. ما در تهران نیاز داریم که یک میز برای کنترل پدیده تکدیگری تشکیل شود و ارگانهایی مانند وزارت امور خارجه، نیروی انتظامی و قوه قضائیه، وزارت کشور، بهزیستی، کمیته امداد، شهرداری، وزارت کار، وزارت مسکن و... دور این میز بنشینند و با همکاری یکدیگر برای پدیده تکدیگری تصمیمگیری کنند. برای جمعآوری متکدیان خارجی باید بازداشتگاههای موقت در اختیار شهرداری گذاشته شود و وزارت امور خارجه به شهرداری کمک کند که گدایان خارجی را به کشورشان بازگرداند و همین اقدام به تنهایی چیزی حدود 50 تا 60 درصد گدایان تهران را حذف میکند. میماند آن گروه اقلیت که ایرانی هستند و باید مورد آسیبشناسی و احتمالاً حمایت قرار گیرند.
نکته دیگری که در باب پدیده تکدیگری مهم و قابل ذکر است، این است که دستگیری شهروندان از این افراد موجب شکلگیری باندهای مافیایی گدایی در تهران شده است. ما در شهرداری مطالعه میدانی داشتهایم که درآمد برخی گدایان تهران به چهار تا هفت میلیون تومان در ماه میرسد. این رقم کلان موجب شکلگیری باندهای مافیایی گدایی و پدیده کودکان اجارهای شده است که در این باندها به کار گرفته میشوند. کودکان و سالمندان به جهت اینکه میتوانند احساسات شهروندان را برای کمک به متکدیان برانگیزند در باندهای مافیایی گدایی به کار گرفته میشوند و کمک به این افراد میتواند آسیب کودکان اجارهای را گستردهتر کند.
جالب است بدانید به مواردی برخوردهام که فرد متکدی، تنها 27 یا 28 سال داشته اما صاحب 10 تا 12 بچه است و همگی گدایی میکنند. درآمد قابل توجه تکدیگری در تهران باعث شده است که این افراد نهتنها بچههایشان را وادار به گدایی کنند که حتی شرط ازدواج با دخترانشان را متکدی بودن داماد قرار دهند! برای اینکه بتوانیم این بخش از مساله را تحت کنترل درآوریم باید فرهنگسازی انجام شود. ما باید به مردم بفهمانیم که کمک کردن به متکدیان اشتباه است.
درست است که ما ایرانیها به صدقه دادن سفارش شدهایم اما شهروندان باید بدانند که تکدیگری نهتنها در اسلام حرام شمرده شده که در قوانین قضایی کشور جرم محسوب میشود. بنابراین شهروندان باید به این باور و فرهنگ برسند که به جای کمک به گدایان، صدقه و نذوراتشان را به نهادهای خیریه قابل اعتماد پرداخت کنند یا اینکه به نیازمندانی که میشناسند احسان کنند.
در همین بخش خوب است به نکتهای اشاره کنم و آن رفتارهای غیرکارشناسی برخی از سلبریتیها برای مواجهه با پدیده تکدیگری است. به عنوان مثال دیده شده است که سلبریتیها پا به پای کودکان فالفروش، فال فروختهاند یا خودرو شهروندان را دستمال کشیدهاند و... این رفتار نادرست به دیدگاههای نادرست برای کمک به این افراد دامن میزند. البته شهرداری میتواند از ظرفیت و پایگاه اجتماعیها سلبریتیها استفاده کند و ضمن آموزش افراد مشهور پیرامون پدیده تکدیگری، آنها را ترغیب کند که این مسائل را به بدنه اجتماع آموزش دهند.
بخش دیگری از متکدیان کودکان کار و کودکان خیابانی هستند. برای حمایت از این دسته ما هنوز نتوانستهایم قانون حمایت از کودکان را به تصویب برسانیم. این یک مانع مهم برای حمایت از کودکان کار و کودکان خیابانی است. در همین راستا ما تلاش کردهایم برای این دسته از کودکان پرونده مددکاری تشکیل دهیم و سند آن را آماده کردهایم اما این سند هنوز به تصویب مجلس نرسیده است.
بیخانمانها، معتادان یا افراد نیازمند حمایت بخش دیگری از گدایان تهران هستند که این بخش از متکدیان هم باید شناسایی شده و مورد حمایت قرار گیرند و توانمند شوند.
اینها مهمترین مواردی است که برای حذف گدایان از منظره تهران باید مورد توجه قرار بگیرد. در واقع این ادعا امکان دارد اما نه در یک سال که به عقیده من در بلندمدت و مثلاً در یک بازه 5 تا 10ساله قابل اجراست. نکته دیگری که لازم میدانم به آن اشاره کنم توجه به قاعده برونسپاری در حذف گدایان از تهران است. اینکه بخشی از کار را به مردم و تشکلهای مدنی واگذار کنیم. نمونه این اتفاق در دنیا و حتی در ایران رخ داده و موفق بوده است. ما عبارت «تبریز شهر بدون گدا» را بارها و بارها شنیدهایم. در خیابانهای تبریز از حدود 40 سال پیش متکدی وجود ندارد و هیاتهای مذهبی و در واقع تشکلهای مردمنهاد پدیده تکدیگری را در این کلانشهر کنترل کردهاند. هیاتهایی که نذورات مردمی و کمکهای نیکوکاران را به صورت هدفمند به دست نیازمندان میرسانند. به جز تبریز شهرهایی مانند اصفهان و یزد هم در کنترل پدیده تکدیگری موفق بودهاند. در واقع در این شهرها کار به عهده مردم گذاشته شده است و تشکلهای مدنی پای کار آمدهاند. تجربه موفق تبریز، اصفهان و یزد میتواند در تهران الگوبرداری شود و توانمند کردن نیازمندان واقعی و بازگشت آنها به چرخه سالم اقتصاد و درآمدزایی بر عهده مردم گذاشته شود. مردم ایران به لحاظ عقاید مذهبی و روحیه نیکوکاری پتانسیل قابل توجهی برای حمایت از نیازمندان دارند و اگر ما بتوانیم این ظرفیت را با آموزش کافی به خدمت بگیریم و گدایان را از چهره شهر حذف کنیم، اقدام بزرگی انجام دادهایم. گفتنی است شهرداری برای آموزش در این زمینه امکانات کافی دارد. فرهنگسراها و مراکز آموزشی و ظرفیتهای تبلیغی شهر همه و همه میتوانند در آموزش شهروندان و نیکوکاران نقشآفرینی کنند. با تمام این اوصاف میشود گفت که وعده «تهران شهر بدون گدا» وعدهای نشدنی و دور از انتظار نیست. قبول دارم که طرح پیچیدهای است و نیازمند صرف وقت و انرژی فراوانی است اما امکانپذیر است. لازم است اشاره کنم که این موضوع در ابعاد جهانی هم تجربه شده است. در واقع تکدیگری پدیده مشترک بسیاری از کلانشهرهای جهان است و در این میان کلانشهرهایی وجود دارند که توانستهاند چهره ناخوشایند گدایی را از شهرهایشان پاک کنند. همچنان که تهران هم میتواند مانند نمونههای موفق جهانی و بومی لقب «شهر بدون گدا» را از آن خود کند.