اعتصاب، کنشی صنعتی است
بررسی جامعهشناختی اعتصاب کامیونداران ایرانی در گفتوگو با علیاصغر سعیدی
علیاصغر سعیدی میگوید: اگر جامعه کارگری بدون ارتباط با سایر گروههای اجتماعی به ویژه گروههای سیاسی و احزاب و البته دارای اتحادیه مستقل باشد، میتوان گفت اعتصاب یک کنش صنعتی برای گرفتن حقوق و مطالبات صنفی تلقی میشود. آن چیزی که بیشتر دولتها و رهبران سیاسی را از اعتصاب میترساند، این است که ممکن است این اعتصاب صنفی تبدیل به یک اعتصاب سیاسی شود.
اعتصاب گسترده رانندگان کامیون در اغلب شهرهای ایران از ابتدای خرداد آغاز شده و بیش از یک هفته ادامه داشته است. غالب رانندگان به وضعیت کرایه و افزایش قیمت قطعات بعد از نوسانات ارزی و لحاظ نشدن این هزینهها در درآمد آنها دست به اعتصابی زدند که به نظر میرسد در فرهنگ اعتراضهای کارگری در ایران نمونه قابل تاملی است. نبود تشکلهای صنفی و احتمال و بیم تبدیل این خواست شغلی به تحرکی سیاسی به خودی خود وضعیت اعتصاب کارگران راننده کامیون در ایران را به اتفاقی مهم در عرصه اجتماع ایران تبدیل کرده است. علیاصغر سعیدی، جامعهشناس معتقد است دلیل برجسته شدن این اعتصاب ریشه در پیشینه مساله اعتراض در ایران و تبدیل خواستهای صنفی به دغدغههای سیاسی دارد. او در این گفتوگو که پیرامون بررسی جامعهشناختی بروز چنین اعتصابی است، تاکید کرده که گروههای سیاسی چپ در طول دوران پیش و پس از انقلاب عمدتاً اعتراضهای کارگری را مستمسکی برای دستیابی به اهداف سیاسی کردهاند و این رویه به نظر میرسد اکنون سیاستمداران را نیز ترسانده باشد. با این حال نبود فرهنگ اعتصاب و دلیل اقبال گروههای مختلف به این اعتراض صنفی و واکنش سریع دولت به آن مورد نقد این جامعهشناس واقع شده است.
♦♦♦
به بهانه اعتصاب سراسری کامیونداران ایرانی و اختلال در سیستم حملونقل جادهای و بخشهای استراتژیکی مثل سوخت، آیا پیشبینی چنین حرکت هماهنگی در ایران را متصور بودید؟
دقیقاً نمیتوان وقوع یک اعتصاب را پیشبینی کرد اما با توجه به اینکه در شرایط فعلی وضعیت اقتصادی به نحوی است که ما شاهد اعتراض اقشار مختلف بهویژه کارگران هستیم، تا اندازه زیادی هم پیشبینی این اتفاقات ممکن بود و هم اگر دولت دست به اقدامات اساسی نزند، اتفاقاتی که در آینده رخ خواهد داد قابل پیشبینی است. در مورد کامیوندارها نکته مهم این است که بهرغم اینکه به نظر میرسد هماهنگی و ارتباطاتی بین کامیوندارها وجود ندارد و اینکه اینها در محل خاصی نیستند ولی اگر به سبک زندگی آنها دقت کنید خواهید دید کامیوندارها پاتوقها و محلهای گردهمایی دارند و شاید امکان هماهنگی آنها از بقیه بیشتر باشد، اگرچه اتحادیه و سندیکایی نداشته باشند. به علاوه، شبکههای اجتماعی نیز توانستهاند این رخداد را بهخوبی منعکس کنند و به نظرم این نقشی است که به طور عام شبکههای اجتماعی میتوانند بازی کنند. این نیز باعث میشود اطلاعات هر اعتصاب، حتی کوتاه، به سرعت برای همه پخش شود. گردش اعتصاب در فضای مجازی میتواند پیامدهای منفی یا حتی مثبتی داشته باشد چون پیامد عام گردش اطلاعات در شبکههای اجتماعی بازتابی شدن رفتارهاست.
آیا این دست تحرکات اجتماعی-اعتراضی نیازمند پیشدرآمدهای خاصی به لحاظ فرهنگی و سیاسی است؟ به نظر میرسد در برخی از کشورهای دنیا اعتصاب به عنوان یک روش مورد استفاده و پذیرفته شده است.
حتماً نظامهای سیاسی و فرهنگی بر ایجاد، شکلدهی و پیامدهای تحرکات اجتماعی تاثیر میگذارند مثلاً اگر نظام سیاسی دموکراتیک و باز باشد به سبب ماهیت دموکراتیکش اجازه تحرکات به تشکلها داده میشود و این تحرکات میتواند قانونی باشد و به سبب قانونی بودن میتوان میزان تحرک آن را نیز پیشبینی کرد. در یک نظام بسته اعتراضات بروز پیدا نمیکند یا به شکل جنبشهای ناگهانی بروز پیدا میکند. در مورد فرهنگ نیز چنین است. اینجا باید گفت فرهنگ تاثیر مهمی بر اعتراضات کارگری دارد، اگر در نظام فرهنگی جامعه اعتراض و اعتصاب به عنوان نوعی ارزش در فرهنگ بهحساب آید. این ارزش در فرهنگ ما وجود دارد چون همواره اعتراض در برابر نابرابری و ظلم و ستم یک ارزش تلقی میشود. البته در فرهنگ سرمایهداری غرب اعتراض و اعتصاب محصول مثلاً تضادهای طبقاتی ناشی از رشد نظام سرمایهداری است. اما نوع اعتصاب و اعتراضات در کشورهای اروپایی، به سبب ماهیت اتحادیههای کارگری با آمریکا متفاوت است. گویی کارگران آمریکایی بردبارتر از اروپاییها هستند. توکویل، جامعهشناس فرانسوی میگوید این ناشی از آموزههای مسیحیت در آمریکاست. بههرحال ممکن است در مولفههای نظام فرهنگی بر نوع اعتراض تاثیر بگذارد. بنابراین شکل اعتراض متاثر از فرهنگ است. مثلاً در بین کارگران آسیای شرقی ممکن است اعتقاد و عمل به آیین بودایی، یا تائوئیسم یا اخلاق کنفسیوسی بر شیوه و روش اعتراض تاثیر بگذارد و عکسالعمل کارگران نسبت به شرایط کار با آنچه مثلاً در غرب اتفاق میافتد متفاوت شود. این به این معنی نیست که در این کشورها اعتراضی رخ نمیدهد بلکه منظور این است که نحوه اعتراض متفاوت است. معمولاً این نوع اعتراضها و اعتصابها را کنشهای جامعه صنعتی نام میگذارند. اعتصاب به عنوان راهی برای خروج از بحران مورد استفاده قرار میگیرد. برخلاف اینکه گفته میشود که نوعی بنبست در روابط کار به وجود میآورد اما نوشتههای مربوط به روابط صنعتی و جامعهشناسی صنعت، اعتصاب را به عنوان راهی برای حل مشکلات حوزه کار تعریف میکنند. اگر این روش اجرا نشود ممکن است مسائل کارگری پیچیدهتری اتفاق بیفتد.
نقش سندیکاهای کارگری در شکلدهی به چنین اعتراضهایی چیست؟ بود و نبود تشکلهای کارگری چطور میتواند ماهیت یک رفتار اعتراضی-صنفی را به چیزی غیر از نیاز صنفی بدل کند؟
اگر جامعه کارگری بدون ارتباط با سایر گروههای اجتماعی به ویژه گروههای سیاسی و احزاب و البته دارای اتحادیه مستقل باشد، میتوان گفت اعتصاب یک کنش صنعتی برای گرفتن حقوق و مطالبات صنفی تلقی میشود. آن چیزی که بیشتر دولتها و دولتمردان را از اعتصاب میترساند، این است که ممکن است این اعتصاب صنفی تبدیل به یک اعتصاب سیاسی شود. اما باید پذیرفت زمانی این اعتراضها و اعتصابها سیاسی میشود که پشت آن سیاستمداران مخالف دولت و احزاب سیاسی رقیب دولت باشند. در تاریخ ایران شاهد این موضوع بودیم. در دوره رضاشاه هیچ مشکل کارگری در ایران نداشتیم که شاید به دلیل نظام سیاسی بستهای است که در آن دوران بود ولی بلافاصله بعد از آنکه آزادیهایی بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد و البته ناشی از ضعیف شدن دولت مستقر بود، شاهد اعتصاب و اعتراضهای کارگری متعددی بودیم. اعتصابهایی که بیشتر آن در اصفهان رخ داد و خیلی گسترده بود از سوی حزب توده حمایت و پشتیبانی میشد. نماینده مجلس از شهر اصفهان آقای تقی فداکار و افراد دیگر از حزب توده بودند. حزب توده در تمامی شهرهایی که کارخانهای وجود داشت و کارگران کار میکردند، از جمله تهران و قزوین و شهرهای شمالی که هنوز تحت نفوذ نیروهای روسیه بودند، دست بالا را داشتند. از این جهت خطرناک بود که هم نیروهای سیاسی پشت این جریان بودند و هم اعتصابهای صنفی را به سمت خواستهای سیاسی میبردند. آنها خواستار حداقل تغییر مالکیت در کارخانهها بودند نه بهبود وضع کارگران. به همین دلیل ماهیت اعتراض تغییر میکرد. وقتی این حوادث در دهه 20 شمسی به وجود آمد، سازمانهای خارجی از جمله سازمان بینالمللی کار و برخی دولتهای خارجی از جمله انگلیسیها، که آن زمان دولت کارگری در آنجا حاکم بود، از طریق کنسولگریشان در اصفهان این پیشنهاد را مطرح میکردند که باید خود کارگران سندیکا داشته باشند. اگر کارگران سندیکا نداشته باشند، احتمال نفوذ گروههای سیاسی روی آنها بالا میرود. از این زمان است که شکلگیری سندیکاهای کارگری در ایران ریشه گرفت. البته نیروهای چپ این نوع تشکلها را سندیکاهای فرمایشی یا ساخته دست کارفرما میدانستند. از آن زمان میزان اعتصاب بسیار پایین آمد و اگر اعتصابی میشد مثل اعتصاب کارخانه قرقره زیبا و چندین کارخانه ریسندگی دیگر، منجر به مذاکره و توافق بین طرفین میشد چون اکثر اعتصابها صنفی بود. ماجرای نقش اعتصابهای کارگری در دوره پهلوی را دکتر احمد اشرف در یک مقاله بسیار جالب شرح داده است و نشان میدهد اعتصابها بیشتر صنفی بودند. اما نیروهای سیاسی چپ که در برخی کارخانهها فعالیت میکردند قصد داشتند اعتصابها را سیاسی کنند و مخالف این سندیکاها بودند. در حقیقت اینطور نبود که سندیکاها فرمایشی باشند. الان مدارکی وجود دارد و من اعتصابهای کارخانه ارج و بهشهر و کفش ملی و... را مطالعه کردهام. این اسناد به خوبی نشان میدهد چطور با شکلگیری اعتصاب و مذاکره و چانهزنی میان کارفرما و نماینده کارگران موضوع صنفی به خوبی حل و فصل شده است. گاهی قبل از اینکه اعتصابی به وجود بیاید کارگران این فرصت را داشتند که مشکلات خود را از طریق سندیکاهای خود حل و فصل کنند. به علاوه، قوانینی نیز وضع شده بود که بیشتر به بهبود وضع صنفی کمک میکرد؛ قوانینی مثل تقسیم سود کارخانهها میان کارگران که کمتر کسی به تاثیر آن توجه کرده است. این قانون به نوعی ساختار مالکیت کارخانهها را از مالکیت خصوصی به سمت مالکیت عمومی برد و تا حدی دست نیروهای سیاسی چپ را کوتاه کرد. اگر به برخی اعلامیههای گروههای سیاسی چپ مثل سازمان چریکهای فدایی خلق در همان روزهای انقلاب توجه شود، میبینید کارگران را مورد انتقاد قرار میدادند که چرا شما در صف اول انقلاب نیستید. از نظر آنها این مساله وجود داشت که کارگران انقلاب را حمایت نکردند. اما اگر به شورشها و ناآرامیهای بعد از انقلاب نگاه کنید، میبینید نیروهای چپ نفوذ زیادی در کارخانهها پیدا کردند و عامل تحریک کارگرانی شدند که تا آن زمان اعتراض زیادی نداشتند.
چرا عمده اعتصابات در دهههای گذشته ایران ماهیت سیاسی داشتهاند؟ آیا میتوان ارتباطی میان نیروهای چپ و حرکتهای اعتراضی برقرار کرد؟
پرسش مهمی است. نیروهای چپ تنها هدفشان حلوفصل مشکل کارگران با کارفرمایان نبود. در همان اوایل انقلاب جنبش مسلمانان مبارز به رهبری آقای دکتر پیمان که نشریه امت را منتشر میکردند، به صراحت اشاره میکردند باید مالکیت از مدیریت جدا شود و مدیریت باید به دست کارگران بیفتد. هدف آنها سیاسی کردن اعتراضات کارگری بود که خودشان پشتش بودند. پس دنبال سیاسی کردن این روند بودند نه صنفی کردن این مساله. اگر خواست صنفی باشد مثل آنچه در غرب اتفاق میافتد، موضوع طبیعتاً به مذاکره و چانهزنی گذاشته میشود و نماینده کارگران در اتحادیهها با نماینده کارفرمایان مذاکره میکنند و همیشه با اختلاف ناچیزی نسبت به اهداف اعتصاب نتیجه میگیرند، چون ماهیت اعتصاب صنفی است و کارگر نمیخواهد ریاست کارخانه را به عهده گیرد بلکه میخواهد وضع زندگیاش بهتر شود. در کشوری مثل آلمان شرایط به مراتب متفاوت است. نماینده کارگران عضو هیات مدیره کارخانه است و در تصمیمات دخیل است و مشکلات کارفرمایان و کارگران را متوجه میشود. البته وضع در این کشور به فرهنگ کار در آنجا برمیگردد.
وقتی اعتصاب صنفی باشد تضاد منافع را باید در نظر گرفت و به نوعی باید آن را حل کرد. نوعی همگرایی میان کارگر و کارفرما باید به وجود آید یعنی اینکه اعتصاب، راهحلی برای مشکلات میان کارگر و کارفرما پیدا میکند. مذاکره و چانهزنی میان کارگر و کارفرما سبب میشود مشکلات حل شود. اگر مشکل حل نشد کار به اعتصاب میکشد. پس اعتصاب نقطه پایانی است بر مشکلات، نه اینکه تازه آغاز مشکلات باشد. وقتی اعتصاب رنگ سیاسی به خود میگیرد این تازه پایان مذاکره است و آغاز مشکلات لاینحل. نیروهای چپ به سیاسی کردن اعتصاب معتقدند چون ماهیت نظام سرمایهداری را استثماری میدانند.
شیوه صحیح برخورد با اعتصابات سراسری چیست؟ چرا اعتصاب در ایران سریعاً به مسالهای امنیتی تبدیل میشود؟
من فکر میکنم سابقه تاریخی روی نحوه عکسالعمل دولتها و شیوه امنیتی کردن موضوع تاثیر میگذارد. در حافظه جمعی ایرانیان از جمله سیاستگذاران، این وجود دارد که جنبش کارگری ممکن است به یک انقلاب کارگری بینجامد.
در مورد کامیوندارها البته تساهل صورت گرفته و برخورد قهری با آن مشاهده نشده است.
البته تساهل شده ولی واکنش دولت، عکسالعمل درستی نبود. اینکه بدون مذاکره دولت به سرعت به یک نتیجه برسد که نرخ خدمات را فلان درصد افزایش دهد، صحیح نیست. در کشورهای صنعتی اعتصابها مدیریت میشوند، مذاکره بین طرفین صورت میگیرد و در اعتصابها به راحتی تصمیمگیری نمیشود. تصمیم اینکه 20 درصد نرخ خدمات اضافه شود یا 10 درصد بسیار اهمیت دارد چراکه روی هزینه تولید تاثیر دارد. به نظر فرآیند چانهزنی اینجا صورت نگرفته. در این مواقع نوعی فرآیند چانهزنی وجود دارد که صورت میگیرد تا اعتصاب پایان یابد. بعضی مواقع مذاکرات طولانی صورت میگیرد ولی این عکسالعمل شتابزده دولت شاید ناشی از ترسی است که ممکن است اعتصاب از حالت صنفی به حالت سیاسی تغییر ماهیت دهد یا اینکه به اصناف دیگری سرایت کند.
در تصاویری که رسانهها و شبکههای اجتماعی از اعتصاب کامیونداران طی روزهای اعتصاب پخش کردند، عدهای با خشونت به کامیوندارانی که حاضر نشدهاند به هر دلیلی به اعتصاب بپیوندند معترض میشوند. ریشه چنین رفتاری در چیست؟ پیرو این سوال، تعهد اجتماعی شهروندان در مقابل همراهی با خواست صنفی و جمعی چه اهمیتی دارد؟ برای مثال کامیونداری در ویدئویی به معترضان میگوید من متعهد هستم بار را به دست صاحبش برسانم بعد به اعتصاب میپیوندم اما همکارانش قبول نمیکنند.
وقتی میگوییم اعتصاب یک کنش صنعتی است یعنی اینکه این یک نهاد مهم در جامعه صنعتی است. وقتی نهاد شکل میگیرد اتحادیه کارگری فقط مامور این نیست که منافع کارگران را رهبری و حمایت کند. باید ماهیت شغل را در نظر گرفت. اگر قرار است بخشی از نیروهای مشغول در یک شرکت برای مثال کارکنان شرکت هوایی اعتصاب کنند، اعتصاب به نحوی انجام میشود که به جان مردم ضرری وارد نشود. مثلاً اعتصاب اطبا و پرستاران در بیمارستانها باید به نحوی صورت گیرد که مردم متضرر نشوند. در حقیقت خود پرسنل سختیاش را تحمل میکنند تا صدایشان شنیده شود. چندی پیش در انگلستان کامیونداران اعتراض کردند اما عدهای از آنها ماموریت داشتند کارشان را ادامه دهند تا مواد غذایی را به مقصد برسانند چون هدف این است که اعتصاب مشکلی را حل کند نه اینکه مشکلات دیگری را اضافه کند. این مساله باید در اتحادیهها جدی گرفته شود و این فرهنگ به نمایندگان و اعضای آنها منتقل شود. تا این تصور به وجود نیاید که فردی فرصتطلب است یا... ما فرهنگ اعتصاب را نداریم چون باید در نظر گرفت که همه نگران هستند ولی ممکن است کسی دیرتر و کسی زودتر واکنش نشان دهد. به نظرم بیشتر این اتفاقات ناشی از فقدان وجود سندیکای کامیونداران است. آقای اصغر قندچی تعریف میکرد که در سندیکای سابق کامیونداران تمامی نیازهای آنها از جمله وسایل یدکی و... را تهیه میکردیم تا رضایت کامیونداران حاصل شود و کار به اعتصاب نکشد. پس سندیکا میتواند از وقوع این رویدادها جلوگیری هم بکند.
گروههای مختلف از اپوزیسیون برانداز تا منتقدان سیاسی داخلی دولت حسن روحانی به نوعی با این حرکت اعتراضی کامیونداران همراه شدند و نوعی همنوایی ایجاد شد. چرا اساساً چنین توقعی از یک حرکت صنفی در چنین سطحی به وجود میآید؟
نمیتوان این واقعیت را در نظر نگرفت که بهترین نیروی منسجم که میتواند گروههای برانداز را به خواستههایشان نزدیک کند، اعتصاب توسط نیروهای زحمتکش مثل کامیونداران و کارگران است. این اعتصاب وسیلهای است که آنها اعتراضها را گسترده کنند و به خواستهای سیاسی خود برسند. این همان نکتهای است که منجر به تبدیل کردن اعتراضهای صنفی به اعتراضهای سیاسی میشود. در گذشته نیز تقریباً چنین بوده است. گروههای چپ در اعلامیههایشان نیز تقریباً اینچنین بودند و اگر اعتصابی بعد از مدتی به مصالحه میکشید و کارفرما حاضر میشد مثلاً نرخ سود ویژه را بالا ببرد یا دستمزدها را افزایش دهد و کارگران به خواستههایشان میرسیدند، کسانی که ناراحت میشدند و این را اعلام میکردند نیروهای چپ بودند. اعتراض میکردند و کارگران را به سازش با کارفرما متهم میکردند و اتهامات مختلفی میزدند که باید کار را بیش از این جلو میبردید و این معنیاش تبدیل اعتصابات صنفی به اعتراضهای سیاسی است. البته حمایت برخی گروههای سیاسی نیز حمایت پوپولیستی و برای جمع کردن رای است.