خطر فقدان مرجعیت رسانهای
علیاصغر سعیدی مساله اعتراضهای مردم و جهتدهی افکار عمومی را تحلیل میکند
علیاصغر سعیدی میگوید: افکار عمومی به سبب وجود عقل جمعی فریب نمیخورند. به نظر من در آینده نزدیک، فکر جمعی یا عقل جمعی جلو این شورشها و اعتراضها را میگیرد به شرط اینکه حکومت کمی خویشتنداری کند.
اطلاعرسانی ضعیف صداوسیما و کماعتمادی به این رسانه و سایر رسانههای رسمی باعث شده برخی برای کسب اخبار ناآرامیهای سطح کشور به رسانههای بیگانه و غیررسمی مراجعه کنند، درحالیکه وجود رسانههای قابل اعتماد میتواند حداقلی از انسجام اجتماعی را تضمین کند. علیاصغر سعیدی، جامعهشناس، درباره اهمیت رسانههای مرجع و قابل اعتماد میگوید: «تقریباً در اکثر نقاط دنیا مراجع رسانهای وجود دارد؛ به عنوان مثال در آمریکا سیانان و در انگلستان بیبیسی از مراجع اصلی رسانهای هستند. متاسفانه در ایران چنین مرجع کارآمدی وجود ندارد. گفته میشود وقتی تحولات اجتماعی سرعت میگیرد، مشخص میشود گروههای مرجع قدرت خود را از دست دادهاند، یا قدرتشان کاهش یافته است. صداوسیما میتوانست رسانه مرجع و مورد اعتماد در ایران باشد، اما متاسفانه همانند تجربههای پیشین این اتفاق رخ نداده است.» این عضو هیات علمی دانشگاه تهران تاکید میکند: «صداوسیما باید اطلاعرسانی کامل را در دستور کار قرار دهد و همه وقایع را بدون قضاوت منتشر کند. در این صورت با توجه به اینکه صداوسیما نهادی تحت نظارت حکومت و بخشی از حکومت است، مردم به این نتیجه میرسند که مسوولان نظام دارند حرفشان را میشنوند. از آنجا که معترضان میخواهند حرفشان شنیده شود، بهترین راه این است که حرف آنها در رسانههای داخلی منعکس و شنیده شود. شاید این ماجرا برای صداوسیما هم فرصت مغتنمی باشد که بتواند مرجعیت خود را تا اندازه زیادی به دست بیاورد.»
♦♦♦
آیا اعتراضهای این روزها ناشی از جوسازی منتقدان دولت و فریب افکار عمومی است؟
برخی از گروههای مخالف دولت و کسانی که در انتخابات اخیر شکست خوردهاند، بهویژه در مرحله اول اعتراضها از این مسائل خوشحال به نظر میرسیدند. اگر بحثهای برخی از این منتقدان درباره حوادث اخیر را تحلیل محتوا کنیم، با توجه به امکاناتی که در اختیارشان بوده شاید بتوان چنین گمانهزنی کرد که آنها این ماجرا را شروع کردهاند. اما به نظر میرسد کسی که خواسته چنین کاری انجام دهد از وضعیت جامعه مطلع نبوده و تصور کرده میتواند اعتراضها را پس از آغاز به مسیری که علاقه دارد هدایت کند، ولی این طور نشده است. به هر حال چنین مسائلی به عنوان دلیل مطرح میشوند، اما پشت این مسائل علتهای بزرگتری وجود دارد. معمولاً در تحلیل تحولات اجتماعی، شورشها، انقلابها، درگیریها و حتی جنگهای بزرگ کمتر به دلیل و بیشتر به علت میپردازند. به هر حال مسائلی در جامعه وجود داشته که باعث شده اقداماتی که احتمالاً برخی گروهها برای راهاندازی اعتراضها داشتهاند، در مرحله اول موفق شود و جریانی به راه افتد. باید به زمینههایی توجه کرد که باعث شده این مساله با این وسعت شعلهور شود. این اعتراضها نشان میدهد که در جامعه نارضایتیهایی وجود دارد. به نظر من بیش از دلایل باید به علتها پرداخت چراکه علتها وسیعتر و مهمتر هستند.
حتماً همینطور است، اما به نظر شما اساساً فریب افکار عمومی در جامعه امروز ایران چقدر ممکن است؟
من فکر میکنم افکار عمومی به سبب وجود عقل جمعی (common sense) فریب نمیخورند. به نظر من در آینده نزدیک، فکر جمعی یا عقل جمعی جلو این شورشها و اعتراضها را میگیرد به شرط اینکه حکومت کمی خویشتنداری کند. مردم در گذشته بهویژه در انتخابات عقل جمعی را به کار گرفتهاند و درایت نشان دادهاند بهویژه از این جهت که نگران امنیت خود بودهاند. افراد معترض از گروههای مختلف هر شب وقتی به خانه برمیگردند، به این فکر میکنند که این اقدامات را ادامه بدهند یا ندهند و من فکر میکنم بهزودی به این نتیجه میرسند که با توجه به وضعیتی که در منطقه داریم، ادامه این شورشها به نفع ما نیست. البته حتماً باید در کنار عقل جمعی عقل حکومتی هم به کار گرفته شود. حکومت باید درایت و خویشتنداری داشته باشد.
جامعه ما بسیار متکثر است. درحالیکه بسیاری از مردم با این اعتراضات یا شکل و محتوای آنها موافق نیستند، افرادی هم هستند که برای اعتراض به خیابانها میروند. با وجود این تکثر، عقل جمعی چگونه به آینده اعتراضها شکل میدهد؟
وجود تکثر و تنوع گروهها در جامعه کاملاً درست است، اما اقشار و گروههای مختلف از روشنفکران تا اقشار متوسط و پایین جامعه روی یک موضوع اجماع دارند و آن امنیت ملی و امنیت کشور است. شرایط امروز ما با شرایطی که اعتراضهای دورههای گذشته در آن شکل گرفت، بسیار متفاوت است. گذشته از اینکه چه کسی مسوول آغاز این اعتراضهاست، مردم از این فرصت برای نشان دادن نارضایتیهای خود استفاده کردهاند، اما به نظر من اعتراضها تا جایی ادامه پیدا میکند، ولی بعد با عقل جمعی متوقف میشود. حتی روشنفکران بنامی که هیچ تعلقی به جریانهای سیاسی اصولگرا یا اصلاحطلب نداشتند، همیشه از مسائل بهویژه از فقر و نابرابری که میگویند ریشه اصلی این اعتراضات است، میگذشتند و هیچ عکسالعملی نداشتند، نیز این روزها برای حفظ امنیت خودشان به میدان آمدهاند. من در همین چند روز شنیدهام که آنها هم از غفلت بزرگی که داشتهاند صحبت میکنند. من همیشه میگفتم برخی روشنفکران به مسائل اجتماعی مردم توجهی ندارند، اما آنها هم در این موقعیت خوشبختانه یا متاسفانه کمکم فهمیدهاند توجه به خواستههای مردم و پرهیز از نظریهپردازی صرف چقدر مهم است.
انتقادات شدید صداوسیما و رسانههای جریان مقابل از دولت میتواند از عوامل شکلدهی نارضایتیها باشد؟
قطعاً کسانی که صداقت داشته باشند و صداوسیما را رصد کنند خواهند دید که این رسانه در مواجهه با دولت روحانی نسبت به دولتهای گذشته موضع انتقادیتری دارد. شاید به این دلیل که برخی افرادی که در صداوسیما هستند تشنه بازگشت به قدرتی هستند که سابق داشتند و میخواهند مانند گذشته منابع بیشتری در اختیار بگیرند. اما علت اصلی مواضع تند برخی نیروهای صداوسیما و سایر نهادها علیه دولت این است که این گروه به منافع ملی توجه نمیکنند. منافع ملی فراتر از منافع گروههاست. آنها منافع ملی را به منافع گروهی و نهادی خود تقلیل میدهند و این اشتباهی است که اگر همچنان ادامه یابد برای خودشان هم فاجعهبار خواهد بود. با این حال به نظر من ما نباید در ارزیابی نقش صداوسیما دو استاندارد داشته باشیم؛ یعنی از یک طرف بگوییم مردم دیگر به صداوسیما توجه نمیکنند و رسانههای دیگری را دنبال میکنند و از طرف دیگر بگوییم این رسانه نقش زیادی در افزایش نارضایتیها داشته است. چون در این صورت از ما خواهند پرسید اگر معتقدید صداوسیما دیگر بیننده یا شنوندهای ندارد، پس چطور از تاثیرگذاری آن در نارضایتیها حرف میزنید. به نظر من بخشی از گروههایی که ناراضی هستند تحت تاثیر روایتها و گزارشهای منفی صداوسیما علیه دولت هستند، اما بخشی از مردم به ویژه طبقه متوسط رو به بالای شهری و جوانان مدتهاست دیگر برای کسب خبر به صداوسیما مراجعه نمیکنند. به نظر من در بررسی نارضایتیها باید به سراغ رسانههای دیگری غیر از صداوسیما نیز رفت. وقتی لایحه بودجه 97 به مجلس ارائه شد، کاربران شبکههای اجتماعی اولین کسانی بودند که از آن انتقاد کردند. پس نقش شبکههای اجتماعی در این اعتراضها بسیار قویتر از نقش صداوسیماست.
شما اشاره کردید که بسیاری از مردم دیگر برای کسب خبر به صداوسیما مراجعه نمیکنند، اما همین روگردانی از صداوسیما حاصل عملکرد غیرحرفهای این رسانه است. به نظر شما بیاعتمادی مردم به صداوسیما و فقدان رسانههای مرجع و قابل اعتماد چه تاثیری بر انسجام اجتماعی دارد؟
نیاز مردم به رسانههای مرجع بسیار مهم است. تقریباً در اکثر نقاط دنیا مراجع رسانهای وجود دارد؛ به عنوان مثال در آمریکا سیانان و در انگلستان بیبیسی از مراجع اصلی رسانهای هستند. متاسفانه در ایران چنین مرجع کارآمدی وجود ندارد. گفته میشود وقتی تحولات اجتماعی سرعت میگیرد، مشخص میشود گروههای مرجع قدرت خود را از دست دادهاند، یا قدرتشان کاهش یافته است. صداوسیما میتوانست رسانه مرجع و مورد اعتماد در ایران باشد، اما متاسفانه همانند تجربههای پیشین این اتفاق رخ نداده است. در حال حاضر صداوسیما رسانه مرجع مردم نیست. برای این رسانه این خطر وجود دارد که اگر هرچه سریعتر تغییر رویه ندهد، دیگر هرگز نتواند مرجعیت خود را به دست بیاورد. البته ممکن است همین حالا هم برای بازیابی اعتماد مردم و به دست آوردن مرجعیت این رسانه دیر باشد. در کوتاهمدت احیای اثرگذاری صداوسیما اساساً ممکن نیست، اما با توجه به اینکه فقدان رسانه مرجع میتواند در جهت منفی تاثیرات مخربی بگذارد، لازم است هرچه سریعتر برای این موضوع گام برداشته شود. رسانههای مرجع اثرگذار برای تقویت انسجام اجتماعی بسیار ضروری است. به عنوان مثال در شورشهایی که چند سال پیش در انگلستان رخ داد، بیبیسی رسانهای بود که همه شورشها را به طور مستقیم و لحظه به لحظه منتشر میکرد. در نتیجه این گزارشهای لحظهای مردم از جزئیات موضوع آگاه شده بودند. حتی بعضی از مردم از اقداماتی که جوانان در آن شورشها انجام میدادند مانند غارت فروشگاهها، ابراز شرمندگی کردند، اما رسانه مرجع این کشور وقایع را پوشش کامل میداد همانطور که وظیفه داشت این کار را انجام دهد چراکه مردم مرجع کارآمد دیگری برای مطلع شدن از وقایع کشورشان نداشتند. چنین عملکردی را مقایسه کنید با زمانی که تحولات اقتصادی در دوران احمدینژاد رخ داد؛ نرخ ارز ساعت به ساعت بالا میرفت و به سبب گردش اطلاعات، بسیاری از مردم درگیر خریدوفروش ارز و طلا شده بودند و تقریباً همه خانوادهها به نوعی درگیر این موضوع و به دنبال کسب اطلاعات موثق درباره جزئیات آن بودند، ولی نهتنها پخش اخبار مربوط به این مساله در صداوسیما قطع شد، بلکه به برخی روزنامهها هم دستور دادند گزارش نرخ ارز را منتشر نکنند. این سختگیریهای نادرست در حالی صورت میگیرد که جامعه دارد کار خود را میکند و وقتی رسانههای رسمی اخبار و اطلاعات مورد نیاز مردم را ارائه نکنند، آنها این اطلاعات را از طرق دیگری جستوجو میکنند. ضمن اینکه در برهههای مختلف مرجعیت و کارآمدی رسانههای رسمی نیز از دست میرود یا بهشدت کاهش مییابد.
یکی از طرق دیگری که مردم برای کسب اخبار مورد نیاز خود دنبال میکنند، مراجعه به رسانههای بیگانه است. روی آوردن به رسانههای بیگانه چه آسیبهایی به دنبال دارد؟
در بزنگاههای تاریخی قبلی در ایران شاهد بودهایم که بیبیسی سعی میکند مرجع رسانهای مردم کشورمان باشد و با استفاده از فرصتهای موجود، منافع خود را جلو ببرد هرچند خود این رسانه منکر این موضوع شود. به هر حال بیبیسی تحت نظارت وزارت خارجه انگلستان قرار دارد و سیاستهای داخلی بر آن حاکم نیست، بلکه سیاستهای خارجی انگلستان را دنبال میکند. به نظر من اتفاقاً رسانههای فارسیزبان بیگانه برای این زمانها تاسیس شدهاند و متاسفانه با کاهش مرجعیت رسانههای داخلی به ویژه صداوسیما، مردم برای شنیدن اخبار و تحلیل مسائل روز به چنین رسانههایی مراجعه میکنند. رسانههای بیگانه نیز بهخوبی بر این موج سوار میشوند و ممکن است با جلب اعتماد مردم، هر نوع سیاستی را جلو ببرند که البته ما نمیدانیم این سیاستها دقیقاً چیست. در حال حاضر با توجه به تجربیات تاریخی که داشتهایم، بهترین راه خویشتنداری حکومت در مواجهه با معترضان است که میتواند شدت اعتراضها را کاهش دهد. رسانههای بیگانه ممکن است منتظر گسترش این رویدادها و شورشها باشند. تجربه تاریخی نیز نشان میدهد رفتارهای غیرخویشتندارانه مسوولان و نیروهای امنیتی و نظامی میتواند به گسترش ناآرامیها منجر شود.
به نظر شما در شرایط کنونی منطقیترین برخورد برای جهتدهی درست به افکار عمومی چیست؟
به نظر من همین حالا صداوسیما میتواند تغییر رویه دهد و تمامی رویدادها را با جزئیات برای مردم گزارش کند. با این کار هیچ اتفاق بدی برای مملکت نخواهد افتاد، اما در حالت عکس ممکن است اتفاقهای ناخوشایندی رخ دهد. نباید تصور شود اگر این اطلاعات از طریق رادیو و تلویزیون شنیده نشود، مردم آنها را در جای دیگری هم دنبال نمیکنند. اگر صداوسیما به مردم اطلاعرسانی نکند، مردم اخبار مورد نیازشان را از مراجع دیگری دنبال میکنند و به دست میآورند خصوصاً با توجه به اینکه امروز با پدیده شهروند خبرنگاری که به وجود آمده تقریباً همه شهروندان خبرنگارند و مسائل را برای یکدیگر گزارش میکنند. صداوسیما باید اطلاعرسانی کامل را در دستور کار قرار دهد و همه وقایع را بدون قضاوت منتشر کند. در این صورت با توجه به اینکه صداوسیما نهادی تحت نظارت حکومت و بخشی از حکومت است، مردم به این نتیجه میرسند که مسوولان نظام دارند حرفشان را میشنوند. از آنجا که معترضان میخواهند حرفشان شنیده شود، بهترین راه این است که حرف آنها در رسانههای داخلی منعکس و شنیده شود. شاید این ماجرا برای صداوسیما هم فرصت مغتنمی باشد که بتواند مرجعیت خود را تا اندازه زیادی به دست بیاورد.
دولت به عنوان سیبل اصلی بخشی از اعتراضات باید چه روشی را خصوصاً در شیوه اطلاعرسانی و ارتباطی و سیاستهای رسانهای در پیش بگیرد و چگونه میتواند به این اعتراضات پاسخ دهد؟
توصیهای که درباره صداوسیما مطرح کردم درباره خود آقای روحانی و دولتش نیز صدق میکند. البته من دولت را جدا از حکومت نمیبینم. دولت باید کاری را انجام دهد که صداوسیما نمیکند؛ یعنی اطلاعات کامل را به مردم بدهد، با آنها صحبت کند و بهویژه خطاهای خود را بپذیرد. این فرصتی است برای آقای روحانی که جبران کند چراکه وقتی برای دولت به او نیروهای بهتری پیشنهاد شد، این پیشنهادها را نپذیرفت و به طور ناعادلانه از کارآمدی افرادی دفاع کرد که ناکارآمدی خود را در عمل نشان دادند به ویژه در بخشهای رفاهی کشور. حالا بسیار مهم است که آقای روحانی صریحاً با مردم صحبت کند، خطاها را بپذیرد و قول بدهد بهسرعت کمبودها و خطاها را جبران کند. سخنگوی دولت نیز باید به طور مستمر و روشن این کار را دنبال کند و بهویژه در این وضعیت باید قولهای ناکجاآبادی و اظهارات غیرقابل پذیرش را کنار بگذارد و بداند که مردم میفهمند.
مثلاً این گفته آقای نوبخت به نظر من بسیار نامناسب بود که در گفتوگوی تلویزیونی درباره بودجه گفتند شش هزار صفحه مستندات داریم. درحالی که بسیاری از افراد و کارشناسان از بودجه خبر ندارند، چگونه شش هزار صفحه مستندات تهیه شده است؟ برای تهیه این مستندات باید حداقل نیم ساعت از چندین نفر از کارشناسان سوال کرده باشند. از این گذشته اگر ادعا میکنند شش هزار صفحه مستندات دارند، حداقل باید همانجا بگویند این مستندات دقیقاً چگونه در دسترس مردم قرار میگیرد. باید با صراحت و دقت با مردم صحبت شود. اگر موانعی برای تحقق برخی اهداف وجود دارد، نباید قول تحقق آنها را بدهند، بلکه باید با صراحت بگویند در این زمینه میتوانیم کار کنیم و در فلان زمینه نمیتوانیم یا برای حل این دسته از مشکلات به زمان نیاز داریم. من فکر میکنم اگر صادقانه با مردم صحبت شود مردم میپذیرند.
چطور میتوان از تشدید نارضایتیها و شکلگیری اعتراضهای بعدی جلوگیری کرد؟
به نظر من خویشتنداری بسیار مهم است. این تجربه بسیاری از کشورهاست که الان هم اجرا میشود. برخورد با معترضان آتش اعتراضها را شعلهور میکند ولی اگر اجازه داده شود مردم از شب تا صبح هم در خیابان بمانند، اتفاقی نمیافتد البته به این شرط که نیروهای انتظامی مشغول تامین امنیت باشند. در این صورت از تشدید اعتراضها جلوگیری شود.
ممکن است در اعتراضهای مردم برخی اقدامات مجرمانه هم انجام شود، حتی گزارش شده که برخی افراد در این اعتراضها به دنبال درگیری هستند. اما حتی در این صورت نیز نباید واکنش شدید نشان داد. یک نظام قضایی سالم و کارا وقت بسیاری برای بررسی رفتارهای مجرمانه نیاز دارد، اما در این وضعیت اضطراری نمیتوان دست به قضاوت زد، حکم صادر کرد و آن را اجرا کرد. باید صبر کرد تا اوضاع آرام شود. تجربهای که کشورهای دیگر هم دارند، به ویژه در انگلستان که شورش جوانان در آن صورت گرفت و حتی در حال حاضر هم دادگاهها مشغول بررسی پروندههای کسانی هستند که مغازهها را غارت کردهاند، ولی در آن زمان پلیس هیچ اقدامی نکرد غیر از همان اقدامات معمول برای نظارت و متفرق کردن جمعیت. چون وظیفه پلیس حکم دادن و اجرای آن نیست. اگر پلیس شلیکی کند گویی هم حکم داده و هم آن را اجرا کرده است. این بزرگترین اشتباه است و موجب گسترش نارضایتیهایی میشود که متاسفانه کسی نمیداند نتایج آن به کجا خواهد انجامید.