شناسه خبر : 36577 لینک کوتاه

تداوم یک مبارزه

راه آزادی کجا باریک می‌شود؟

 
 
سارا جنگروی/ نویسنده نشریه

88-1نام کتاب، «جاده باریک آزادی» است؛ به این فکر کنید که چرا جاده آزادی باریک است؟ گروه مترجمان کتاب به این پرسش، پاسخ دقیق و روشنی داده‌اند، آنها بر این باورند آنچه این جاده را باریک می‌سازد این است که این راه سهل و آسان نیست. چرا جاده آزادی و قرار گرفتن در این مسیر سخت است؟ دستیابی به آزادی یک‌شبه اتفاق نخواهد افتاد و به سختی به بار نشستن یک نظم طبیعی است. در نظر گرفتن این نکته مهم است که اگر آزادی بخواهد تمام و کمال به ثمر بنشیند، در عین حال که فرمول خیلی دقیقی ندارد بسیار ظریف به بار خواهد نشست، این در حالی است که نقطه مقابل قرار نگرفتن در جاده باریک آزادی، «راه نابودی» است. در مسیر مطالعه کتاب جاده باریک آزادی، به جمله تفکربرانگیزی از شخصی که طعم تلخ جنگ داخلی در غیاب آزادی را چشیده، برخورد کردم: ما فکر می‌کردیم هدیه‌ای می‌گیریم اما تمام آنچه دریافت کردیم شر و بدبختی‌های جهان بود، این جمله‌ای است که «آدم» یک فعال رسانه‌ای بعد از شروع جنگ داخلی و خشونت غیرقابل کنترل در سوریه سال 2011 از آنچه بر سوریه بعد از داعش می‌رود نقل می‌کند. اینکه همه بدبختی‌های جهان از نبود آزادی است، سخنی گزاف نیست، شاید برای فهم عمیق‌تر این جمله در دوران مدرن باید بگوییم همه بدبختی‌های جهان از نبود «فهم آزادی» است، آنچه بیش از پیش خلأ کتاب‌هایی به مثابه «جاده باریک آزادی» را روشن می‌کند. اکنون اگر در پی خواهش، تمنا و طلب آزادی پیش‌نیاز درک عمیق از آن وجود نداشته باشد می‌تواند به نتایجی غیر از آنچه طلب شده است منجر شود، چنانچه نمونه‌های تاریخی آنچه گفته شد موجود است، آن جرقه‌ای که در سال 2011 در سوریه زده شد، در ابتدا اگرچه هدف مشترک سرنگونی نظام حاکم بود در واقع ترجمان طلب آزادی ذیل شعارهای دیوارنویس بود، شعارنویسی‌ای که نظام وقت سوریه آن را تاب نیاورد و به همان دلیل شعارنویسان را بازداشت کرد و تظاهرات‌کنندگان آزادی آنها را کشت، قصه‌ای که سر دراز پیدا کرد و به جنگ داخلی و در ادامه این مسیر به ظهور داعش منجر شد. همان فعال رسانه‌ای سوری باز در ادامه داستان‌های سال 2011 در سوریه می‌گوید: «طنز سخن اینجاست که ما برای از میان بردن فساد، رفتار تبهکارانه، شر و آسیب به مردم وارد تظاهرات شدیم؛ در آخر به این نتیجه رسیدیم که تداوم اعتراض یعنی وارد آمدن آسیب بیشتر به مردم.» باید گفت، آنچه در سوریه به مبدأ سال 2011 رخ داد نه‌تنها به آزادی منجر نشد بلکه هرج‌ومرج به بار آورد. آزادی نیازمند دولت و قوانین است، با این حال باید این را در نظر گرفت که آزادی از سوی دولت و نخبگانی که دولت را کنترل می‌کنند به مردم اعطا نمی‌شود. آزادی به مردمی نیاز دارد که بسیج شده باشند و در سیاست شرکت کنند. جامعه‌ای که در زمان لازم اعتراض کند، علیه دولت رای دهد و آن را از قدرت به زیر بکشد. آزادی تنها زمانی ظهور می‌کند که تعادل ظریف و بی‌وقفه‌ای بین دولت و جامعه - بین نخبگان و شهروندان برقرار شود، این مبارزه خود تقویت می‌شود و دولت و جامعه را وادار می‌کند مجموعه‌ای غنی از ظرفیت‌ها را توسعه دهند، بنابراین بر صلح جوامع، موفقیت اقتصاد و چگونگی تجربه زندگی روزمره مردم تاثیر می‌گذارد. دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در مسیر تحقیق چندساله برای نگارش این کتاب که به مثابه یک تور تحصیلی اقتصادی عمل می‌کند، چارچوب فکری جدیدی را خلق کرده‌اند که نامش «جاده باریک آزادی» است. نویسندگان در جاده باریک آزادی برای تبیین این چارچوب جدید از طریق داستان‌های جذاب از سراسر جهان در تاریخ و تجربه‌های امروز و از طریق یک نمودار واحد که می‌توان توسعه هر دولت را بر روی آن ترسیم کرد، دست به روایتگری زده‌اند. در طول تاریخ در بیشتر جوامع و در بیشتر مواقع، افراد قدرتمند بر افراد ضعیف مسلط شده‌اند و آزادی انسان با زور یا با آداب و رسوم و هنجارها ساقط شده است. این در حالی است که یا دولت‌ها برای محافظت از افراد در برابر این تهدیدات بسیار ضعیف بوده‌اند، یا دولت‌ها برای افرادی که از خود در برابر استبداد محافظت نکنند بسیار قدرتمند بوده‌اند. آزادی تنها زمانی ظهور می‌کند که تعادل ظریفی بین دولت و جامعه برقرار شود. یک افسانه غربی وجود دارد که می‌گوید: آزادی سیاسی سازه‌ای بادوام است، و با فرآیند «روشنگری» به آن رسیده است. نویسندگان استدلال می‌کنند که این دید ایستا یک خیال است. در حقیقت، راهرو آزادی باریک است و فقط از طریق مبارزه اساسی و بی‌وقفه بین دولت و جامعه به بار می‌نشیند: نویسندگان برای ریشه‌کن کردن فساد و ایجاد مسوولیت‌پذیری دولت برای نشان دادن آنچه برای به دست آوردن و ماندن در راهرو لازم است به جنبش حقوق مدنی آمریکا، تاریخ اولیه و اخیر اروپا، تمدن زاپوتک حدود 500 سال قبل از میلاد و تلاش‌های لاگوس نگاه می‌کنند، آنها همچنین تاریخ شاهنشاهی چین، استعمار در اقیانوس آرام، سیستم کاست هند، قفس خفه‌کننده هنجارهای عربستان سعودی و «لویاتان کاغذی» بسیاری از کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا را بررسی می‌کنند تا نشان دهند چگونه کشورها می‌توانند از جاده باریک دور شوند؛ نویسندگان حلقه‌های بازخوردی را که رسیدن به آزادی را دشوارتر می‌کند، توضیح می‌دهند. نویسندگان در نهایت امر به این جمع‌بندی دست پیدا می‌کنند که امروز ما در بحبوحه بی‌ثباتی آزاردهنده‌ای هستیم. ما بیش از هر زمان دیگری به آزادی نیاز داریم و با وجود این دالان آزادی باریک‌تر و خائنانه‌تر می‌شود. خطری که در افق دیده می‌شود «فقط» از دست دادن آزادی سیاسی ما نیست، هرچند که این خود فاجعه است. این را باید در پایان به خاطر سپرد که زیست در جاده باریک آزادی یک مبارزه هرروزه سیاسی-اجتماعی از سوی دولت و مردمان در جهت حفظ توازن قدرتی میان این دو (دولت و مردم) است؛ جوامع برای قرارگیری در جاده باریک آزادی به «لویاتان مستبد»، «لویاتان مقید» و «لویاتان مفقود» نیاز ندارند بلکه به لویاتانی در غل و زنجیر نیاز دارند تا در ابتدای جاده قرار بگیرند و پس از آن این را فهم کنند که ادامه زیست آزادانه‌شان بستگی به این دارد که بفهمند زندگی با همین لویاتان در غل و زنجیر هم یک جریان ادامه‌دار است و نباید متوقف شد، مانند تمامی جنبش‌هایی که یک روز بعید به نظر می‌رسیدند، مثل آنچه جنبش «Me TOO» زنان را در اکتبر 2017 در جاده باریک آزادی‌شان قرار داد و یک جنبش ادامه‌دار و هرروزه علیه سلطه‌گری جنسی شد.

 

آزادی در‌«جاده باریک آزادی»

محمدحسین باقی/ عضو گروه مترجمان کتاب

88-2دولت، آزادی و قانون سه مفهومی (در میان بسیاری از مفاهیم اساسی دیگر) هستند که قدمتی به اندازه انسان دارند. از دوران باستان تا زمان حاضر بسیاری از اندیشمندان و فلاسفه در باب دولت، آزادی و قانون بسیار سخن گفته‌اند. یکی از این فیلسوفان کلاسیک توماس هابز است که در کتاب «لویاتان» به بحث از دولت می‌پردازد.

هابز معتقد است مردم برای فرار از «وضع طبیعی» یا «جنگ همه علیه هم» از بخشی از آزادی خود صرف‌نظر و آن را به «قدرتی عمومی» یا «خداوند میرا»یی تفویض می‌کنند تا برایشان امنیت و آسایش به بار آورد. هابز معتقد است انسان گرگ انسان است. در مقابل، جان لاک معتقد است مردم زمانی از آزادی برخوردارند که «آزادی کامل داشته باشند تا کنش‌های خود را تنظیم کنند و بتوانند در آنچه مالک هستند دخل و تصرف کنند... بدون اینکه به سلامت، آزادی و زندگی یا اموال دیگران لطمه‌ای وارد آورند». با این حال، لاک بر این باور است: «جایی که در آن قانون نباشد، آزادی هم نیست.» به تعبیر لاک، قانون مقدم بر آزادی است. چنان‌که لاک خاطرنشان ساخت، آزادی باید با مردمانی آغاز شود که از خشونت، ارعاب و دیگر اقدامات نادرست رها هستند. مردم باید بتوانند آزادانه دست به انتخاب در مورد زندگی‌شان بزنند و ابزارهایی برای انجام این کار بدون ترس از مجازات غیرمنطقی یا مجازات‌های اجتماعی شدید داشته باشند.  چنین است که هانا آرنت هم معتقد است «قانون در مقابل آزادی قرار نمی‌گیرد اما همین قانون مبنا و اساس آزادی است. قانون است که آزادی را می‌سازد». رسیدن به آزادی فقط با وجود یک دولت قوی میسر نیست بلکه آزادی و قانون در کنار یک جامعه قوی می‌تواند موجب تشکیل یک دولت قوی شود که زمینه‌ای برای سعادت جامعه فراهم سازد. یک رساله فلسفی باستانی چینی می‌گوید: «حاکم به مثابه قایق است و مردم آب. آب می‌تواند قایق را حرکت دهد؛ آب می‌تواند قایق را غرق هم بسازد.» برای اینکه این «آب» توفانی نشود و «قایق» را غرق نسازد باید آزادی و قانون، دولت و جامعه در کنار هم و در یک بسته دیده شوند. کتاب «جاده باریک آزادی» می‌خواهد «جاده باریک» به سوی «آزادی» را نشان دهد و به ما بگوید چگونه باید طی طریق کرد تا به سر‌منزل رسید. برای ظهور شکوفاییِ آزادی، هم دولت و هم جامعه باید قوی باشد و در کنار آن باید قانونی باشد که ضامن حرکت دولت و جامعه در مسیر درست باشد. دولتی که مهارش از دست خارج شده و غیرقابل کنترل شده است آزادی را برای شهروندان به ارمغان نمی‌آورد.

 

مدلی تازه برای روایت تاریخ

پویا جبل‌عاملی/ عضو گروه مترجمان کتاب

88-3پروژه اصلی دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون در دو کتاب آخر خودشان، یافتن پاسخ به این پرسش تاریخی است که چرا برخی از کشورها پیشرفت می‌کنند و به سعادت اقتصادی می‌رسند و برخی دیگر نه.

 در کتاب «چرا کشورها شکست می‌خورند؟» این دو، الگویی اقتصادی-سیاسی را ارائه دادند که بر مبنای آن کلید مساله در وجود نهادهای  فراگیر بود.  نهادهای اقتصادی فراگیر به کمک نهادهای سیاسی از این جنس، چرخه فضیلتی را شکل می‌دادند و با وجود آن تاریخ کشور به سمت آزادی و سعادت می‌رفت. رسیدن به این نوع نهادها البته یک راه مشخص و هموار و صددرصدی نبود. در کتاب جاده باریک آزادی، این دو باز به همین سوال پاسخ می‌دهند اما با مدلی دیگر که البته در تناقض با مدل قبلی نیست.

 از منظر آنان مشکل فقدان آزادی است. اگر آزادی وجود داشته باشد، جامعه راه سعادت اقتصادی را هم می‌رود. اما برای داشتن آزادی نیاز به دولت باظرفیت است که امنیت را ایجاد می‌کند. دولت در نقش لویاتان (غول دریایی ترسناک که آنان از هابز گرته‌برداری کردند) موجب می‌شود تا جنگ همه علیه هم رخ ندهد و در سایه امنیت، فرد می‌تواند آزادی فردی خود را بازیابد. اما مشکل اینجاست که خود لویاتان می‌تواند بیش از حد قدرت یابد، اینجاست که خود جامعه باید ظرفیت نظارت و محدود کردن دولت را نیز داشته باشد.

 بدین شکل آنان وجود لویاتان در غل و زنجیر را چاره «خلق آزادی» و «جامعه باز» می‌دانند. به عبارت دیگر مسیر سعادت اقتصادی در تعادل میان ظرفیت و قدرت جامعه و دولت حاصل می‌شود و این تعادلی باریک و ظریف است. ورود به این جاده راهی حتمی و قطعی ندارد، مانند نااطمینانی که برای رسیدن به نهادهای باز در کتاب قبلی وجود داشت. در عین حال ممکن است کشوری زمانی وارد این جاده شود اما هیچ تضمینی نیست تا ابد در آن بماند.

 با این مدل نویسندگان تاریخ را تورق می‌کنند و از کشورهای بسیار مثال می‌آورند و نشان می‌دهند که چگونه وقتی کشوری در جاده قرار گیرد می‌تواند به پیشرفت برسد و وقتی از آن خارج می‌شود، زندگی شهروندان قرین فقر و تهیدستی است. از یونان باستان تا آزتک‌ها و تا قرون وسطای اروپا و جمهوری وایمار آلمان و تا به امروز.

 

در تکاپوی مقصود

جواد طهماسبی‌ترشیزی/ عضو گروه مترجمان کتاب

جاده باریک آزادی مسیر حرکت جوامع مختلف به سمت آزادی را ترسیم می‌کند که طبق آن حکومت‌ها در داخل یا دو سوی جاده قرار می‌گیرند و با تحولاتی هرچند کوچک از جاده منحرف می‌شوند یا جایگاه خود در آن را تغییر می‌دهند. تعریف و شرح ماهیت حکومت‌های مستبد، حکومت‌های در غل و زنجیر جامعه و نهادها، و حکومت‌های غایب و ارائه نمونه‌هایی از هر کدام در کشورهای مختلف خواننده را قادر می‌سازد تا وضعیت خود و جامعه‌اش را نسبت به جاده باریک آزادی درک کند.  پیدایش هرگونه از این حکومت‌ها در جوامع مختلف، حتی آنهایی که موقعیت جغرافیایی مشابهی دارند، به دگرگونی‌ها و رویدادهای گذشته جوامع باز می‌گردد. تکانه‌های بزرگ بسته به نهادهای موجود جامعه واکنش‌های متفاوتی را باعث می‌شوند. پویایی ظرفیت دولت و توانایی جامعه در مهار حکومت و طبقه حاکم دلیل بروز رفتارهای واگرا را برجسته می‌سازند. بنابراین رویدادهای بزرگی مانند انقلاب یا جنبش بهار عربی -آن‌گونه که می‌بینیم- یک کشور مستبد را به جاده باریک آزادی نمی‌کشاند یا یک دموکراسی پایدار را از جاده خارج نمی‌کند.  این کتاب دلایل عروج و افول کشورها در مسیر دستیابی به آزادی را از دیدگاهی جامعه‌شناسانه معرفی می‌کند و خواننده می‌تواند بفهمد چگونه یک حکومت در شکل‌های مختلف ظاهر می‌شود؛ چگونه استبداد به دموکراسی یا دموکراسی به استبداد (نمونه اخیر هند و ترکیه) تغییر ماهیت می‌دهند یا چگونه یک حکومت فقط وجود دارد اما در اصل غایب است. وقتی حکومت و جامعه در جاده قرار می‌گیرند نه‌تنها شرایط برای آزادی مهیا می‌شود بلکه انگیزه‌ها و فرصت‌ها برای شکوفایی اقتصادی رشد می‌کنند. با توجه به همین آگاهی است که یک اندیشمند جامعه‌شناس می‌تواند اوج‌گیری یا سقوط جامعه را پیش‌بینی کند. اما این پیش‌بینی می‌تواند هم امیدوارکننده و هم مایوس‌کننده باشد. کتاب بیان می‌کند که احتمال خروج حکومت از کنترل زمانی بیشتر می‌شود که جاده باریک‌تر باشد. اما نه عرض جاده و نه ثبات در آن را نمی‌توان بدیهی فرض کرد. وجود نهادهای دموکراتیک مشارکت‌کننده پهنای جاده را تقویت می‌کند. اگر اعتماد مردم به این نهادها از بین برود، دالان باریک و توانایی جامعه برای مدیریت مناقشات نابود می‌شود. تفاوت بین دولت‌ها در برخورد با تهدیدهای امنیتی مشابه در جدیت آنها نیست بلکه در آن است که برخی این کار را همزمان با حفظ اعتماد جامعه به انجام می‌رسانند. پیشرفت انسانی به توسعه ظرفیت دولت در پرداختن به چالش‌های جدید و مقابله با سلطه‌گری‌های جدید و قدیم بستگی دارد.

دراین پرونده بخوانید ...