ترجیحات در گذر زمان
افراد چگونه میتوانند اتفاقات گذشته را با اتفاقات جدید تطبیق دهند؟
بسیاری از تصمیمات در دوران جوانی، از جمله سرمایهگذاری در سرمایه انسانی، مسیر شغلی، محل زندگی، ازدواج و فرزندآوری، ویژگیهای مشترکی دارند. این تصمیمات غیرمکرر هستند، هزینه تغییر آنها بسیار بالاست، تجربه تاثیر زیادی در آنها ندارد، و این که نمیدانیم در آینده ترجیحات فرد چگونه تغییر خواهد کرد و اینکه هر تصمیم به تنهایی چه تاثیری بر ترجیحات آینده خواهد داشت. این تصمیمات این پتانسیل را دارند که وضعیت زندگی یک فرد را برای تمام طول زندگیاش تغییر دهند و به همین دلیل لازم است در این زمینهها تا حد امکان درست تصمیم گرفته شود.
به دلیل نبود تجربه شخصی در بسیاری از زمینههای گفتهشده، نیاز به مشاوره با کارشناسان در این زمینه به شدت احساس میشود، اما تاثیر واقعی این مشاورهها چه میزان است؟ بسیاری از عوامل وجود دارند که ممکن است سرعت یادگیری را کاهش دهند، مثل این واقعیت که کارشناسان ممکن است کمتر از آن چیزی که به نظر میرسد، در زمینه مورد نظر اطلاعات داشته باشند یا اینکه تجربه آنها قابل انطباق با موقعیت دیگران نباشد. حتی در موقعیتهایی که مشابه هستند، کیفیت توصیهای که از کارشناسان دریافت میشود بستگی زیادی به درک و یادآوری کارشناسان از تصمیماتی دارد که خود اتخاذ کردهاند.
پژوهشهای پیشین نیاز و اهمیت تغییرات بیننسلی برای تصمیمگیریهای فردی را نشان دادهاند، به ویژه در زمینه تصمیمات در خصوص مشارکت نیروی کاری زنان و باروری. مثلاً در زمینه ختنه زنان، پژوهشها نشان میدهند زنان مسنتری که این اتفاق برای آنها افتاده است، خود تبدیل به محافظان این سنت شدهاند. به همین دلیل است که این سوال پیش میآید که توصیههای دریافتشده از افراد مسن هنگامی که مبتنی بر یادآوری ترجیحات، تصمیمات و پیامدهای پیشین آنهاست، تا چه حد ارزشمند است؟ به دلیل اینکه یادآوری و گذشتهنگری بخش مهمی از مبنای اصلی یادگیری از تجربیات گذشته را شامل میشوند، باید بررسی شود این افراد گذشته را چگونه به یاد میآورند و چگونه از مشکلات گذشته خود آموختهاند و اینکه چگونه میتوانند اتفاقات گذشته را با اتفاقات جدید تطبیق دهند؟
این موضوع سوالات دیگری را نیز ایجاد میکند. سوال اول این است که افراد ترجیحات خود را بر اساس اتفاقات مهم زندگی چگونه شکل میدهند و این ترجیحات چه میزان پایدار هستند؟ اگر ترجیحات ناپایدار بوده و به شدت به موقعیت وابسته هستند، ممکن است پیشبینی کردن آینده و تغییراتی که ایجاد میشود و تاثیرات آن بر ترجیحات افراد با مشکلات زیادی مواجه شود. مثلاً در این زمینه مشاهده شده است که آنان که برای بار اول مادر میشوند،
با این مشکل در زمینه تخمین تواناییهای خود مواجه میشوند. دوم اینکه افراد چه میزان انتظار دارند که ترجیحاتشان ثابت بماند؟ میدانیم که بسیاری از مردم تمایل زیادی به تطبیق تجربیات پیشین خود با اتفاقات جدید در آینده دارند. این تمایل به صورتی است که تمایل دارند این دیدگاه خود را با تصمیمات جدید و طولانیمدت مثل انتخاب دانشگاه یا خرید ماشین نیز تطبیق دهند. در پژوهشهایی نیز مشاهده شده که تعصب فرافکنی در موضوعاتی همچون ازدواج و فرزندآوری نیز تاثیرگذار هستند. حتی دیده میشود که این موضوع بر گذشتهنگری و بازسازی ترجیحات گذشته نیز تاثیر زیادی بر جای میگذارد.
به این منظور، پژوهشی میان افراد بالغ در کنیا انجام شده است. طول زمان اجرای این پژوهش 9 سال بوده و تلاش شده تا بتوان کاربرد و قدرت اعمال تمایلات، تصمیمات و ترجیحات را نشان داد. تصمیمات یک تکرارشونده تصمیمات مهم زندگی با تاثیرات مهم شخصی، اجتماعی و حتی کلان اقتصادی هستند. این تصمیمات در طول زمان و در طول زندگی اتخاذ میشوند و هنگامی که اتخاذ شدند، به طور عمده غیرقابل بازگشت هستند. داشتن انتظارات درست در زمینه ترجیحات فردی در موقعیتهای متفاوت خارجی برای تصمیمگیری در زمینه موضوعاتی همچون داشتن یا نداشتن فرزند میتواند تاثیر زیادی برجای گذارد.
به طور خاص و در این پژوهش، ما به دنبال پاسخ به سه سوال عمده بودیم. میزان تمایل زنان به داشتن فرزند در ابتدا چه میزان بر تعداد فرزندی که داشتهاند تاثیرگذار است؟ پیشبینی زنان از رفتار خود و ترجیحات آنها در طول زمان تا چه حد پایدار است؟ و اینکه چقدر آنها میتوانند ترجیحات خود در گذشته را به خوبی به خاطر بیاورند؟
متوجه شدیم که در زمینه دوران زندگی و در موضوعاتی به اهمیت فرزندآوری، تمایلات در طول زمان تغییراتی بنیادین میکنند. در طول زمان 3 تا 9 سال، بیش از 60 درصد از پاسخدهندگان نظر خود را در زمینه فرزندآوری تغییر دادند، 20 درصد از افراد نیز دیدگاه خود را بیش از دو بچه تغییر داده بودند. دوم اینکه مشخص شد تعداد زیادی از زنان توانایی خود برای تطبیق با شرایط مختلف را دستکم میگرفتند و رفتار فرزندآوری خود را در دو تا پنج سال آینده به اشتباه پیشبینی میکردند. مثلاً زمانی که از آنها خواسته شد در زمینه سناریوی احتمالی در مورد ازدواجشان صحبت کنند
و اینکه آیا تمایل به فرزندآوری زود دارند یا اینکه تمایل دارند همه فرزندان از یک جنسیت باشند، عموم آنها جواب مشخصی میدادند. برای تعداد کمی از سناریوها همچون بارداری سخت یا مشکلات اقتصادی، تعداد قابل توجهی از آنها پاسخ میدادند که تمایل به داشتن فرزندان کمتر دارند. به ندرت نیز فردی پاسخ میداد که در مشکلات اقتصادی تمایل به داشتن فرزند بیشتر دارد.
با وجود انتظارات نامتقارن موجود، درصد بسیار زیادی از شرکتکنندگان در پژوهش شاهد افزایش یا کاهش ترجیحات انتظاری خود بین سنین 18 و 28 بودند. مثلاً با وجود اینکه حدود 27 درصد از زنان انتظار داشتند در صورتی که همه فرزندانشان دختر باشند تعداد فرزندان را به امید اینکه فرزند بعدی پسر باشد افزایش میدهند، اما در عمل بیش از 70 درصد از آنهایی که تنها فرزندانی دختر داشتند، تعداد فرزندان خود را افزایش دادند. این مورد درباره فرزند پسر نیز کموبیش همینگونه بود. به این معنا که 24 درصد از زنان بیان داشتند اگر همه فرزندانشان پسر باشند، فرزندآوری را ادامه میدهند، در حالی که در عمل 47 درصد از آنان که تنها فرزند پسر داشتند، تمایل به افزایش تعداد فرزندان خود داشتند. بالغان جوان که از ابتدا گفته بودند جنسیت بچهها برای آنها اهمیت زیادی ندارد نیز در طول زمان تغییر رفتار دادند و تمایلات آنها تغییر زیادی کرد. الگوهای مشاهدهشده با نظریه تعصب فرافکنی همبستگی نشان میدهند که خود را در تمایلات فرزندآوری نشان میدهد.
علاوه بر این مشاهده شد که ترجیحات در مدت زمان کوتاهتر هم تغییر میکند. مثلاً زمانی که از خانمها پرسیده شد چه دیدگاهی در زمینه داشتن فرزند در دو تا پنج سال آینده دارند، درصد زیادی رفتار خود را اشتباه پیشبینی کردند. 28 درصد از زنانی که بیان داشتند که انتظار داشتن فرزند در دو سال آینده را ندارند و 45 درصد از کسانی که اعلام کردند تمایلی به داشتن فرزند در پنج سال آینده ندارند، اما نهایتاً در طول این مدت زمان بچهدار شدند. به همراه افزایش تمایل در دورهای مختلف پژوهش در زمینه فرزندآوری، این الگو نشان میدهد که عقلانیت پسینی اهمیت زیادی دارد.
پژوهش ما نشان داد که تعداد بسیار کمی از زنان میتوانند به درستی تمایلات گذشته خود از سه سال پیش را به یاد آورند. تنها 31 درصد از افراد تمایلات گذشته خود را به یاد میآورند و تنها 9 درصد از آنها به خاطر دارند که ترجیحاتشان تغییر کرده است و به جای آن عموم افراد معتقد بودند که تمایلات آنها دقیقاً بر اساس آن چیزی بوده است که امروز هست. اثر لنگری قدرتمندی که وجود دارد نشان میدهد ترجیحات کنونی نهتنها تاثیر زیادی بر انتظارات آینده دارد، بلکه بر یادآوری آنچه در گذشته بوده است نیز تاثیر زیادی بر جای میگذارد. اثر لنگری ترجیحات فعلی نامتقارن است. این اثر در افرادی که امروز تمایل به داشتن فرزند بیشتری دارند، قویتر است و شاید دلیل آن تعصب فرافکنی یا یک تمایل شناختی برای پیوستگی با گذشته باشد. این عدم تقارن بیشتر در زنان ازدواجکرده و مادران دیده میشود. به نظر میرسد که افزایش یا کاهش تمایلات چندان ربطی به دلایل فیزیکی نداشته باشد، بلکه ظاهراً به برخی دلایل دیگر مرتبط هستند. روانشناسان معتقدند احساس تلاش برای کنترل زندگی و احتمالاً مهمتر از آن ترس از بیان خشونت در مورد فرزند ناخواسته ممکن است برخی از این عدم تقارنها را ایجاد کرده باشد.
یکی از ویژگیهای مهم پژوهش انجامشده، توانایی پژوهشگران برای ردیابی دیدگاههای زنان کنیایی در طول یک زمان نسبتاً طولانی بود که به این طریق میتوان تمایلات فرزندآوری را با خروجیهای واقعی مقایسه کرد و اینگونه میتوان اهداف فرزندآوری گذشته را با آنچه فرد از گذشته به خاطر میآورد سنجید. یافتهها با پژوهشهای مختلفی که در این زمینه انجام شدهاند همراستا هستند. مثلاً در پژوهشی که انجام شده است، آن چیزی که افراد از نتیجه تست IQ خود یک ماه بعد از آزمون به خاطر میآورند، با آن چیزی که واقعاً بوده است تفاوت دارد.
توهم پایداری تصمیمگیری میتواند مفاهیم مهمی را خاطرنشان سازد. انتظارات و اعتقادات نادرست ممکن است به تصمیمگیریهای غیربهینه برای بسیاری از زنان منجر شود. تصمیماتی مثل ازدواج زودهنگام یا فرزندآوری زودهنگام. توصیههای مبتنی بر یادآوریهای دقیق میتواند راهی برای بهبود انتظارات و اصلاح آنها باشند، اما توصیههای مبتنی بر یادآوریهای نادرست ممکن است باعث انتظارات نادرست شود و به جای کمک به بهبود وضعیت خانواده، به ماندگاری هنجارهای نادرست یاری رساند. علاوه بر این یادآوری نادرست و فراموش کردن واقعیت انتظارات گذشته اگر با عقلانیت پسینی مبنی بر منافعِ داشتنِ فرزندانِ زیاد ترکیب شود، خطر زیادی برای خانواده ایجاد میکند.
علاوه بر این در نظر نگرفتن میزان تغییرات ترجیحات یک فرد در طول زمان، باعث کاهش تحملپذیری دیدگاههای مختلف شده و به این صورت به قطبی شدن دیدگاهها در جامعه کمک میکند. البته در نظر داشته باشید که لزوماً یادآوری اشتباه همیشه اثری منفی ندارد. برای سلامت روانی افراد، ممکن است بهتر باشد که فرد فکر کند در طول زندگی به آن چیزی که میخواسته رسیده و موفق شده است، تا اینکه در ذهن خود همیشه درگیر شکستها و ناکامیهای خود باشد. علاوه بر این، اعتقاد به اینکه همه فرزندان بر اساس برنامهریزی و خواسته ایجاد شدهاند و نه اشتباه باعث بهبود رفتار والدین با فرزندان و جامعه میشود.
با وجود اینکه یادگیری از افراد باتجربهتر به صورت بنیادین برای تصمیمگیریهای نامکرر و مهم باارزش است، اما محدوده کمی برای استفاده از تجربیات گذشته برای تصمیمگیریهای آینده وجود دارد. پژوهشها نشان میدهند که یادآوریهای گذشته به صورت سیستماتیک تورش دارند و موضوعاتی مثل عقلانیت پسینی و تفکر مبتنی بر آرزو میتواند مشکلات زیادی برای استفاده از تجربیات گذشته ایجاد کند. علاوه بر این شواهدی وجود دارد که نشان میدهد افراد تلاش زیادی برای تفکر همهجانبه و تصمیمگیریهای آیندهنگر انجام میدهند تا بتوانند آینده خود را شکل دهند. اما در نظر نگرفتن این موضوع که انتخابهای امروز میتوانند ترجیحات آینده را تغییر دهند ممکن است تاثیر زیادی بر تصمیمات افراد در زمینه تصمیمات مربوط به ازدواج و فرزندآوری داشته باشد و در آینده ترجیحات افراد را تغییر دهد.
پژوهشهای مختلف نشان دادهاند هنگامی که درباره ترجیحات یک فرد صحبت میشود (مثلاً ترجیحات در زمینه فرزندآوری) به ندرت افراد حاضرند بپذیرند که در طول زمان ترجیحات آنها تغییر کرده است. توهم پایداری ترجیحات فردی ممکن است برای بهبود شکلدهی به تصویر شخصی و شناخت از خود بسیار مفید باشد.
از سوی دیگر دیدگاه جامعه را در زمینه هنجارهای مربوط به فرزندآوری میپذیرد و در راستای توصیههایی است که از طرف افراد مسنتر به جوانان در زمینه فرزندآوری میشود. علاوه بر این ممکن است این انتظارات بر اساس آن چیزهایی شکل بگیرد که دولت در زمینه تنظیم خانواده به دنبال آنهاست.