شناسه خبر : 22875 لینک کوتاه

نسبت علم اقتصاد با حکمرانی خوب

تحلیلی درباره سازوکار مناسب ارائه خدمات عمومی

حکمرانی به طور کلی سازوکار ارائه خدمات عمومی است که برای اداره جامعه و اقتصاد لازم‌اند. حکمرانی خوب نیز یعنی سازوکار مناسب برای ارائه کارآمد خدمات عمومی در جهت منافع همگانی. چنین سازوکاری باید چندین مشخصه پایه‌ای داشته باشد. از همه مهم‌تر قانونمندی و حساب و کتاب روشن و شفاف در سیاستگذاری و اجرای امور عمومی است.

حکمرانی به طور کلی سازوکار ارائه خدمات عمومی است که برای اداره جامعه و اقتصاد لازم‌اند. حکمرانی خوب نیز یعنی سازوکار مناسب برای ارائه کارآمد خدمات عمومی در جهت منافع همگانی. چنین سازوکاری باید چندین مشخصه پایه‌ای داشته باشد. از همه مهم‌تر قانونمندی و حساب و کتاب روشن و شفاف در سیاستگذاری و اجرای امور عمومی است. مشخصه دوم حکمرانی خوب نیز کارایی دستگاه‌های اجرایی، مقننه و قضایی در طراحی، پیاده کردن و اعمال درست قوانین و سیاست‌هاست. مشخصه سومی که می‌توان برای حکمرانی خوب برشمرد، ثبات در نظام سیاسی با تغییرات قاعده‌مند و به دور از زور و خشونت است. چهارمین مشخصه حکمرانی خوب نیز امکانات لازم برای رساندن صدای مردم و حساب‌کشی آنها از مجریان امور است. البته باید توجه کرد که علاوه بر مشخصه‌های ذکرشده می‌توان مشخصه‌های دیگری هم برای حکمرانی خوب برشمرد، ولی معمولاً سایر مشخصه‌ها نیز هریک به نوعی جنبه‌هایی از این چهار مشخصه اصلی هستند که ذکر شد و به‌ هر حال، به نظر من، این چهار مشخصه، اساسی‌ترین مشخصه‌هایی هستند که می‌توان برای حکمرانی خوب بیان کرد.

پیش‌زمینه‌های تحقق حکمرانی خوب

اما برای تحقق حکمرانی خوب به پیش‌زمینه‌هایی نیاز داریم. درواقع تحقق حکمرانی خوب در یک جامعه به دو پیش‌زمینه نیاز دارد. پیش‌زمینه اول وجود فرهنگ و ذهنیت‌هایی است که ارج گذاشتن به منافع عمومی در مقابل منافع فردی و گروهی را تقویت می‌کنند. به طور کلی فرهنگ هر جامعه باید انتظار پاسخگو بودن مسوولان را ایجاد کند و این انتظار و خواست را در جامعه به گونه‌ای رواج بدهد که بخش قابل ملاحظه‌ای از مردم حاضر باشند برای پاسخگو نگه‌داشتن صاحبان قدرت تلاش کنند و اگر در مواردی لازم شد دست‌کم بخشی از آنها برای پاسخگو نگه‌داشتن صاحبان قدرت حاضر باشند حتی هزینه‌هایی هم بپردازند. در کنار این نیرو و تلاش، باید از طریق فرهنگ اجتماعی، ارزش‌هایی در میان سیاستگذاران و دیگر افراد تاثیرگذار جامعه جا انداخته شود و رواج پیدا کند که هزینه سوءاستفاده از موقعیت‌ها، نادیده گرفتن منافع ملی و زیر پا گذاشتن هنجارهای حکمرانی را برای آنها بالا ببرد.

دومین پیش‌زمینه برای تحقق حکمرانی خوب در جامعه، پایه‌گذاری قواعد و ساختارهای مناسب برای هماهنگی و شفافیت در تصمیم‌گیری و ایجاد انگیزه در صاحب‌منصبان برای پیروی از حکمرانی خوب است. این ساختارها و فرهنگ جامعه باید با هم همخوانی داشته باشند و همدیگر را تقویت کنند در غیر این صورت در نهایت یا فرهنگ مشخصات مطلوب خود را از دست می‌دهد یا ساختارها از هم می‌پاشند یا حتی هر دو این مسائل رخ می‌دهد. به عنوان مثال در صورتی که اکثر مردم یک اجتماع در مقابل منافع خاص‌شان به منافع کل جامعه وقعی نگذارند و این موضوع را باور نداشته باشند که دیگران حاضرند از منافع شخصی و قبیله‌ای خود فراتر بروند، پیاده کردن قاعده حکمرانی خوب نیز در آن اجتماع مشکل خواهد بود. از سوی دیگر یک ساختار حکمرانی بد هم می‌تواند ذهنیت‌ها را خراب کند و فرهنگی را که امکانات مناسبی برای حکمرانی خوب دارد به انحطاط بکشد.

علت اشاعه یافتن مفهوم حکمرانی خوب

در پاسخ به این پرسش که «چرا مفهوم حکمرانی خوب در سال‌های گذشته اشاعه یافته است»، باید پیش‌زمینه‌های این موضوع را مرور کرد. پیشترها، اقتصاددان‌ها فکر می‌کردند که مساله اصلی سیاستگذاری درست برای اقتصاد یافتن سیاست‌هایی است که از نظر عقلانیت اقتصادی بهینه باشند و پس از یافتن این‌گونه سیاست‌ها، باقی مساله تنها کمک به دولتمردان است برای درک بهتر آن عقلانیت و متقاعد کردن آنها برای به اجرا گذاشتن سیاست‌های تجویزشده. اما درواقع آنچه باید مورد توجه قرار می‌گرفت این بود که این رویکرد حداقل دو موضوع مهم را به طور کلی نادیده می‌گرفت. اولین موضوعی که در این رویکرد نادیده گرفته می‌شد این بود که سیاستگذاران و گروه‌های حامی‌شان منافعی دارند که می‌تواند با سیاست‌های پیشنهادی اساساً در تضاد باشد. موضوع دوم عدم درک تفاوت اتخاذ یک سیاست خاص با نهادینه کردن یک نحوه سیاستگذاری است که درواقع به حکمرانی مربوط می‌شود. این تفاوت اهمیت قابل توجهی دارد چون برای عاملان اقتصادی نحوه سیاستگذاری بسیار مهم‌تر از اتخاذ یک سیاست خاص است. در شرایطی که نتوان به نحوه سیاستگذاری اعتماد کرد، در عمل روی سیاست خاص اتخاذشده نیز نمی‌توان چندان حساب باز کرد چون هرقدر هم آن سیاست احیاناً خوب باشد، ممکن است در طول زمان تحت تاثیر نحوه سیاستگذاری مسخ شود. انتظارات عاملان اقتصادی و واکنش‌های آنها به شرایط اقتصادی بیشتر بر اساس نحوه سیاستگذاری و نهادهای سیاستگذاری شکل می‌گیرد تا بر اساس سیاست‌های اعلام‌شده در یک زمان خاص. در نتیجه، کوشش‌های اقتصاددان‌ها برای پیشبرد سیاست‌های پیشنهادی آنها چندان موفقیت‌آمیز نبود و حتی وقتی دولت‌ها آن سیاست‌ها را دنبال می‌کردند، حاصل کار با آنچه مورد نظر پیشنهادکننده‌ها بود، فرق داشت. در این میان گروهی از اقتصاددانان که رویکرد غالب را زیر سوال برده بودند، مفهوم حکمرانی و راه تجزیه و تحلیل روشمند آن را روشن‌تر کردند. این روندها زمینه‌ای فراهم کرد تا رویکرد به نقش حکمرانی در علم اقتصاد تحول اساسی پیدا کند و صحبت از حکمرانی موضوع روزمره شود.

اما درباره نسبت علم اقتصاد با مفهوم حکمرانی خوب، بعد از اینکه اهمیت حکمرانی بهتر درک شد، اقتصاددان‌ها شروع کردند تا آن را با روش‌های فنی علم اقتصاد به طور نظام‌مندتر و عمیق‌تری مورد پژوهش قرار دهند. به این ترتیب در نهایت بخشی از علم اقتصاد به مطالعه حکمرانی و راهکار بهبود آن تخصیص یافت.

حل مسائل در قالب نظریه‌های حکمرانی خوب

حال این پرسش مطرح می‌شود که چه مسائل و مشکلاتی در قالب نظریه‌های حکمرانی خوب قابلیت حل‌وفصل دارند. در این زمینه باز هم باید پیشینه موضوع را مرور کرد. در سه دهه اخیر مسائل مربوط به کندی رشد اقتصادی در بعضی کشورها نسبت به دیگران معمولاً در قالب نظریه‌های حکمرانی خوب تحلیل شده‌اند. همچنین در بررسی مسائل و مشکلات طراحی، اجرا و عملکرد سیاست‌های اقتصادی از این‌گونه رویکردها استفاده شده است. البته باید اضافه کنم که نظریه‌های موجود در مورد حکمرانی به همه سوال‌ها پاسخ نمی‌دهند و از همین رو اکنون گرایش به طرف گسترش چارچوب تحلیلی در جهت گنجاندن نقش ذهنیت و فرهنگ روبه رشد است.

حکمرانی خوب یا اصلاحات اقتصادی

درباره اینکه آیا حکمرانی خوب بر اصلاحات اقتصادی مقدم است، باید مجدداً تاکید کنم واکنش عاملان اقتصادی به سیاست‌های اقتصاد بیشتر بر اساس ساختار حکمرانی و عملکرد آن در جامعه که نحوه سیاستگذاری را مشخص می‌کنند شکل می‌گیرد تا بر اساس سیاست‌های خاص اتخاذشده. بنابراین، باید نقش حکمرانی را در اصلاحات در نظر گرفت. البته این نکته به این معنی نیست که همیشه باید اول از حکمرانی شروع کرد چون سیاست‌ها هم می‌توانند در طول زمان نهادهای حکمرانی و درک مردم از نحوه سیاستگذاری را عوض کنند.

مصادیق حکمرانی خوب

بانک جهانی حکمرانی خوب را «ارائه خدمات عمومی کارآمد، نظام قضایی قابل اعتماد و نظام اداری پاسخگو» می‌داند. البته اینها مصادیق کلیدی حکمرانی خوب هستند. ولی دو جنبه دیگر حکمرانی را هم باید در نظر داشت که البته بیشتر در میان‌مدت و درازمدت مهم‌اند. اولین جنبه سازوکار مورد نیاز برای امکان تحول سیاسی و جابه‌جایی سیاستگذاران به صورت قاعده‌مند و به دور خشونت و بی‌ثباتی سیاسی است. جنبه دوم نیز دسترسی مردم به نهادها و امکانات لازم برای بیان بی‌دغدغه خواست‌ها و نظراتشان است. این جنبه‌ها شاید در کوتاه‌مدت چندان کلیدی نباشند، ولی در واقع اولی در میان‌مدت و دومی در درازمدت جزو ملزومات حکمرانی خوب‌اند. 

 

دراین پرونده بخوانید ...